رئوس عقايد اهل سنت و جماعت

رئوس عقايد اهل سنت و جماعت



46.gif


مؤلف: سليمان الخراشي

 


بسم الله الرحمن الرحیم

إن الحمد لله،نحمده ونستعينه،ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا،من يهدِه الله فلا مضل له، ومن يُضلل فلا هاديَ له،وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله .

{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلا تَمُوتُنَّ إِلا وَأَنْتُمْ مُسلِمون }[1]

{ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالأرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رقيباً }[2]

{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سديداً * يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا }[3] [4]

أما بعد ...

تعريف:

اهل سنت و جماعت همان دسته رستگار و نجات يافته و ياري شده هستند كه رسول صلی الله علیه وسلم در موردشان خبر داده و آنها را توصيف مي كند به اينكه، آنها بدون انحراف بر راه و روش او و اصحاب كرام ش هستند، آنها، مسلمان تابع كتاب و سنت و دورشده از راه گمراهانند. چنانكه مي فرمايد:|إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ افْتَرَقَتْ عَلَى إِحْدَى وتفترق أمتي على ثلاث وسبعين فرقة كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلَّا وَاحِدَةً فقيل له : ما الواحدة ؟ قال: " ما أنا عليه اليوم وأصحابي|[5] «بني اسرائيل به هفتاد و يك دسته تبديل شدند و امت من نيز به هفتاد و سه دسته متفرق مي گردند جملگي به جز يك دسته در آشند، گفته شد آن يكدسته چه كساني هستند؟ فرمود: آنها كساني هستند كه بر راه و روش من و اصحاب من قرار دارند

وبه سبب تمسك و پيروي كردن به سنت رسول صلی الله علیه وسلم اهل سنت خوانده مي شوند و همچنين به اهل جماعت شناخته شده اند چون در يك روايت از حديث سابق رسول صلی الله علیه وسلم گروه نجات يافته را جماعت مي نامد و به همين سان آنها جماعت مسلماني هستند كه بر حق اجتماع نموده و در دين تفرقه ايجاد نكرده و دنباله رو شيوه و روش امامان حق بوده و در هيچ زمينه اي از مسائل عقيدتي از حق عدول نكرده اند و آنها را اهل اثر و اهل حديث و طايفه منصوره و فرقه ناجيه نيز ناميده اند.

اصول عقيده اهل سنت و جماعت


اصول عقيده اهل سنت و جماعت همان اصول اسلام است و در حالت دريافت و استدلال در صورت مسائل آتي خود را نشان مي دهد:

¯ مصدر عقيده در اهل سنت و جماعت كتاب خدا و سنت رسولش و اجماع سلف صالح است.

¯ تمام آنچه در قرآن كريم آمده، شريعت و برنامه مسلمانان است و تمام سنت صحيح رسول صلی الله علیه وسلم گرچه آحاد هم باشد قبول كردنش واجب است.

¯ در فهم كتاب و سنت مرجع همان نصوصي است كه آن را بيان مي دارد و فهم سلف صالح و كساني كه بر اساس شيوه و روش آنها قرار داشته اند مي باشد.

¯ تمامي اصول دين را رسول صلی الله علیه وسلم بيان فرموده است لذا هيچ فردي تحت هر نام و نشاني حق ندارد چيزي را به گمان اينكه دين است به آن اضافه يا كم كند.

¯ در ظاهر و باطن و آشكار و نهان بايد تسليم خدا و رسولش شد و نبايد به واسطه قياس و يا ذوق و سليقه يا كشفيات مذعوم و يا اظهارات يك شيخ موهوم و يا سخن يك امام و رهبر ديني و يا مسائلي از اين قبيل با چيزي از كتاب خدا و يا سنت صحيح رسول صلی الله علیه وسلم درگير و متعارض شد.

¯ عقل صريح با نقل صحيح موافق مي باشد و بين اين دو بطور قطع تعارض ايجاد نمي گردد، در صورت توهم ايجاد تعارض بايد نقل را بر عقل مقدم داشت.

¯ در عقيده بايد به الفاظ شرعي ملتزم و از الفاظ بدعي دوري نمود.

¯ رسول صلی الله علیه وسلم داراي مقام عصمت و مصون از اشتباه و معاصي است و امت اسلام نيز در اينكه بر گمراهي اتفاق نمايند معصوم مي باشند اما به صورت فردي هيچيك از افراد امت اسلامي معصوم نيستند و در هنگام اختلاف مرجع كتاب و سنت مي باشد همراه با اينكه عذر براي هركدام از مجتهدين امت در ارتكاب خطا وجود دارد.

¯ خوابهاي صادقانه حق است و جزئي از نبوت مي باشد. فهم صحيح و درك واقعيات به شرط موافقت با شريعت حق است نوعي كرامت و بشارت است اما نمي توانند مصدري براي عقيده و تشريع گردند.

¯ مجادله در دين مذموم است اما به شيوه نيكو شرعي است و چيزهايي كه در خبر صحيح از زياد انديشه كردن در موردش نهي شده نبايد بسيار تعمق نمود.

