نگاهی کوتاه به اشعار مولوی

 

چون موضوع این نوشتار تحقیق در مورد شعر است، پیش از ورود به اصل بحث بیان مقدّمه ای ضروری به نظر می رسد. شعر از انواع هنر است که دو دیدگاه کلّی در مورد آن وجود دارد و ما باید برای روشن شدن زمینه بررسی، ابتدا دیدگاه خود را مشخص کنیم .    

1. هنر برای هنر : از این منظر آنچه مورد توجّه است خود هنر است، بدون آنکه هدفی برای هنر در نظر گرفته شود. به شعر و به طور کلی هنر پرداخته می شود چون زیباست، بدون در نظر داشتن هر گونه بار علمی، فرهنگی یا تربیتی. بنابراین شعر فقط برای مشاعره، پرکردن اوقات فراغت یا تکمیل لذّت نشستن کنارنهری روان یا پری چهری خوش زبان، مطلوب دانسته می شود.

سؤال از این منظر این است که، آیا محدود کردن شعر و هنر به این دید بسته، جفا به اندیشه و زحمات هنرمندان و شعرا نیست؟ آیا این پاس داشتن هنر و فرهنگ است، یا فروبردن آن در کنج لاابالی گری؟

2. ابزار دانستن هنر : این نظریّه هنر را در کنار سایر ابزار، در خدمت آرمان و هدفی می داند و از آن برای رساندن خود ویا جامعه به هدف مطلوب خود استفاده می کند، چه این اهداف سیاسی باشند یا ایدیولوژیک یا دینی.  

در جوامعی مثل جامعه ما که وسیله انتقال فرهنگ از دیرباز غالبا شنیداری بوده است، ارباب تفکر و صاحبان اندیشه های مختلف، نظرات خود را در قالب شعر در جامعه رواج می داده اند که بسیاری وجود شعر به صورت ضرب المثل در میان توده مردم، گواه این مدّعاست. ( ر.ک. امثال و حکم دهخدا ) 

علوم روز به زبان شعر مطرح می گردید، مثل اشعار فلسفی و منطقی مرحوم حاج ملّا هادی سبزواری و اشعار فراوان در مورد ادبیّات عرب مثل الفیّه ابن مالک و سروده های بسیار زیادی که به صورت هنرمندانه ای حکمت های موجود در کتاب خدا را بیان می کند و به صورتی عامه پسند، فرهنگ دینی را در میان مردم منتشر می سازد، تا برسد به انتقال فرهنگ حماسی بومی و مذهبی، مثل کاری که فردوسی انجام داد و آرام آرام منتهی به فراگیر شدن شعر حماسی و مذهبی در بیان واقعه شورانگیز کربلا گردید.

پس هنر شعری یکی از عوامل مهم فرهنگ ساز در جامعه است. 

بدون تردید " دین " دیگر عنصر فرهنگ ساز در جامعه است و با در نظر گرفتن سابقه تاریخی آن، این دو  ( هنر و دین )  شروع به تعامل با یکدیگر کردند که نتیجه آن شکل گرفتن "شعر دینی"  است. شعر دینی شعری است که می خواهد مفاهیم دینی را در قالبی زیبا و هنرمندانه به جامعه عرضه کند. واکنون ما وارث کوشش آن هنرمندان هستیم .

شعری که برای تحقیق انتخاب کرده ایم از اشعار مولوی است و ابتدا با توجّه به مقدّمه چند سؤال طرح می کنیم.

آنچه مولوی سروده چه نسبتی با معارف ناب دینی دارد؟ آیا می توان ادّعا کرد که تمام سروده های او منطبق بر حقایق دینی است یا تنها بخشی از آن را پوشش می دهد و یا اصلا از بیان حقایق دین اجنبی است؟                   

صورت آخر با بیان گذشته در مورد شعر دینی ناسازگار است. امّا فرضیّه ما این است که اشعار مولوی لزوما تطابق کامل با حقایق دینی ندارد.                                                                                 

استاد فروزانفر می گوید: ( در مورد شعر  از علی آموز اخلاص عمل /  شیر حق را دان منزه از دغل؛ که داستان خدو انداختن خصم بر روی ایشان را بیان می کند ) این روایت را به صورتی که در مثنوی نقل شده تا کنون در هیچ مأخذ نیافته ام و ظاهرا حکایت مذکور با تصرّفی که از خصایص مولاناست، مأخوذ از گفته غزالی و روایتی که در "احیاءالعلوم" بدین گونه آورده است.

