یادی ازهنرپیشه وادیب توانا " مرحوم حسین پناهی " ( خدایش بیامرزد )



623292_UZEyttUF.jpgمعرفی حسین پناهی از زبان خودش

من حسینم , پناهی ام
خودمو می بینم
خودمو می شنفم
تا هستم جهان ارثیه بابامه.
سلاماش و همه عشقاش و همه درداش , تنهائیاش
وقتی هم نبودم مال شما.
اگه دوست داری با من ببین , یا بذار باهات ببینم
با من بگو یا بذار باهات بگم
سلامامونو , عشقامونو , دردامونو , تنهائیامونو



زندگی نامه حسین پناهی

حسین پناهی دژکوه در ۶ شهریور ۱۳۳۵ (یا به روایتی ۱۳۳۹) در روستای دژکوه از توابع شهر سوق (شهرستان کهگیلویه) در استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسهٔ آیت الله گلپایگانی رفته بود و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می‌کرد. تا اینکه زنی برای پرسش مساله‌ای که برایش پیش آمده بود پیش حسین می‌رود.از حسین می پرسد که فضلهٔ موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاش ام بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه می‌دانست روغن نجس است، ولی اینرا هم می‌دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور،روغن دیگر مشکلی ندارد.بعد از این اتفاق بود که حسین علی رغم فشارهای اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد. حسین به تهران آمد و در مدرسهٔ هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامه نویسی را گذراند.

پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد.
سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامه‌های خودش ساخت که مدت ها در محاق ماند.

با پخش نمایش دو مرغابی درمه از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و
کارگردانی خودش نیز در آن بازی می‌کرد، خوش درخشید و با پخش نمایش هایتلویزیونی دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت.

نمایش های دو مرغابی درمه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته
و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد او یکی از پرکارترین و خلاق ترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.

به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن،
سادگی و خلوصی که از رفتارش می بارید و طنز تلخش بازیگر نقش های خاصی بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعربود. و این شاعرانگی در ذره ذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد،این مجموعهٔ شعر تا کنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده است.
وی در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ و در سن ۴۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.
 بقییه ی جزئیات در ادامه ی مطلب ...
حسین پناهی در مورد کودکی خود اینچنین مینویسد:

در کودکی نمی دانستم که باید از زنده بودنم خوشحال باشم یا نباشم
چون هیچ موضع گیری خاصی در برابر زندگی نداشتم!
فارغ از قضاوت های آرتیستیک در رنگین کمان حیات ذره ای بودم که
می درخشیدم! آن روز ها میلیون ها مشغله دلگرم کننده در پس انداز ذهن داشتم! از هیئت گل ها گرفته تا مهندسی سگ ها،از رنگ و فرم سنگ ها گرفته تا معمای باران ها و ابر ها،از سیاهی کلاغ گرفته تا سرخی گل انار همه و همه دل مشغولی شیرین ساعات بیداریم بودند! به سماجت گاو ها برای معاش، زمین و زمان را می کاویدم و به سادگی بلدرچین سیر میشدم .
گذشت ناگزیر روزها و تکرار یک نواخت خوراکی های حواس، توفعم
را بالا برد!توقعات بالا و ایده های محال مرا دچار کسالت روحی کرد و این در دوران نوجوانیم بود!مشکلات راه مدرسه،در روزهای بارانی مجبورم کرد به خاطر پاها و کفش هایم به باران با همه عظمتش بدبین شوم و حفظ کردن فرمول مساحت ها، اهمیت دادن به سبزه قبا را از یادم برد! هر جه بزرگ تر شدم به دلیل خود خواهی های طبیعی و قرار دادهای اجتماعی از فراغت آن روزگار طلایی دور و دورتر افتادم. .
این روز ها و احتمالا تا همیشه مرثیه خوان آن روزها باقی خواهم ماند!
تلاش میکنم تا به کمک تکنیک بیان و با علم به عوارض مسموم زبان،آن همه حرکت و سکون را باز سازی کنم و بعضا نیر ضمن تشکر و سپاس از همه همنوعان زحمتکشم که برایم تاریخ ها و تمدن ها ساخته اند گلایه کنم که مثلا چرا باید کفش هایمان را به قیمت پاهایمان بخریم و چرا باید برای یک گذران سالم و ساده، خود را در بحران های دروغ و دزدی دیوانه کنبم.
چرا باید زیبایی های زندگی را فقط در دوران کودکی مان تجربه کنیم
حال آنکه ما مجهز به نبوغ زیبا سازی منظومه هاییم.در مقایسه با آن ظلمات سنگین و عظیم “نبودن” بودن نعمتیست که با هر کیفیتی شیرین و جذاب است.
بدبینی های ما عارضه های بد حضور و ارتباطات ماست!فقر و
بیماری و تنهایی مرگ ما،هیچ گاه به شکوه هستی لطمه نخواهد زد!منظومه ها می چرخند و مارا با خود می چرخانند.
ما،در هیئت پروانه هستی با همه توانایی ها و تمدن هامان شاخکی
بیش نیستیم.برای زمین هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد! یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست! اگر رد پای دزد آرامش و سعادت را دنبال کنیم سرانجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هرمفهومی نشسته ایم و همه ی چیز های تلنبار مربوط و نامربوط را زیر و رو میکنیم!به نظر میرسد انسان اسانسورچی فقیری است که چزخ تراکتور می دزدد! البته به نظر میرسد! … تا نظر شما چه باشد؟

