نقدی بر مددکاری اجتماعی در ایران(دکتر انور صمدی راد)

پس، از تعریف مختصر و مفید فوق می توان دریافت که ، برخلاف عقیده عوام و حتی برخی از خادمان اجتماعی، هدف این نیست که یک عده یا گروههایی از افراد ویا اجتماعاتی از مردم، صرفا دریافت کننده کمکهای مالی و امکانات مادی باشند بدون آنکه هیچ تلاشی برای تغییر شرایط زندگی خود و یا اعضای خانوده شان بنمایند، و درمقابل، یک سری سازمانهای خدمت رسان دولتی توسط تعدادی حقوق بگیر تحت عنوان مددکاراجتماعی، فقط ارائه کننده خدمات باشند. برعکس، هدف مددکاری اجتماعی کمک به افراد،خانواده ها و گروههای اجتماع است تا بتوانند توانمند شده و خود به کمک خودشان اقدامکنند. بنابراین، "توانمند سازی" از کلید واژه های اصلی و مهم در مددکاریست.

مددکاران اجتماعی با برخورداری از دانش آکادمیک و کسب تجربههای علمی ناشی از تحصیلات دانشگاهی، کارورزی های ممتد و مستمر و کسب تجربه در عمل،و با تکیه بردانش و آگاهی، مهارتهای حرفه ای و مهمتر از همه، با پشتوانه اصول وارزشهای حرفه مددکاری می توانند در حوزه ها و عرصه های مختلف به خدمت بپردازند......

سالیانی است که متفکران و متخصصان علم مددکاری اجتماعی توانستهاند نظریه های علمی این حرفه را انسجام بخشیده و جنبه علمی مددکاری را ارتقای چشمگیری بخشند، در عین حال، حرفه مددکاری نیازمند دانش و معرفت علمی سایر نظامهای دانشگاهی نظیر حوزه های مختلف روانشناسی، جامعه شناسی، روانشناسی اجتماعی، مردمشناسی، فرهنگ شناسی و ... است تا با توجه به پیچیدگی زندگی انسانها در جوامع شهریامروزین و ابعاد گسترده مشکلات و مسائل ، و از جمله، نابرابریها، بی عدالتی ها،تبعیض ها، بیماریهای عجیب و ناشناخته، معلولیتهای جسمی، ذهنی، روانی و اجتماعی، مددکاران بتوانند کاری مفید و موثر عرضه کنند. همین جا می توان به ضرورت تخصصی شدنحوزه های مددکاری و نیاز به تربیت مددکاران متخصص در رشته هایی نظیر مددکاری باسالمندان، مددکاری با کودکان آسیب دیده، زنان و دختران ، آلزایمریها، بیمارانروانی، کار با زندانیان و در دادگاهها، کودکان و نوجوانان بزهکار، مددکاری در مدارسو غیره تاکید داشت که تا کنون در جامعه ایران مورد بی توجهی واقع شده است.

مددکاری اجتماعی با ویژگیهای حرفه ای آن،( و نه از نوع خیراتو صدقات و مبرات، و یا دادن نذری و دستگیری از مستمندان بصورت سنتی و معمول آن دربین افراد و خانواده ها، که بسیاری کسان، صرفا به دلیل معادل سازی نه چندان اصیل ومناسب نام آن در برابر واژه Social Work ارزش و اهمیت علمی و حرفه ای چندانی برایاین تخصص و حرفه ارزنده قایل نیستند)،  ترکیب یا معجونی از بسیاری چیزهاست.

مددکاری معمولا توسط دولتها و کارمندان دولتی اداره و ارائه میشود ولی تعدادی از سازمانهای غیردولتی و نهادهای مدنی و نیز سازمانهای بین المللینیز از خدمات مددکاران بهره می گیرند.مراجعان مددکاری اجتماعی غالبا افراد آسیب پذیری هستند که شرایط خاص و یا موقعیت های نا مطلوب جسمی، روانی، اقتصادی/اجتماعی،شغلی، خانوادگی، محلی و منطقه ای و غیره، انها را در موضع ضعف و آسیب پذیری قرار میدهد و نسبت به باقی افراد عادی جامعه مشکل دارترند.

