عروسی من و همسری (4)

اپیزود سوم : عروسی ( بخش اول)

شب آرزوها بود. وقتی فهمیدم که یکی از قشنگترین آرزوهای زندگیم در حال برآورده شدن بود. 19 خرداد سال 1389 . همون تاریخی که من و تنها عشق زندگیم بعد از 3 سال بلاخره نتیجه تلاشها، سختیها ، دوندگی های شبانه روزی و اشک ها و لبخندهامون رو می دیدیم.

انقدر سرم شلوغ بود که حتی وقت نداشتم به هیجان این روز مهم تو زندگیم فکرکنم. همیشه تصورم ان بود که شب عروسیم خوابم نمیبره از بس که تو فکر و خیال فرداشم ولی همیشه وقتی توی یک جریان حل می شی تصورات و تفکراتت تحت تاثیر اون جریان قرار می گیره و شاید عبور و تجربه خیلی از لحظات رو از دست بدی.

فردای حنابندون یعنی روز چهارشنبه تا ظهر با اکیپ چند نفری خودمون به جمع آوری و تمیز کردن خونه ای سپری شد که مثل میدون جنگی بود که ویرانه های صندلی های در هم و سرامیک های پوشیده شده از ژله و سالاد له  شده کوچکترین آثار بجا مونده ازش بود. تا ساعت 2 بعد از ظهر به همت متخصصان ایرانی در امر تمیز کاری بلاخره منزل تمیز شد .همگی خرسند و شاد به خواب ظهر فرو رفتیم و برای بعداز ظهر برنامه ریختیم که به دیدن یکی از آشنایان که در ایام عروسی ما به کربلا رفته بودند بریم ( عروس و داماد به این خرسندی دیدید تا حالا  )  البته خانواده مذکور به علت کمک های وافری که در عروسی به ما کرده بودند حقی بزرگ به گردنمان داشتند که نمیشد بی خیالش شد. اینچنین شد که سه کار خریداری کادوی چشم روشنی ، بردن بعضی از وسایل شخصی اینجانب به خونه خودم که مورد احتیاجم بود و خریدن موی مصنوعی جهت روز عروسی سفارش شده از طرف آرایشگر برنامه بعد از ظهر ما شد که البته بعد از خریدن کادو و بردن وسایل هنوز واجب ترین کار یعنی خریدن مو رو انجام نداده بودیم که ساعت 10 شب شد و چشمتان روز بد نبیند که مغازه ها بستند. بنا به سفارش آرایشگر باید از مغازه ای خرید میکردیم که معرفی شده بود و بماند که بعد از به در بسته خوردن چقدر غر ( قر؟) زدم به جان همگی اعضای خانواده . ماجرایی داشتیم بعد از پیدا کردن تراکت مغازه مذکور از روی زمین و زنگ زدن به صاحب مغازه و التماس که بابا من عروس بخت برگشته از همه جا بی خبر ، سراپا تقصیر سهل انگار نیاز مبرم به مو دارم و مغازه دار ( که خدا عمرش بدهد که بسی آقای خوب و با کمالاتی بود ) قول دادند فردا صبح ساعت 8.5 مغازه راباز کرده تا ما قبل از رفتن به آرایشگاه موی نفرین شده را خریداری کنیم. شب به بازدید و تحویل گرفتن ماشین عروس گذشت و ساعت 12 تن به رختخواب دادیم تا از خستگی نفهمیم که هیجان روز عروسی کیلوئی چند ؟

فردا صبح علی الطلوع  همسری با اعصاب خراب بنده رو مشایعت کردند به مغازه مذکور ، حلا بماند که موی مورد نظر که به رنگ موهای من نزدیک باشد موجود نبود و چه تماسها با آرایشگاه گرفته شد که بابا من بخت برگشته چه کنم و کسی پاسخگو نبود که نبود. بلاخره ساعت 9 منشی آرایشگاه با صدای خواب آلود طلب باباش رو از بنده وصول می کرد که تو تازه رفتی مو بخری؟ باید الان آرایشگاه باشی و از این طرف همسری غر غرکنان که من هزار کاردارم ، مجبور شدم چند مدل مو بخرم تا بلاخره یکیش کاربرد داشته باشه.ساعت 9.5 آرایشگاه بودم و همسری رفت که به آرایشگاه خود و اتوشویی و گل زدن ماشین رسیدگی کنه و ظهر ساعت 1 همدیگرو ببینیم .

آرایشگاه روال عادی خود رو با ماسک صورت ، پیچیدن موها  برای فر اس شکل مورد درخواستم ( چه فحش ها به خودم ندادم که چرا این خبط رو کردم و این در خواست رو کردم چون پیچیدن تارهای نازک موها با بیگودی اس شکل یکی از دردناک ترین کارهای آرایشگاهی بود که تا حالا انجام دادم ) ، آرایش صورت که بدست خود آرایشگر اصلی انجام میشد شروع کرد و در انتها با کرم بدن و پوشیدن لباس و شینیون موها و گذاشتن تاج و تور به اتمام رسوند.