در ابتدای کتاب “من و نازی” اینچنین نوشته: این دفتر را به جواد
یساری تقدیم میکنم، که عمری شرافتمندانه آواز خواند و گمان نکنم فهمیده باشد که کتاب حضرت موسی انجیل است یا تورات!!!

یادش گرامی باد…
 دفتر خاطرات
رسول نجفیان: «حسین معمولا بی پول بود. یک بار برای تمرین
دو مرغابی در مه، تاکسی سوار شدیم و از سر جام جم آمدیم خیابان فرشته. آن موقع 200 تومانی تازه آمده بود و کرایه ما می شد پنج تومان. حسین همین طور بی دلیل از راننده تاکسی خوشش آمد، 200 تومان داد و پیاده شدیم. راننده گفت صبر کن، بقیه اش را بگیر. حسین گفت بقیه اش مال خودت. راننده فکر کرد پول تقلبی داده ایم. حالا حسین هم زده بود زیر خنده. راننده عصبانی شده بود که مسافران تاکسی گفتند پول درست است، گفت مگه شما دیوانه اید بعد حسین گفت: می بینی وقتی آدم می خواد فردین بازی هم دربیاره، کسی باور نمی کنه. لابد به قیافمون نمی آد از این غلطا بکنیم.»

رسول نجفیان: «حسین برای بازی در یک گل و بهار مرحوم مقبلی
را انتخاب کرده بود. پرسیدم چرا گفت چون سیب را با پوست می خورد.»

رسول نجفیان: «یک بار حسین هوس کرد کنار جوی خیابان ولی
عصر لم بدهیم و خیام بخوانیم. شرط کرد که هر کس هم رد شد و هر چه گفت اعتنایی نکنیم.»

مسعود جعفری جوزانی: «یک روز حسین آمد دفتر و پول لازم داشت.
من 15 هزار تومان داشتم که به او قرض دادم. بعد آبدارچی آمد و پنج هزار تومان وام می خواست. من واقعا پول نداشتم که به او بدهم. بعدها فهمیدم که حسین قبل از رفتن پنج هزار تومان از پول خودش را به آبدارچی داده.»

رسول نجفیان: «یک بار با حسین رفتیم حوزه هنری که برای کارش
صحبت کند. با طرح او موافقت نشد. حسین از حوزه پول گرفته بود. آمد بیرون و گفت پول ها را نمی خواهم. عصبانی بود و پول ها را پرت کرد داخل جوی آب. آب پول ها را برد و حسین نشست کنار خیابان گریه کرد.»

