" تشکر از پدر "

روزی از روزها پدری از یک خانواده ثروتمند پسرش را به مناطق روستایی برد تا او

دریابد مردم تنگدست چگونه زندگی می کنند.

آنان دو روز و شب را در مزرعه ی خانواده ای بسیار فقیر سر کردند و سپس

به شهر بازگشتند.

در نیمه های راه پدر از فرزندش پرسید:

خب پسرم به من بگو سفر را چگونه دیدی؟

خیلی خوب بود پدر!

پسرم آیا دیدی مردم فقیر چگونه زندگی می کنند؟

بله پدر.

بگو ببینم در این سفر چه آموختی؟

من دیدم که ما در خانه کوچکمان یک سگ داریم ولی آنها ۴ تا سگ داشتند.

استخری داریم که تا نیمه های باغمان طول دارد و آنان برکه ای دارند که پایانی ندارد.

ما فانوس های باغمان را از خارج وارد می کنیم اما فانوس های آنان ستارگان آسمانند.

ایوان ما تا جلوی حیاط خانه امان ادامه دارد اما ایوان آنها تا افق گسترده است.

ما قطعه زمینی کوچک داریم که در آن زندگی می کنیم اما آنها گشتزار هایی دارند

که انتهای آن دیده نمیشود.

ما پیش خدمت هایی داریم که به ما خدمت می کنند اما آنها خود به دیگران خدمت می کنند.

ما غذای مصرفی مان را خریداری می کنیم اما آنها غذایشان را خود تولید می کنند.

ما در اطراف ملکمان دیوارهای بلندی داریم تا ما را محافظت کنند اما؛ آنها دوستانی

دارند که آنها را محافظت می کنند.

آن پسر همچنان سخن می گفت و پدر سکوت کرده بود و سخنی برای گفتن نداشت.

پسر سپس افزود!

متشکرم پدر که نشان دادی ما چقدر فقیر هستیم.

اگر چه فرش من از بوریاست خرده مگیر

چرا که خوابگه شیر در نیستان است

با تشکر از دوست عزیزم که این داستان را در اختیار من گذاشتند.

این مطلب از روزنامه ایران می باشد البته در آن فقط به نقش مادر اشاره شده و زیبا هم بود اما به

وتقدیر و تشکر میکنم از خانواده عزیزم و دوستان خوبم به پاس ای پدر از تو هر چه می گویم باز

در نیمه های راه پدر از فرزندش پرسید: با تشکر از دوست عزیزم که این داستان را در اختیار من

ای پدر از تو هر چه می گویم باز هم با تشکر از دو استاد بزرگوارم که شایسته ی هر نوع سپاس

يك مرد براي قدرداني از زحمات پدر و مادرش، به شكل عجيبي از آنها قدرداني كرد. به گزارش ايسنا

شکست یتیم است ولی پیروزی هزار پدر دارد - تشکر از دوستان - عشق خلاصه زندگیست پس بیا عاشق باشیم

پوریا تقی زاده - تشکر پدر از همسر مهربان و فداکار - "خاطرات کودکی ، مثل حساب پس انداز بلند مدت