این است راز آن که ز ایران مشوشند


مولف و محقق حوزه تاریخ و ادبیات گفت: در میان بزرگ مردان و شاعرانی که درباره حسین بن علی(ع) شعر سروده اند، شعر علامه اقبال لاهوری، بهترین شعری است که تاکنون درباره امام حسین (ع) سروده شده است. وی اظهار داشت: در صورتی که ما زیارت وارث را بخوانیم، این حقیقت بزرگ واقف می شویم که حسین بن علی(ع) ادامه دهنده راه انبیاء است. حکیمی تصریح کرد: این دعاها نشان می دهد که امام حسین(ع) ادامه دهنده راه پیامبران الهی بوده است. وی ادامه داد: نهضت پیامبران توحیدی انسان ها را به پرستش خدای واحد رها ساختن انسان از بندگی غیر خدا و به عدالت خواهی رها ساختن انسان ها از جهل و نادانی دعوت می کند. وی با بیان اینکه دعوت انسان ها به نیکی و نهی از بدی از اهداف اصلی پیامبران توحیدی بوده است، گفت: با توجه به سخنرانی امام حسین(ع) در منی و کربلا، مشاهده می کنیم که اهداف حسین بن علی(ع) در واقه همان هدف پیامبران توحیدی به خصوص حضرت محمد (ص) بوده است. شعر اقبال لاهوری درباره امام حسین (ع)  ————————– هر که پیمان با هوالموجود بست گردنش از بند هر معبود رست مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است عشق را ناممکن ما ممکن است عقل سفاک است و او سفاک تر پاک تر چالاک تر بیباک تر عقل در پیچاک اسباب و علل عشق چوگان باز میدان عمل عشق صید از زور بازو افکند عقل مکار است و دامی میزند عقل را سرمایه از بیم و شک است عشق را عزم و یقین لاینفک است آن کند تعمیر تا ویران کند این کند ویران که آبادان کند عقل چون باد است ارزان در جهان عشق کمیاب و بهای او گران عقل محکم از اساس چون و چند عشق عریان از لباس چون و چند عقل می گوید که خود را پیش کن عشق گوید امتحان خویش کن عقل با غیر آشنا از اکتساب عشق از فضل است و با خود در حساب عقل گوید شاد شو آباد شو عشق گوید بنده شو آزاد شو عشق را آرام جان حریت است ناقه اش را ساربان حریت است آن شنیدستی که هنگام نبرد عشق با عقل هوس پرور چه کرد آن امام عاشقان پور بتول سرو آزادی ز بستان رسول الله الله بای بسم الله پدر معنی ذبح عظیم آمد پسر بهر آن شهزاده ی خیر الملل دوش ختم المرسلین نعم الجمل سرخ رو عشق غیور از خون او شوخی این مصرع از مضمون او در میان امت ان کیوان جناب همچو حرف قل هو الله در کتاب موسی و فرعون و شبیر و یزید این دو قوت از حیات آید پدید زنده حق از قوت شبیری است باطل آخر داغ حسرت میری است چون خلافت رشته از قرآن گسیخت حریت را زهر اندر کام ریخت خاست آن سر جلوه ی خیرالامم چون سحاب قبله باران در قدم بر زمین کربلا بارید و رفت لاله در ویرانه ها کارید و رفت تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد بهر حق در خاک و خون غلتیده است پس بنای لااله گردیده است مدعایش سلطنت بودی اگر خود نکردی با چنین سامان سفر دشمنان چون ریگ صحرا لاتعد دوستان او به یزدان هم عدد سر ابراهیم و اسمعیل بود یعنی آن اجمال را تفصیل بود عزم او چون کوهساران استوار پایدار و تند سیر و کامگار تیغ بهر عزت دین است و بس مقصد او حفظ آئین است و بس ماسوی الله را مسلمان بنده نیست پیش فرعونی سرش افکنده نیست خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد تیغ لا چون از میان بیرون کشید از رگ ارباب باطل خون کشید نقش الا الله بر صحرا نوشت سطر عنوان نجات ما نوشت رمز قرآن از حسین آموختیم ز آتش او شعله ها اندوختیم شوکت شام و فر بغداد رفت سطوت غرناطه هم از یاد رفت تار ما از زخمه اش لرزان هنوز تازه از تکبیر او ایمان هنوز ای صبا ای پیک دور افتادگان اشک ما بر خاک پاک او رسان اقبال لاهوری هرکه را عشق حسین نیست زخود بی خبر است کشته عشق حسین از همه کس زنده تر است بس که آن جلوه توحید مرا در نظر است هرکجا می نگرم نور رخش جلوه گر است Click this bar to view the full image. هلال زینب برملا روی نیزه شده او آمده از کربلا، شمس کوفه شده او آمده از کربلا، شمس کوفه شده قاری فاطمه، می کند زمزمه، می کند زمزمه