مصاحبه با مرتضی پاشایی

 

روزی که تصمیم بر این شد که گفت و گوی بلند اولین شماره مجله را از مرتضی پاشایی بگیریم بیش از پیش روی او و فعالیت هایش دقیق شدم . البته صدایش از 3 سال پیش به این سو جزصدا های خلوت من بود و احساسش را شدیدا می فهمیدم و لمس می کردم . طبیعتا خبر بیماری مرتضی برای همه اهالی موسیقی پاپ یک شوک بود و شوک آور تر از آن انرژی فوق العاده و روحیه بی نظیر او در نبرد با این بیماری مهلک .

 

دقیق تر که شدم به اتفاقات عجیب تری پی بردم . او در عین مبارزه ای جدی با بیماری و در حالی که هر چند وقت یک بار درگیر شیمی درمانی و مراحل آزار دهنده این شیوه ی درمانی است نه تنها هر دو سه روز یک بار روی استیج می رود و با قدرت و صلابت کامل به اجرای کار هایش می پردازد بلکه سعی می کند در کنسرت رفقایش حضور داشته باشد و به آنها پیام دوستی بدهد . این روحیه و انرژی بی بدیل از هر کجا که نشات می گیرد می تواند برای همه آن هایی که درگیر بیماری های ناامید کننده هستند یک سر مشق و الگو باشد . القصه من به همراه رسول ترابی راهی منزل مرتضی در قیطریه شدیم .

 

جدا از خودش مهدی کرد و مهرزاد امیر خانی و برادرش مصطفی و یکی دو نفر از دوستانش هم در منزل بودند . در نهایت من و رسول و مرتضی و مهدی دور یک میز نشستیم و گپ و گفتی طولانی و لذت بخش پرداختیم که بیش از دو ساعت زمان برد . مرتضی بدون پرده پوشی و ملاحظه های معمول بعضی گفت وگو ها راحت محکم و پر از انرژی مثبت حرف هایش را زد و سوالی را بی پاسخ نگذاشت .

 

_ اگر موافقی از ماجرای بیماری ات شروع می کنیم . خودت از ابتدای قصه برایمان تعریف کن . به هر حال بیماری تو برای موسیقی پاپ ما یک شوک بود .

 

م.پ : من در ابتدا دچار رفلکس معده بودم و این مساله داشت مرا ازار می داد . دچار دل درد می شدم و خلاصه حال عمومی و به خصوص دستگاه گوارشم به هم ریخته بود . علی لهراسبی که از دوستان نزدیکم محسوب می شود برایم وقت دکتر گرفت . راستش بار اول من خواب ماندم و به مطب دکتر نرفتم . مرتبه دوم علی لهراسبی به اصرار مرا نزد دکتر فرستاد و شاید اگر اصرار ان روز علی نبود من امروز در کنار شما نبودم . او جزو کسانی است که همیشه مثل یک برادر بزرگتر حامی و مشوق من بوده .

 

در هر صورت دکتر تشخیص داد باید جراحی شوم . جراحی شدم اما متاسفانه شرایط به شکلی بود که نتوانستند به توده درون معده ام دست بزنند بنابراین بستری شدم و حدود 20 روز در بیمارستان بودم تحت دارو و شیمی درمانی قرار گرفتم و شکر خدا یس تی اسکن اخرم نشان می دهد که اوضاع بهتر است . بعد از این دوره دارویی و شیمی درمانی و پرتو درمانی ام تمام می شود. معده ام را جراحی می کنند و انشالله همه چیز ختم به خیر خواهد شد .

 

_ در طول این مدت شاهد روحیه فوق العاده ای از تو بودیم . روحیه ای که باعث شد بیماری مغلوبت نکند و حتی تو پرکار تر از شابق و با انرژیمضاعف به حضور در کنسرت ها و ارایه قطعات جدید بپردازی.

 

بی تعارف این روحیه و انرژی رو از کجا میاری ؟

 

م.پ : شک نکنید بیش ترین انرژی را از مردم می گیرم . مردم ما خونگرم و احساسی هستند و واقعا بزرگترین انرپی دنیا را دارند . گاهی معرفت هایی می بینم که فوق العاده است و به من این حس و حال رو میدهند که با توان بیشتری با بیماری ام مبارزه کنم و اجازه ندهم جسم و جانم را تسخیر کند .

 

لحظه ای که از اصل بیماری ام مطلع شدم دکترم روراست و صریح به من گفت که شانست 50-50 است حتی دکتر دیگری این درصد را به 30-70 کاهش داد . شاید باور نکنید ولی این خبر نا خوشایند کوچکترین تاثیری در روحیه و زندگی من نداشته و حتی باعث شدخ من محکم تر و مصمم تر از قبل باشم .

