ترانه های تالش

کار بر روی ترانه های محلی چه مربوط به منطقه ی گیلان باشد چه مکان های دیگر ایران با یک سختی و گرفتاری

هولناک و گریز ناپذیر روبرو است و آن مرگ زبان وفرهنگیست که ترانه ها در آن جایگاه دارای حیات می باشند .

با گسترش رسانه های جمعی و نفوض آنها تا درون قدیمی ترین فرهنگ ها, چاره ای نیست جز پذیرش تغییر گسترده ی

اندیشه و سبک زندگی و حتا علایق و سلیقه های موسیقیایی مردم . جامعه ی کوچکی که تا دیر زمانی از طبیعت به عنوان

الگو برای سبک زندگی خود استفاده می کرد, اکنون چگونه می تواند در برابر گستره ی عظیم شکل های رنگارنگ

انتخاب های سبک زندگی که از طریق رسانه ها بر ذهن او عرضه می شود ایستادگی کند ؟ لاجرم جهان بینی او تغییر می

کند و خواسته هایش دگرگونه می شوند .

این مرگ یا در واقع رها نمودن سبک های محلی و روستایی زندگی با چنان سرعت و شدتی اتفاق افتاده و همچنان در

حال رخداد است که تلاش از طریق یک سیستم خواب آلود و نیمه هوشیار, ( نه برای حفظ ) بلکه تنها برای ثبت آنها نیز

دوست داران فرهنگ بیشینیان را تا مرز جنون بیش خواهد برد . باری تلاش ها برای جمع آوری این بخش از فرهنگ

عامه ی گیلان هرچند موفقیت آمیز بوده اما هنوز در دسترس عموم دوست داران قرار نگرفته است . بنابراین سعی من در

این بود که با بررسی اندکی از ترانه ها, ( هرچند بررسی ناکافی و فاقد قدرت درک مناسب از جنبه های مختلف ) آنچه را

که می بینم و حس می کنم, به روی کاغذ آورده و تلاشی کرده باشم در جهت گسترش قدرت تحلیل خویش .

تمرکز بر روی مجموعه ای از ترانه های تالشی صورت گرفت که البته تمامی آنها مربوط به یک محل خاص نیستند .

درباره ی ترانه ها, از نظر من نباید کار را محدود کرد به یک محل یا چند مکان . ارتباط میان اقوام و مردم محل های

مختلف در گذر سالها باعث شده تا بسیاری از این ترانه ها در منطقه ی وسیع و گسترده ای بر سر زبان ها بیفتد یا طی

گذر زمان شکل آنها اندکی تغییر کرده و در هر محل با لحن و آوایی متفاوت, و باز با این حال نزدیک به هم اجرا شوند و

مورد پسند مردم باشند .

من متوجه شدم که ترانه های تالشی را می توان در دو دسته ی بزرگ جای داد : دسته ی اول ترانه های مربوط به مراسم

ازدواج و دسته ی دوم, ترانه های عاشقانه . در مجموعه ای که من مطالعه کردم تنها چند مورد ترانه ی حماسی وجود

داشت که این یا به معنای ضعف در جمع آوری ترانه هاست و یا به این معناست که حماسه های تالشی یا در کل حماسه

های گیلان معمولا در غالب ترانه روایت نمی شدند . من انتظار داشتم که ترانه های مربوط به محل کار مانند شالیزارها

بسیار زیاد باشند, اما اینگونه نبود . ترانه های کار نیز بسیار اندک بودند و همگی مضامین عاشقانه داشتند به گونه ای که

اصولا نمی شد آنها را از ترانه های عاشقانه جدا دانست و صرفا بر این اساس که معمولا این ترانه ها در محل کار خوانده

می شدند, آنها را در دسته ی دیگری قرار داده بودند . در این ترانه ها کمترین اشاره ای به خود کار و چگونگی انجام آن

دیده نمی شود که چنین چیزی جای تعجب دارد . من احساس می کردم که حتما با اسطوره ها و افسانه ها در این ترانه ها

روبرو خواهم شد اما باز هم چنین عناصری را نیافتم . همچنین ترانه های عاشقانه, آنقدر ها که انتظار می رفت دلاورانه

و ماجراجویانه نبودند . روح لطیفی درون آنها جاری بود که با طبیعت گره می خورد و عشق را با کمترین ناخالصی به

تصویر می کشید . از طرف دیگر من پیوسته در جستجوی ترانه های مربوط به جشن ها بودم اما در مجموعه ی کوچک

ترانه هایی که داشتم, در این زمینه نیز اثر چندانی نیافتم . گذشته از این ها مطمعنا برای دیگر آیین ها و مناسک گذر مانند

شب پاسی و گهواره بند و ده شوران و چله شویی و ختنه سوران برای کودک نیز باید ترانه های مخصوصی وجود داشته

باشد اما من نتوانستم ترانه های مربوط به این آیین ها را پیدا کنم . بنابراین بیشتر ترانه های مراسم ازدواج بود که مورد

توجهم قرار گرفت . من به دسته بندی این ترانه ها پرداختم و هر ترانه را بر اساس خوانندگان آن ( خانواده عروس یا

خانواده داماد ) در یک مجمعه خاص قرار دادم :

1- ترانه هایی که خانواده ی داماد برای عروس می خوانند .

2- ترانه هایی که خانواده داماد برای داماد می خوانند ( بخصوص خواهر و مادر داماد )

3- ترانه هایی که خانواده ی عروس برای عروس می خوانند .

4- ترانه هایی که خانواده عروس برای داماد می خوانند و ترانه هایی که در آن, عروس با خانواده ی خود صحبت

می کند, ( به خصوص با مادرش )

با این که در ترانه های زیادی داماد به توصیف زیبایی عروس می پردازد اما من ترانه ای ندیدم که از زبان عروس

برای داماد خوانده شود . در ادامه من از میان ترانه های موجود, برگردان فارسی تعدادی از آنها را که معروف تر و

پر اهمیت تر بودند به عنوان نمونه می آورم .