مسعود جعفری جوزانی: «یکی از بزرگترین دلایل انزوای حسین
برخورد بد اطرافیان بود. یادم می آید، یک روز گریه می کرد و فرو ریخته بود. یکی از مسئولان صدا و سیما در آن زمان توهین بدی به او کرده بود. گفتم ایرادی ندارد من یک طرح دارم که تو نقش اولش هستی. گفت آقا من چشمام روشنه یا موهام بوره. خودش می گفت هلوی چروکیده. سایه خیال را برایش نوشتم که با آن دیپلم افتخار برد و بعدها آژانس دوستی هم 80 درصد به خاطر رضایت حسین پناهی ساخته شد.»
مسعود جعفری جوزانی: «سال 1998 وقتی تیم ایران، استرالیا را
برد و به جام جهانی رفت، ما همه یک جا جمع شده بودیم و بازی را تماشا می کردیم. آن زمان تمام دارایی حسین 100 هزار تومان بود. در هیجان احساسات، آنقدر ذوق زده شده بود که تمام پول را به هرکس از راه رسید، بخشید.»

رسول نجفیان: «همیشه از قیافه خودش ناراضی بود. می گفت من
یک فتوکپی خراب شده ام از خودم. انگار خداوند وقت پرینت گرفتن دستگاهش خراب شده.»

مسعود جعفری جوزانی: «یک روز گفت نمی خواهم بیشتر از 40
سال زندگی کنم. می گفت عزرائیل هم راه خانه ما را گم کرده بس که جابه جا می شیم.»

عبدالله اسفندیاری: «حسین عادت داشت استکان و نعلبکی چای
را نشسته بگذارد. از اینکه استکان و نعلبکی، پس از مدتی به هم می چسبیدند خوشش می آمد. یادم می آید یک روز راننده رفته بود دنبالش تا بیاید سر تمرین یک سریال. حسین رفته بود حاضر شود راننده هم از سر دلسوزی در این فرصت تمام استکان و نعلبکی ها را شسته بود. حسین آن قدر ناراحت شده بود که دیگر نمی خواست کار کند.»

رسول نجفیان : «آخرین بار حسین را دو ماه قبل از فوت اش، در برنامه خودم
در شبکه جام جم دیدم . گفتم حسین جان ماما فاطی مادر خودم که حسین خیلی دوستش داشت مرد و تو نیامدی مجلس ختم. گفت مرده که مجلس ختم مرده نمی ره. آن شب حس کردم این آخرین دیالوگ من و حسین است و بود.»  سال شمار زندگی حسین پناهی :

1335
0 حسین پناهی روز 6 شهریور ماه سال 1335 مطابق با 28 آگوست 1956 در
روستای دژکوه از توابع استان کهکیلویه و بویر احمد متولد شد
(گرچه در کالبد شناسی بعد از مرگ و بر اساس آزمایش دی-ان-ای زمان تولدش 6
شهریور 1339(1960) تشخیص داده شد.
0 پدرش "علی پناه" و مادرش "ماه کنیز" نام داشت

1337
0فوت پدرش "علی پناه"

1341
0رفتن به مکتب خانهء دژکوه

1345
0اتمام دوره ابتدائی

1346
0ترک دژکوه و رفتن به سوق
0خواندن کلاس ششم

1347
0رفتن به بهبهان و گرفتن سیکل

1351
0رفتن به قم و طلبه گی

1354
0رها کردن درس حوزه
0سفر به شوشتر و یک سال آموزگاری در آن شهر

1355
0اقامت در اهواز و اشتغال به شغلهای مختلف

1356
0بازگشت به روستای دژکوه و ازدواج با دختری به نام "شوکت"

1357
0رفتن به اهواز وکار در کتابخوانه یی در آن شهر
0تولد فرزند نخستش که "لیلا" نامیدندش

1359
0رفتن به جبهه جنگ و فعالیت در بخش های فرهنگی
0تولد دومین فرزندش به نام "آنا"

