مساله33- مردي 42 ساله با شروع ناگهاني بي‌حسي و مورمورشدن دست چپ، اختلال تکلم و درد ناحيه گيجگاهي سمت

PDF متن کامل مساله

مردي 42 ساله پس از شروع ناگهاني بي‌حسي و مورمورشدن دست چپ، اختلال تکلم و درد ناحيه گيجگاهي سمت راست از 30 دقيقه قبل به اورژانس مراجعه کرد. در مسير مراجعه به بيمارستان،‌ بيمار دچار درد دو طرفه پهلوها شده بود. او هر گونه سابقه پزشکي قابل توجه يا سابقه علائم مشابه را منکر شده، تاکيد کرد که در وضعيت سلامت معمول خود به سر مي‌برد و شروع ناگهاني علايم وي را به بخش اورژانس کشانده است. او مصرف هرگونه دارو را نفي کرده، سابقه‌اي از سکته، ضربه به سر، خونريزي اخير، درد قفسه سينه، درد پشت، تپش قلب، تب يا لرز را نمي‌داد. در پرسش مستقيم اذعان کرد که مت‌آمفتامين مصرف مي‌کند. او معمولا مت‌آمفتامين را وريدي مصرف مي‌کرد و آخرين مصرفش 2 روز قبل از مراجعه بود. او سابقه‌ هر گونه بيماري منتقل شونده از راه جنسي را رد کرد. وي تاکيد کرد که بطور منظم وزنه‌برداري مي‌کرده ولي هيچ گونه کشيدگي نداشته است...

بيمار تب نداشت و فشار خون وي mmHg 76/120 و ضربان قلب منظم به تعداد 102 ضربه در دقيقه بود. معاينات عصبي، بدشکلي مختصر دست چپ، ضعف خفيف ناحيه تحتاني چپ صورت و اختلال تکلم مختصر را نشان داد؛ ‌فوندوس طبيعي به نظر رسيد. در معاينات قلبي هيچ‌گونه سوفل، مالش پريکارد يا گالوپ وجود نداشت. يافته‌هاي معاينات قفسه سينه طبيعي بودند و تنها حساسيت مختصر در زاويه دنده‌اي ـ مهره‌اي وجود داشت. يافته‌هاي معاينات شکمي، بيضه‌ها و اندام‌ها طبيعي بودند.

1- کدام يک از موارد زير بهترين توجيه براي نشانه‌هاي عصبي بيمار است؟

الف) خونريزي ساب‌آراکنوئيد

ب) وازواسپاسم مغزي

پ) خونريزي داخل‌مغزي (ICH)

ت) تشنج ساده کانوني

ث) سکته ايسکميک حاد

بيماران مبتلا به خونريزي ساب‌آراکنوئيد معمولا سردرد «صاعقه‌اي» يا کاهش هوشياري دارند، ندرتا بدون سردرد مراجعه مي‌کنند و اغلب نقائص عصبي کانوني ندارند. در معاينات فيزيکي، ممکن است فتوفوبي و سفتي گردن داشته باشند. بيمار ما نه سردرد و نه يافته‌هاي معاينات فيزيکي مطابق با خونريزي ساب‌آراکنوئيد، هيچکدام را نداشت. وازواسپاسم مغزي معمولا با پرفشاري خون کنترل نشده تظاهر کرده، عموما نيازمند يک واقعه محرک مثل فوريت پرفشاري خون يا يک پاسخ تاخيري به خونريزي ساب‌آراکنوئيد است. فشار خون بيمار در محدوده طبيعي بود. هيچ واقعه محرک نوري نداشت و مصرف اخير مت‌آمفتامين را که مي‌توانست منجر به فوريت پرفشاري خون شود، انکار مي‌کرد.