1- ترانه هایی که خانواده ی داماد برای عروس می خوانند

یکی از معروف ترین این ترانه ها, (مبارک با) می باشد که اکثرا در تالش جنوبی و مرکزی رواج دارد و گویا دسته

جمعی خوانده می شود . شکل های متفاوتی از " مبارک با " وجود دارد که برخی بلندتر و برخی کوتاه تر هستند . این

ترانه را می توان به سه بخش تقسیم کرد . اول اینکه خانواده ی داماد ورود عروس را تبریک می گویند . دوم اینکه خود

داماد به توصیف زیبایی عروس و توصیف عشق خود می پردازد, از این ها مهم تر بخش سوم است که در آن به یکی از

آداب عروسی اشاره می شود, آوردن (مجمه) برای حنا گذاشتن بر دست عروس که اشاره به مراسم (حنا بندان) است .

برگردان شعر به فارسی :

مبارک باد, مبارک باد, مبارک

مبارک باد, مبارک باد, مبارک

عروس ما به منظل خود خوش آمد مبارک باد, مبارک باد, مبارک

عروس ما قدمت مبارک مبارک باد, مبارک باد, مبارک

عروس ما بر پسرمان مبارک باد مبارک باد, مبارک باد, مبارک

مبارک باد, مبارک باد, مبارک

مبارک باد, مبارک باد, مبارک

شب با خیال تو خوابیدم مبارک باد, مبارک باد, مبارک

در روز حیران و سرگشته به دنبالت گشتم مبارک باد, مبارک باد, مبارک

بیا قدم بزن تا تو را ببینم مبارک باد, مبارک باد, مبارک

هرجا تو را ببینم فدایت می شوم مبارک باد, مبارک باد, مبارک

مبارک باد, مبارک باد, مبارک

مبارک باد, مبارک باد, مبارک

عروس ما به منظل خود خوش آمد مبارک باد, مبارک باد, مبارک

عروس ما قدمت مبارک مبارک باد, مبارک باد, مبارک

عروس ما بر پسرمان مبارک باد مبارک باد, مبارک باد, مبارک

گوهر شب چراغ هستی با بوی مشک و انبر مبارک باد, مبارک باد, مبارک

ای نور چشمم از من دور مشو مبارک باد, مبارک باد, مبارک

نا اهل مباش, عاشق را غصه دار مکن مبارک باد, مبارک باد, مبارک

من شکارچی تو هستم و تو آهوی منی مبارک باد, مبارک باد, مبارک

مبارک باد, مبارک باد, مبارک

مبارک باد, مبارک باد, مبارک

عروس ما به منظل خود خوش آمد مبارک باد, مبارک باد, مبارک

عروس ما قدمت مبارک مبارک باد, مبارک باد, مبارک

عروس ما بر بسرمان مبارک باد مبارک باد, مبارک باد, مبارک

مجمه بیاور تا در آن حنا بگذاریم مبارک باد, مبارک باد, مبارک

بر دستان عروسمان حنا بگذاریم مبارک باد, مبارک باد, مبارک

مبارک باد, مبارک باد, مبارک

مبارک باد, مبارک باد, مبارک .

جشن حنا بندان در واقع جشن خداحافظی عروس از خویشان و خانواده ی خود بود . در یک ترانه ی دیگر نیز به این

مراسم اشاره می شود البته باید توجه داشت که این ترانه ها دارای کار کرد خواصی بودند و در روز خاص و برای

مراسم خاصی خوانده می شدند مانند این ترانه که در شب حنابندان خوانده می شد .

در حنابندان, داماد و خانواده اش با ساز و نقاره, خواربار و وسایل حنابندان را به خانه ی پدر عروس می فرستند . معمولا

داماد, میهمانانش را به خانه ی خود دعوت می کرد و عروس نیز میهمانانش را به خانه ی خود . این مراسم در روستاهای

مختلف شکل های متفاوتی داشته و گاهی عروس و داماد را با هم در خانه ی عروس حنا می بستند . در شعر به (مجمه) یا

(مجمعه) اشاره می شود و آن سینی مسی است که درونش شمع روشن , آینه , حنا , برنج و یک شاخه شمشاد قرار

داشت و دختری آن را بر سر می گرفت . حنا را حل می کردند و آنگاه عروس, پشت دست راست خود را روی سرش

می نهاد . خواهر داماد حنا را سه قسمت می کرد و سه بار تکه ای از حنا را روی دست عروس می گذاشت . هر بار پسر

بچه ای کوچک تکه ای حنا را بر می داشت و بر دست خود می نهاد . این کار به این نیت بود که زوج جوان صاحب

چندین فرزند پسر شوند . سپس خواهر یا خویشاوند داماد, دست و پای راست عروس را حنا می نهاد و خواهر یا

خویشاوند عروس, دست و پای داماد را .

در متن شعر به توصیف چگونگی انجام مراسم حنابندان اشاره نمی شود اما در این مراسم بر حسب مکان و محله ای که

ازدواج در آن صورت می گرفت کارهای متفاوتی انجام می شد . برای مثال پسران و دختران جوان برای گشودن بخت

خود , حنای دست عروس را بر دست خود می نهادند . همچنین در این شب , پدر عروس به داماد گاو , گوسفند یا جوراب

و دستمال هدیه می داد که آن را می نوشتند و داماد صورت هدایا را امضا می کرد و به پدر عروس بر می گرداند . یا در

رودبار, دخترانی که از دست عروس حنا بر می داشتند, قسمتی را بر دست خود می نهادند و قسمتی را هم به دراویشی

می دادند که در این شب مشغول خواندن آواز مخصوص این مراسم بودند .