انا مجنون حسین، انا مجنون حسین، انا مجنون حسین رأست چو بینم یاد آن قدّ رعنا کنم ای رهبرم قرآن بخوان تا که معنا کنم ای رهبرم قرآن بخوان تا که معنا کنم رأس خاکستری دلبر خواهری دلبر خواهری انا مجنون حسین، انا مجنون حسین، انا مجنون حسین بنگر برادر بعد تو طاقتم کم شده مویم سپید، رنگم پرید قامتم خم شده قامتم خم شده چوبه ی محملم؛ حل کند مشکلم، حل کند مشکلم انا مجنون حسین، انا مجنون حسین، انا مجنون حسین   سِرّ نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ‌ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ پشت ابری از ریا میماند اگر زینب نبود چشمه ی فریاد مظلومیّتِ لب تشنگان در کویر تفته جا می‌ماند اگر زینب نبود زخمهء زخمی‌ترین فریاد در چنگ سکوت از طراز نغمه وا می‌ماند اگر زینب نبود در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ در گلوی چشمها می‌ماند اگر زینب نبود ذوالجناح دادخواهی بی‌سوار و بی‌لگام در بیابان ها رها می‌ماند اگر زینب نبود در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب پشت کوه فتنه جا می‌ماند اگر زینب نبود عاشقی را جگری می باید احتمال خطری می باید نتوان رفت در این ره با پای عشق را بال و پری می باید تو نئی مرد چنین دریایی رند شوریده سری می باید هست هر قافله را سالاری هر کجا پاست، سری می باید ناز پروردْ کجا، عشق کجا؟ عشق را شور و شری می باید بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد شور نشور واهمه را در گمان فتاد هرچند بر تن شهدا چشم کارکرد بر زخم های کاری تیرکمان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان بر پیکر شریف امام زمان فتاد بی اختیار نعره هذا حسین از او سرزد چنانکه آتش او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بضعه رسول رو در مدینه کرد که یا ایها الرسول: این کشته فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پازده در خون حسین تست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست این خشک لب فتاده و ممنوع از فرات ز خون او زمین شده جیحون حسین تست این شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه خرگاه زین جهان زده بیرون حسین تست پس روی در بقیع و به زهرا خطاب کرد مرغ هوا و ماهی دریا کباب کرد کای مونس شکسته دلان حال ما ببین ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین اولاد خویش را که شفیعان محشرند در ورطه عقوبت اهل جفا ببین تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر سرهای سروران همه بر نیزه ها ببین آن تن که بود پرورشش در کنار تو غلطان به خاک معرکه کربلا ببین حّر و آزادم و روزی که ز مادر زادم آمد الطاف حسینی به مبارک بادم سر از آن روز به زیر قدمش بنهادم فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم من که امروز اسیرم به کف اهل نفاق خواهر شاه عرب پادشه ارض وفاق از مدینه شدم آواره سوی ملک عراق طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم از ازل عشق حسین در دل شیدایم بود جان فشاندن به رهش سرّ سویدایم بود در ولای غم او منزل و موایم بود من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم به خدا علت آزادی ام از همت اوست لرزه ام در بدن و گریه شوقم به گلوست بشکافد اگر عضو مرا تا رگ و پوست نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم اگرم عشق برادر به اسیری انداخت چاره ای نیست به تقدیر قضا باید ساخت با وجودی که مرا ناز محبت بگداخت کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم عقل آورد مرا تا به در خانه ی عشق گفت این خانه بود خانه ی بی خانه ی عشق باش اینجا به غلامی در کاشانه ی عشق تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم تو دیدی چشم تر آتش بگیرد عزیزت پشت در آتش بگیرد و بابایت سرش بر نیزه باشد و سر نیزه سر آتش بگیرد تو دیدی پیش چشم باغبانی درختی از کمر آتش بگیرد شده آیا دلت هر روز هر روز که از هرم خبر