خونريزي داخل مغزي بطور شايعي در بيماران مسن با سابقه پرفشاري خون يا در بيماري که درمان ضدانعقادي با وارفارين دريافت مي‌کند، روي مي‌دهد. اين بيمار نسبتا جوان بوده، درمان ضدانعقادي دريافت نکرده و فشار خون طبيعي داشت. بيماران مبتلا به تشنج کانوني ساده، مشخصا سردرد ندارند و با نقائص عصبي کانوني مراجعه مي‌کنند که بهبود يافته و مجددا عود مي‌کند که اين حالت با تظاهر باليني بيمار ما مطابقت ندارد. سکته حاد ايسکميک مي‌تواند با سردرد و نقائص عصبي نوسان‌کننده تظاهر کند و تشخيصي است که بيشترين همخواني را با سابقه بيمار دارد.

الکتروکارديوگرافي، ريتم سينوسي طبيعي را در بيمار نشان داد. شمارش کامل سلولي و پانل انعقادي انجام شد که يافته‌ها طبيعي بودند. سطح الکتروليت‌ها طبيعي بود، اما سطح کراتينين تا حد mg/dL‌1/2 بالا رفته بود. يافته‌هاي راديوگرافي قفسه سينه طبيعي بودند.

2- کدام يک از موارد زير به عنوان قدم بعدي در بررسي و درمان اين بيمار مناسب‌تر است؟

الف) سي‌تي اسکن سر بدون ماده حاجب

ب) سي‌تي اسکن سر با ماده حاجب

پ) MRI با و بدون ماده حاجب

ت) تجويز وريدي فعال‌کننده پلاسمينوژن بافتي (t-PA)

ث) ترخيص از بخش اورژانس يا پيگيري نورولوژيک سرپايي

در ابتدا سي‌تي‌اسکن سر بدون ماده حاجب در بيمار مبتلا به سکته مشکوک انديکاسيون دارد و به طور قابل اعتمادي ICH حاد را از ايسکمي افتراق مي‌دهد. تقريبا 100 حساسيت براي IVH و تقريبا 90 حساسيت براي خونريزي ساب‌آراکنوئيد دارد.

سي‌تي‌اسکن سر با ماده حاجب ممکن است ضروري نبوده، شايد در بيماران داراي سطح بالاي کراتينين غيرايمن باشد. هرچند که MRI گزينه‌اي براي ارزيابي بيماران مبتلا به سکته است ولي گران‌تر و زمان‌برتر است. زمان صرف شده براي MRI ممکن است مانع استفاده از آن در بيماري شود که به صورت اورژانسي تحت بررسي سکته ايسکميک مغزي قرار مي‌گيرد.

اگر تشخيص سکته ايسکميک مغزي داده شود، درمان با tPA وريدي به شرطي انديکاسيون دارد که مدت سکته حاد در بيمار داراي نقائص عصبي پايدار کمتر از سه ساعت باشد. tpA وريدي در بيماراني که سابقه ICH، سکته ايسکميک در سه ماه گذشته، ضربه به سر يا جراحي داخل جمجمه‌اي اخير، جراحي اخير، خونريزي اخير معده‌اي ـ روده‌اي يا ادراري ـ تناسلي، اختلالات خاص آزمايشگاهي (شمارش پلاکت < mL/50000، 7/1 < INR يا هر گونه اختلال داخل جمجمه‌اي که بتواند نقص عصبي را توجيه کند مثلا يک توده داخل جمجمه‌اي)، را داشته باشند،‌انديکاسيون ندارد. ترخيص بيمار از بيمارستان در اين زمان نادرست خواهد بود زيرا او علامت‌هاي پيچيده‌اي بدون يک تشخيص مشخص دارد.

هيچ پاتولوژي داخل جمجمه‌اي حاد در سي‌تي بدون ماده حاجب از مغز مشاهده نشد. در حين انجام سي‌تي، علائم عصبي بيمار بهبود يافت، اما درد پهلوي دوطرفه ادامه يافت. از آنجا که نقائص عصبي بيمار بهبود يافته بود، درمان فيبرينوليتيک داده نشد. بررسي تشخيصي بيشتري انديکاسيون داشت.

