اولين شب بيداري

بعد از ملاقات دايي علي، زن‌دايي سارا، و بقیه  از پرشان و مامانش در ساعت ۴ بعد از ظهر، قرار شد مامان زري، بابا محمود، مامان طاهره، و عمه بهاره به خونه برن و بابا بنيامين و عمه طراوت تا آخر شب در بيمارستان بمونن و بعدش مامان‌‌بزرگ‌ها بيان بيمارستان و تا صبح بمونن.

حدود ساعت ۷:۳۰ شب خاله زهره (خاله مامان) به بيمارستان آمد و بعد از اين‌كه كلي قربون صدقه پرشان رفت گفت آمده كه شب را در بيمارستان بمونه اما از اونجا كه قرار بود صبح بره سر كار مامان مريم مخالفت كرد و گفت راحت تره كه عمه طراوت و بابا بنيامين پيش اون باشن.

ساعت ۸ شب مامان مريم با كمك پرستار از تخت پايين آمد و كمي راه رفت.

خاله زهره حدود ساعت ۱۰:۳۰ رفت و قرار شد بابا بنيامين و عمه طراوت نوبتي استراحت كنن. بابا بنيامين كمي خوابيد و عمه طراوت و مامان مريم بيدار موندن و كمي راه رفتن. كمي از ساعت ۱۲ شب گذشته بود كه آقا پرشان بيدار شد. بنيامين از خواب پريد و پرشان پسر را در آغوش گرفت تا مريم و طراوت استراحت كنن. بنيامين پرشان خان رو راه برد و براش حرف زد و البته گاهي در تختش خواباند تا ساعت ۲:۳۰ نيمه شب كه پرشان كاملاًخوابش برد.

از ساعت ۲:۳۰ تا ۳ پرشان به خوبي خوابيد تا اين كه گرسنه‌اش شد و تلاش‌ها براي شير دادن به اون بي‌نتيجه موند. مامان مريم و عمه طراوت پرشان را به بخش نوزادان بردن تا پرستاراهاي اون بخش در شير خوردن بچه كمك كنن. اون‌ها ساعت ۳:۴۵ به اتاق برگشتن و بعد از خوابيدن بنيامين و درازكشيدن مريم، عمه طراوت پرشان خان رو بغل گرفت و تا ساعت ۵:۳۰ براش از زمين و زمان و به جاي همه (خودش، مامان، بابا، دايي و ...) گفت تا حدي كه وقتي صبح مريم را با عنوان مامان صدا كرد، پرشان طراوت رو نگاه كرد!!!

ساعت ۵:۳۰ همه بيدار و در عين حال خسته بودن تا اين كه حدود ساعت ۶:۳۰ بنيامين با بابا محمود تماس گرفت و از اون خواست سريعاً مامان بزرگ‌ها را براي تحويل شيفت به بيمارستان بياره ...


مطالب مشابه :


صبحانه خوردن پرشان

صبح‌ها كه از خواب پا مي‌شه، با سيسموني نوزاد سرويس تخت و كمد چيلك سرويس تخت




اولين شب بيداري

بنيامين از خواب پريد و پرشان پسر را سيسموني نوزاد سرويس تخت و كمد چيلك سرويس تخت




برچسب :