آتش بگیرد چه حالی می شوی وقتی ببینی برادر از جگر آتش بگیرد برادر زاده هایت دیده باشند که حلقوم پدر آتش بگیرد تو دیدی خیمه های اهل بیت ات به هنگام سفر آتش بگیرد مگو دیگر که نزدیک است از غم دل زینب دگر آتش بگیرد مگو دیگر تعجب هم ندارد ندیدی چشم ترآتش بگیرد زهرا بیدجی تضمین غزل حافظ توسط مرحوم چلویی ————————————————- سبکباران به سوی کربلا بستند محمل ها در آن وادیّ پر خوف و خطر کردند منزل ها جوانان بنی هاشم به پا کردند محفل ها چه محفل کز محبت تار و پودش رشته ی دل ها زدند آسان و لیکن عاقبت افتاد مشکل ها شترها زیر بار عشق با وجد و طرب واله روان بودند در خار مغیلان چون گل و لاله زنان در محمل عصمت روان از دیدگان ناله بگرد بانوان نور رسالت حاجب و هاله فرو بردند سر خورشید و مه در برج و محمل ها سپاه شاه مظلومان بسوی کربلا عازم سپهسالار اردو ؛ شمس دین ؛ ماه بنی هاشم سوار توسن اجلال با وجه حسن قاسم علی اکبر بذکر یا قدیر و قادر و قائم که ما رفتیم سوی دوست بشتابید مایل ها علی اصغر به خواب ناز روی دامن مادر نگاه مادر مظلومه اش بر صورت اصغر سکینه بنگرد بر قدر و بالای علی اکبر رقیه بی خبر از زجر راه و خشت زیر سر جوانان می روند با پای خود بر سوی قاتل ها نهنگ قلزم قهر خدا عباس نام آور غضنفر خسرو گردان حشم فرمانده لشگر علم افراشته جولان دهد در میمن و میسر ز سقایی برد ارث البته از ساقی کوثر الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناول ها مسلمانان کوفه شاه را کردند مهمانی و لیکن کافران دارند ننگ از این مسلمانی نوشته نامه ها آن فرقه ی بدتر ز نصرانی نمی دانم چه بنوشتند خود نا گفته می دانی هم آن هایی که می کردند قرآن را حمایل ها رسید اردو به دشت کربلا شهر حسین آباد حسین آباد بود آن سرزمین از اول ایجاد عزیز حضرت باری در آن جا بارها بگشاد برای نصرت دین اهل عالم را ندا در داد به جان و دل بلی گفتند کوشیدند از دل ها شه ملک امانت فیض بخش مومن و کافر نشسته بر سریر معدلت با صولت حیدر به پا نعلین شیث ، عمامه ختم رسل بر سر عصای موسوی در کف ، ردای احمدی در بر همان که حب ّ و بغضش امتحان حق و باطل ها صبا عنبر فشان کن گلستان شهادت را که شاه دین دهد خون از گلو نخل رسالت را به پایان می رساند حضرتش کار شفاعت را بزن ” ساعی ” به چوگان عمل گوی سعادت را که همچو شمع می سوزند و می گریند ناقل ها   شوریده سری که شرح ایمان می کرد – هفتاد و دو فصل سرخ عنوان می کرد با نای بریده نیز بر منبر نـی – تفسیر خجسته ای ز قرآن می کرد عالم همه خاک کربلا بایدمان – پیوسته به لب خدا خدا بایدمان تا پاک شود زمین ز ابنای یزید – همواره حسین مقتدا بایدمان سید حسن حسینی با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد ذهنش ز روضه های مجسم عبور کرد شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد احساس کرد از همه عالم جدا شده ست در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده ست در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت وقتی که میزو دفتر و خودکار دم گرفت وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت باز این چه شورش است که در جان “واژه” هاست شاعر شکست خورده ی طوفان “واژه” هاست بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت یک بیت بعد واژه لب تشنه را گذاشت تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند دارد غروب فرشچیان گریه می کند با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید بر روی خاک وخون بدنی را رها کشید او را چنان فنای خدا، بی ریا کشید حتی براش جای کفن؛ بوریا کشید در خون کشید قافیه ها را، حروف را از بس که گریه کرد تمام لهوف را اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت این بند را جدای همه روی نیزه ساخت خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود او کهکشان روشن هفده ستاره بود خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن… پیشانیش