با بخش نورولوژي عروقي مشاوره شد. به دنبال توصيه آنها، بيمار شروع به خوردن يک قرص 325 ميلي‌گرمي آسپيرين کرد و تحت MRI مغز و آنژيوگرافي با رزونانس مغناطيسي از سر و گردن قرار گرفت. اين بررسي کمتر از 3 انفارکت حاد کوچک (MRA) کورتيکال را در ناحيه فرونتال ـ پاريتال راست و پرشدگي ضعيف شريان مشترک کاروتيد راست (هم داخلي و هم خارجي) را در مقايسه با سمت چپ نشان داد. ESR بيمار يک بود.

3- کدام يک از تشخيص‌هاي زير بهتر از بقيه، تمام اين يافته‌ها را توجيه مي‌کند؟

الف) اندوکارديت

ب) فيبريلاسيون دهليزي

پ) ديسکسيون ايزوله شريان کاروتيد

ت) واسکوليت سيستميک

ث) ديسکسيون آئورت

هرچند که پذيرفته شده است که بيمار سوءمصرف وريدي دارو دارد، ‌اما وي هيچ گونه تب و لکوسيتوز ندارد و ESR طبيعي و عدم وجود سوفل، تشخيص باليني آندوکارديت را غيرمحتمل مي‌کند.

بيمار هيچ سابقه‌اي از تپش قلب نداشت، ضربان قلب‌اش منظم بود و الکتروکارديوگرافي هيچ اختلال ريتم را نشان نداد که تشخيص فيبريلاسيون دهليزي را غيرمحتمل مي‌کند. هرچند که ديسکسيون ايزوله شريان کاروتيد علائم عصبي بيمار را توجيه خواهد کرد، اين تشخيص يافته‌هاي کليوي وي را توجيه نمي‌کند. واسکوليت سيستميک گزينه ديگري است که مي‌تواند هر دستگاهي از بدن را درگير کرده، ساير بيماري‌ها را تقليد کند. در هر حال، تظاهرات حاد اين بيمار بر خلاف واسکوليتي است که دستگاه عصبي مرکزي را درگير مي‌کند زيرا واسکوليت معمولا به صورت يک بيماري تحت حاد تظاهر مي‌کند که طي هفته‌ها تا ماه‌ها آشکار شده، مشخصا با ESR بالا همراه است. واسکوليت غالبا محدود به درگيري کليوي و عصبي بدون هيچ تظاهر باليني ديگر نيست. ديسکسيون حاد آئورت با گسترش به شرايين کاروتيد و کليوي مي‌تواند يافته‌هاي باليني حاد اين بيمار را توجيه کند. تشخيص ديسکسيون آئورت حتي در بيماري که منکر درد قفسه سينه و گردن است نيز در نظر گرفته مي‌شود. هيچ تفاوتي در فشار نبض‌هاي بازوان وي ديده نشد.

4- کدام يک از موارد زير مناسب‌ترين آزمون براي اثبات تشخيص احتمالي در اين بيمار است؟