بطور کلی، مراجعان  مددکاری شامل افرادی از جامعه می شوند که به نوعی کمک نیازمندند. به عنوان مثال، افرادی که خود یا وابستگانشان دارای ناتوانیهایجسمی یا ذهنی هستند، و یا افرادی که به دلایل مختلف نمی توانند کار کنند و هزینه های زندگی را تامین نمایند، و یا قادر به مراقبت از خودشان نیستند، از زمره مراجعان یا مددجویان واحدهای مددکاری محسوب می شوند.امروزه، و در موارد خاصی، مراجعان مددکاری شامل زنان کتک خورده ای می شوند که بهر دلیلی قادر به حمایت خود و یافرزندانشان نبوده و در ضمن، نمی توانند از موقعیتهای خطرناکی که دچارش شده اند فرارکنند، ویا سالمندانی که بسیار ضعیف و شکننده بوده و در اثر ضعف پیری و بیماریهای مزمن، و یا ازکارافتادگی نیاز به مراقبتهای ویژه دارند، و یا کودکان بی سرپرست وبدسرپرست و کودکان و نوجوانانی که در خانه و یا بیرون از خانه در معرض سوء رفتار وتجاوز قرار دارند.

بد نیست همین جا یادآور شویم که نقشها و وظایف بسیار متنوع وپرماجرایی که برای "مدیریت مراقبت" (Care Management) از انواع مراجعان و مددجویانیکه بخش اندکی از آن در بالا اشاره شد از حیطه وظایف و یا مهارتهای عملی روانشناس،مشاور و سایر کارشناسان مشابه خارج است و اصولا، بجز مددکاران خبره و کارآمد،متخصصان رشته های بهداشتی و درمانی و خدمت رسان مشابه ، نمی توانند از عهده مداخلاتو مدیریت کیس های(Case Management) حوزه مددکاری اجتماعی برآیند. هرچند که اززمانهای گذشته تا کنون، در ادارات و موسسات مختلف، بعلل کمبود کارشناس متخصص مددکاری و یا با هر بهانه و توجیه درست و نادرست، پستهای مددکاری به افراد غیرمتخصص و یا به کارشناسان روانشناسی یا مشاوره و حتی کارشناسان نامرتبط تر سپرده میشود.

اما، لازمست اشاره کنیم که وجود کارشناسان و متخصصانی چون: روانپزشک، روانشناس، مشاور، و کارشناس حقوقی و جزایی در تیم مددکاری بسیار شایسته وحتی ضروریست، چرا که در اغلب موارد و با اکثریت کیسهای مراجعان، کار تیمی وبررسیهای چند بعدی همیشه دارای مزیت های غیر قابل انکار است.

اخیرا و با تشکیل نظام رسمی روانشناسی و مشاوره، برخی از دست اندرکاران دغدغه این را دارند که مددکاران اجتماعی در تابلوی مراکز و کلینیک های مددکاری و یا در مکاتبات و مباحثاتخود از بکار بردن واژه "مشاوره" اجتناب کنند ، گوئی که این واژه صرفا مختص فارغ التحصیلان رشته مشاوره و راهنمایی است. با تمام علاقه و احترامی که به همکارانمتخصص رشته های روانشناسی و مشاوره دارم، طرح چنین مبحثی را بسیار تنگ نظرانه وناشی از عدم آگاهی دوستان از ابعاد کار و زمینه های کاری مددکاران می دانم. مگرآنکه بر این باور غلط باشند که مشتریان یا مراجعان بالقوه دفاتر و کلینیک هایروانشناسی و مشاوره ممکن است با دیدن عنوان" مشاوره" روی تابلوها و یا بروشورها وکارت ویزیت های مددکاران، مراجعه به کلینیک های مددکاری و مراکز مشاوره مددکاری راترجیح دهند و از میزان درآمد آنها کاسته شود.

اگر بخواهیم بسیار مختصر و مفید بیان کنیم چنین است که مددکارحرفه ای و متخصص وظیفه مشاوره های مددکاری را دارد و بخوبی از عهده آن بر می آید واصولا مشاوره مددکاری( که ماهیتی متفاوت از ماهیت مشاوره و راهنمایی دارد) از ابزاراصلی و جدایی ناپذیر مددکاریست. لیکن کارشناس روانشناسی و یا مشاوره نمی تواند ونباید در حیطه مداخلات مددکاری وارد شود، چرا که نه در چارچوب نقش و وظیفه اش میگنجد و نه آموزش لازم و کافی برای اینکاردیده است.