سپس فروزانفر مطلبی از "احیاءالعلوم" در مورد خلیفه دوم نقل می کند. چنان که روشن شد، فروزانفر به عدم تطابق داستان منظوم مولوی با حقیقت تصریح می کند و تصرّف در واقعیات را از خصایص مولوی برمی شمارد. (۱)

استاد محمد تقی جعفری نیز چنین بیانی دارد:

 گروه دیگر {داستانهایی که } در هیچیک از منابع دیده نمی شود مانند اینکه علیّ بن ابیطالب علیه السلام به ابن ملجم فرموده باشد:غم مخور جانا شفیع تو منم / مالک روحم نه مملوک تنم. در هیچ یک از منابع اسلامی چنین مطلبی از امیرالمومنین علیه السلام نقل نشده است. (۲)

ایشان نیز تصریح دارد که بخشی از سروده های مولوی مطابقت با واقعیّت نداشته و بدون مستند است. در نتیجه ی وجود چنین خصوصیّتی، خواننده وادار می شود مبانی اعتقادی خود را از منبع مورد قبول و مستندی به دست آورد و بعد بیان آن واقعیّت را به عهده هنر شعری مولوی بگذارد.                          

هیچ بغضی نیست در جانم زتو                          زآنکه این را من نمی دانم ز تو

آلت  حقی تو  فاعل  دست حق                         چون زنم بر آلت حق طعن ودق

غم مخور  جانا شفیع  تو  منـم                           مالک روحـــــم  نه مملوک تنم

این ابیات از شعر مورد نظر نیز برای خواننده ایجاد سؤال می کند که، آیا واقعا قاتل امیرالمومنین علیه السلام کاری کرده که به خود او مستند نیست و بر این اساس هیچ گونه سرزنش و ملامتی متوجه او نمی گردد، یا اینکه مسئولیّت کارش به عهده خود اوست، و در مقیاسی وسیع تر آنچه بدان و خوبان عالم انجام میدهند از روی اختیار خودشان است یا به انجام آن مجبورند؟ به عبارت دیگر آیا اصلا انسان خوب و بد در جهان وجود دارد؟

استاد محمد تقی جعفری چنین می نویسد: 

با دقّت در تمام مباحث مثنوی این حقیقت برای ما روشن می شود که جلال الدین در باره مسئله جبر و اختیار نتوانسته است یک اصل را به عنوان واقعیّتی که هیچ گونه انحراف از آن امکان ندارد بیان کند. حالات روانی جلال الدین درباره مسئله جبرو اختیار فوق العاده طوفانی بوده، گاهی آن چنان اختیار را ثابت می کند که حتی خود متفکّرین قایل به اختیار با آن عظمت نتوانسته اند اختیار را ثابت کنند. بگاهی هم چنان دفاع از جبر کرده است که که هیچ راهی برای اختیار نگذاشته است .... اغلب شارحین مثنوی در این بیت که:  آلت حقی تو فاعل دست حق / چون زنم بر آلت حق طعن و دق، گرفتار نوسانات فکری عجیبی شده اند ..... یا اینکه بگوییم این مرد بزرگ اشتباه کرده است ..... باز چنان که گفتیم هیچ تاریخی از امیرالمومنین علیه السلام چنین گفتاری را نقل نکرده است. (۳)

بیت بعدی چنین است :

               گفت او: پس این قصاص از بهر چیست؟      گفت: هم از حق و آن سر خفی است

بر اساس این داستان منظوم وقتی قاتل می بیند مقتول او را فقط ابزاری می داند نه آن که مسئولیّتی را به وی متوجّه بداند، سوال می کند: پس حکم قصاص چرا باید در مورد من اجرا شود؟ مولوی در سروده اش چنین بیانی رابه عنوان پاسخ می گوید که قصاص حکم اسرار آمیزی است که دانستن علت آن در انحصار خداوند است .

آیا واقعا این طور  است که مولوی سروده و قصاصی که خداوند مقرّر فرموده مساله اسرار آمیزی است که جهت آن برای ما نامعلوم می باشد ؟

استاد محمد تقی جعفری:

هنگامی که جلال الدین متوجه مساله قصاص می شود و می بیند که اگر کشتن ابن ملجم مطابق خواست خدایی بود و مانند سایر قتل نفس ها که واقع می شود، مطابق قضای حتمی الهی بود، قانون قصاص باید لغو شود، در این مورد جلال الدین باز مساله را به پشت پرده کشیده می گوید :

مسئله قصاص یک رازنهانی است که خداوند علّت آن را می داند. در صورتی که قرآن مجید می فرماید:

و لکم في القصاص حیاة یا اولی الالباب  (برای شما در قصاص زندگی تحقّق پیدا می کند.) (۴)

 این بزرگ ترین فلسفه قانون قصاص است اگر چه ضمنا حسّ انتقام جویی خویشاوندان کشته شـده را هم اشباع می کند. (۵)

با این توضیح معلوم می شود که مولوی برای پژوهش گری که تنها منبع خود را اشعار وی قرار داده، تفسیر روشنی از قصاص و مسئله جبر و اختیار ارایه نداده است.

بیت دیگری که در معرض تحقیق مختصرمان قرار می دهیم، چنین است:

                          غم مخور جانا شفیع تو منم              مالک روحم نه مملوک تنم

مولوی با این شعر چنین ادّعایی مطرح می کند که امیرالمومنین علیه السلام به قاتل خویش وعده شفاعت داده اند. برای بررسی این که آیا این بیت قابلیّت استناد داردیا خیر، ناچاریم توضیح کوتاهی در مورد شفاعت بیان کنیم.