 

همیشه می گویم همان خدایی که به من لطف کرده و مرا مورد محبت و علاقه مردم قرار داده این بیماری را برای من مقدر کرده پس جای گلایه ای نیست . این خواست خداست و من وظیفه دارم برای زندگی ام تلاش کنم و شک ندارم خدا پشتم است .

 

_ جملت مرا یاد ارتور راش تنیسور مشهور آمریکایی می اندازد .او 31 سال قبل در جریاند یک عمل جراحی بخاطر خون آلوده ای که به بدنش تزریق شد ایدز گرفت و در پاسخ به نامه یکی از طرفدارانش که از او پرسیده بود چرا خداوند تو را برای این بیماری انتخاب کرد پاسخ داد آن زمان که جام قهرمانی ویمبلدون را بالای سر برده بودم هرگز نگفتم خدایا چرا من و امروز که درگیر بیماری هستم نیزنمی گویم خدایا چرا مرا انتخاب کردی .

 

م.پ :ماجرای خوبی بود که تا به حال نشنیده بودم این تز واقعی من در زندگی است . اعتقاد دارم خدا هر چه سر راهم قرار دهد حق است و یک امتحان و این واقعی ترین ایده و تفکر من است.

 

_ خاطرت هست که اولین اجرایت پس از مطلع شدن از بیماریت کدام اجرا بود ؟

 

م.پ : درست یک هفته پس از اطلاع از بیماری ام در بندرعباس روی استیج رفتم . تنها اجرایی که روی سن حال خوشی نداشتم همان اجرا بود. درگیر دارو و درمان بودم و چون ابتدای درمانم بود بدنم بسیار رنجور و خسته شده بود. به شدت از درد به خودم می پیچیدم اما نمی دانم چه حسی است وقتی روی سن می روم همه چیز به حالت عادی باز می گردد و توان چند برابری پیدا میکنم . انرژی مردم برای من یک موهبت فوق العاده است .

 

_ تاریخ مطلع شدن از بیماری در خاطرت هست ؟

 

م.پ : بله تقریبا اول دوم اذر ماه 1392 بود یعنی حدود 6 ماه قبل .

 

_ جالب است که در طول این مدت جدا از حضور پررنگت در کنسرت ها تک اهنگ های زیبایی هم منتشر کردی ؟

 

م.پ : بگذارید برایتان ماجرای تک اهنگ بغض را که به بیماری ام مرتبط است بازگو کنم . من نزد دکتر رفتم اندوسکوپی کردم و خلاصه مراحلآزمایش را پشت سر گذاشتم. در ابتدا برای این که از قضیه مطلع نشوم به من گفتند یک زخم ساده است. من هم همان زمان قصد داشتم قطعه بغض را بخوانم . دوستانم از ماجرای بیماری من مطلع شده بودند اما خبر را از من پنهان می کردند بچه ها چون می دانستند که من حدود 20 روز باید در بیمارستان بستری باشم به من اصرار می کردند که هر چه زودتر بغض را بخوانم. من هم از بیمارستان یک اجازه کوتاه مدت گرفتم. به استدیو رفتم و کار را خواندم. بعد از 20 روز از بیمارستان مرخص شدم . با همان حال و روز پای تنظیم بغض نشستم و خدا رو شکر کار خوبی هم شد.

 

_ از پنهان کاری رفقانت صحبت کردی. پس در ابتداتو از اصل ماجرا خبر نداشتی.

 

م.پ : در ابتدا فقط مهدی کرد و مهرزاد امیرخانی از بیماری ام مطلع بودند و این مساله رو از من پنهان می کردند اما به خاطر رفتار هایی که داشتندمن شک کرده بودم و اطمینان داشتم که درباره بیماری ام مساله ای هست که من نمی دانم چون همانطور که گفته بودم به من گفته بودند فقط یک زخم معده سادست. من واقعا دوست داشتم واقعیت را بدانم. دلم نمی خواست در برزخ و تردید باشم. خلاصه به دکترم اصرار کردم که حقیقت را به من بگوید و با وجود این که در آن زمان دکترم چندان به مداوای من امید نداشت در نهایت حقیقت را گفت. شکر خدا بعد از این که مراحل درمانی را شروع کردم دکترم هم به مداوایم امیدوار شد.

 

_ فکر میکنی بتوانی از این مرحله سخت زندگی ات به خوبی عبور کنی ؟ حس من که بسیار مثبت است.خودت چی فکر میکنی ؟

 

م.پ : من می گویم هرچه خدا بخواهد . همین که مردم دعایم می کنند و انرژی مثبتشان را می گیرم و لطفشان را به عینه می بینم برایم بزرگترین نعمت است. واقعا مهم نیست که قرار است چه اتفاقی بیفتد. همین انرژی های مثبت تمام زندگی من شده است.می دانم که با همین انرژی ها شکستش می دهم.