¯ در رد و ابطال بايد ملتزم به منهج وحي بود و نبايد بدعت را با بدعت انكار كرد و نبايد به وسيله تفريط و كوتاهي با غلو و افراط و يا برعكس مقابله كرد.

¯ هر نوآوري در دين بدعت و هر بدعتي گمراهي و سرانجام هر گمراهي آتش است.



توحيد علمي اعتقادي

¯ اصل در اسماء و صفات خداوند اين است كه هرآنچه را خداوند متعال براي خود و يا رسولش براي ايشان ثابت كرده بدون بيان چگونگي و تشبيه كردن و مثال آوردن اثبات كنيم و هرآنچه را خداوند متعال از خود يا رسولش از ايشان نفي كرده اند بدون اينكه مرتكب تعطيل كردن صفات پروردگار و يا تحريف در مورد اسماء و صفات شويم، نفي نمائيم چنانكه الله تعالي مي فرمايد:*ليس كمِثْلِه شيءٌ وهو السميع البصير& «هيچ چيز همانند ايشان نيست و او شنوا و بيناست.» همراه با اين اثبات و نفي بايد به معاني كه الفاظ نصوص دارند و هرآنچه كه بر آن دلالت مي نمايند ايمان داشت.

¯ بصورت مجمل و مفصل بايد به ملائكه كرام ايمان داشت آنها كه نام و صفاتشان و اعمال و وظايفشان بوسيله دلايل صحيح اثبات شده تا جايي كه علم مكلف بدان نائل آيد بايد مؤمن بود.

¯ بايد به همه كتابهاي نازل شده و اينكه قرآن كريم افضل و نسخ كننده آنهاست ايمان داشت و بايد مؤمن باشيم به اينكه هرآنچه قبل از قرآن نازل شده است دچار تحريف شده لذا تنها بايد از قرآن پيروي نمود و از پيروي كتابهاي قبل از آن اجتناب نمود.

¯ به انبياء و رسولان پروردگار صلوات الله و سلامه عليهم و اينكه آنها از غير خود از افراد بشر برترند ايمان داشت و كسي كه گماني جز اين داشته باشد به تحقيق كافر شده است.

¯ بايد به قطع شدن وحي بعد از رسول خدا، محمده كه خاتم انبياء و رسولان است ايمان داشت و هركس مخالف آن باشد كافر مي شود.

¯ بايد به روز قيامت و هر خبري كه در آن به وسيله ادله صحيح ثابت شده است و علائم و نشانه هاي آن مقدمه نزديكي و ظهور قيامتند ايمان داشت.

¯ بايد به قضا و قدر اعم از خير و شر آن كه از جانب خداست ايمان داشت بدينصورت كه معتقد باشيم خداوند هرچيز را قبل از به وجود آمدن آن، مي داند و آن را در لوح محفوظ نوشته است و چيزي را كه خداوند بخواهد خواهد شد و هر چه را او نخواهد تحقق نخواهد يافت لذا جز آنچه او مي خواهد روي نمي دهد و پروردگار بر هر چيزي قادر و او خالق و آفريننده هر چيز و انجام دهنده هرچيزي است كه اراده كند.

¯ هر مسئله غيبي كه بوسيله دليل صحيح ثابت شده مانند عرش، كرسي، بهشت،دوزخ، نعمت و عذاب قبر، صراط و ميزان و مانند اينها را بدون هرگونه تأويلي در موردش بايد پذيرفت و به آن ايمان داشت.

¯ بايد به شفاعت رسول صلی الله علیه وسلم، پيامبران، ملائكه، صالحان و غير آنها در روز قيامت چنانكه بوسيله دلائل صحيح به اثبات رسيده ايمان داشت.

¯ اينكه مؤمنان، روز قيامت در بهشت و در محشر، پروردگار را مي بينند حق است و هركس آن را انكار و يا تأويل نمايد منحرف و گمراه گشته ولي ديدن پروردگار در دنيا براي هيچ فردي روي نداده است.

¯ كرامات اولياء و صالحان حق است ولي هر امر خارق العاده كرامت نيست بلكه گاه استدراج و گاه ناشي از تأثيرات شياطين است و معيار در اين مورد موافقت كردن با كتاب و سنت يا عدم موافقت با آنهاست.

¯ مؤمنان همگي دوستان و اولياء پروردگار هستند و هر مؤمني به نسبت ايمانش از اين ولايت برخوردار است.



توحيد ارادي و قصدي(توحيد الوهيت)

¯ پروردگار متعال واحد و يگانه است و در خداوندگاري و معبود بودن و اسماء و صفاتش شريكي ندارد. او پروردگار جهانيان است و به تنهايي استحقاق تمامي انواع عبادات را دارد.

¯ بكار بردن هركدام از انواع عبادات چون دعا و فريادرسي و درخواست كمك و نذر و قرباني، توكل، ترس، اميد و محبت براي غير الله تعالي به هر قصدي و براي هر فردي، ملائكه يا پيامبران مرسل و يا يك بنده صالح و يا هر كس ديگري صورت گيرد شرك اكبر است.