از اتفاقایی که در این روند تاریخی رخ داد می تونم به رفتن برق آرایشگاه طی درست کردن موهام ( ای بر پدر ..... )

افتادن یکی از مژه هام تو چشمم طی عملیات منفور مژه گذاری که باعث بسی اشک ریختن و قرمزشدن یکی ازچشمام اونم بعد ازاتمام آرایش چشمهام ( حالا می فهمیدم را آرایشگاه اصرار داشت که شب عروسی آمپول ضد حساسیت بزنم واسه چشمم و من کوتاهی کرده بودم  اونم به علت ترس تاریخی از آمپوووووووووووووول )

و حس شیرین و آرامش بخش دستگاه ایر براش که لذت یک نسیم خنک رو روی صورتم به من می داد ، اشاره کنم.

وقتی صورت خودم رو دیدم از قیافم راضی بودم و این همون حسی بود که همیشه درمورد آرایش روز عروسیم می خواستم. سایه کمرنگ هلویی ، رژ خوشرنگ تو مایه های گلبهی و از همه مهمتر رنگ پوستم که همونطور که می خواستم نه سفید بود و نه برنزه. بلکه گندمی و ملایم بود و من ازهمین طبیعی بودنش لذت می بردم.مهمترین چیزی که باعث میشد از خودم راضی باشم این بود که قیافم ساده و طبیعی بود و آرایشم اصلا توی ذوق نمی زد. همه چیز ملایم و البته تغییر دهنده.

چیزی به ساعت 2 نمونده بود. دو نفر از شاگردای آرایشگاه به بدنم یورش بردن و شروع به کرم مال کردن من بعد از پوشیدن لباسم کردند . ( یه چیزی تو مایه های عیسی مسیح بودم با دستای باز که هر کی از یه طرف می کشدش ) مرحله آخر درست کردن موهام بود. وقتی بیگودی ها باز شد با همه ی قوای بصریم از فر زیبای اس موهام لذت می بردم و با تمام بی عار و بی دردی یادم رفت که چه دردی کشیدم و چه فحشایی که به خودم ندادم. البته اگر به خواسته ی من بود ترجیح می دادم که فقط از موهای خودم استفاده بشه چون کم حجم نبود و بصورت کامل دور صورتم رو پوشونده بود. به سفارش آرایشگرم  تمامی موهام از پشت گردنم جمع شد تا در صورت عرق کردن مشکل شب حنابندون برام پیش نیاد و به سفارش خودم قسمتی ازموهام روی شونه راستم ریخته شد چونکه روی شونه چپم گلهای حریر لباس عروسم قرار داشت که دوست نداشتم دیده نشن ( واسشون کلی حرص خورده بودم ) گذاشتن تاج عروسیم که گل رز شیری رنگی بود که چند گل ظریف به همراه مروارید ازش آویزون بود و سه گل پر از نگین که لابلای موهام کارگذاشته شد حسن ختام برنامه بود.

وقتی کار موهام در حال انجام بود همسری چند بار تماس گرفت و اعلام کرد که کمی دیرتر میان و البته اگر سر موقع هم میومدن من اماده نبودم. گویا کولر ماشین خراب شده بود و یکی از دوستای صمیمی عزیز دلم به مددش اومده بود و کولر ماشین رو درست کره بود که باعث تاخیر 1.5 ساعته و البته پلاسیده شدن گلهای لیلیوم روی ماشین شده بود. ( ارکیده ها مقاومت بیشتری داشتن )

*****  این پست خیلی طولانی شد. یا نمی نویسم یا وقتی می افتم رو دور نوشتن دیگه دست بر نمیدارم. اینجوریه دیگه. بهتره باقی جریان عروسی از وقتی همسری به دنبالم اومد بمونه برای فرصت بعدی که البته امیدورام زیاد طول نکشه.

جالب بود نه ................. پس تا برنامه بعدی


مطالب مشابه :


آموزش ساخت گلهاي پارچه اي

- پارچه حرير شيشه اي يا تور 50 سانتي متر ( جهت گل ) گل رز را سر گل ها به دلخواه شما و با




طرز درست کردن گل پارچه ای 5 پر

طرز درست کردن گل من این وبلاگ را برای خانم های با ذوقی ایجاد کردم که شینیون




دانلود سریال پسران برتر از گل با کیفیت عالی و دوبله فارسی

رز ابی. در تور ترکیه | تور دانلود سریال کره ای پسران برتر از گل با لینک




رمان پرستار من

تو رو با غرورت موهام شینیون بود ورو سرم تور یه دستش توی جیب شلوارش بود ویه دستش دسته گل




عروسی من و همسری (4)

فردای حنابندون یعنی روز چهارشنبه تا ظهر با اکیپ چند تاج و تور گل رز شیری رنگی




تبریک

قالب وبلاگ گل رز شینیون با تور. دانلود




انواع گلهاي جديد مخصوص مو و نحوه ي قرار گرفتن آنها بر روي سر!!

چند مدل شینیون و گاهی با چند عدد پر یا کمی تور همراهند که کاملا با گل پوشانده شده




برچسب :