حنابندان مملو است از فعالیت های مختلف و متفاوت و باورهای خاص اما در ترانه هایی که به این مراسم اشاره می کنند

حرف چندانی در مورد این مراسم بیان نشده است . هرچند که نباید از ترانه انتظار چنین توصیفاتی را داشت . یقینا

عرضش آن آوازها به توصیف زیبایی عروس و عشق داماد و گاهی هم غم و اندوه خانواده عروس بوده است .

ترانه ی معروف دیگر (هیار هیار) می باشد . این ترانه کاملا از زبان داماد خوانده می شود اما نکات مهمتری نیز وجود

دارد و آن اشاره به جایگاه و شوکت ایل یا خانواده ی داماد است . ترانه درواقع درباره ی مراسم بردن عروس از خانه ی

خود به خانه ی داماد است .

برگردان شعر به فارسی :

هیار هیار , برای بردن یار آمده ام

با یک زنبیل بار برای بردن یار آمده ام

صد و سی تا سوار با من برای بردن یار آمده اند

با سوغات برنج و بره برای بردن یار آمده ام

فدای چشم هایت بشوم نگذاشتی روز شود برای بردن یار آمده ام

جان شیرینم به دنبال تو از بین می رود برای بردن عروس آمده ام

تو نیز آهو باش و من شکارچی برای بردن عروس آمده ام

در کوه ها بگردیم تا روز شود برای بردن یار آمده ام

هیار هیار , برای بردن یار آمده ام

با یک زنبیل بار برای بردن یار آمده ام

صد و سی تا سوار با من برای بردن یار آمده اند

با سوغات برنج و بره برای بردن یار آمده ام

فدای قد و قامتت بشوم برای بردن یار آمده ام

برای صحبتت حسرت بردم برای بردن یار آمده ام

ای گویندگان بیایید صحبت کنیم برای بردن عروس آمده ام

صحبت من باقی ماند تا به قیامت برای بردن یار آمده ام

هیار هیار , برای بردن یار آمده ام

با یک زنبیل بار برای بردن یار آمده ام

صد و سی تا سوار با من برای بردن یار آمده اند

با سوغات برنج و بره برای بردن یار آمده ام

پاییز آمد و این نشانه ی فرا رسیدن زمستان است برای بردن یار آمده ام

با زنبیلی پر از وسایل برای بردن یار آمده ام

بیا تا در شب های پاییزی تا سحر بشینیم برای بردن یار آمده ام

با برنج و بره برای بردن یار آمده ام برای بردن یار آمده ام

هیار هیار , برای بردن یار آمده ام

با یک زنبیل بار برای بردن یار آمده ام

صد و سی تا سوار با من برای بردن یار آمده اند

با سوغات برنج و بره برای بردن یار آمده ام .

آنچه به نظرم باید بدان توجه داشت اشاره ی داماد به دارایی های با ارزشی است که همراه خود برای بردن عروس آورده

است یعنی برنج , بره و سواران که همراه او هستند . این تکه از ترانه می تواند نشان دهنده ی اهمیت بسیار زیاد برنج و

بره یا در واقع گوسفندان در زندگی اجتماعی مردم مناطق مختلف تالش باشد . همچنین جایگاه اسب در این ترانه نمایان

است . آشکارا, داشتن تعداد زیادی سوار که خود به معنی وجود اسب های زیاد است, نشان دهنده ی شکوه همراهان

داماد و قوم اوست . هرچند آنچه که در ترانه روایت می شود عینن در واقعیت رخ نمی دهد اما می توان انتظار داشت که

در گذشته ی دور چنین جمعی از سواران حداقل در مورد ازدواج های بین دو روستا وجود داشته اند .

اما گذشته از این ها موضوع مهمتر در این شعر , اشاره به مراسم بسیار مهم بردن عروس به خانه ی داماد است که آن

را (عروس بران) می نامند . البته اصطلاح (عروس بران) در واقع لفظ گیلکی این مراسم است و در لهجه ی تالشی

احتمالن با نام دیگری به آن اشاره می شود اما من نتوانستم با اطمینان لفظ صحیح را پیدا کنم .

باز هم در ترانه اثری از توصیف مراسم یعنی چگونگی بردن عروس به خانه ی داماد نمی بینیم . برای بردن عروس همه

ی فامیل, آشنایان و همسایگان را فرا می خوانند و آنها با ساز و نقاره و آواز از خانه ی داماد راه می افتند و به خانه ی

عروس می رفتند . زمانی که به خانه ی عروس می رسیدند, مادر یا یکی از بزرگان خانواده ی داماد از پدر و مادر

عروس برای ورود به خانه اجازه می گرفت و سپس جمعیت عروس بران وارد خانه می شدند . پس از آرایش, عروس را

در میان ساز و آواز و شادی به سوی جمعیت هدایت می کردند . بنا بر عرف هر روستا , یکی از میان خواهر و برادر

داماد یا بستگان عروس و داماد و یا شاید آرایشگر عروس, دور کمر عروس را با دستمال , نوار , پارچه یا چادری بلند

می بستند . پارچه یا دستمال را اغلب هفت گره می زدند به نیت هفت فرزند برای زوج جوان .

مخفی کردن کفش عروس به وسیله برادر او به هنگام خداحافظی نیز رسمی بسیار جالب است . برادر عروس باید مبلغی

پول یا هدیه از داماد درخواست می کرد و می گرفت تا کفش عروس را باز گرداند . همچنین پدر یا برادر عروس , قبل

از خروج او از خانه, قرآنی در دست می گرفت, عروس قرآن را می بوسید و از زیر آن رد می شد و پدر عروس مبلغی

پول در دستمالی می پیچید و به دست دخترش می داد . در منطقه ی تالش, هنگام خروج عروس, پدر نانی در بقچه ای می

پیچید و آن را زیر بغل دخترش می گذاشت و دختر آن را به خانه ی شوهر می برد . رسم بود که عروس رو به قبله و

پشت به دریا از خانه خارج شود زیرا مردم بر این باور بودند که اگر عروس رو به دریا از خانه پدرش خارج شود ممکن

است امواج دریا او را به خانه اش باز گرداند و ازدواج دوام نداشته باشد .