¯ از جمله اصول عبادت الله تعالي اين است كه بواسطه محبت و خوف و اميد عبادت مي شود بنابراين عبادت كردنش بواسطه يكي از آنها به تنهايي و بدون ديگري گمراهي است.

¯ تسليم شدن، رضايت و اطاعت مطلق تنها براي خداوند متعال و رسولش مي باشد. ايمان داشتن به الله تعالي از نظر حكم و دستور دادن از جمله ايمان داشتن به ربوبيت و الوهيت اوست، لذا در دستورات و امرش شريكي ندارد.

تشريع كردن چيزي كه الله تعالي بدان اجازه نداده است و طاغوت را حاكم خود نمودن و پيروي كردن از غير شريعت محمده و تبديل كردن چيزي از آن كفر است و هركس گمان كند مي تواند از دين محمده خارج شود به تحقيق كافر شده است.

¯ حكم كردن به غير آنچه خداوند نازل فرموده كفر اكبر و گاه كفر اصغر است.(كفر دون كفر)

اولي(كفر اكبر) چون حكم كردن بر اساس غير شريعت خداوند را جايز دانستن يا برتري دادن قانون و تشريع غير دين حق بر شرع خداوند يا مساوي پنداشتن آنها با هم يا قوانين وضعي و قراردادي را به عوض شريعت خداوند حلال بداند.

و دومي(كفر دون كفر يا كفر اصغر) چون عدول كردن از شريعت خداوند در يك واقعه معين به خاطر هوي و آرزو همراه با داشتن التزام به شرع پروردگار.

¯ تقسيم كردن دين به حقيقت كه خواص را متمايز و شريعت كه فقط عامه بدان ملتزمند و جدا كردن دين از سياست و مسائل ديگز از دين باطل است، لذا مي توان گفت هرچيز اعم از حقيقت يا سياست يا غير آن كه مخالف شريعت باشد بر حسب ميزان درجاتش يا كفر است يا گمراهي.

¯ جز پروردگار متعال هيچ فردي عالم به غيب نيست و اعتقاد داشتن به اينكه غير از خداوند كسي غيب مي داند كفر است با اين توضيح كه الله تعالي بعضي از فرستادگانش را بر مسائلي از غيب مطلع گردانده است.

¯ اعتقاد داشتن به پيشگوئي هاي كاهنان و كساني كه از روي حركات ستارگان از غيب خبر مي دهند كفر است، و رفت و آمد نمودن به نزد آنها از جمله گناهان كبيره است.

¯ وسيله امر شده در قرآن، اعمال صالحي است كه انسان را به خداوند نزديك مي گرداند.



توسل سه نوع است:

1. مشروع و آن توسل كردن به الله تعالي به واسطه اسماء و صفاتش يا عمل صالحي كه فرد توسل كننده انجام داده است يا به وسيله فرد صالحي است كه در قيد حيات باشد.

2. بدعي و آن توسل كردن به الله تعالي بواسطه چيزهايي كه در شرع وارد نشده است چون توسل نمودن به ذات انبياء و صالحين يا جاه و منزلت آنها يا حق آنها و يا حرمت آنها و امثال اين مسائل.

3. شركي و آن اين است كه مردگان در عبادت واسطه گرداند و آنها را به دعا بخواند و درخواست رفع حاجات و كمك و نصرت از آنها بطلبد.

¯ بركت از آن پروردگار است، بعضي از مخلوقاتش را به چيزي از آن كه بخواهد مختص مي گرداند، لذا جز بواسطه دليل، ثبوت بركت در چيزي متحقق نمي گردد، منظور از بركت فزوني خير و افزايش آن و تحقق و لزوم آن است. و تبرك از جمله امورات توقيفي است و جز در مواردي كه در موردش دليلي وارد شده است ثابت نمي شود.

¯ كارهايي كه مردم به هنگام رفتن به گورستان انجام مي دهند سه نوع است:

1. مشروع: و آن عبارت است از زيارت قبور براي اينكه آخرت را بياد آورد و بر گور صالحان سلام كند و برايشان دعا نمايد.

2. بدعي كه منافي كمال توحيد است و آن وسيله اي از وسايل شرك است چنانكه كسي بخواهد نزد گورها خدا را عبادت كند و به او تقرب جويد يا هدفش از زيارت قصد تبرك جستن به آنها باشد يا در آنجا ثواب هديه كند يا بر آن گور بنايي بسازد و يا آن را گچ كاري و بر آن چراغ و شمع روشن كند و آنجا را به محل عبادت تبديل نمايد و يا براي زيارت گوري بار سفر بندد كه امثال اين موارد از جمله مسائلي هستند كه در نصوص صحيح و ثابت شده مورد نهي واقع شده اند و يا چيزهاي ساختگي مي باشند كه اصلي در شريعت ندارند.

3. شركي است و با توحيد منافات دارد و آن انجام دادن نوعي از انواع عبادات براي صاحب قبر است چنانكه او را به دعا بخوانند و از او استغاثه و طلب امداد و ياري نمايند و يا به دور قبرش طواف و برايش قرباني و نذر و امثال اين موراد را انجام دهند.