 

_ تو خواننده و موزیسین بسیار با پتانسیل و توانایی هستی و ماجرای بیماری هم مزید بر علت شد تا چند پله یکی کنی و بتوانی زودتر به درجه بالایی از شهرت و موفقیت برسی.

 

م.پ : طبیعتا وقتی هنرمندی دچار یک بیماری سخت میشود نامش بیشتر اورده میشود و مردم درباره اش یسشتر صحبت می کنند. حتی شایعاتی درباره به کما رفتن و فوت من هم مطرح شده بود. می خواهم این را بگویم که ارزش سلامتی انقدر بالاست که از دست دادنش حتی اگر مساوی با کسب شهرت و محبوبیت باشد اتفاق ناخوشایندی است. سلامتی بزرگترین نعمت خداست و البته همانطور که گفتم چون به خدا و مقدراتش اعتقاد قبلی دارم ناراضی نیستم و راضی ام به رضای او. خنده دار است اگر در درون خودم بگویم خوب شد مریض شدم و به درجه بالایی از شهرت رسیدم.ارزش سلامتی زندگی ورای این موفقیت های گذرا و زمینی است.

 

_راستی شیمی درمانی و کلا بیماری روی خواندن و صدا و توانایی هایت تاثیری نگذاشته ؟

 

م.پ: وقتی شیمی درمانی می شوم تا یک هفته قدرت خواندن ندارم. صدایم خشک می شود و طبیغتا نمی توانم بخوانم اما بعدش با سرم و دارو های گیاهی و ... خودم را تقویت می کنم و صدایم را برمیگردانم.

 

_ خب برگردیم به چند سال قبل. از همان ابتدای فعالیت های حرفه ای موسیقایی ات برایمان صحبت کن.

 

م.پ : من فقط قصدم خوانندگی نبود. من از همان ابتدا جدا از خوانندگی کار اهنگسازی و تنظیم و حتی نوازنگی را انجام می دادم. جلوتر که رفتم به این نتیجه رسیدم که در موسیقی ایران بهتر است که یک خواننده خودش مدیریت کار های موسیقایی اش را بر عهده بگیرد. در واقع سابقه نشان داده خواننده هایی که خودشان کارهایشان را می سازند و تنظیم می کنند موفق ترند. من حتی میکس و مستر کار هایم را خودم انجام می دادم. شاید میکس من به اندازه یک ساندمند خیلی حرفه ای نبود اما من می خواستم حس کارم را در میکس دربیارم. فکر میکنم اگر پیشرفتی در کارم حاصل شد دلیلش همین بود که خودم کارهایم را مدیریت می کردم. از طرف دیگر ذایقه و سلیقه مخاطبان موسیقی را خوب می شناسم چرا که از نوجوانی شنونده خوبی بودم و حتی جدا از موسیقی به درد دل دوستانم گوش میدادم و به لحاظ احساسی در جریان انچه مردم دوست دارند و یا دغدغه شان محسوب می شود قرار دارم. می گویند هر ادمی یک نغمه غم انگیز در درون خویش دارد و من جز ان دسته افرادی هستم که می توانم نغمه درون انسان ها را بشنوم. منظورم این است احساسی که در کار هایم وجود دارد واقع بازتاب ان چیزیست که در طول همه این سالها ازمردم دریافت کرده ام

 