1360
0مهاجرت به تهران
0سکونت در یکی از مقبره های خصوصی امامزاده قاسم به مدت یکسال
0عضویت در گروه تئاتری "آناهیتا"

1361
0نخستین تجربه های نمایش نامه نویسی
0نوشتن یک گل وبهار
0گارگردانی نمایش خوابگردها

1362
0نوشتن آسانسور
0نوشتن و کارگردانی تله تئاتر سرودی برای مادران

1363
0تولد سومین فرزند: پسری بنام "سینا"
0نخستین تجربه های بازی در تله تئاترهای تلوزیونی
0بازی در سریال محله بهداشت
0نوشتن به سبک آمریکایی

1364
0استخدام در صدا و سیما
0بازی در سریال گرگها
0نوشتن دل شیر
0نوشتن دو مرغابی در مه

1365
0نخستین بازی در سینما
0بازی در فیلم سینمادی گال
0بازی در فیلم سینمائی گذرگاه
0بازی در فیلم سینمائی تیرباران
0بازی در تله تئاترهای دو مرغابی در مه و آسانسور

1366
0کارگردانی سریال تلوزیونی ماجراهای رونالد و مادرش
0بازی در تله تئاتر در آئینه خیال

1367
0نوشتن نخستین شعرها
0بازی در فیلم سینمائی درمسیرتند باد
0بازی در فیلم سینمائی هی جو
0 بازی در فیلم سینمائی ارثیه
0 بازی در فیلم سینمائی نار و نی

1368
0فوت مادرش "ماه کنیز"
0 بازی در فیلم سینمائی راز کوکب
0نوشتن مجموعه من و نازی

1369
0 بازی در فیلم سینمائی چاوش
0 بازی در فیلم سینمائی سایهء خیال
0دیپلم افتخار بهترین بازیگر جشنواره فجر برای فیلم سایهء خیال
0نوشتن پیامبران بی کتاب

1370
0بازی در فیلم سینمائی اوینار
0بازی در فیلم سینمائی مردناتمام
0بازی در فیلم سینمائی مهاجر
0 نوشتن کابوسهای روسی

1371
0نوشتن گوش بزرگ دیوار
0بازی در فیلم سینمائی هنر پیشه

1372
0نوشتن خروسها و ساعتها
0انتشار کتاب من و نازی

1373
0بازی در فیلم سینمائی آرزوی بزرگ
0بازی در فیلم سینمائی روز واقعه

1374
0نوشتن , بازی . کارگردانی سریال بی بی یون برای تلوزیون
0سریال توقیف شده و چند سال بعد نسخهء قیچی شدهء آن از تلوزیون نمایش
داده می شود. چیزی در حدود دو سوم کل مجموعه !!!
0انتشار دو مرغابی در مه

1375
0انتشار آلبومی از دکلمهء شعرهایش با نام ستاره ها
0بازی در سریال دزدان مادر بزرگ

1376
0به صحنه بردن نمایش چیزی شبیه زندگی
0انتشار چیزی شبیه زندگی
0انتشار بی بی یون
0انتشار خروسها و ساعتها

1377
0بازی در فیلم سینمائی کشتی یونانی از مجموعه قصه های کیش

1378
0نوشتن دیالوگهای سریال امام علی و بازی در آن

1379
0بازی در سریال یحیی و گلابتون

1380
0بازی در سریال آژانس دوستی

1381
0نوشتن مجموعه نمی دانم ها

1382
0بازی در سریال آواز مه
0نوشتن مجموعه سال هاست که مرده ام

1383
0آغاز ضبط آلبوم دوم دکلمه هایش از خرداد ماه
0تصمیم برای جمع آوری مجموعه کامل شعرهایش
0پایان ضبط دکلمه شعرهایش در شب یکشنبه یازدهم مرداد
0آخرین تماس تلفنی با پسرش "سینا" در ساعت 9 شب چهارشنبه 14 مرداد
0فوت 14 مرداد
0کشف پیکر متلاشی شده اش توسط دخترش "آنا" در ساعت 10 شب شنبه
17 مرداد در خانه اش واقع در جهان آراء
0علت فوت: ایست قلبی (به تشخیص و گواهی پزشکی قانونی جمهوری
اسلامی ایران)
0تدفین پیکرش در دژکوه به تاریخ سه شنبه 21 مرداد
0انتشار آلبوم دکلمهء آخرین سروده هایش با نام سلام ,
خداحافظ توسط موسسه فرهنگی هنری دارینوش در15مهرماه