¯ حكم اهداف و مقاصد براي وسايل نيز ثابت است لذا هر چيزي كه وسيله تحقق شرك در عبادت يا ايجاد بدعت در دين شود واجب است از آن ممانعت كرد چون هر امر تازه ايجاد شده در دين بدعت و هر بدعتي گمراهي است.

ايمان

¯ ايمان قول و عمل است كه افزايش مي يابد و نقصان مي پذيرد كه اولي تقسيم مي شود به قول قلب و قول زبان و دومي به عمل قلب، زبان و اعضا و جوارح تقسيم مي گردد. قول قلب، اعتقاد در تصديق اوست و قول زبان اقرار كردنش مي باشد. عمل قلب، تسليم شدن و اخلاص و قبول نمودنش و حب و دوست داشتنش و تصميم گرفتن براي عمل صالح مي باشد و عمل اعضا و جوارح انجام واجبات و ترك امورات نهي شده است.

¯ كسي كه مرتكب گناه كبيره مي شود از ايمان خارج نمي گردد. او در دنيا داراي ايمان ناقص و در آخرت نيز تحت اراده و خواست پروردگار است اگر بخواهد او را مي بخشد و يا او را عذاب مي دهد. سرانجام تمام موحدين بهشت است و اگر كساني از آنها دچار عذاب گردند هرگز در آن جاودان نخواهند ماند.

¯ در مورد هيچكدام از اهل قبله بصورت قطعي نمي توان گفت او بهشتي يا جهنمي است مگر اينكه در مورد فردي نص صريحي وجود داشته باشد.

¯ كفر از جمله الفاظ شرعي است و داراي دو قسم است: كفر اكبر: چيزي است كه مرتكبش را از دايره ايمان خارج مي كند ولي كفر اصغر صاحبش را از دين خارج نمي گرداند و گاهاً كفر علمي نيز خوانده مي شود.

¯ تكفير از جمله احكام شرعي است كه بوسيله كتاب و سنت ثابت مي گردد بنابراين هيچ مسلماني را به سبب گفتار يا كرداري نمي توان تكفير كرد مگر اينكه دليلي شرعي بر آن اقامه گردد. همچنين لازمه اطلاق نمودن حكم كفر بر قول و يا عملي ثابت شدن موجبات آن حكم در مورد فرد معيني اين است كه شروط تكفير در آن فرد متحقق و موانع تكفير در آن منتفي شده باشد. تكفير نمودن از جمله خطرناكترين حكمهاست لذا واجب است در آن تحقيق شود و از تكفير مسلمان پرهيز نمود و به علماي مورد اعتماد در آن مراجعه كرد.

قرآن و كلام

قرآن همه حرف و معنايش كلام خداست و مخلوق نمي باشد از جانب او شروع شده و به سوي او برمي گردند و امري معجزه و دلالت بر راستگويي و صدق آورنده اش دارد و تا روز قيامت محفوظ مي ماند.

قدر

از جمله اركان ايمان اين است كه به قضا و قدر اعم از خير و شر آن كه از جانب پروردگار است ايمان داشت و شامل امورات زير مي باشد:

¯ بايد به تمامي نصوص وارد شده در مورد قدر و مراتب آن اعم از علم و كتابت و خواست و اراده و خلق كردنش ايمان داشت و اينكه قضاي پروردگار رد شدني نيست و حكمش برگشت نمي پذيرد.

¯ هدايت و گمراهي بندگان در دست خداست بعضي از آنها به فضل و بخشش خود هدايت و در مورد بعضي به عدل گمراهي را تحقق مي گرداند.

¯ بندگان و كردارشان جملگي مخلوق پروردگارند كسي كه غير از او خالقي نيست بنابراين الله تعالي خالق افعال بندگان است.

¯ در افعال خداوند حكمت ثابت است و به خواست و اراده او اسباب تحقق يافته اند.


جماعت و امامت

¯ جماعت شامل اصحاب رسول صلی الله علیه وسلم و تابعين كه به نيكي از آنها پيروي كردند و كساني كه تا به روز قيامت متمسك به آثار آنها هستند، مي باشد و اينها همان گروه نجات يافته اند.

¯ هركس به منهج و روش آنها ملتزم باشد گرچه در بعضي از امورات جزئي دچار خطا گردد از جماعت محسوب مي شود.

¯ تفرقه در دين ايجاد كردن و در ميان مسلمانان فتنه انگيزي جايز نيست و هر آنچه در بين مسلمانان مورد اختلاف واقع مي شود بايد بر كتاب و سنت رسول صلی الله علیه وسلم و آنچه سلف صالح بر آن بوده اند عرضه داشت.

¯ هركس از جماعت خارج شود نصيحت كردن و دعوت نمودنش و به شيوده نيكو با او مجادله كردن و حجت را بر او برپا داشتن واجب است. در صورت توبه نكردن آن طور كه شرع اسلام لازم بداند مورد عقاب واقع مي گردد.

¯ واجب است كه مسلمانان را بر آنچه بوسيله كتاب و سنت و اجماع ثابت شده، واداشت و امتحان نمودن عامه مسلمانان بوسيله امورات دقيق و ريز در دين و معاني پيچيده جايز نيست.