بخش بعدی عروس بران به چگونگی طی کردن مسافت میان خانه ی عروس تا خانه ی داماد بر می گردد و اینجاست که

کارکرد اسب نمایان می شود . اگر مسافت خانه ی عروس تا خانه ی داماد نزدیک بود, او را پیاده می بردند وگرنه او را

سوار اسب سفید و مزین به منگوله های زیبا می کردند, به این باور که اسب سفید شگون دارد . عروس را با ساز و نقاره

و آواز به خانه ی داماد می بردند . افرادی که قرآن, آینه و چراغی روشن در دست داشتند در جلوی جمعیت و پشت سر

آنان به ترتیب, ساز زن, نقاره چی, دراویش یا مطرب ها, یک یا دو نفر از بزرگان دو خانواده, عروس و دو ساقدوش,

بار بران جهیزیه, خوانچه بران و حاملان بار سنگین, بستگان, همسایگان و دوستان دو خانواده حرکت می کردند .

در روستاهای تالش همراه با آینه و چراغ, یک نفر هم ظرفی پر از جوی کوهی در دست می گرفت و با جمعیت عروس

بران حرکت می کرد . بعضی از افراد که تفنگ سر پر داشتند موقع حرکت دادن عروس یا میان مسیر به نیت مبارکی

چندین تیر هوایی خالی می کردند .

اگر عروس را سوار اسب به خانه ی داماد می بردند, به نیت پسر به دنیا آوردن , برادر کوچک عروس یا داماد را که

خردسال بوده جلوی عروس سوار می کردند و گاه افسار اسب را داماد یا برادر عروس در دست می گرفت . در

روستاهای تالش هنگام بردن عروس و پیش از سوار شدن او بر اسب, یک نفر از خانواده ی داماد می بایست مبلغ قابل

توجهی به برادر کوچک عروس می داد که این انعام را (برادرانه) می نامیدند . آشکار است که هدیه دادن و هدیه

گرفتن, در طی مراسم ها و آیین های گذر در گیلان دارای اهمیت بسیار زیادی بوده است ولیکن به این رسم نیز در ترانه

ها به صورت مستقیم و آشکار پرداخته نمی شود . البته می توان چنین تصور کرد که توصیف انواع سوغاتی که جمعیت

عروس بران همراه خود می آوردند به نوعی می تواند اشاره به رسم هدیه دادن نیز باشد .

در روستاهای تالش, عروس مدتی پیش از رفتن به خانه ی بخت به بافتن جوراب, گیوه نخی, جای ساعت و دستمال

گلدوزی مشغول می شد .این وسایل را ( پشیا ) می نامیدند . عروس آنها را در خورجین یا صندوقی مخصوص به خانه ی

شوهر می برد و پس از چند روز به تناسب نسبت خویش, هدیه ی هر خویش را در سینی می گذاشت و روی آن را با

پارچه می پوشاند و می فرستاد . آنها نیز سینی را با مبلغی پول, طلا, نقره و گاه یک سردام, برای عروس می فرستادند .

با اینکه عروس بران پر است از فعالیت ها و کارهای مختلف و متفاوت اما ترانه هایی که به نوعی به این مراسم اشاره

می کردند توصیفی از این اعمال در خود نداشتند . نمونه ی دیگر این آوازها, ترانه ی (امان ای حاجی زاده) بود که در

روستاهای فومن رواج داشت . این ترانه هم از زبان داماد روایت می شود اما بیشتر شبیه گلایه کردن است تا ترانه ی

عروس بران .

برگردان شعر به فارسی :

امان ای حاجی زاده

امان ای باجی زاده

امان ای حاجی زاده

امان ای باجی زاده

عروس مان را به ما بده

راه ما دور است

راه ما سنگی و سنگلاخ است

راه ما خیلی دور است

امان ای حاجی زاده

امان ای باجی زاده

امان ای حاجی زاده

امان ای باجی زاده

راه ما دور است

راه سنگلاخ, راه گلی, راه دور

امان ای حاجی زاده

عروس مان را به ما بده

مگر تنها آمده بودم ؟

با قوچ چشم بور آمده بودم

با برادر شوهر آمده بودم

با زنبیلی از سوغاتی آمده بودم

با ایلی, با لباس های رنگین آمده بودم .

در تفاوت این ترانه با ترانه ی هیار هیار, مهمترین نکته این است که دیگر خبری از توصیف زیبایی عروس و توصیف

عشق داماد نیست . همچنین مجموعه سوغات های با ارزش که داماد با خود آورده نیز تغییر کرده است . اصطلاح قوچ

چشم بور جای بره را گرفته است اما مشخص نیست که آیا این فقط یک اشاره به باورهای عامیانه ی تالشی است یا نه ؟

این بار خبری از تعداد زیادی سوار هم نیست و اشاره ای به اسب نمی شود, در حالی که تاکید بر دوری راه تا خانه ی

داماد بسیار زیاد است . به جای گروه سواران, ایلی با لباس های رنگین همراه داماد است . با این حال این ترانه به اهمیت

بسیار زیاد با اصل و نسب بودن داماد برای ازدواج اشاره می کند . جایی که او در اعتراض به ندادن عروس به خانواده

ی او یاد آوری می کند که تنها و دست خالی به آنجا نیامده است و برای اثبات این موضوع به برادر خود و افرادی که

همراهش آمده اند اشاره می کند .

مراسم عروس بران در ترانه های دیگری نیز مورد اشاره قرار گرفته است . از جمله ترانه ای با نام ( بازو بازبند پادشا )

که بخشی از ترانه ی ( گشه تمشا ) است .