نهایت اینکه، اگر واژه" مشاوره" مختص و منحصر به حوزه نظامروانشناسی و مشاوره است، پس دوستان زحمت کشیده و با هر حوزه یا تخصص دیگری که ازاین واژه استفاده می کند برخورد قانونی کنند و آنها را از این کار(نامشروع!!!!) بازدارند: از جمله: مشاوره ژنتیک، مشاوره حقوقی و قضایی، مشاوره نظامی و انتظامی،مشاورین املاک و مستغلات، مشاورین اقتصادی یا سیاسی رییس جمهور، و الی آخر.   بیایید از این سنگ اندازیها و چوب لای چرخ گذاشتن های بیهوده و نیرو بر باد ده بپرهیزیم و بجای آن، با تقویت و حمایت یکدیگر، در خدمت موثرتر میلیونها انسان محرومو نیازمند و مددجو باشیم و باور کنیم که قدرت در باهم بودن است و نه در مقابل هم صف کشیدن.

مددکاری چیست؟ چرا افراد، خانواده ها، و گروهها به مددکاررجوع می کنند؟  و مددکار چه می کند؟

در جوامع امروزی و عمدتا در شهرها، افراد برای داشتن یک زندگیموفق و رضایت بخش نیازمند وابستگی و بهرمندی از شبکه های حمایتی یا سیستم های مختلفموجود در محیط زیست اجتماعی اند. سیستمها یا شبکه های حمایتی پیرامون افراد را به سه دسته عمده می توان تقسیم بندی کرد: 1) سیستمهای طبیعی یا غیر رسمی، مانند شبکه یا سیستم خانواده، حلقه دوستان و آشنایان، همکاران، و ...

 2) سیستمها یا شبکه هایرسمی، مانند گروههای اجتماعی فعال و رسمی در جامعه، اتحادیه های کارگری، اتاقهای بازرگانی، و غیره که افراد می توانند به دلخواه و یا اجبار عضو این شبکه باشند، و

 3) سیستمها یا شبکه های اجتماعی، نظیر بیمارستانها، مدارس، سازمان تامین اجتماعی، وغیره.

افراد به دلایل متفاوتی گاه از بهرمندی از این شبکه ها یا سیستمهای اجتماعی محروم می شوند و گاهی نیز کارکرد و ساختار این شبکه ها مختل وآشفته می شود و بنابراین، کسان زیادی از وابستگی به آنها ناتوان می شوند. بطور کلی،افرادی که دچار مشکل هستند، شاید نتوانند از سیستمهای کمک کننده به دلایل زیربرخوردار شوند:

_  ممکن است برخی سیستمها یا شبکه های مفید و ارزشمند در زندگی آنها اصلا وجود نداشته باشند و یا در صورت وجود، شایستگی و کارآیی لازم را برایبرطرف کردن مشکلات خاص آنها نداشته باشند. بعنوان مثال، برخی از افراد مسن ممکن است فامیل یا بستگان نزدیک نداشته باشند و یا حتی همسایگان خوب و خیری در جوارشان نباشد. بنابراین، می توان گفت که چنین افرادی فاقد آن نوع از سیستم ها یا شبکه های رسمی و غیر رسمی در زندگی هستند.

_  کسان بسیار زیادی ممکنست از وجود و خاصیت وجودی این سیستمهای کمک کننده بی خبر باشند، و یا بدلایلی، مایل به استفاده از این شبکه ها نباشند. بعنوان مثال، کودکی که مورد سوء استفاده و آزار والدین قرار دارد، ممکنست نداند که برای دریافت کمک به کجا مراجعه کند، و یا از مراجعه به پلیس و سایر نهادهای کمک رسان هراس داشته باشد که مبادا او را از والدینش جدا کنند، چرا که در هر حال آنهادوست دارد!!

_  گاهی ممکنست سیستمهای کمک کننده و یا شبکه های حمایتی مختلف بایکدیگر در تضاد باشند و یا در کار یکدیگر مداخله و کارشکنی کنند، مثلا، شاید راهکارهای ارائه شده توسط فامیل و یا شبکه دوستان در تضاد با راهکارهای قانونی ونهادهای اجتماعی باشند.

 _ گاه ممکنست سیستمهای کمک کننده مشکلات و مسایل جدیدی را برایفرد استفاده کننده از این سیستمها بوجود آورد، مانند وابستگی بیش از حد، پیدایش علایق متضاد، تردیدها و دلنگرانی های جدید، و غیره.