¯ در مورد همه مسلمانان اصل بر سلامت قصد و اعتقاد است تا زمانيكه خلاف آن ثابت شود و بايد سخنانشان را بر خير و نيكي حمل نمود اما اگر كسي سرپيچي و عناد و سوء قصدش آشكار گرديد نبايد در موردش خود را مكلف به تأويلات نمود.

¯ امامت كبري بوسيله اجماع امت يا بيعت كردن صاحبان حل و عقد از آنها ثابت مي گردد و هركس به وسيله قوه قهري غالب گرديد و از مردم بيعت گرفت واجب است در معروف از او پيروي نمود و برايش خيرخواهي و نصحيت كرد و تا زمانيكه كفر آشكاري كه به كتاب و سنت ثابث شده از او سر نزند قيام كردن بر عليه او حرام است و مشروعيت قيام توسط خروج كننده در آن هنگام منوط به قدرت است.

¯ نماز، حج و جهاد همراه امام مسلمانان هرچند مرتكب فسق و ظلم شده باشد، واجب است.

¯ برپا شدن جنگ و كشتار در بين مسلمانان به خاطر دنيا يا تعصبات جاهلي حرام است و از جمله گناهان كبيره است، تنها جنگ با اهل بدعت و اهل بغي و امثال اينها درست است آن هم در صورتي كه به كمتر از جنگ دفع كردنشان ممكن نگردد. در هر حالت بايد مصالح را در نظر گرفت.

¯ اصحاب كرام همگي عادل هستند و آنها افضل امت اسلام مي باشند وشهادت دادن به ايمان و فضيلت آنها بطور حتم و ضروري يك اصل قطعي و مسلم و معلوم در دين است، محبت و دوستيشان، دين و ايمان و بعضشان كفر و نفاق است و همراه با آن بايد از مشاجراتي كه در ميان آنها روي داده دست كشيد و هرچيزي را كه از منزلت و درجه آنها مي كاهد بايد رها نمود.

¯ افضل اصحاب ابوبكر، سپس عمر، سپس عثمان و آنگاه علي مي باشند. و اين افراد خلفاي راشدين هستند و خلافت هركدام از آنها بر اين ترتيب ثابت است.

¯ محبت و دوستي اهل بيت رسول صلی الله علیه وسلم و بزرگداشت منزلت همسران رسول صلی الله علیه وسلم، مادران مؤمنان و شناخت فضيلت آنها و دوستي امامان سلف و عالمان سنت و پيروان آنها به نيكي و احسان و دوري گزيدن از اهل بدعت و اهواء جزو دين است.

¯ جهاد در راه الله تعالي قله بلند اسلام است و تا روز قيامت ماندگار مي باشد.

¯ امر به معروف و نهي از منكر از بزرگترين شعاير اسلام و اسباب حفظ جماعت آن مي باشد. و اين دو امر بر اساس توانايي و مصلحت مورد اعتماد در مسئله واجب مي باشند.



مهمترين خصوصيات و نشانه هاي منهج اهل سنت و جماعت

اهل سنت و جماعت همان فرقه ناجيه و طايفه نصرت و ياري داده شده اند. همانگونه كه داراي منهج و اسلوب اعتقادي هستند بهمان صورت داراي منهج و طريقه شامل و كاملي هستند كه در آن هرچيزي كه مسلمان بدان احتياج دارد انتظام مي يابد چون اسلام منهجشان است؛ اسلامي كه رسول خداه آن را تشريع فرموده است و آنها علي رغم تفاوت در بين خويش داراي خصايص و نشانه هايي هستند كه باعث تمييزيشان از ديگران مي شود كه از آن جمله امورات زير مي باشند:

¯ عنايت و اهتمام خاص به كتاب خداوند چنانچه آن را حفظ كرده و مي خوانند. تفسيرش را مي آموزند و همچنين به احاديث نيز اهتمام ويژه دارند، سعي در شناخت و فهم آن و تشخيص دادن صحيح از غير صحيحش دارند چون اين دو مصدر دريافت احكام هستند و علاوه بر آن به دنبال شناخت و علم، عمل مي كنند.

¯ جملگي دين را پذيرفته و به تمام كتاب ايمان دارند، به نصوص وعده و عيد و اثبات و تنزيه مؤمن هستند. ايمان به قدر الله تعالي و اثبات اراده و خواست و عمل بندگان را با هم جمع مي كنند همانگونه كه بين علم و عبادت و قدرت و رحمت و ميان زهد و عمل كردن همراه با بكارگيري اسباب را با هم جمع مي كنند.

¯ بدعت و نوآوري در دين را رها و اهل اتباع هستند؛ تفرقه و اختلاف در دين را رها و اجتماع و اتحاد را پيشه مي سازند.

¯ از امامان هدايت يافته عادل اعم از اصحابش و كساني كه بر اساس منهج آن حركت مي كنند در علم و عمل و دعوت پيروي و به آنها اقتدا مي نمايند و از كساني كه با منهج آنها مخالفت نمايند دوري مي جويند.