الف) اکوکارديوگرافي از طريق قفسه سينه

ب) سي‌تي شکم با ماده حاجب

پ) سي‌تي آنژيوگرافي

ت) اکوکارديوگرافي از طريق مري

ث) راديوگرافي قفسه سينه

اکوکارديوگرافي از طريق قفسه سينه حساسيت و ويژگي پائيني براي تشخيص ديسکسيون آئورت دارد. کيفيت تصوير مي‌تواند تحت تاثير چاقي، آمفيزم، تهويه مکانيکي يا فضاي کوچک بين دنده‌اي قرار بگيرد. به دليل حساسيت ضعيف آن، اين روش معمولا براي تشخيص به کار نمي‌رود. سي‌تي شکم و سي‌تي آنژيوگرافي هر دو حساسيت و ويژگي بسيار بالايي براي تشخيص ديسکسيون حاد آئورت دارند؛ غيرتهاجمي هستند، در بيشتر بخش‌هاي اورژانس به راحتي در دسترس قرار دارند و سريعا انجام مي‌شوند. در هر حال، هر دو روش نيازمند استفاده از ماده حاجب وريدي هستند و بيمار ما در حال حاضر سطح کراتينين بالا (1/2 ميلي‌گرم در دسي‌ليتر) دارد. بنابراين هيچکدام از اين دو آزمون، خط اول مطلوب در بيمار ما نيستند. اکوکارديوگرافي از طريق مري، حساسيت و ويژگي بالايي براي ديسکسيون حاد آئورت داشته، ساير محدوديت‌هاي اکوکارديوگرافي از طريق قفسه سينه را نداشته، درجات بالاتري از جزييات آناتوميک را فراهم کرده، مي‌تواند در کنار تخت بيمار انجام شود و نيازمند دسترسي شرياني، ماده حاجب وريدي يا پرتوتابي يونيزه نيست؛‌ آن را به قدم بعدي مناسبي براي اثبات تشخيص در همه اين موارد، بيمار ما تبديل مي‌سازد. راديوگرافي قفسه سينه، نقطه شروع خوبي است زيرا مي‌تواند پهن شدن مدياستن را نشان دهد اما در هر حال براي ديسکسيون آئورت حساسيت زيادي ندارد و نمي‌تواند براي رد کردن اين وضعيت به کار رود. در اين بيمار، راديوگرافي قفسه سينه انتخاب خوبي نيست زيرا يافته‌هاي راديوگرافي قفسه سينه قبلي طبيعي بودند.

اکوکارديوگرافي از طريق مري، يک لبه جدا شده را در پروگزيمال آئورت صعودي نشان داد. از آنجايي که بيمار نارسايي حاد کليه داشت، ‌تبادل نظر با جراح قلب و بخش نورولوژي عروقي، به تصميم براي انجام سي‌تي قفسه سينه و شکم با ماده حاجب براي بررسي بيشتر وسعت ديسکسيون منجر شد. اين بررسي انجام شد و ديسکسيون آئورت نوع A را نشان داد که به آئورت توراسيک گسترش يافته بود. دو شريان کليوي چپ از محل لومن کاذب و شريان کليوي فوقاني راست از نزديک محل اتصال لومن‌هاي کاذب و واقعي جدا شده‌اند.

5- کدام يک از موارد زير مناسب‌ترين داروي وريدي در درمان اوليه اين بيمار است؟

الف) انالاپريلات

ب) اسمولول

پ) هيدرالازين

ت) هپارين

ث) نيتروپروسايد

درمان اوليه تمام ديسکسيون‌هاي آئورت شامل پايين آوردن فشار خون و پايين آوردن سرعت انقباض بطن چپ است. اين مداخلات استرس وارده به آئورت را کاهش داده، پيشرفت جداشدگي را به حداقل مي‌رسانند. انالاپريلات ساختار عروقي کليه را تحت تاثير قرار داده، ممکن است باعث کاهش خطرناک فشار خون در شرايين کليوي شود که در حال حاضر از لومن کاذب تغذيه مي‌شوند. بتابلوکرها اولين داروهاي انتخابي هستند زيرا هم حجم انقباض و هم فشار خون سيستميک را کاهش مي‌دهند. اسمولول يک انتخاب مناسب است و نيمه عمر کوتاه آن فشار خون حادث شده را خيلي پايين مي‌آورد. هيدرالازين معمولا براي پايين آوردن سريع فشار خون به کار مي‌رود، البته اغلب با تاکي‌کاردي رفلکسي همراه است که مي‌تواند فشار خون را بالا ببرد و ‌بر گراديان فشار عروقي بيافزايد. هپارين در ديسکسيون آئورت کنترانديکه است زيرا خطر پارگي آئورت را افزايش داده، خونريزي فاجعه‌بار ايجاد مي‌کند. همچنين هپارين در سکته حاد به دليل خطر تبديل به خونريزي کنترانديکاسيون نسبي دارد. نيتروپروسايد يک گشادکننده شرياني و وريدي است که مي‌تواند به راحتي افزايش دوز يابد تا اثر کند. تنها همراه با بتابلوکرها نبايد مصرف شود، زيرا وازوديلاتاسيون به تنهايي، مي‌تواند فعال شدن رفلکسي سيستم عصبي سمپاتيک را القا کرده، منجر به تقويت انقباض بطني و افزايش استرس پارگي آئورت شود.