مراد از شفاعت در اصطلاح متکّلمین این است که رحمت خداوند و مغفرت الهی از طریق بندگان خاص و اولیاء به سایرین برسد. آیاتی برای اثبات شفاعت مورد استدلال قرار می گیرند، از جمله،

ولایشفعون الّا لمن ارتضی وهم من خشیته مشفقون (۶) (وهرگز آن مقرّبان درگاه از احدی جز آنکه خدا از او راضی است شفاعت نکنند و آنها دایم از خوف قهر خدا هراسانند.) (۷)

اما سخن در این است که آیا محدوده شفاعت به حدّی وسیع است که شامل ابن ملجم و امثال او هم بشود ؟

استاد محمد تقی جعفری:

بایستی این حقیقت را هم در نظر گرفت که اگر گناهی آن چنان ماهیّت انسانی را دگرگون کند که به هیچ وجه قابل اصلاح نباشد .... از نظر قوانین واقعی که عقل وشرع آنها را تأیید می کند، چنین شفاعتی امکان پذیر نمی باشد. (۸)

شیخ مفید قدّس سره: امیرالمومنین علیه السلام در مورد گناهکاران شیعه شفاعت می کنند. (۹)

و دیگر دلایلی که محدوده شفاعت را منحصر به دوستان و شیعیان امیرالمومنین علیه السلام کرده، نه کسی که جامعه بشریّت را از فیض حضور قدسی امیرالمومنین علیه السلام محروم کرده و بزرگ ترین خسارت وضرر را متوجّه علم، فرهنگ و دین مردم نموده است.

در نتیجه شاید پاسخ این سوال که مولوی تاچه حدمی تواند تکیه گاهی برای پژوهش گر معرفت دینی باشد، معلوم شده باشد.

پایان گفتارمان را که به جهت محدودیّت های مختلف بسیار مختصر بود، به این آیه شریف متبـــرّک می گردانیم:                                                                                                                                        

و الشعراء یتّبعهم الغاون . ألم تر أنّهم فی کل واد یهیمون . و أنهم یقولون ما لا یفعلون . إلّا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله کثیرا و انتصروا من بعد ما ظلموا وسیعلم الذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون  (و شاعران را مردم جاهل گمراه پیروی کنند . آیا ننگری که آنها خود به هر وادی حیرت سرگشته اند؟ و آنها بسیار سخنان می گویند که یکی را خود عمل نمی کنند. مگر آن شاعران که اهل ایمان و نیکوکار بوده و یاد خدا بسیار کردند و برای انتقام از ستمی که در حق آنها ( وسایر مومنین ) شده از حق یاری خواستند ( به وسیله طبع شعر خود ) و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفرگاهی بازگشت می کنند.) (۱۰)

 ----------------------------------------------------------

پی نوشت ها؛

۱. استاد فروزانفر، بدیع الزمان، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی صفحه 37 چاپ سوم، امیرکبیر1362

۲. استاد جعفری، محمدتقی، تفسیرونقدوتحلیل مثنوی، جلد ۱، مقدمه، صفحه ۱۹،

شرکت سهامی انتشار

۳. همان، جلد ۲، صفحه 778

۴. سوره بقره، آیه ۱۷۹                        

۵. استاد جعفری، محمد تقی، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، جلد ۲،صفحه ۷۸۲

۶. سوره انبیاء، آیه 28

۷. آیت الله جعفر سبحانی، گفتارهایی در الهیّات، صفحه 453

۸. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، جلد2، صفحه 817

۹. اوائل المقالات، صفحه 54، چاپ دوم

۱۰. سوره شعرا، آیات 224 تا ۲۲۷


مطالب مشابه :


نگاهی کوتاه به اشعار مولوی

چون موضوع این نوشتار تحقیق در مورد ( در مورد این روایت را به صورتی که در مثنوی




مولانا جلال الدين محمد بلخي

تحقیق تحقیق الولد سطان العلماء در ششم ربيع الاول سال ۶۰۴ مي‏تواند معاني مورد نظر




مقاله " شيوه بيان مولوي در مثنوي "

و تدریس و تحقیق در آن مذهب است؛ امّا در این مورد، کلام در مثنوی، سؤال و




تحقیق در مورد حافظ

تحقیق در مورد دیوان حافظ که مشتمل بر حدود 500 غزل ، چند قصیده دو مثنوی ، چندین قطعه و




سنائی

اگر درباره هر موضوعی تحقیق لازم داشتید در او در مثنوی در مورد این انقلاب درونی در




پوریای ولی

تحقیق : تحقیق این مثنوی در سال ۷۰۳ سروده در مورد وجود مقبره پهلوان نامی ایران پوریای ولی




زندگی نامه عطار نیشابوری

تحقیق : تحقیق در مورد چگونگی این انقلاب روحی عطار در مثنوی "منطق الطیر" با بیان رموز




مولوی

,,تحقیق آزاد,, منوی دسته ای می‌پیوست. وی در




برچسب :