¯ اقتداء و ميانه روي از جمله مشخصات آنهاست در اعتقاد و عمل حد وسط بين افراط كنندگان و كوتاهي كنندگان هستند.

¯ در جمع كردن كلمه مسلمين بر حق و متحد نمودن صفوفشان بر توحيد و تبعيت حريص هستند و از هرگونه چيزي كه منجر به نزاع و اختلاف آنها شود دوري مي جويند.

¯ به همين سبب با نامي جز اهل سنت و جماعت در اصول دين از امت متمايز نمي گردند، و بر هيچ رابطه و اسبابي در دوستي و دشمني جز اسلام و سنت تكيه ندارند.

¯ به دعوت كردن به سوي الله قيام مي كنند دعوتي كه عقايد، عبادات، سلوك و اخلاق و همه امورات زندگي را شامل مي شود. در آن هر چيزي كه مسلمان بدان احتياج داشته باشد بيان مي گردد چنانكه از نظريات جداسازي اجزاء دين از هم و تجزيه آن حذر كرده و پرهيز مي نمايند از واجبات و سنن حمايت مي كنند همانگونه كه به امورات اعتقادي و امورات فرعي كمك مي نمايند مي دانند كه وسايل دعوت تحول پذيرند لذا از هر وسيله اي بوجود آمده در صورتي كه مشروع باشد استفاده مي كنند، امر به معروف و نهي از منكر را آنگونه كه شرع واجب كرده انجام مي دهند و جهاد و زنده كردن سنت و عمل براي تجديد كردن دين و برپا نمودن شريعت خداوند و حكم كردن به آن در تمامي مسائل كوچك و بزرگ را برنامه زندگي خويش مي دانند، از تحاكم نزد طاغوت يا قبول كردن حكم به غير آنچه الله تعالي نازل فرموده باشد اجتناب مي جويند.

¯ انصاف و عدل: اهل سنت و جماعت حق خداوند متعال را بر حق خويش و طايفه خود ترجيح مي دهند و رعايت مي كنند به همين سبب در مورد دوستان افراط نكرده و بر دشمنان نيز ظلم را نمي پسندند. فضيلت هيچ صاحب فضلي در هر كجا باشد را انكار نمي كنند و با اين وصف آنها امامان و مردان بزرگ را مقدس نمي دارند طوري كه آنها را معصوم از خطا و اشتباه انگارند قاعده آنها در اين مورد اين است كه: همگي جز رسول صلی الله علیه وسلم سخنانش قابل پذيرش و رد كردن را دارد و جز وحي و اجماع سلف عصمتي وجود ندارد.

¯ در بعضي از مسائل كه سلف صالح در ميان خويش در مورد آنها با هم نزاع داشته اند و خبر آن به ما رسيده تعدد اجتهادات را اهل سنت و جماعت مي پذيرند بدون اينكه مخالف خويش را در اين مسائل متهم به گمراهي نمايند چون آنها به آداب خلافي كه پرودرگارشان و رسول خداه آنها را بدان راهنمايي كرده آگاهند.

¯ به مصالح و مفاسد توجه كرده و آن را مراعات و مدنظر قرار مي دهند و مي دانند كه شريعت اسلام براي جلب و فراهم نمودن مصالح و تعطيل و يا كم كردن مفاسد آمده است و منع كردن مفاسد بر جلب و تحصيل مصلحت مقدم مي باشد.

¯ در هنگام فتنه عام موقف آنها اين است كه وقت ابتلا، هرآنچه را الله تعالي در آن وضعيت واجب گردانده است انجام دهند.

¯ در زمان وقوع فتنه كفر بوسيله حجت و بيان، شمشير و نيزه با توجه به نياز و بر اساس توانائي با كفر و وسايلي كه به آن منتهي مي شود مي جنگند.

¯ معتقدند در هنگام وقوع فتنه هيچ چيز با سلامتي معادل نيست و در آن زمان عدم دخالت در مسائل بهترين موضع است مگر زماني كه حق معلوم شود و به وسيله دلايل شرعي آشكار و واضح گردد كه در آن صورت حق را ياري مي كنند و تا جايي كه در توان باشد آن را حمايت مي نمايند.

¯ معتقدند كه اصحاب بدعت از جهت دوري و نزديكي با سنت متفاوتند لذا بايد با هركدام از آنها آنگونه كه شايسته آن است برخورد شود و از اينجاست كه اصحاب آن به سه دسته تقسيم مي شوند:1. كساني كه در تكفير نكردن اصحاب آن اختلافي نيست مانند: مرجئه و شيعه مفضله2. كساني از اهل بدع كه در تكفير كردن يا عدم تكفير آنها اختلاف وجود دارد مانند خوارج و روافض 3. كساني كه در تكفير كردن اصحاب آن به مطلقي اختلافي نيست مانند جهميه محض.

¯ بين حكم كردن مطلق بر صاحبان بدعت بصورت عام چون معصيت و فسق و كفر و حكم كردن بر يك فرد معين فرق مي نهند. در مورد حكم بر معين تا زمانيكه دوري اقوالش از سنت معلوم نگردد حكم داده نمي شود و آن نيز بعد از اقامه كردن حجت و زايل نمودن شبهات مي باشد.