1384
0انتشارات هفت دفتر و مجموعه کامل اشعارش با نام چشم چپ سگ توسط 
موسسه فرهنگی هنری دارینوش در اردیبهشت 

623292_y6wr9aFO.jpg

  وصیت نامه ی حسین پناهی
روی تابوت و کفن من بنویسید:
این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست
· قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت‌نگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
· ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک ‌کاری کنند.
· عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
· کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد
· ! مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند
· . روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور
دانش بجست.
· دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
· کسانی که زیر تابوت مرا می‌گیرند، باید هم قد باشند.
· شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
· گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
· در مجلس ختم من گاز اشک‌آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
· از اینکه نمی‌توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم.

 کارنامه هنری:
سینما

* گذرگاه (۱۳۶۵)
* گال (۱۳۶۵)
* تیرباران (۱۳۶۶)
* هی جو (۱۳۶۷)
* نار و نی (۱۳۶۷)
* در مسیر تندباد (۱۳۶۷)
* ارثیه (۱۳۶۷)
* راز کوکب (۱۳۶۸)
* مهاجران (۱۳۶۹)
* چاووش (۱۳۶۹)
* سایه خیال (۱۳۶۹)
* اوینار (۱۳۷۰)
* هنرپیشه (۱۳۷۱)
* مرد ناتمام (۱۳۷۱)
* روز واقعه (۱۳۷۳)
* آرزوی بزرگ (۱۳۷۳)
* قصه‌های کیش (اپیزود اول، کشتی یونانی) (۱۳۷۷)
* بلوغ (۱۳۷۷)
* مریم مقدس (۱۳۷۹)
* بابا عزیز (۱۳۸۲)

مجموعهٔ تلویزیونی

* گرگها
* آواز مه
* محله بهداشت
* بی بی یون
* روزی روزگاری
* مثل یک لبخند
* ایوان مدائن
* خوابگردها
* هشت بهشت
* قهرمان کیه
* امام علی
* همسایه‌ها
* آژانس دوستی
* دزدان مادر بزرگ
* آئینه خیال
* کوچک جنگلی
* آشپزباشی
* روزگار قریب
* آقا فرمان
* یحیی و گلابتون
* شلیک نهایی
*
رعنا

تله تئاتر

* چیزی شبیه زندگی
* دومرغابی در مه

کتاب

* من و نازی
* ستاره
* چیزی شبیه زندگی
* دو مرغابی درمه
* گلدان و آفتاب
* پیامبر بی کتاب
* دل شیر

علاوه بر اینها دو نوار با شعر و صدای حسین پناهی نیز منتشر شده است.
«سلام خداحافظ» و « ستارها».
جوایز

* ۱۳۶۷، نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (در مسیر تندباد)
* ۱۳۶۹، برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه خیال)
* ۱۳۷۱، نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (مهاجران
 

 