با توجه به آنچه بیان شد، مددکار اجتماعی سعی می کند عواملی را کهدر تعامل بین مددجویان و محیط زیست پیرامونشان ایجاد مشکل می کنند را کشف و شناساییکند و به مددجو کمک کند که درک درستی از علل و عوامل تولید کننده مشکل پیدا کرده وبا کمک مددکار بتواند راههای برون رفت از آن مشکل را شناخته و در جهت حل و یا رفع مشکل خود اقدام نماید.

بسیار محتمل است که نه مددجو و نه محیط پیرامونش  لزوما دارایمشکل نباشند، بلکه نحوه تعامل بین فرد و محیط است که مشکلاتی را تولید می کند. دراین صورت، هدف مددکار کمک به افراد است تا بتوانند وظایف و نقشهای مهم و اصلی زندگیخود را ایفا کنند، عوامل تولید ناخشنودی را برطرف کنند، و به هدفهایشان برسند. ومهمتر اینکه، مددجویان بتوانند موقعیت هایی را که برایشان ارزشمند و مهم است،شناخته و آنها را ارزش گذاری کنند. نقش برجسته مددکار در این خصوص، شناساندن وظایف مهم زندگی مددجویان و پی بردن به اهمیت و اعتبار هریک از این نقشها و وظایف است.

عمده ترین حوزه های حضور مددکاران:

مددکاران اجتماعی بر حسب شرایط و موقعیت های مختلف مددجویان،نقشهای متفاوتی را از قبیل: مداخله گری، مدافعه یا دفاع از حقوق فرد، تسهیل، واسط،رابط، فراهم کننده امکانات، مشاوره ، ایفا می کنند.

مددکاری اجتماعی امروزه در جوامع پیشرفته و صنعتی، معمولا به روشمدیریت کیس (Case Management) و نیز، به عنوان مدیریت مراقبت(Care Management) به مفهوم رسیدگی وارائه کمکهای جامع و همه جانبه برای برخورد با نیازها تا رفع یا حلمشکل مددجو انجام می گیرد. روشهای مددکاری فردی یا کار با فرد(Case Work) و مددکاری کار با گروه(Group Social Work) ، و مددکاری جامعه ای یا کار با جوامع (Community Social Work) به مددکاری کل نگر(Holistic Social Work) تبدیل شده است. مددکاران اجتماعی، بسته به علاقه، تبحر، و سابقه کار خود، در یکی از سه تیم کاری، یعنی: تیمفرزندان و خانواده، تیم حقوق قضایی و کودکان بزهکار، و تیم مددکاری برای سالمندان،بیماران، معلولین و نیازمندان و محرومان اجتماعی و نظایر آن، مشغول به کار می شوند. بنابراین، مشکلات و مسایل مددجویان را از سطح فردی تا جامعه ای و بعبارت دیگر، ازسطح خرد تا میانه تا کلان، پیگیری می کنند. ناگفته نماند که تعداد زیادی از فارغالتحصیلان رشته مددکاری ترجیحات کاری دیگری مانند: مددکاری در بخش بهداشت و درمان وبیمارستانها، در مدارس، در سازمانهای دولتی و خصوصی نظیر بانکها و کارخانجات، درزندانها و کانون های اصلاح و تربیت، در کلانتریها و دادگاهها، و نیز در سازمانهایمقابله با حوادث و سوانح طبیعی، در مراکز مداخله در بحرانهای اجتماعی، در مراکز ترکاعتیاد، وغیره دارند.  تعداد قابل توجهی از مددکاران به کارهای تحقیق و مطالعه ونوشتن مقالات علمی و کتابهای مددکاری می پردازند که معمولا نوشته هایشان حاصل کارهاو تجربیات علمی/عملی آنهاست. برخی نیز به ادامه تحصیلات آکادمیک پرداخته و سپس، به امر آموزش در دانشگاهها و تربیت کارشناسان مددکاری گرایش پیدا می کنند.