¯ تكفير و يا تفسيق و حتي گناهكار خواندن علماي مسلمان را به خاطر اجتهادي كه در آن دچار خطا شده اند يا تأويلي كه دور از واقع است مخصوصاً در مسائلي كه مورد اختلاف باشد را جايز نمي دانند.

¯ در برخورد با اهل بدعت با كساني كه بدعت خويش را پنهان مي دارند و كساني كه آن را اظهار مي نمايند و آنهايي كه دعوتگر به سوي آن هستند فرق مي نهند.

¯ بين مبتدعين از اهل قبله گرچه بدعتش بسيار بزرگ باشد با كسي كه چون مشركين و اهل كتاب كه كفرشان به ضرورت دين آشكار است فرق مي نهند و اين حكم بطور عام در ظاهر است هرچند مي دانند كه بسيار از اهل بدعت منافق و در درون اهل كفر و الحادند.

¯ در مقابل اهل بدعت با روشن كردن احوالشان به وظيفه خويش عمل مي كنند و از آنها برحذر مي دارند و سنت را ظاهر و آنها را به مسلمانان مي شناسانند و آنگونه كه شريعت واجب كرده بر اساس ضوابط براي نابودي اهل بدعت تلاش مي كنند.

¯ جمعه و جماعات و اعياد را پشت سر امامي كه حالش پوشيده است به شرطي كه بدعت يا فجوري از او سر نزند انجام مي دهند و بدعت را با بدعت جواب نمي دهند.

¯ پشت سر كسي كه بدعت يا گناه و فجور را ظاهر مي نمايد نماز خواندن را جايز نمي بينند و اين در صورتي است كه پشت سر كسي كه اهل بدعت نباشد امكان برگزاري نماز باشد هرچند در صورت انجام نماز پشت سر اهل بدعت نماز صحيح بوده است اما انجام دهنده اش گناهكار مي باشد مگر اينكه قصدش دفع مفسده بزرگتري باشد ولي اگر جز مانند او يا بدتر از او را نيابد نمازخواندن پشت سر چنين كساني جايز است اما اگر كسي كه بواسطه بدعتش به كافر شدنش حكم شده باشد نماز خواندن پشت سرش صحيح نمي باشد.

¯ گروهها و فرقه هاي خارج از اهل سنت مورد تهديد و وعده داده شده به آتش جهنم هستند و حكم عامي كه براي اهل وعيد و مورد تهديد بكار رفته براي آنها نيز ثابت است مگر كساني از آنها كه در باطن و درون خويش كافر باشند.

¯ گروههاي خارج از اسلام بطور كلي كافرند و حكم آنها چون مرتدين مي باشد.

اهل سنت و جماعت داراي منهج و اسلوب شامل و كاملي در تزكيه نفس و تهذيب آن و اصلاح دل و پاك كردنش هستند چون مدار اصلاح بدن نيز دل آدمي است و تحقق آن به صورتهاي زيرين عملي مي شود:

¯ توحيد را براي الله تعالي خالص كردن و از شرك و بدعت كه ايمان را نقص يا از اصل ناقص مي نمايد دوري جستن

¯ الله تعالي را بواسطه فهم اسماء نيكو و صفات بلندش شناختن و كوشش در جهت فهم معاني آن و عمل كردن به مقتضاي آنها. زيرا نفس آدمي به سبب آن محبت و خضوع، تعظيم، خشوع، توبه و جلال را براي الله تعالي به ارث مي برد.

¯ به واسطه انجام فرائض و سنتها بطور كامل الله تعالي و رسولش را اطاعت و فرمابري نمود و همراه با آن بوسيله ذكر و تلاوت قرآن كريم و صلوات فرستادن بر سول گراميه و روزه و دادن زكات و انجام حج و عبادات ديگر تلاش نمود.

¯ از محرمات و شبهات اجتناب و از مكروهات دور مي شوند.

¯ از رهبانيت نصاري دوري مي جويند و از تحريم پاكيها اجتناب و از گوش دادن به موسيقي و آواز خواني و محرمات پرهيز مي كنند.

¯ با خوف و رجا در مسير الله تعالي گام برمي دارند و با حب و خوف و اميد او را عبادت مي كنند.

از مهمترين نشانه هاي آنها اين است كه در فهم مسائل توافق دارند در موضع گيري و مواقف شبيه هم هستند هرچند از لحاظ زماني و مكاني با هم فاصله دارند و اين امر بهره اتحاد آنها در مصدر تلقي فهمشان مي باشد.

¯ با مردم به نيكي و رحمت و اخلاق نيكو را سرلوحه كار خويش قرار مي دهند در ارتباط با خويش و ديگري به كتاب و سنت بر اساس فهم سلف صالح عمل مي كنند.

¯ براي الله و كتابش و رسولش و امامان مسلمان و همه اهل ايمان ناصح و خيرخواهند.