بيمار با اسمولول وريدي درمان و به اتاق عمل جراحي برده شد. وي تحت ترميم موفقيت‌آميز ديسکسيون آئورت سينه‌اي ـ شکمي همراه با ترميم قوس عرضي بالا رونده و جايگذاري مجدد ريشه دريچه آئورت با توقف گردش هيپوترميک عميق قرار گرفت. هر چند که بستري وي در بيمارستان با سختي در جدا شدن از ونتيلاتور،‌ عارضه‌دار شد، ‌اما در نهايت بهبود يافت. کارکرد کليه او به حد پايه بازگشت (سطح کراتينين 2/1 ميلي‌گرم در دسي‌ليتر). به او در مورد اهميت کنترل فشار خون و لزوم خودداري از مصرف مت‌آمفتامين آموزش داده شد. پس از 15 روز بستري در بيماستان، مرخص شده، بهبود سرپايي موفقيت‌آميزي را تجربه کرد.


بحث

بروز ديسکسيون آئورت، مقوله‌اي ناشايع اما بالقوه خطرناک است که شيوع آن تقريبا 5/3 -6/2 در 000/100 نفر در سال مي‌باشد. اگر ديسکسيون درمان نشود،‌ ميزان مرگ و مير در 24 تا 48 ساعت اول در حد 2-1 در ساعت است، ‌بنابراين تشخيص و درمان سريع و دقيق براي بقاي بيمار حياتي است. اوج بروز ديسکسيون آئورت در دهه ششم و هفتم زندگي است که مردان را دو برابر زنان درگير مي‌کند.

پاتوفيزيولوژي ديسکسيون آئورت شامل ضعف در هر سه لايه ديواره آئورت، انتيما، مديا و آدوانتيس است. ضعف اين لايه‌ها معمولا منجر به پارگي در انتيما شده، اجازه ورود خون بين انتيما و ادوانتيس را مي‌دهد. گسترش روند جداشدگي در اثر فشار پايدار داخل لومني با طول متغيري در ديواره آئورت همراه است. خون پرشده در فضاي بين لايه‌هاي جداشده ديواره آئورت، لومن کاذب را مي‌سازد.

ديسکسيون آئورت براساس اينکه از آئورت صعودي، در فاصله چند سانتي‌متري دريچه يا آئورت نزولي، درست ديستال به منشا شريان ساب کلاوين چپ، ‌منشا گرفته، تقسيم‌بندي مي‌شود. سه سيستم طبقه‌بندي اصلي براي تعريف محل و وسعت درگيري آئورت به کار مي‌روند:

دي بيکي(1) نوع II ،I و III؛ انواع A و B استانفورد و انواع آناتوميک پروگزيمال و ديستال. دي بيکي نوع I و II آئورت صعودي را درگير کرده، براي راحتي با همديگر در گروه استانفورد نوع A و گروه آناتوميک پروگزيمال طبقه‌بندي مي‌شوند. دي بيکي نوع III آئورت نزولي را درگير کرده، در گروه استانفورد B و گروه آناتوميک ديستال طبقه‌بندي مي‌شود. اکثر پارگي‌هاي انتيمايي در آئورت صعودي روي مي‌دهند.

طبق عامل ثبت بين‌المللي ديسکسيون حاد آئورت (IRAD)، مهمترين فاکتور مستعد کننده ديسکسيون حاد آئورت پرفشاري خون سيستميک (72) و آترواسکلروز (31) است. در هر حال، اين عوامل در بيماران جوان اهميت کمتري دارند؛ تحليل IRAD نشان داد که فقط 34 بيماران جوان‌تر از 40 سال سابقه پرفشاري خون و فقط 1 سابقه آترواسکلروز داشتند. بيمار در زمان مراجعه مثل اکثر بيماران جوانتر در تحليل IRAD، فشار خون طبيعي داشت. بطور جالب توجهي، بيمار ما مورد مشخص مصرف کننده مت‌آمفتامين بود و رابطه بين مصرف مت‌آمفتامين و ديسکسيون آئورت بوسيله يک مجموعه گزارش موارد باليني اثبات شده است. سن متوسط در اين مجموعه 5/39 سال، با محدوده فشار خون طبيعي تا پرفشاري خون در مراجعه اوليه بود.