سخن آخر: مددکاری و آموزش آن در ایران

حرفه مددکاری یکی از ضروری ترین مشاغل برای جامعه در حالتغییر ایران است. مشکلات و مسائل عدیده و پیچیده که گریبانگیر افراد، خانواده ها، وگروههای مختلف در جوامع بزرگ و کوچک می شود، بسیاری از کسان را نیازمند دریافت کمکو حمایت از جانب سازمانهای رسمی و غیر رسمی می کند. شمار روزافزون کودکان خیابانی،دختران فراری از منزل، کودکان در معرض انواع آسیبهای جسمی، روانی، و جنسی، خشونتهایخانگی و همسر آزاری، بحرانهای روحی/روانی و افسردگی، انواع اعتیاد، بیماریهای صعبالعلاج و بسیار پرهزینه، عصیان و بی بندوباریهای جوانان، مشکلات ناشی از تورم وگرانی، بیکاری های آشکار و نهان، حاشیه نشینی و مهاجرت های انتخابی یا تحمیلی، ودهها مشکل بزرگ و کوچک، توان و یارای حل مشکل و مقابله با مسائل را از افراد وبزرگترها و حلقه های دوستان و خانواده ها و نهادهای خیریه محلی سلب کرده است. دراین میان، سازمانهای یاری رسان و مددکار نظیر سازمان بهزیستی و کمیته امداد و بنیادشهید و غیره با بهره گیری از مددکاران و مشاوران و روانشناسان و سایر تخصص هایذیربط می توانند باری از دوش افراد، خانواده ها و اجتماعات محلی و همسایگی بردارند. بکارگیری مددکاران خبره و آموزش دیده برای کار در مدارس ابتدایی تا دبیرستان بسیارضروریست اما ظاهرا وزارت آموزش و پرورش تا کنون به این ضرورت پی نبرده و یا باتسامح از کنار آن گذشته است. فعالیت مربوط به مداخله در بحران یا اورژانس اجتماعی تازه تازه و با همت تعدادی از مددکاران با تجربه وارد فاز عملیاتی بایسته شده است. در دادگاههای خانواده و کلانتریها از یک یا دو مددکار برای مداخله در مسائل ودعواهای خانوادگی و ایجاد سازش بین طرفین دعوا استفاده می شود بدون آنکه اینمددکاران دوره های خاص کار در کلانتری و مداخله در بحرانهای خانوادگی را گذراندهباشند. در زندانها وضع از این هم بدتر است. از کارشناسان غیر مددکار غالبا درزندانها استفاده می شود در حالیکه طبق ضوابط و قوانین موجود، زندانها باید از وجودمددکاران حرفه ای و کارآزموده بهره گیرند. اغلب بیمارستانهای دولتی از داشتنمددکار  بیمارستانی طفره می روند چرا که اعتقاد بر اینست که مددکار بیمارستان کاریجز تخفیف دادن هزینه های درمانی و یا بستری رایگان افراد ندارند و یا بلد نیستند.. و الی آخر.

حقیقت امر اینست که آموزش مددکاری در ایران، چه در سطح کارشناسی وچه در سطح کارشناسی ارشد از غافله پرشتاب مددکاری مدرن بسیار عقب است. مطالب کهنه وبی مصرف و یا بی ارتباط با مسائل امروز افراد کماکان به دانشجویان تحمیل می شود. مربیان مددکاری همچنان مطالب مربوط به جزوات درسی 30 سال قبل خود را ابتدا در دورهکارشناسی و سپس، عینا در دوره های کارشناسی ارشد دیکته می گویند. سرخوردگی و عدم علاقه دانشجویان از همان ترمهای اولیه بر آنان غالب می شود و چه بسیار دانشجویانیکه در ترمهای ششم و هفتم هستند ولی هنوز نمی دانند که برای چه به این رشته آمده اند، و چه رسالتی بر عهده شان نهاده خواهد شد.  در محل هایی که بعنوان فیلدها یاحوزه های کارورزی و یادگیری عملی هرآنچه که در کلاسهای درس بصورت نظری آموخته اند،چیز زیادی به دانشجویان کارورز آموخته نمی شود چرا که اساسا بخاطر ندانم کاریها ویا به بهانه مضیقه مالی دانشگاهها برای تامین هزینه های حق التدریس سرپرستان کارورزی و بی برنامه بودن و کم کاری در جلب همکاری سازمانها و ادارات و کارخانه های مختلفی که می توانند، و می بایستی، از وجود دانشجویان کارورز مددکاری اسقبال کنند،دانشجویان را در گوشه و کنار چند واحد سازمان بهزیستی و یا برخی مدارس دولتی که آگاهی و شناخت کافی از مددکاری نداشته و تلاشی هم در جهت توجیه مدیران و معاونان این قبیل مدارس صورت نمی گیرد، رها می کنند.

