مترادف---متضاد

مترادف---متضاد

Synonym and Antonym

کلمات مترادف : کلماتی هستند که از لحاظ شکل با یکدیگر متفاوت بوده ولی از نظر معنی و مفهوم با یکدیگر برابر و شبیه هستند.

کلمات متضاد : کلماتی هستند که از نظر معنی و مفهوم ضد و مخالف یکدیگر هستند.از آنجا که در سوالات زبان انگلیسی دبیرستان-کنکور به طور معمول چند سوالی در مورد لغات مترادف و متضاد مطرح می گردد. تعدادی از مهمترین کلماتی که کاربرد آنها در زبان انگلیسی بیشتر بوده و اکثرا مورد سوال واقع می گردند.انتخاب شده که به ترتیب حروف الفبا از نظرتان می گذرد.

معنی

متضاد

معنی

مترادف

لغت

زیر

Below

بالای

over

above

حاضر

Present

غایب

away

absent

ناتوان

Unable

قادر-توانا

capable

able

کم-ناچیز-کمیاب

Scarce-rare

فراوان-زیاد

plentiful

abundant

------------------

-----------------

برطبق.طبق

Accordance with

According to

غیرواقعی-مصنوعی-مجازی

Unreal-artificial

واقعی-حقیقی

Real-true

actual

------------------

-----------------

تقریبا

nearly

almost

مرده - بی جان

dead

زنده-جاندار

living

Alive

قدغن کردن

Forbid-prohibit

اجازه دادن

Let-permit

allow

باهم-بایکدیگر

Together

تنها-بی کس

lonely

Alone

------------------

-----------------

سرگرم کردن

entertain

amuse

کسل کننده

Tedious-boring

سرگرم کننده

Entertaining

Amusing

جدید – نو

New-modern

کهنه.باستانی.قدیمی

Old-historical

Ancient

سوال-پرسیدن

Ask-question

جواب-پاسخ دادن

reply

Answer

قبول نکردن- رد کردن

Reject-refuse

تایید و تصویب کردن

confirm

Approve

------------------

-----------------

تقریبا

Nearly-almost

approximately

------------------

-----------------

بحث-تبادل نظر.مناظره

discussion

argument

مرخص کردن-رها کردن

release

دستگیرکردن-گرفتن

Catch-capture

arrest

واقعی-حقیقی

Real-true

مصنوعی-غیرواقعی

unreal

artificial

------------------

------------------

کمک ومساعدت کردن

Help-aid

Assist

خوب

good

بد-شرور

Wicked-evil

bad

صلح

Peace

جنگ

War-fight

Battle

زشت

ugly

زیبا-قشنگ

Pretty-nice

Beautiful

پایان یافتن-خاتمه دادن

End-finish

شروع کردن/شدن

start

Begin

ضرر-زیان

loss

سود.فایده.استفاده

Profit-interest

benefit

کوچک

small

بزرگ

large

big

ترسو

Timid

شجاع-نترس-دلیر

Brave-gallant

bold

آزاد

free

گرفتار-مشغول

Engaged

busy

فروختن

Sell

خریدن

purchase

buy

بی دقت

Careless

مراقب-بادقت

watchful

Careful

از خود راندن-دفع کردن

repulse

شیفتن-مجذوب کردن

Fascinate

Captivate

گران

Expensive-dear

ارزان

Inexpensive

cheap

------------------

------------------

گول زدن-تقلب کردن

Deceive-defraud

cheat

اختیاری

voluntary

اجباری

Obligatory

Compulsory

تسلیم نشدن

surrender

غلبه کردن-پیروزشدن

overcome

Conquer

غلط-نادرست

Wrong-inaccurate

صحیح-درست

Accurate

correct

سالم-عاقل

Sane-wise

دیوانه

mad

Crazy

بی تفاوت

Indifferent

کنجکاو

Inquisitive

Curious

عادی-معمولی

comman

عجیب-غیرعادی

Odd-unusual

curious

روشن

light

تاریک-سیاه

black

dark

------------------

------------------

تصمیم گرفتن

Make a decision

Decide

امیدوار

hopeful

ناامید-مایوس

disappointed

Desperate

ساختن-ایجادکردن

Create-build

ویران کردن-نابود کردن

demolish

Destroy

آسان-راحت

easy

مشکل-سخت

hard

Difficult

تمیز

clean

کثیف

filthy

Dirty

ظاهرشدن

appear

ناپدید شدن-محو شدن

vanish

Disappear

دوست داشتن –عاشق بودن

Like-love

تنفرداشتن

hate

Dislike

------------------

------------------

منطقه-ناحیه-بخش

Area-region

district

بی سواد

Illiterate

باسواد

Literate

Educated

-----------------

------------------

انتخاب کردن

Choose-pickout

Elect

دوست هم پیمان

Friend-ally

دشمن

foe

Enemy

غیرکافی-کم

insufficient

زیاد-فراوان-بزرگ

Huge-immense

Enormous

صحیح-حقیقت

Right-truth

اشتباه-غلط

mistake

error

بی تجربه-ناوارد

unexperienced

متخصص-ماهر