ساير عوامل مستعد کننده که در تحليل IRAD يافت شد، شامل آئوريسم آئورت از قبل، واسکوليت، دريچه آئورت دو لتي، باي‌پس شريان کرونر، ‌سندرم ترنر، کاتتريزاسيون قلبي، سابقه جايگزيني دريچه آئورت، اختلالات کلاژن واسکولار و تروما است. تظاهرات باليني در ديسکسيون حاد آئورت متنوع هستند. هرچند که تحليل IRAD نشان داد که درد قفسه سينه، شايع‌ترين علامت منفرد است و در 7/72 بيماران روي مي‌دهد، ولي ساير علائم تظاهرکننده عبارتند از: حوادث عروقي مغز، نارسايي قلب، سنکوپ، از بين رفتن نبض، نارسايي آئورت و شوک / تامپوناد.

در يک مطالعه، ديسکسيون حاد آئورت بدون درد، 4/6 تمام تظاهرات را شامل گرديده، با پيامد نامطلوب‌تري نسبت به ديسکسيون حاد دردناک آئورت همراه است. پارگي اوليه آئورت و متعاقبا گسترش يک لومن کاذب در طول آئورت مي‌تواند جريان خون را از لومن واقعي آئورت به هر يک از شراييني که از آئورت منشا مي‌گيرند، مسدود کند. برحسب اينکه کدام شرايين مسدود شده باشند، بيمار ممکن است با عوارض باليني متغيري مراجعه کند که شامل انفارکتوس حاد ميوکارد (جداشدگي شريان کرونري)، سنکوپ، همي‌پلژي (انسداد شريان کاروتيد)، آنوري / درد پهلو (قطع جريان شريان کليه)، پاراپلژي يا کوادري‌پلژي (انسداد عروق تغذيه کننده از شريان نخاعي قدامي) و مرگ است.

تشخيص ديسکسيون آئورت اصولا براساس شرح حال و يافته‌هاي معاينه باليني است. راديوگرافي قفسه سينه به طور معمول پهن شدن مدياستن را نشان مي‌دهد. با وجود اين،‌ تحليل IRAD هيچ شواهدي را از پهن شدن مدياستن يا غيرطبيعي بودن حدود آئورت در 3/21 از بيماران مراجعه کننده با ديسکسيون حاد آئورت نشان نداد. روش‌هاي تصويربرداري انتخابي براي تشخيص ديسکسيون حاد آئورت، سي‌تي اسکن و اکوکارديوگرافي از طريق مري است. هر دو روش حساسيت و ويژگي بيش از 90 دارند. روشي که در بخش‌هاي اورژانس در دسترس‌تر است، سي‌تي اسکن است که به سرعت قابل انجام است. روشي که در مراکز بزرگتر در دسترس است يعني اکوکارديوگرافي از طريق مري را مي‌توان بر بالين بيمار انجام داد که اين روش را براي بيماران ناپايدار ايده‌آل مي‌سازد.

هنگامي که همه روش‌ها در دسترس باشند، سي‌تي اسکن را بايد با توجه به دقت، ايمني،‌ سرعت و راحتي انجام آن در ارزيابي موارد مشکوک به ديسکسيون آئورت اول از همه در نظر گرفت. هنگامي که سي‌تي اسکن ديسکسيون نوع A را نشان دهد،‌ بيمار را مي‌توان به طور مستقيم به اتاق عمل برد و در آنجا اکوکارديوگرافي از طريق مري را براي ارزيابي آناتومي و کفايت عملکرد دريچه آئورت بدون تاخير در جراحي اورژانس انجام داد. بيماران مبتلا به ديسکسيون‌هاي نوع B بدون عارضه را مي‌توان با دارو درمان کرد. براساس داده‌هاي IRAD ديسکسيون‌هاي نوع B، با درمان دارويي به تنهايي ميزان مرگ و مير 10 در بيمارستان دارند و بقاي 5 ساله آنها 80-60 است.

