وقایع نگاری بیست و چهارساعته ی یک ذهن سردرد آلود

دیشب :

تا ساعت سه و نیم صبح بیدار می مونم که روی یکی از پروژه هام کار کنم . کار که چه عرض کنم ! ساعت ها به یه نقشه خیره می شم و هی آه های سووووووووزناک می کشم که چرا من نمی تونم هیچ غلطی رو این نقشه انجام بدم ! صبحش کلاس دارم و بعد از ظهرش جلسه ی بازبینی پروژه با دستیار استاد همون کلاس صبحیه و ینی همین پروژه ی لعنتی ! آخرش چار تا خط می کشم ( در واقع نقشه رو خط خطی می کنم ) و بی خیال می شم می رم بخوابم !

دلم خوشه که کلاس صبحم ساعت ده و نیمه و من می تونم تخخخخخخخخخخخخخت بگیرم تا ساعت ده بخوابم !!



مطالب مشابه :


دوستی معمولی

یک اشتباه معمولی - دوستی معمولی - داستان من و تمام آن چه نیستم




وقایع نگاری بیست و چهارساعته ی یک ذهن سردرد آلود

یک اشتباه معمولی - وقایع نگاری بیست و چهارساعته ی یک ذهن سردرد آلود - داستان من و تمام آن چه




بهار ، که می تابد و می خواند و پشه ندارد !

یک اشتباه معمولی - بهار ، که می تابد و می خواند و پشه ندارد ! - داستان من و تمام آن چه نیستم




برای تو می نویسم . تویی که نیستی دیگر

یک اشتباه معمولی - برای تو می نویسم . تویی که نیستی دیگر - داستان من و تمام آن چه نیستم




برچسب :