هیچ نظارت و کنترلی از طرف مقامات ذیربط در وزارت علوم و فناوری ویا وزارت بهداشت و درمان روی محتوای دروس و کیفیت آموزش و حتی، شایستگی و دانشمربیان صورت نمی گیرد. "انجمن مددکاری" تنها به برگزاری سالانه مراسم بزرگداشت روزمددکاری دل خوش کرده است. گروهی می نشینند و برنامه ای برای این روز تنظیم می کنند. بسته به شرایط روز، از یکی دو مقام سیاسی و مذهبی دعوت می کنند تا سخنرانی هایی درمدح مددکاری ارائه کنند و بروند دنبال کارهای اصلی خودشان. محتوای این مراسم اما،همان مطالب کهنه و بی مایه است که سالهاست توسط اعضای وابسته به این انجمن تکرار میشود. مددکاران قدیمی و جدید ساعاتی را به بهانه حضور در این مراسم دور هم جمع میشوند، و به دید و بازدید و اختلاط می پردازند و ناهاری می خورند و بودجه ای صرف میشود. و دوباره، هیچ.

برخی بازماندگان نظام آموزشی آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی خانمفرمانفرماییان، که پس از انقلاب فرهنگی و بازگشایی دانشگاهها ، تبدیل به مربیان رسمی رشته خدمات اجتماعی و سپس، مددکاری اجتماعی در دانشگاه علامه طباطبایی شدند،هیچ تلاشی برای بروز کردن محتوای دروس مددکاری و تطبیق آن با مشکلات و مسائل روزانسانهای جامعه ما نکرده اند و همچنان اصرار دارند که همان مطالب و دروس مربوط به 40-50 سال قبل، یعنی بهنگام آغاز ایجاد رشته مددکاری در آموزشگاه عالی خدماتاجتماعی  توسط خانم فرمانفرمائیان، تدریس شود. دو سه نفری هم از همین فارغ التحصیلان مکتب فرمانفرماییان، سر از وزارت بهداشت و درمان در آورده و با ادعای اینمساله که اساسا و اصولا، رشته مددکاری باید زیر مجموعه وزارت بهداشت و درمان باشد،دفتر و دستک تازه ای را در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی وابسته به سازمانبهزیستی کشور براه انداخته ویکی از همین آقایان، خود را "پدر مددکاری" ملقب کرده است، چرا که ادعا دارد رشته ای که در دانشگاه علامه طباطبایی دایر شد، رشته یا گرایش خدمات اجتماعی است و نه مددکاری!!! همین امر، مشکلات استخدامی بسیاری را برای دانش آموختگان رشته خدمات اجتماعی، که در حقیقت هیچ تفاوتی با رشته مددکاری ندارد بوجود آورد و موجب سرخوردگی بیشتر و فارغ التحصیلان مددکاری گردید.

با همه این مشکلات و محدودیتهای آشکار و نهان بر سر راه مددکاری ،و  دانشجویان و فارغ التحصیلان آن، و  علی رغم همه نقص های آموزشی و کاستیهای نظامتربیت مددکار در جامعه ما،  هر سال شاهد رشد کیفی تعدادی از دانشجویان و نیز برخیاز دانش آموختگان هستیم که با تلاشی مضاعف و با ایمان به این واقعیت که باید بهخودشان و استعداد و تلاش و پیگیریهای مستمر خودشان تکیه کنند، با مجاهدتهای زیاد ومراجعه به صاحبنظران داخل و خارج و از طریق اینترنت و مطالعه مقالات و کتابهایخارجی، به توسعه علم و دانش حرفه ای خود ادامه می دهند، و بدون چشمداشت و یابرخورداری از حمایت های خاص، به کارهای بزرگ و ناب دست می زنند و بدینسان، چراغ بی فروغ آموزش مددکاری را به امید روشن شدن چشم و دل نیازمندان و محرومان و ناتوانان،تابناک می سازند. راهشان پاینده و توان و تلاششان استوار باد.

 دکتر انور صمدی راد    تهران- مرداد 1387

  دکترای مددکاری و سیاستهای اجتماعی از دانشگاه ادینبورو- انگلستان


مطالب مشابه :


نقدی بر مددکاری اجتماعی در ایران(دکتر انور صمدی راد)

نقدی بر مددکاری اجتماعی در که مورد سوء استفاده ناشی از تورم وگرانی، بیکاری




برچسب :