بيماران مبتلا به ديسکسيون‌هاي نوع A نياز به جراحي اورژانس دارند تا از مرگ ناشي از عواقب پارگي داخل پريکاردي، تامپوناد قلبي يا انفارکتوس ميوکارد جلوگيري شود. داده‌هاي IRAD نشان مي‌دهند که ميزان مرگ و مير پس از شروع علايم در صورتي که ديسکسيون درمان نشود، بين 2-1 در ساعت است هدف از درمان جراحي براي ديسکسيون آئورت، برش دادن قطعه آسيب ديده، برداشتن پارگي انتيما و مسدود کردن دهانه مجراي کاذب است. اين عمل عمدتا از طريق مديان استرنوتومي انجام مي‌شود.

ترميم شامل برش دادن از داخل آئورت است تا ميزان آسيب وارده به انتيما و مديا مشخص شود و قطعات آسيب ديده برداشته شوند. ديواره آئورت بازسازي مي‌شود و تداوم آئورت با جايگذاري يک پيوند مصنوعي‌ داکرون بين دو انتهاي آئورت برقرار مي‌گردد.

اين بيمار تصويري کامل از اين است که ديسکسيون حاد آئورت چگونه ممکن است به صورت غيراختصاصي تظاهر کند. تشخيص واحد ديسکسيون حاد آئورت، علايم عصبي گذرا، سردرد و تندرنس زاويه دنده‌اي مهره‌اي را همراه با نارسايي کليه وي توجيه مي‌کند. تشخيص اشتباه ديسکسيون حاد آئورت به عنوان آنژين ناپايدار، انفارکتوس ميوکارد يا سکته حاد مغزي غيرهموراژيک مي‌تواند منجر به عواقب وخيم ياتروژنيک شود و بيمار تحت درمان با هپارين يا داروهاي فيبرينوليتيک وريدي قرار گيرد. پزشکان بايد از تظاهرات متفاوت ديسکسيون حاد آئورت آگاه باشند و ظن بالايي براي ارزيابي سريع اين واقعه باليني بالقوه کشنده داشته باشند.

منبع: نشریه نوین پزشکی شماره ۴۶۱


مطالب مشابه :


علل گزگز و یامورمور ویا سوزن‌سوزن شدن دست و پاها چیست ؟

سوزن‌سوزن شدن، کرختی و بیحسی در انگشتان دیده می‌شود در علت خواب‌رفتگی دست و




مساله33- مردي 42 ساله با شروع ناگهاني بي‌حسي و مورمورشدن دست چپ، اختلال تکلم و درد ناحيه گيجگاهي سمت

مردي 42 ساله پس از شروع ناگهاني بي‌حسي و مورمورشدن دست چپ، اختلال تکلم و درد ناحيه گيجگاهي




علل گزگز و خواب رفتگي انگشتان دست

عدم تشخيص صحيح علت عمده باقي ماندن علايم پس از جراحي است . بی حسی انگشتان دست




درد غير قلبي قفسه سینه

یک علت شایع درد قدام اطراف جناغ چپ لوکالیزه می دهند یک بی حسی موضعی و تزریق




سکته مغزی و درمان

بیحسی با ضعف صورت، دست یا بدون علت مشکلات نورولوژِیک اندام های سمت چپ




گزگز دست و پا(سوال)

سلام.من دوهفته پیش پای چپم بی حس شد بعد در عرض یک هفته دست چپ بی حسی کامل برطرف بی حسی دست




علت سوزن سوزن شدن دست و پا و راه درمان

احساس سوزن سوزن شدن دست و يا پا به علت فشار مستمر بر اعصاب، گاهي مي بی حوصله و کسل




درمان گردن درد: بریس و گردنبند طبی

گردن درد می تواند به علت مختلفی درد شدید، بی حسی یا تغییرات و تغییرات حسی دست و




برچسب :