Specialist-expeirenced

Expert

درست-راست-حقیقت

fact

افسانه-داستان

Myth-tale

Fable

لم یزرع

barren

حاصلخیز-پربرکت

fecund

Fertile

غیرعادلانه-بی عدالت

Unjust-cruel

عادل-منصف

just

fair

ناشناخته-گمنام

unknown

مشهور-نامی

Known-famed

Famous

کهنه-مانده

old

تازه

new

Fresh

از دست دادن

Lose-miss

بدست آوردن

Get-obtain

gain

غمگین-ناراحت

Sad-sorry

شاد-مسرور-خوشحال

Happy-cheerful

glad

مفید-بی ضرر

Useful

مضر-زیان آور

Hurtful

Harmful

احتیاج/نیازداشتن

need

داشتن-مالک بودن

Own-posses

Have

مریض-بیمار

Ill-sick

سالم-تندرست

sound

Healthy

سرما-برودت

cold

گرما-حرارت

warmth

heat

سبک

Light

سنگین

Weighty

Heavy

خشک

dry

مرطوب-نم دار

Wet-moist

humid

باادب

Polite-gentle

بی ادب

rude

Impolite

صحیح-درست

Correct-accurate

غلط-ناصحیح

wrong

Inaccurate

کاهش یافتن-کم شدن

decrease

افزایش یافتن

enlarge

increase

خنگ-کودن

Dull-stupid

باهوش-تیزهوش

Discerning-smart

Intelligent

کند-کودن

blunt

تیز-تند

sharp

keen

نامهربان

Unkind

مهربان-رئوف

Affectionate

kind

اولین

first

آخرین

Final

last

زرنگ-ساعی-کوشا

Industrious

تنبل

Sluggish

lazy

مانع شدن-بازداشتن

Stop-prevent

اجازه دادن

Allow-permit

let

تاریک

dark

روشن-پرنور

Bright

Light

پیداکردن

find

گم کردن-ازدست دادن

miss

Lose

بدبخت -بدشانس

Unfortunate

خوشبخت-خوش شانس

Fortunate

Lucky

طلاق گرفتن

Divorce

ازدواج کردن

wed

Marry

سخاوتمند-بخشنده

Generous

خسیس-لئیم-کنس

Stingy

mean

شقاوت-بیرحمی

Harshness

رحم-ترحم

pity

Mercy

جداکردن

Separate

مخلوط کردن

Mingle-conbine

mix

کمتر

less

بیشتر-زیادتر

Further

More

بالباس-پوشیده

Clothed

برهنه-لخت

bare

Naked

غیرلازم

Not needed

لازم-ضروری

Essential

Necessary

کثیف

Dirty-messy

پاکیزه-تمیز

clean

neat

سرپیچی و نافرمانی کردن

Disobey

اطاعت کردن

Comply

obey

مبهم

Obscure

واضح-روشن

Apparent-clear

Obvious

برزخ-جهنم

hell

بهشت

heaven

Paradise

عمومی-کلی

general

مخصوص-خاص

Especial

Particular

شهری-اهل شهر

Townsman-citizen

روستایی-دهاتی

Villager-rural

Peasant

درد-رنج-ناراحتی

pain

لذت-شادی

Enjoyment-joy

Pleasure

ضعف-سستی

Weakness

نیرو-قدرت

Strength-force

Power

بی ارزش-بی قیمت

Worthless

باارزش-قیمتی

Valuable

Precious

قطعا-مسلما

Certainly

احتمالا

likely

Probably

متواضع-فروتن

humble

مغرور-متکبر

Arrogant

Proud

خصوصی-شخصی

Private

عمومی

General

Public

عادی

Ordinary

عجیب-غریب

Strange

Queer

آهسته-به آهستگی

slowly

تند-باسرعت-سریع

Quickly-fast

Rapidly

پخته

cooked

خام-نپخته

Uncooked

raw

قبول کردن-پذیرفتن

accept

امتناع/قبول نکردن

reject

Refuse

ترک کردن

leave

ماندن-باقی ماندن

stay

remai


مطالب مشابه :


مترادف کلمات

ادبیات فارسی - مترادف کلمات - آموزش.تمرینات.سوالات ادبیات




کلمات مترادف و متضاد

آموزگار - کلمات مترادف و متضاد - فرهنگی آموزشی درس اول. معني. متضاد. معني. متراد ف. مرگ # زندگي




کلمات مترادف و متضاد کتاب عربی(3) علوم انسانی

منشور عربی - کلمات مترادف و متضاد کتاب عربی(3) علوم انسانی - علمی، پژوهشی، آموزشی




کلمات مترادف و متضاد

آموزگار - کلمات مترادف و متضاد - فرهنگی آموزشی جدول کلمات متضاد. ردیف. درس. کلمه. معنی




کلمات مترادف و متضاد کتاب عربی (3) ریاضی و تجربی

همه زبانها متعـلق به همه بشریتند. - کلمات مترادف و متضاد کتاب عربی (3) ریاضی و تجربی - به وبلاگ




مترادف---متضاد

مترادف---متضاد. Synonym and Antonym. کلمات مترادف : کلماتی هستند که از لحاظ شکل با یکدیگر متفاوت بوده




کلمات متضاد و مترادف عربی 2 عمومی

العربی - کلمات متضاد و مترادف عربی 2 عمومی - اطلاع رساني گروه عربي - العربی




برابر- هم معنی- مترادف

برابر- هم معنی- مترادف. گاهی همین کلمات به ظاهر هم معنی تعابیری را در ذهن ایجاد می کنند که




کلمات مترادف و متضاد

جدول کلمات مترادف عربی دوم انسانی. ردیف. درس. کلمه. مترادف. معنی 1. 1. الرؤوف. الحنون. مهربان




برچسب :