اولین آهنگی که درموسیقی پاپ خواندی ومنتشر کردی کدام بود؟؟؟

م.پ : اولین قطعه ام می بخشم نام داشت و بعد از ان هم چند کار دیگر مثل چشای من دنبالته و ... را هم منتشر کردم اما خیلی اتفاق ویژه ای با این قطعات نیفتاد . یک سری پیگیر کارهایم شدند و طرفدارانی داشتم اما اصل ماجرا به بعد آشنایی ام با مهرزاد امیرخانی باز می گردد. با این دوست ترانه سرایم که اشنا شدم فهمیدم که از لحاظ حسی با او نزدیکی زیادی دارم و این شد که همکاریمان را آغاز کردیم. من همیشه اول ملودی را می سازم و بعد از ترانه سرا می خواهم که روی آواهای من ترانه بنویسد. این باعث می شود که ترانه هایی با وزن های جالب و غیر متعارف به وجود آید و مردمی که در کارهای موسیقی با کارهای تکراری مواجه هستند به کارهای جدید و متفاوت هم دست پیدا کنند. مهرزاد هم در این زمینه بسیار خوب کار کرده و الان هم با بسیاری از خواننده های مطرحمشغول همکاری است. خلاصه با مهرزاد همکاریمان را ادامه دادیم تا به قطعه یکی هست رسیدیم. من در ابتدا ملودی را ساختم و مهرزاد روی ملودی من ترانه نوشت. بسیار هم خوب کار کرد و حق مطلب را ادا کرد.یکی هست را پخش کردیم اما از انجایی که من هنوز در موسیقی اسم و رسمی نداشتم حدود یک سال طول کشید تا انطور که باید مورد توجه مردم قرار گیرد. ابتدا همه فقط از کار تعریف می کردند و می گفتند چه کار زیبایی است اما ناگهان یک اتفاق خاصی رخ داد و کار به قول معروف گرفت. هنوز هم در تمام کنسرت ها مردم به این قطعه علاقه زیادی نشان می دهند و منتظر اجرایش هستند.فکر می کنم سالهای 89-90 بود که کار حسابی مورد توجه مخاطبان موسیقی قرار گرفت. کنسرت هایم می گویم که یکی هست اهنگ آشنایی من با مردم بوده و من موزیسین را با مخاطبان پاپ پیوند داد. با انرژی فوق العاده ای از موفقیت این کار گرفتم به راهم در موسیقی ادامه دادم و قطعات موفق دیگری را هم تولید کردم.

_ در تمام طولر این مدت مهدی کرد مدیر برنامه های مرتضی پاشایی در کنارت بوده و فکر می کنم رابطه صمیمی میانتان برقرار است.

م.پ : مهدی پیش از تولید قطعه یکی هست با من رفیق بود و همواره مرا به ادامه کارم تشویق می کرد. آن زمان او کنسرت گذار بود و من همیشه از نگاهش و نظراتش استفاده می کردم چراکه نگاه متفاوت او به موسیقی را می شناسم و می پسندم. خیلی از آدمهای همکار و هم رده مهدی فقط به دنبال آهنگ های ریتمیک و هیت هستند اما مهدی حسی تر به موسیقی نگاه می کند و این برای من ارزشمند است. در هر صورت این مهدی بود که پی پخش شدن کارهایم را گرفت و درست زمانی که احساس کردیم قطعه یکی هست به موفقیت رسیده مهدی به من گفت که می خواهم برایت کنسرت بگذارم.

راستش من احساس ترس داشتم و هنوز نمی دانستم که آیا از کنسرت من استقبال خواهد شد یا نه. به خصوص که هنوز آلبومی هم منتشر نکرده بودم. اما مهدی به من اعتماد به نفس داد و تاکید کرد می خواهد این کار را انجام دهد. در هر صورت در کرج در 3 سانس در یک سالن 800 نفره برنامه داشتیم و مورد استقبال هم قرار گرفتیم. بعد ازاین کنسرت ماجرا جدی تر شد و مشغول تولید البوم یکی هست شدیم. مجوز ها توسط مهدی گرفته شد و این تلاش ها و دوندگی های او بود که در نهایت باعث انتشار البوم یکی هست شد

_ پس بگذار این سوال را از مهدی کرد بپرسم. دریافت مجوز البوم یکی هست چقدر برایت سخت بود ؟ به هرحال تو می خواستی یک خواننده بدون مجوز را با مجوز و به صورت رسمی به موسیقی معرفی کنی.

مهدی کرد : آن موقع شرایط دفتر موسیقی با امروز فرق داشت و بسیار سخت می گرفتند. با این حال من و مرتضی به قدری عاشق این کار شده بودیم که همه سختی ها را به جان خریدیم و آنقدر پیگیری کردیم که به مجوز دست یافتیم. رفاقت من و مرتضی انقدر عمیق شده بود که من سایر فعالیت های موسیقایی و برگزاری کنسرت ها را کنسل کردم و همه توانم را گذاشتم تا مجوز البوم یکی هست را بگیرم.

با توجه به نوع ترانه ها و ملودی ها برای دریافت مجوز کارمان از بقیه مشکل تر هم بودولی شکر خدا پس از یک سال و نیم موفق به دریافت البوم یکی هست شدیم.

_ برگردیم به مرتضی. تو یک کار موفق تر و محبوب تر دیگر به نام جاده یکطرفه داری که من شخصا بسیار می پسندمش و از کارهای مورد علاقم است. می گفتند ملودی این کار کاور است. این شایعه حقیقت داره ؟

م.پ : من تا به امروز هیچ قطعه ای را کاور نکرده ام و حتی از کاری الهام هم نگرفته ام اما چون ملودی ها و وزن ها و ریتم های نامتعارف دارند خیلی ها فکر می کنند کاور است. شاید تا به حال فقط یک تحریر را در قطعه آرزو از یک کار خارجی الهام گرفته ام. همین و بس.