گشه تمشا, برگردان شعر به فارسی :

ای که رویت چون ماه و مژه هایت چون گل است

دل نمی تواند تو را از یاد ببرد

درد بزرگی بر من نهادی

که دل نازک من توان بردنش را ندارد

دستبند دست پادشاه

دستبند نقره ای پادشاه

همه می گفتند که نمی تواند بیاورد

ما عروس خود را آوردیم

شما اکنون به تماشا بیایید

ای که رویت چون ماه و مژه هایت چون گل است

گیسوان بهم پیچیده ات را گره مزن

کار دلم گره خورده است

نمی توانم گره اش را باز کنم

دستبند دست پادشاه

دستبند نقره ای پادشاه

همه می گفتند که نمی تواند بیاورد

ما عروس خود را آوردیم

شما اکنون به تماشا بیایید .

بازو بازبند پادشا, برگردان به فارسی :

بازو بند پادشاه

دستبند نقره ی پادشاه

عروس ما را بیرون بیاورید

تا ایل رنگین پوش ما اورا ببیند .

2- ترانه هایی که خانواده ی داماد برای داماد می خوانند

وجه تشابه تمام ترانه هایی که در این دسته قرار می گیرند این است که روایت کننده اشعار آنها, مادر و خواهر و

گاهی هم برادر یا پدر داماد هستند که به توصیف برازندگی داماد می پردازند . در عین حال در چند مورد نیز به بخشی از

آداب عروسی اشاره شده است . نمونه ی آشکار آن, ترانه ی (چین چین عرق چین) است . در این ترانه, مادر و خواهر

همراه با توصیف لباس داماد و برازندگی او, به عرق چین که بخشی از لباس داماد است اشاره می کنند .

برگردان شعر به فارسی :

چین چین عرق چین, برادر

عرقچین ترمه, فرزندم

به میدان سبز بیا

مادر به قربان تو فرزندم

خواهر به قربان تو, برادر

پیراهنت از اطلس و قبایت از ماهوت است, فرزندم

چین چین عرق چین , برادر

بازوبند بر دستانت, و بر ساق پایت سکه های شاهی وصل است

چین چین عرق چین, برادر

چین چین عرق چین, برادر

عرقچین ترمه, فرزندم

به میدان سبز بیا

مادر به قربان تو فرزندم

خواهر به قربان تو, برادر

میان جوانان تو سر بلند هستی, فرزندم

چین چین عرق چین, برادر

دشمنت قوی است و تو دایم در جنگی, فرزندم

چین چین عرق چین, برادر

رئیس و کدخدا به تنگ آمده اند, فرزندم

چین چین عرق چین, برادر

سپاس خدای را که چون شیر و نهنگ هستی

چین چین عرق چین, برادر

عرقچین ترمه, فرزندم

به میدان سبز بیا

مادر به قربان تو فرزندم

خواهر به قربان تو, برادر .

در توصیف لباس دامادی تالشی در این ترانه بجز عرق چین, به قبا, بازو بند و سکه های شاهی وصل بر ساق پا اشاره

می شود . عرق چین دستمالی بوده مخصوص پاک کردن عرق شرم داماد اما من توضیحات دقیق تری درباره ی این بخش

از لباس داماد نیافتم . در مورد قسمت های دیگر این لباس نیز وضع به همین ترتیب بود و اطلاعاتی یافت نشد . بنابراین

برای من مشخص نیست که دستمال مورد نظر از چه جنسی بوده, چه کسی آن را می بافته, چه کسی آن را به لباس داماد

وصل می کرده یا گره می زده و اینکه اصولا این دستمال باید به کجای لباس داماد بسته می شده ؟ در متن ترانه نیز با

اینکه بار ها به این پاک کننده ی عرق شرم اشاره شده اما حرفی از کاربرد آن نیست . در ترانه های دیگر هم به توصیف

لباس دامادی پرداخته می شود . برای مثال در ترانه ای با نام (شولی شوانه ایمشو) که در شب عروسی برای داماد

خوانده می شود, خواهر درباره پیراهن دامادی برادرش صحبت می کند اما به توصیف آن نمی پردازد و تمرکز بر روی

بیان زیبایی داماد است .

در روستاهای تالش نشین رضوان شهر, هنگامی که عروس در راه بود, به داماد لباس دامادی (بگونه) می پوشاندند, بر

دست هایش حنا می گذاشتند و پس از چند لحظه حنا را می شستند, داماد را از خانه بیرون می آوردند و در حیاط خانه, در

جای مناسبی, او را به انتظار عروس می نشاندند . با ورود عروس به داخل حیاط, چند تیر خالی می کردند . مادر داماد

چند مشت سکه بر سر و صورت عروس می ریخت و زن آشپز مراسم در مقابل ,عروس با دو کفگیر یا ملاقه چوبی می

رقصید و خانواده ی عروس به او انعام می دادند . عین این مراسم در رشت آباد کوچصفهان نیز اجرا می شد با این تفاوت

که این بار مادر داماد دو کفگیر چوبی یا ملاقه یا یک کفگیر و یک ملاقه و گاه یک کفگیر چوبی و یک انبر (ماشه)

آهنین را بر هم می کوبید و رقص کنان به پیشواز عروس می رفت . این رقص آن قدر ادامه می یافت تا یکی از کفگیر

ها یا ملاقه ها بشکند, آن گاه کفگیر یا ملاقه ی شکسته را از بالای سر عروس دور می انداخت . این رقص

(کترا رقص) نام داشت و به این معنا بود که از امروز مسولیتی در آشپزخانه ندارم و کارهای خانه با عروس من است .

در بعضی از روستاها, مادر داماد پس از کترا رقص, دو کفگیر را درون پارچه ی کمربند عروس قرار می داد و با این

کار وظیفه ی کدبانوگری خانه را به عروس خود می سپرد .