پر از عرق سرد و بعد از آن… خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن… شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن… در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ کس شاعر کنار دفترش افتاد از نفس سید حمید رضا برقعی ===================== سِرّ نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ‌ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ پشت ابری از ریا میماند اگر زینب نبود چشمه ی فریاد مظلومیّتِ لب تشنگان در کویر تفته جا می‌ماند اگر زینب نبود زخمهء زخمی‌ترین فریاد در چنگ سکوت از طراز نغمه وا می‌ماند اگر زینب نبود در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ در گلوی چشمها می‌ماند اگر زینب نبود ذوالجناح دادخواهی بی‌سوار و بی‌لگام در بیابان ها رها می‌ماند اگر زینب نبود در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب پشت کوه فتنه جا می‌ماند اگر زینب نبود شعردرموردامام حسین,  شعر در مورد امام حسین (ع),  شعردرموردامام حسین,  شعر در مورد امام حسین ع ,  شعر هایی در مورد امام حسین,  شعر هایی درباره امام حسین,  شعر در مورد امام حسین(ع),  شعر درمورد امام حسین (ع),  شعر در مورد امام حسین ع,  شعر درمورد امام حسین ع,  شعرهایی درمورد امام حسین,  شعردرمورد امام حسین ع,  شعر در مورد امام حسین.ع.,  شعر هایی در باره امام حسین,  شعر هایی به امام حسین,  شعر هایی از امام حسین,  اشعار در مورد امام حسین ع ,  شعر در مورد امام حسین (ع),  اشعار در مورد امام حسین,  شعر هایی برای امام حسین,  شعری درموردامام حسین(ع),  شعر هایی درباره امام حسین(ع),  شعر در موردامام حسن (ع),  اشعار در مورد امام حسین (ع),  شعر در م.رد امام حسین (ع),  شعر هایی در مورد ا مام حسین,  شعر درمورد امام حسین(ع),  شعردرموردامام حسین ع,  شعر ر مورد امام حسین (ع),  شعر ىر مورى امام حسین (ع),  شعر هایی درمورد امام حسین,  شعر های در مورد امام حسین,  شعر هایی برای امام حسین,  شعری در موردامام حسین (ع),  شعرهایی درمورد امام حسین (ع),  شعر در مورد امام حسین(ع),  حرم امام حسین (ع),  شعردرباره مرگحسین,  امام حسین,  شغر در مورد امام حسین (ع),  شعردرموردامام حسین(ع),  شعردرمورد امام حسین,  شعرهای در مورد امام حسین (ع),  شعر هایی از امام,  شعر هایی از امام حسین (ع),  شعردرموردامام حسن,  دانلود همصدا با حلق اسماعیل,  شعری درموردا مام حسین,    شعرهای درمورد امام حسین,  شعرهائی درموردامام حسین,  شعر های درمورد امام حسین,  شعرهایی درموردامام حسین(ع),  شعر درمورد امام حسین ع,  شعر دربارة امام حسین (ع),  شعردر مورد امام حسین (ع) ,  شعردرمورد امام حسین (ع),  شعر امشب عشقم کشید سری به میخونه زنم,  گفتم بیا در بند بکش این بنده فرار را ,  شهرحسین اباد ناظم,  دانلود بند قنداقت دیگر شکسته ای علی اصغرم,  شعردر مورد امام حسین وفاطمه,  شعر هایی درموردامام حسین,  متن در باره امام حسین (ع),  دانلود شعر درباره امام حسین ع,  ای صبا آهسته میران به دشت کربلا ا


مطالب مشابه :


گلچين اشعار در مورد امام زمان (عج)

گلچین - گلچين اشعار در مورد امام زمان (عج) - گلچينی از گل ها - گلچین




بیاد امام زمان در ماه محرم

یوسف زهرا - بیاد امام زمان در ماه محرم - صفحه ی نخست ; پست




شعر رضا جعفری درباره امام حسن مجتبی (ع)

شعر امام زمان(عج) شعر حضرت عباس(ع) شعر علي اكبر(ع) شعر علي اصغر(ع) شعر قاسم(ع) شعر حضرت زينب(س)




گلچین اشعار زیبا در باره امام حسین (ع)

دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط




این است راز آن که ز ایران مشوشند

امام زمان - این است پشت کوه فتنه جا می‌ماند اگر زینب نبود شعردرموردامام حسین, شعر در مورد




اشعار درباره امام خميني(ره)

مکاني برای درد دل با امام زمان فرهنگ




گزیده ای از فضائل و معجزات امام حسین علیه السلام

شعردرموردامام حسین(ع) حضرت زمان




برچسب :