¯ به امور مسلمانان اهتمام داده و آنها را ياري كرده و حقوقشان را پرداخته و از آزار رساندن به آنها دست برمي دارند.

¯ به نسبت ايماني كه مؤمنان دارند آنها را دوست مي دارند و دوستيشان با مؤمنان به خاطر ايمان است و دشمنيشان با كافران به خاطر كفر مي باشد هرچند نزديكترين اقوامشان باشند.

¯ اگر كسي در بيان نوعي از اصول اهل سنت و جماعت اجتهاد كند به شرطي كه اجتهادش مخالف چيزي از اصول اهل سنت و جماعت نباشد اهل بدعت يا افراطي به حساب نمي آيد.

¯ هركس معتقد به اصول اهل سنت و جماعت باشد و بر اساس هدايت آن عمل كند جزو اهل سنت و جماعت محسوب مي شود اگرچه در بعضي از خطاها از طرف كساني كه مخالف اهل سنت و جماعت هستند ايجاد شده است، بيفتد.

كتابها براي مراجع بيشتر عبارتند از:

ـ الإيمان ـ لأبي عبيد القاسم بن سلاّم.

ـ الإيمان ـ لابن منده.

ـ الإبانة ـ لابن بطة.

ـ شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة ـ أبو القاسم هبة الله بن الحسن بن منصور الطبري اللالكائي.

ـ عقيدة أصحاب الحديث ـ الإمام أبو عثمان الصابوني.

ـ الإبانة ـ لأبي الحسن الأشعري.

ـ التوحيد وصفات الرب ـ لابن خزيمة.

ـ شرح العقيدة الطحاوية ـ لابن أبي العز الحنفي.

ـ منهاج السنة النبوية في الرد على الشيعة والقدرية ـ ابن تيمية.

ـ درء تعارض العقل والنقل ـ ابن تيمية.

ـ طريق الهجرتين ـ ابن قيم الجوزية.

ـ مجموع الفتاوى ـ لابن تيمية.

ـ كتاب التوحيد الذي هو حق الله على العبيد ـ محمد بن عبد الوهاب.

ـ معارج القبول شرح سلم الوصول ـ حافظ أحد الحكمي.

ـ مجمل أصول أهل السنة والجماعة في العقيدة ـ د. ناصر بن عبد الكريم العقل.

ـ منهج الاستدلال عند أهل السنة والجماعة ـ عثمان علي حسن.

ـ أهل السنة والجماعة معالم الانطلاقة الكبرى ـ محمد عبد الهادي المصري.

ـ نواقض الإيمان القولية والعملية ـ د. عبد العزيز العبد اللطيف.

ـ منهج أهل السنة في تقويم الرجال ـ أحمد الصويان.

ـ مفهوم أهل السنة عند أهل السنة ـ د. ناصر بن عبد الكريم العقل.

ـ الأصول العلمية للدعوة السلفية ـ عبد الرحمن عبد الخالق.

ـ الزهاد الأوائل ـ د. مصطفى حلمي.

ـ معالم السلوك في تزكية النفوس عند أهل السنة والجماعة ـ د. عبد العزيز العبد اللطيف.

ـ قواعد المنهج السلفي ـ د. مصطفى حلمي.

ـ السلفية بين الفلسفة الإسلامية والفلسفة الغربية ـ د. مصطفى حلمي.


[1] سورة آل عمران،الآية : 102

[2] سورة النساء،الآية : 1

[3] سورة الأحزاب : الآيتان : 70 – 71

[4] - هذه خطبة الحاجة المأثورة عن النبيصلى الله عليه وسلم – التي كان يعلمها أصحابه . راجع : خطبة الحاجة – رسالة مطبوعة لمحمد ناصر الدين الألباني .

[5] حديث حسن أخرجه الترمذي وغيره

به نقل از سايت ايمان


مطالب مشابه :


رئوس عقايد اهل سنت و جماعت

[گزیده ای از سه تفسیر: فتح القدیر شوکانی، تفسیر ابن کثیر و تفسیر المنیر وهبة الزحیلی] توجه:




یهودیان به عمر بن خطاب لقب فاروق دادن

و نیز ابن کثیر دمشقی سلفی در ترجمه عمر بن الخطاب در کتاب معتبر البدایة ابن کثیر - ج 7 - ص 150




تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(150 الی 154)

تفسیر قرآن - تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(150 الی 154) - قرآن مجید,قرآن کریم،ترجمه قرآن،تفسیر




نوجوان شوشی دومین جایزه بین المللی نقاشی را کسب کرد

احمد آل کثیر 14 براساس این گزارش امور بین‌الملل کانون نیز آثار هنری 1هزار و 150 کودک




آموزش نماز اهل سنت مذهب حنفی

فرائض نماز ـ بیهوشی ـ جنون ـ سلام کردن ـ جواب سلام را دادن ـ عمل کثیر. کاملا 150 موضوعات




مدونة (قبیله آل کثیر) فی خوزستان(الاهواز)

مدونة تاریخ قبيلة آل کثیر فی خوزستان ( 150 ) كلهم مسلحون بالبنادق ، ويقال أن لديهم ( 3000 )




برچسب :