در ترانه ی دیگری با نام (شانه پپو) که در دهستان خرجیل رواج دارد, مادر و خواهر داماد در شعر به صورت غیر

مستقیم به (بگ برورده) اشاره می کنند .

برگردان شعر به فارسی :

شانه به سر نقش می کنیم

موهای پسر را می آراییم

از این سو مادر و از آن سو خواهر

برادر را ناز می کنیم تا برخیزد

شانه به سر نقش می کنیم

زلف برادر را تمیز می کنیم

دختر این است و پسر آن است

برادر را ناز می کنیم تا برخیزد

خواهر از این سو و برادر از آن سو

ناز می خوانیم و برادر را بیدار می کنیم .

(بگ برورده) , مراسم آماده کردن داماد است, مراسمی که شامل اصلاح صورت و موی داماد و شانه زدن موهای او و

پوشاندن لباس مخصوص عروسی به اوست . در کلشتر رودبار مراسم سر تراشان برگزار می شد . عروس را در خانه ی

داماد می نشاندند, داماد بر بام یا حیاط خانه می نشست و سلمانی پیش بندی سفید بر گردن داماد می بست و تیغی در دست

می گرفت که سر و صورت داماد را بتراشد . در این هنگام دفترداران وارد می شدند و از میهمانان شاباش می گرفتند .

شاباش گرفتن از بزرگان مجلس شروع می شد . مبلغ دریافتی با ساز و نقاره اعلام و یادداشت می شد و کل مبلغ به داماد

تعلق می گرفت . در چمچال رودبار, پس از نهار, سلمانی مشغول آرایش سر و صورت داماد می شد و به او عطر می زد

سپس داماد با لباس مشکی در میان دوستان و جوانان با نوای ساز و نقاره به میدان جلوی خانه هدایت می شد . داماد بر

فرش می نشست و مطربان به میمنت ورودش می نواختند و می رقصیدند و دراویش می خواندند .

به موضوع اصلاح و شانه زدن موی داماد در ترانه ی دیگری با نام (هشان هشانه) نیز پرداخته شده بود که از زبان

خواهر خوانده می شد .

برگردان شعر به فارسی :

ای شانه شانه, داماد زلفت به شانه

ای شانه شانه, داماد زلفت به شانه

شکوفه ی درخت خوج روی زمین ریخته است

داماد زلفت به شانه

ای شانه شانه, داماد زلفت به شانه

از برادر داماد اجازه بگیرید

برادر داماد زلفت به شانه

ای شانه شانه, داماد زلفت به شانه .

این ترانه در اسالم, به خصوص روستای ( کله سرای ) خلیف آباد اسالم رواج دارد . من به درستی درنیافتم که آیا این

ترانه در لحظه ی اصلاح داماد خوانده می شود یا در جریان مراسم بعد از اصلاح و یا احتمالن پیش از روبرو شدن

عروس با داماد . اشاره به شکوفه ی درخت خوج ( گلابی وحشی ) می تواند گویای این واقعیت باشد که سازنده ی ترانه,

آن را در هنگام بهار سروده است لیکن این احتمال وجود دارد که شکوفه ی خوج نمادی باشد از شادی و خوشبختی و یا

مفهومی از این قبیل داشته باشد و یا شاید گویای این مطلب باشد که مردم تالش مراسم های ازدواج را در بهار برگذار

می کرده اند .

نوع دیگری از ترانه ی "هشان هشانه" نیز وجود دارد که بسیار طولانی تر است و به وسیله ی زن ها در مراسم عروسی

خوانده می شود . شعر از زبان مادر برای فرزندش است که داماد شده است . اشاره به شانه زدن موی داماد و آوردن

شانه برای انجام مراسم, بارها و بارها تکرار می شود .

برگردان شعر به فارسی :

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

فرزند دلبند زلف تو شانه شده است

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

چه کسی گفته است که سیب دانه ندارد

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

برای فرزند دلبندم شانه ای نیست

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

شانه بیاور تا شانه کنم, فرزند عزیز

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

مادر از بازوان بلندت سرخوش است

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

مهتاب امشب بسیار پر نور است

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

شبی مهمانم و به نزد تو آمده ام

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

بیرون برو و به مادرت خوش آمد بگو

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

بنشینیم و با هم, هم صحبت شویم

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است

هشان هشان است, پسر داماد زلف تو شانه شده است .

در این ترانه مصراعی وجود دارد که مادر به نوعی گویا تعنه زنان به کسانی که مورد خطابش هستند می گوید : ( چه

کسی گفته است که سیب دانه ندارد ) . منظور از گفتن این جمله چه می تواند باشد ؟ آیا اشاره به جرعت و استقامت داماد

است ؟ یا سیب نقش خانواده را ایفا می کند و دانه احتمالن همان فرزند است که اکنون داماد شده است ؟

اشاره به سنت های دیگری که در طی مراسم ازدواج اجرا می شوند در ترانه های دیگر نیز دیده می شود . نمونه دیگر

ترانه ی (موبارکه موبارکه) است که در آستارا رواج دارد و باز هم خانواده ی داماد آن را می خوانند . گذشته از لحن

اندوه بار و پر از کنایه ی این ترانه, در یکی از مصراع ها به مراسم (نارنج بستن) اشاره می شود .

برگردان شعر به فارسی :

مبارکه, مبارکه, مبارک

عروسی پسر داماد ما مبارک

دختر به قربان پسر

دستت را دراز کن تا نارنج ببندم

به ماه نگاه کنید چه خوش رنگ است

به من طعنه مزن دلم غمگین است

به من طعنه مزن من می میرم

دنیای روشن را برایت تاریک می کنم

مبارکه, مبارکه, مبارک

عروسی پسر داماد ما مبارک

ما را به دولتی ارزان دادی

ارزان دادی به نقره ای سیاه

آنها به ما نظری نکردند

رنگم زرد شده و در دردم

مبارکه, مبارکه, مبارک

عروسی پسر داماد ما مبارک

خدایا سوختم, خدایا سوختم, بیچاره گشتم

از وطن خویش آواره گشتم

آواره گر خودش آواره شود

کوه به کوه بخورد و صد پاره شود

مبارکه, مبارکه, مبارک

عروسی پسر داماد ما مبارک .