_ ظاهرا در اردیبهشت ماه در کرمانشاه ذ7 سانس کنسرت داشته ای. اتفاقی که در طول سسالها دست کم ماه های اخیر برای کمتر خواننده ای رخ داده است.

مهدی کرد : جالب تر این که دو اجرا از این 7 اجرا ساعت 10 صبخ اغاز شد یعنی ساعت 10 صبح سالن مملو از جمعیت بود و اگر 20 سانس دیگر هم در انجا کنسرت داشتیم باز هم بیلیت ها تمام می شد. بیلیت های مربوط به سانس 10 صبح حدود 10-12 روز پیش از تاریخ کنسرتفروش رفته بود و عجیب تر این که در همان روز دو سانس هم بعد از ظهر اجرا داشتیم.

م.پ : برایم حیرت اور بود که مردم ساعت 10 صبح به ان شدت پر انرژی و سرحال بودند. باور کن انرژی سالن در کنسرت صبحمان با کنسرت های بهد از ظهر و شب برابری می کرد.

مهدی کرد : روز اولی که ساعت 10 صبح کنسرت داشتیم من و مرتضی خواب مانده بودیم و ساعت 9:30 بیدار شدیم. با این حال به کنسرت رسیدیم و مرتضی اجرای فوق العاده ای هم داشت.می خوام مساله ای رو مطرح کنم که تا به حال جایی نگفتم. مرتضی این روزها به شکلی عجیب و باور نکردنی انرژی دارد و حرکتش یک حرکت حماسی است.مرتضی دارد می جنگد و در واقع این اوست که مرا دنبال خودش می کشاند و از برنامه ای به برنامه دیگر می برد. شاید این را نباید جلوی مرتضی بگویم ولی دکتر ها واقعا در کار او مانده اند و می گویند با این شرایط خاص این همه انرژی را از کجا می آورد.

م.پ : من به پزشکم نگفتم تعداد کنسرت هایم زیاد است. فقط گفتم دو سانس در تهران کنسرت دارمو اتفاقا در یکی از سانس ها هم دعوتش کردم و او هم امد. بعد از کنسرت به من می گفت چگونه می تونی دو ساعت با این انرژی برنامه اجرا کنی حتی در مطب با تعجب به همکارانش میگفت مرتضیدو سانس در تهران برنامه داشته و مشکلی هم پیش نیومده. من هم سورپرایزش کردم و گفتم من در این چند وقته 14 ساعت برنامه اجرا کردم.دکتر واقعا مانده بود چه بگوید. در نهایت به من گفت حالا که انقد از مردم انرژی می گیری به برگزاری کنسرت ها ادامه بده و بقیه اش را به من بسپار.

مهدی کرد : می خواهم راجع به کنسرت بندر عباس که اولین کنسرت بعد از اطلاع از بیماری اش بود بگویم. ما قصد داشتیم برنامه بندر عباس را کنسل کنیم اما مرتضی اصرار شدیدی داشت که در این کنسرت حاضر شود و برنامه را اجرا کند. در نهایت ما راهی بندر عباس شدیم. مرتضی در بندرعباس ساعت 5 صبح روز برنامه دجار درد شدیدی شد که برای من که فقط تماشایش می کردم عذاب اور بود اما باز هم حاضر به کنسل کردن برنامه نشد و ما هم به ناچار در بک استیج تختی را اماده کردیم که مرتضی پیش از اجرا روی ان دراز کشید و زیر سرم قرار گرفت تا با انرژی بیشتری روی سن برود. باور کنید با یک درد وحشتناک روی سن رفت و همه ما را نگران کرده بود. من که همیشه ردیق اول می نشستم روی یک صندلی در وسط سالن نشستم و فقط زار زار گریه می کردم. با این همه عالی می خواند و وقتی انتراک داد و به بک استیج امد کمرش را گرفت و روی زمین دراز کشید. حتی نتوانست خودش را به تخت برساند.درد غیر قابل وصفی داشت و ما هم واقعا نمی دانستیم باید چکار کنیم.با این حال باز هم به استیج بازگشت و دو سانس تمام با این وضعیت کنسرتش را اجرا کرد. فقط لطف خدا بود که مرتضی با این وضعیتش روی استیج سرپا بود. تا این برنامه تمام شود من جان به لب شدم. فردا صبح مرتضی باید شیمی درمانی می شد و البته تحت عمل جراحی قرار می گرفت. بعد از کنسرت پرواز ها بسته شده بود و ما با مصیبت یک بیلیت تهیه کردیم واو را به تهران رساندیم.