623292_hEEQBObp.jpg

گذری بر تشییع پیکر حسین پناهی
پیکر حسین پناهی پس از اعزام به شیراز درمیان سیل عظیم دوستدارانش از
شهرهای سپیدان،اردکان،یاسوج، نورآباد ممسنی، گچساران وده دشت گذشت و صبح امروز به گلزارشهدای شهر سوق برده و در آنجا به خاک سپرده شد.
" رفیعی" مسوول روابط عمومی حوزه هنری استان کهکیلویه و بویر احمد در شرح
این مراسم گفت: پیکر مرحوم حسین پناهی ساعت 30/17 از فرودگاه شیراز با حضور مسوولین ، هنرمندان و مردم این شهر به سمت شهرستان سپیدان تشییع شد و پس از گذشتن از شهرستان سپیدان واردکان فارس ساعت 30/20 به یاسوج رسید
وی افزود: در شهر ستان یاسوج نیز طی مراسم ویژه ای که با حضور مسوولین
فرهنگی و دولتی ، هنرمندان و مشتاقان این شهر ستان در مقابل اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی این شهر برگزار شد مدیر کل اداره فرهنگ و ارشاد استان ضمن قرائت پیام وزیر ارشاد در باره این هنرمند سخنرانی کرد و برخی از شاعران یاسوجی به اجرای دکلمه درسوگ این عزیز پرداختند . موسیقی محلی نقاره برای شادی روح او نواخته شد و حاضران به سوگ واری و مداحی پرداختند پس از این مراسم پیکر مرحوم پناهی به شهرستان نورآبادممسنی وسپس در ساعت10 شب به گچساران
 منتقل شد .

رفیعی تصریح کرد: در پلیس راه گچساران پیکر پناهی با سیل عظیم

 دوستداران خود

 مواجه شد که این ازدحام جمعیت منجر به 40 دقیقه توقف آمبولانس

در پلیس راه این

 شهرشد . پیکر این هنرمند نیز ساعتی در جایگاه ویژه ای که در این

 شهرستان برایش

 تهیه شده بود ودر میان دوستدارنش قرار داده شد وطی مراسم مداحی

و شعر خوانی

 آخرین سخنرانی این هنرمند در روز جهانی تئاتردر یاسوج برای حاضران

 پخش شد.

 پیکر حسین پناهی با بدرقه مردم گچساران ساعت 30 /1 بامداد به

 آغوش مردم ده

دشت سپرده شد ودر این شهر نیز پس از مراسمی که نیمه شب با حضور

 مسوولین

 برگزار شد به سردخانه منتقل شد و ساعت 6 امروز صبح از مقابل کتابخانه عمومی

این شهرستان با حضور هنرمندان ، مدیر کل فرهنگ وارشاد کهکیلویه ، استاندار ،

 رئیس حوزه هنری این استان ومسوولین فرهنگی و دولتی استانهای هم

جوار فارس ،

 خوزستان و چهارمحال بختیاری به سمت گلزارشهدای شهرستان سوق محل دفن

 وی تشییع شد .رفیعی همچنین افزود:پس از مراسم خاکسپاری مرحوم

 حسین پناهی

 ، مدیر کل حوزه هنری استان کهکیلویه و بویراحمد برای حاضران سخنرانی کرد

 و پسرمرحوم پناهی شعری در فراق پدرش خواند.

شهر سوق در 15 کیلومتری روستای دژکوه ،زادگاه وی قراردارد و مرحوم پناهی دوران تحصیل خود را در این شهر سپری کرده است.


مطالب مشابه :


زندگینامه حسین پناهی

دانلود فایل با پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از تلویزیون که علاوه بازی تله تئاتر در




استاد پناهی که بود؟؟؟؟

آشنا شد وبا تله تئاتر(دومرغابی در مه) نمایش های دو مرغابی در مه ویک گل و دانلود حسین




حسین پناهی

دانلود آلبوم با پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از تلویزیون که تله تئاتر. دو مرغابی در مه .




حسین پناهی

(دانلود) در وبلاگ با پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از بازی تله تئاتر در




یادی ازهنرپیشه وادیب توانا " مرحوم حسین پناهی " ( خدایش بیامرزد )

"رضا دانلود" دو مرغابی در مه 0بازی در تله تئاتر در آئینه




بیوگرافی و دانلود دکلمه‌های حسین پناهی

شد وبا تله تئاتر(دومرغابی در مه) نمایش های دو مرغابی در مه ویک گل دانلود فیلم




برچسب :