من مطمئن نیستم که آیا نارنج بستن, همان مراسم (نارنج زنی) است یا نه اما به نظر می رسد که باید چنین باشد . هنگام

عروس بران, عروس در نزدیکی خانه ی داماد یا نیمه ی راه از حرکت باز می ماند تا داماد به استقبال او برود . داماد با

دوستان صمیمی خودش به سوی عروس می رفت . یکی از دوستان سینی گلاب, نارنج, نقل و سکه را همراه داشت .

برای مراسم نارنج زنی معمولا داماد رو به قبله و عروس رو به دریا می ماند . در بعضی روستاها, داماد دو نارنج را به

سوی جمعیت همراه عروس پرتاب می کرد . جمعیت سعی می کردند در میان شادی آنها را بگیرند . داماد نارنج سوم را

طوری می انداخت که عروس بتواند آن را بگیرد . در برخی روستاها داماد نارنج سوم را در دست عروس می گذاشت و

عروس دستمال یا هدیه ای را به دست داماد می داد . به جای نارنج در بعضی مکان ها مانند چمچال, از سیب و انار نیز

استفاده می کردند . در ویشکاننک, داماد سه بار روبنده ی عروس را بالا می زد و پایین می انداخت . سپس عروس با

گلاب پاشی که در سینی بود و از خانه ی پدرش آورده بود, سه بار بر داماد گلاب می پاشید . داماد به عقب می رفت و

دو نارنج از سینی بر می داشت و از بالای سر عروس به سمت همراهان او می انداخت, نارنج سوم را پس از آنکه آهسته

از کنار عروس رد می شد, به دست او می داد .

3- ترانه هایی که خانواده ی عروس برای عروس می خوانند

تعداد ترانه های مربوط به این دسته بسیار اندک بود . تنها یک ترانه با نام (بندون بندونه) که همانند ترانه ی "مبارک با"

به مراسم حنابندان اشاره می کند, جای توجه داشت . این ترانه که دقیقا در خود مراسم حنابندان خوانده می شود, به

صورت گفتگویی میان عروس و مادرش سروده شده است و باز هم دارای مضمونی اندوهناک است . این ترانه بیش از

هر چیز به این رسم قدیمی تالشی اشاره دارد که دختر تا چهل روز پس از رفتن به خانه ی بخت, حق رفت و آمد به خانه

ی پدری را نداشت . بعد از این مدت او با شیرینی به خانه ی پدر می رفت و یک هفته میهمان خانواده اش می شد, به

خویشان سر می زد و گاه هدایای کوچکی دریافت می کرد . در غرب گیلان باور داشتند تا عروس آبستن نشود و نزاید,

حق رفتن به خانه ی پدرش را ندارد . این ترانه به خوبی غم و اندوه حاصل از دوری مادر و دختر را نشان می دهد اما

نکته ای که جای تفکر دارد این است که چرا پدر در این ترانه حضور ندارد و نقشی را ایفا نمی کند !؟

برگردان شعر به فارسی :

امشب شب بستن عهد و پیمان است

امشب شب نوشتن قواله است

امشب شب بستن عهد و پیمان است

امشب شب حنابندان است

به مادر دختر نگویید

دختر تنها امشب مهمان مادر است

به مادر دختر بگویید

حنابندان است امشب

خداحافظ ای مادر من, دارم می روم ای مادر عزیز

راهم دور است به غربت می روم ای مادر عزیز

از من راضی باشید و مرا ببخشید ای مادر عزیز

سلامت باشید من دارم می روم ای مادر عزیز

امشب شب بستن عهد و پیمان است

امشب شب نوشتن قواله است

امشب شب بستن عهد و پیمان است

امشب شب حنابندان است

به مادر دختر نگویید

دختر تنها امشب مهمان مادر است

به مادر دختر بگویید

حنابندان است امشب

ای عزیز, به قربان قد و قامت رعنایت

برای مصاحبت با تو حسرت بسیار برده ام

دوستان بیایید باهم درد و دل کنیم

افسوس صحبت من با شما ماند برای روز قیامت

امشب شب بستن عهد و پیمان است

امشب شب بستن قباله است

به مادر دختر نگویید

دختر تنها امشب مهمان مادر است

به مادر دختر بگویید

حنابندان است امشب .

4- ترانه هایی که خانواده عروس برای داماد می خوانند و ترانه هایی که در آن, عروس با خانواده

خود صحبت می کند :

هر چند که من این دو دسته را نیز در نظر داشتم اما تنها دو ترانه ی بسیار بسیار کوتاه با این مضامین پیدا شد که حامل

اطلاعات چندانی در باب آداب ازدواج و مراسم عروسی نبود . این ترانه ها را صرفا به عنوان نمونه در ذیل می آورم .

اشت هَسو بَشته قِبون ( روستای سپاردی لنکران ) :

مادرزنت به قربانت پسر

ای پسر به عروسی آمده

مادرزنت به قربانت

به چشمان خورشید نگاه کن ای پسر

مادرزنت به قربانت .

شب شنبه یه ( روستای سپاردی لنکران ) :

شب شنبه است, دختر

دختر مهمان مادر

این قدر به من طعنه مزن

تنها یک شب مهمان توام مادر .

ترانه ی "شب شنبه یه" هرچند غیر مستقیم اما باز هم تا حدودی به رسم باز نگشتن عروس تا چهل روز به خانه ی پدر

پس از رفتن به خانه ی شوهرش اشاره می کند . شاید بتوان این ترانه را با ترانه ی "بندون بندونه" مشابهت داد و آنها را

دارای یک مضمون دانست .