خیلی ها انتقاد می کنند مرتضی چرا با این وضعیت بیماری انقدر کنسرت می دهد اما واقعیت این است که او با این کنسرت ها انرژی فوق العاده ای می گیرد و همانطور که گفتم این خود مرتضی است که ما را به دنبالش می کشد و دکترش هم موافق حضور او در برنامه هاست. اگر به من باشد که از همان ابتدا قصد لغو برنامه های او را داشتم. اما واقعیت این است که روحیه و انرژی مرتضی در همین برنامه ها د چندان تقویت می شود.گاهی وقتی تنها در خانه نشستیم مرتضی از این که در آن روز به خصوص یرنامه نداریم گله می کند و همانطور که گفتم این لطف خداست که شامل حال مرتضی و ما شده. من هم انرژی ام را از مرتضی می گیرم و این اوست که به ما روحیه و انرژی می دهد.

_ فوق العاده است چون خیلی ها در این شرایط به گوشه ای می خیزند و منتظر می مانند تا تسلیم سرنوشت شوند.

مهدی کرد : دقیقا اما ماجرای مرتضی برعکس است. پس از اطلاع از بیماری مرتضی من و مهرزاد امیرخانی و مصطفی به همان گوشه ای که می گویی خزیدیم و از لحاظ روحی کاملا تخلیه شدیم. فقط گریه می کردیم و حال و روز بدی داشتیم و تنهاکسی که به ما روحیه داد و ما را از اشک و زاری برگرداند خود مرتضی بود. من و مهرزاد و مصطفی روزانه با هم حرف می زدیم و درد دل می کردیم چرا که واقعا اوضاع بدی داشتیم و روحیه مان را کاملا از دست داده بودیم ولی مرتضی با اراده قدرت و روحیه اش ما را امیدوار کرد.

_برسیم به یک بحث ناراحت کننده. حتما شما هم شنیده اید که برخی می گویند بحث بیماری مرتضی یک نمایش است تا او بر سر زبان ها باشد و حسابی مطرح و موفق شود. در جواب انهایی که با سنگدلی این بحث را مطرح کردند چه حرفی دارید ؟

مهدی کرد : بگذارید اول من بگویم. چون همین برخی ها مرا متهم کده اند که چنین کاری را طرح ریزی کرده ام.فقط این را می گویم که یک انسان خیلی باید پست و کثیف باشد که تزدیک ترین دوستش را بیمار جلوه دهد وظاهرش را تغییر دهد و با احساسات مردم بازی کند تا به ترقی برسد. این بحث خجالت اور است.

م.پ :این درست است که به خاطر بیماری ام نام من بین مردم بیشتر مطرح می شود اما من قلبا از این موضوع راضی نیستم. من انقدر در موسیقی توانایی دارم که بدون ماجرای بیماری مطرح باشم و این را قبلا ثابت کرده ام. من زمانی که وارد موسیقی شدم به توانایی هایم ایمان داشتم و می دانستم کارهایی را در موسیقی پاپ منتشر خواهم کرد که همه گیر خواهد شد. این بحث فقط برایم خنده اور است. ارزش سلامتی بیش ازهمه این بحث ها و حرف هاست.

مهدی کرد : جالب است قبل از ماجرای بیماری مرتضی را کم تر بازی می دادند و ما هم سرمان گرم کارمان بود حالا هم این بحث زشت را مطرح می کنند و من نمی دانم چه بگویم اما دوستان خواننده مرتضی کاملا در جریان ماجرا هستند و شاهد حقیقت. علی لهراسبی خودش برای مرتضی وقت دکتر گرفت و یا برخی از دارو های کمیاب مربوط به شیمی درمانی مرتضی به کمک محسن یگانه از ترکیه به دست ما رسید. ماجرا این است و چون بحث کاملا روشن است بحث در این رابطه بی معناست. یکی از کارهایی که در زندگی نتوانستم مدیریت کنم سکوت ماندن خبر بیماری مرتضی بود. ما روز اول تصمیم گرفتیم که کسی از این بیماری مطلع نشود اما نتوانستیم جلوی انتشار بیماری را بگیریم.

م.پ : حتی خوانواده ام هم در ابتدا از بیماری ام اطلاع نداشتند چون نمی خواستم روحیه شان به هم بریزد. به هرحال انها در جریان قرار گرفتند اما قرار شد سایر فامیل ها و آشنایان مساله بیماریم را نفهمند. به عنوان مثال عمویم و فامیل های نزدیکم ماجرا را نمی دانستند. ما برای تغییرات ظاهری که پس از شیمی درمانی ناگریز به وجود می آید هم برنامه هایی داشتیم. قرار بود یک گریمور داشته باشیم. حتی قرار بود برای من یک کلاه گیس تهیه شود که درست شبیه موهای خودم باشد. در واقع دقیقه 90 بود که من با استفاده از کلاه گیس مخالفت کردم.

_ پس چه شد که ماجرای بیماری ات لو رفت و رسانه ای شد ؟

م.پ : بستری که بودم پرستاران و کارکنان مختلف از سایر بیمارستان ها تماس می گرفتند و می گفتند ما طرفدارت هستیم و می توانی برای درمان بهتر به بیمارستان ما منتقل شوی. خود من هم از این که قرار است شیمی درمانی شوم خبر نداشتم و از زبان یک پرستار شنیدم. در واقع او تماس گرفت و گفت برای شیمی درمانی به بیمارستان ما بیا و خلاصه خبر از این طریق بود که لو رفت.

_ نام بیماری و کلمه شیمی درمانی شاید برای خیلی ها ترسناک باشد. اولین بار که فهمیدی باید شیمی درمانی شوی چه حسی داشتی ؟

م.پ : در ابتدا مرا از شیمی درمانی خیلی ترساندند ولی خودم حس بدی نداشتم. البته نمی توانم کتمان کنم که شیمی درمانی واقعا زجرآور است. عوارض شیمی درمانی به شکلی است که در هفته اول پس از شیمی درمانی از جایت هم نمی توانی بلند شوی و حتی آب هم نمی توانی بخوری چون مدام حالت تهوع داری. من تا به امروز 7 نوبت شیمی درمانی را پشت سر گذاشته ام و 3 نوبت دیگر هم دارم تا بهد از آن مراحل پرتو درمانی ام آغاز شود.

_ وقتی بعد از انتشار خبر بیماری ات قرار شد در تهران روی سن بروی و کنسرت اجرا کنی خیلی ها فکر کردند که شاید این آخرین کنسرت مرتضی پاشایی باشد و به همان دلیل در آن کنسرت حضور یافتند. بعضی هنرمندان به کنسرتت آمدند و خودی نشان دادند و البته بیشترشان واقعا هدفشان روحیه دادن به تو بود. در این مورد صحبت کن.

م.پ : این بحث ها را نباید با هم قاطی کنیم. مثلا شخصی مثل محمدرضا گلزار یک سال است که دوست نزدیک و صمیمی من است و همیشه به من لطف داشته. ما در طول این مدت در واقع قبل از بیماری ام مشغول رفاقت و البته همکاری موسیقایی بودیم و قطعه روز برفی را هم با هم خواندیم. بنیامین هم از جمله رفقای قدیمی من است. می خواهم بگویم خیلی از کسانی که در کنسرت من حضور یافتند و یا به شکل دیگری از من براز حمایت کردند دوستان قدیمی من هستند و رفاقتمان هم به خاطر بیماری من آغاز نشده. با این حال من از تمام دوستان هنرمندی که در برنامه های من حضور یافته و به من انرژی دادند خیلی خیلی ممنونم. حتی اگر ذهنیتشان این بوده که این آخرین کنسرت مرتضی پاشایی است باز هم برای من محترم و ارزشمند هستند.

_ همخوانی ات با محسن یگانه در کنسرت تهران از قبل برنامه ریزی شده بود ؟

م.پ : نه ناگهانی بود و هیچ هماهنگی خاصی صورت نگرفته بود. حتی اگر دیده باشید محسن چون شعر را حفظ نبود یک کاغذ هم در دست داشت که متن شعر را رویش نوشته بود به هرحال از او خیلی ممنونم. محسن واقعا از جمله دوستان خیلی خیلی خوب من است.

_ برگردیم به بحث آلبوم هایت. برای آلبوم بعدی ات چکار کرده ای ؟

م.پ : شیدا مشغول کار روی آلبوم بعدی هستم. حدود 60% از ملودی ها را ساخته ام ولی هنوز وارد تنظیم نشده ام. وسواس خاصی روی این آلبوم دارم و می خواهم یک اتفاق فوق العاده در این آلبوم رقم بزنم. تا هم خودم و هم مردم از آن راضی باشند.

_ همکاران آلبوم جدیدت را معرفی می کنی ؟

م.پ : جدا از مهرزاد امیرخانی که همواره کنار من است قصد دارم از ترانه های روزبه بمانب و مونا برزویی هم استفاده کنم. فکر می کنم تلفیق زبان های مهرزاد و روزبه و خانم برزویی حس و حال مناسبی به آلبوم بدهد.