نتیجه :

آنچه که در این تحقیق کوتاه صورت پذیرفت صرفا بررسی و روبرو ساختن دو دسته از اطلاعات مردم نگاری بود,

ترانه هایی که دارای مضامینی در باب آیین های موجود در مراسم ازدواج در فرهنگ تالشی بودند و توصیفات مربوط به

چگونگی اجرای این مراسم ها در برخی از مناطق تالش و دیگر مناطق گیلان برای درک وجوه تشابه و تفاوت و شدت

نزدیکی فرهنگ این مناطق با یکدیگر . اغلب ترانه های قدیمی تالشی و احتمالن دیگر قسمت های گیلان فاقد شناسنامه ی

مشخص هستند و اطلاعاتی درباره ی سراینده و آهنگ ساز خود در اختیار ما نمی گذارند . با این حال, نکته ی مسرت

بخش این است که ترانه سرایی در تالش متوقف نشده و همچنان ادامه دارد و این بار نام شاعر و آهنگ ساز آن نیز ثبت

می شود . من در ابتدا قصد داشتم به بررسی و مقایسه ی وجوه تفاوت و تشابه ترانه های قدیمی با ترانه های جدید تالشی

بپردازم و در نهایت آنها را با آثار شاعران تالش مقایسه کنم . اما هر اقدامی در این زمینه در ابتدا نیاز به درک مشخصات

ترانه های پیشین فرهنگ عامه ی این منطقه داشت تا با درکی روشن از آنچه بوده, به بررسی آنچه اکنون هست پرداخت .

با این وجود من تنها به یک نتیجه رسیدم و آن اینکه در باره ی فرهنگ عامه ی تالش, خاصه ترانه های تالشی, آگاهی

بسیار محدودی دارم . بدون فهم و درک زبان محلی و زندگی در محیط اصلیی که این ترانه ها از دل آن برخاسته و تنها با

بررسی تعداد بسیار محدودی از اشعار ( با توجه به محدودیت منابع اطلاعاتی قابل دسترسی در این زمینه ) که آن هم به

واسطه ی ترجمه های موجود, قابل استفاده بود, نمی توان مقایسه ی گذشته و حال بخش کوچکی از فرهنگ عامه ی یک

منطقه را حتی در تصور خود داشت . بنابراین آنچه در این متن گرد آوری شده, صرفا به هدف آگاهی یافتن ما به شدت

ناآگاهی مان از فرهنگ عامه نایل آمده است و بس .

منابع :

موسیقی تالشی . آرمین فریدی هفت خوانی . انتشارات سوره مهر

آیین های گذر در گیلان . محمد بشرا – طاهر طاهری . انتشارات فرهنگ ایلیا


مطالب مشابه :


مدل لباس حنابندان 92

مدل لباس مجلسي|مدل لباس شب|مدل لباس عروس - مدل لباس حنابندان 92 - مدل هاي جديد لباس هاي زنانه و مردانه و بچه گانه سال 2014 و 93.




مراسم خواستگاری ونامزدی وعروسی

شب حنابندان که حنارابسیارزیباتزیین می کنند شروع میشود ومراسم مردانه وزنانه ... لباسهای جداگانه داخل چمدانهایی که تزیین شده است وداخل سینی های بزرگ گذاشته این




ترانه های تالش

مراسم خاصی خوانده می شدند مانند این ترانه که در شب حنابندان خوانده می شد . در حنابندان, داماد و .... به جای گروه سواران, ایلی با لباس های رنگین همراه داماد است . با این حال این




لباس نامزدی و حنابندان

گالری عروس شاهدخت - لباس نامزدی و حنابندان - گالری عروس شاهدخت هدفش شاد کردن شماست حتی با کوچکترین چیز. ... آرشیو موضوعی. لباس عروس · ارایش عروس و شب.




مراسم حنابندان و عروسی

ابتدا یک شب قبل از حنابندان بقچه ای که شامل لباس و روسری و خلاصه وسایل مورد نیاز عروس بود برای عروس در نظر می گرفتندکه به آن لباس گپو(بزرگ) می گفتند.




اداب ورسوم عروسی در شهرستان فاریاب

خرید لباس و طلا:زمانیکه کم کم به تاریخ تعیین شده عروسی نزدیک می شوند برای ... شب حنابندان:شبی که فردای آنروز عروسی برگزار میشود مراسم حنابندان می نامند.




نودژ

در یک بعد از ظهر میشه گفت ظهر چون بعد از ظهر مراسم خود را دارند لباس برای عروس می اورند و کلی هم سر و صدا راه می اندازند. راه بدهی جا بدهی ... و اما رسومات شب حنابندان اول.




امشو ، فردشو ، پس فردشو ، تشريف بيارين

8 مه 2006 ... يك عروسي كاملا ديلمي و قديمي البته امروزه از شب اول يعني شب دزك ... از بقيه هم دعوت شده ولي مهمانهاي غريب تر بيشتر شب حنابندان در مراسم شركت مي كنند . ... رسم بر اين است كه عروس لباس عربي سبز كه لباس محلي منطقه است بپوشد .




طرح های ما جهت برگذاری جشن های شما

شیکترین لباس عروس (به انتخاب عروس) 18. تور، شنل، تاج، شستشوی لباس 19. در صورت تمایل آرایش عروس در شب حنابندان 20. سفره عقد و تزئین سفره عقد – جایگاه




لباس حنابندان

باران - لباس حنابندان - این وبلاگ شامل همه نوع مطلب میباشد. ... لباس شب ... و عقد و حنابندان،مدل لباس حنابندان و عقد 2011،مدل مدل لباس زیبا برای مراسم نامزدی و حنابندان.




برچسب :