همه ملودی ها را خودم می سازم و در بخش تنظیم جدا از خودم احتمالا مهران عباسی و میلاد ترابی و و آرون حسینی و شاید یکی دو تنظیم کننده جوان حضور داشته باشند. البته در بخش تنظیم من در کار سایر بچه ها کنارشان هستم و سعی می کنم آن حس و حالی ک خودم می خواهم را دربیاورم. در واقع می خواهم امضای خودم پای آن کار ها باشد. تنظیم یک قطعه را هم به نیما وارسته عزیز سپرده بودم که آن اتفاق تلخ رخ داد و او را برای همیشه از دست دادیم. درگذشت نیما ضایعه بزرگی برای موسیقی ماست.

_ این روزها بچه های موسیقی با تو در تماس هستند ؟ حالت را می پرسند ؟

بله با دوستانم مدام تماس داریم و من از حمایتشان ممنونم . مدل شخصیتی من به شکلی است که با همه دوستم و بعید است با کسی به مشکل بر خورد کنم . زیاد حاشیه ندارم و سعی می کنم هر کجا که باشم به دیگران انرژی مثبت بدهم مگر این که کسی احساس خود برتر بینی داشته باشد و سعی کنم از موضع بالا با من رفتار کند در آن صورت رابطه ام قطع خواهم کرد.

محمدرضا گلزار و علی لهراسبی و محمد علیزاده و محسن یگانه و شهرام شکوهی و علی عبدالمالکی صمیمی ترین دوستان هنرمند من هستند. با این حال با بسیاری از خواننده های دیگر مثل فرزاد فرزین و احسان خواجه امیری و سیروان خسروی و زانیار خسروی و ... دوستی نزدیک دارم.

_ روی دیوار اتاقت عکس باخ خودنمایی می کند. از بین این همه موزیسین بزرگ تاریخی چرا باخ ؟

م.پ : سالها پیش من بیشتر آهنگسازی و صدابرداری می کردم. آن زمان قرار شد دوره باروک را انتخاب کنیم و از عکس های هنرمندان آن دوره برای تزیین استدیو بهره ببریم. در واقع برایمان یک سمبل شده بود. این تابلو هم که می بینید از یادگارهای همان روزهاست.

- آهنگ های تو حس و حال شبانه دارد. به نظر می رسد تو بیشتر شب ها ملودی می سازی. اینگونه نیست ؟

م.پ : دقیقا همین گونه است. من همه کارهایم را شب هنگام ساخته ام و دارم تلاش می کنم در روز هم بتوانم کار خوب بسازم ولی نمی دانم چرا نمی شود.

چند ماه گذشته که به سبب بیماری شب ها زود می خوابیدم کمی در ملودی سازی دچار مشکل شده بودم ولی در نهایت تقریبا توانستم خوابم را جوری تنظیم کنم که به ملودی سازی ام هم برسم. واقعا شب حس و حال دیگری دارد و برای کار هنری فوق العاده است.

_ پایان گفت و گوست. دوست داری مطلبی را اضافه کنی ؟

م.پ : هدفم از ورود به موسیقی شهرت نبود. آمده ام یک کار ماندگار انجام دهم و امیدوارم بتوانم به این هدف دست پیدا کنم


مطالب مشابه :


لیست طرح توجیهی انجام شده مورد تائید سازمان صنایع (معدنی)

ذوب آهن(آهن اسفنجی، بیلیت و ) 14. آهک هیدراته. (کیش ) ( ) » طرح توجیهی تولید و بسته بندی




سایت محاسبه سایز کابل

کیش upload softcam.key آگهی خرید آنلاین بیلیت هواپیما-




تولید ظروف یکبار مصرفی تجزیه پذیر

- تولید ورق استنلس استیل از بیلیت - تولید (کیش ) ( ) » طرح توجیهی تولید و بسته بندی




مصاحبه با مرتضی پاشایی

بیلیت های مربوط به سانس 10 صبح حدود 10-12 روز پیش از تاریخ کنسرتفروش رفته بود و عجیب 8 مرداد کیش




تورکی سوزلوک Sözlük 3

رزرو هتل کیش | بیلیت: بلیت. بایان




یک قدم تا تبسم12...

- من امروزمیرم دنبال بیلیت احتمال فردا یا پس رمان کیش و




رمان نیما

داشتم میرفتم سمت اونجا که مردم و تو صف بیلیت سینما رمان کیش و مات(shahin93 & Atefe95) رمان لب




نیما1

داشتم میرفتم سمت اونجا که مردم و تو صف بیلیت سینما دیدم . رمان کیش و




رمان اگر چه اجبار بود

رمان کیش بیلیت مقصد امریکا داشت میخواست به همراه هلن و ویکی برگرده امریکا به کمک وکیلش




برچسب :