چگونگي تشكيل ستاد استان

دنيا را طلاق دادي و با مشت كوبنده و خشم مردانه و مومنانه ات بر دهان ياوه گوياني كه پيشنهاد دنيا داري و دنيا خواهي را در تقابل دينداري و امام خواهي داده بودند كوبيدي و عاشقانه و جانانه با همه ذرات وجود مباركت به هل من ناصر ينصرني امام بر حق زمانت پاسخ آري دادي و مردانه با خون مطهرت آنرا به امضاء رسانيدي،سلام خدا بر تو و رهروان تو باد.

چگونگي شكل گيري ستاد بازسازي عتبات عاليات در استان و انتخاب اين حقير

 غمت را غير دل سردفتري نيست ولي آنهم نصيب هر دلي نيست هر آغازي بنام توست و در هر كاري يادت،غير از اين خود گم كردن و بهاء انسان بودنت را كمتر از مفت فروختن و سقوط در زمره ضالين. با درود و صلوات بر پيامبر ختمي مرتبت حضرت محمد مصطفي(ص)،خدا را شاكرم كه بر اين بنده حقير و بي مقدار منت نهاد كه با افتخار خدمتگزاري بعنوان نوكري از خيل نوكران ائمه اطهار(ع)،حضوري هر چند كم رنگ اما مشتاقانه،با قلبي لبريز و آكنده از محبت خاندان عصمت و طهارت(ع) در جمع عاشقان مخلص خداي جوي تحت علم و بيرق خادمين مولاي متقيان علي(ع) و فرزندان پاك و مطهر زهراي مرضيه(س) تحت عنوان ستاد بازسازي عتبات عاليات داشته باشم و در اين ادعا و حضور فيزيكي با استمداد از درگاه خداوند عزوجل و طلب شفاعت از اين امامان همام در باورم استشمام بوي خوشي در طريق عبوديت در مشام بيمار و موجوديت ضعيف و زبونم ان شاءا... دست دهد. در ماه مبارك رمضان سال 1425 هجري قمري مصادف با سال 1383 هجري شمسي،نماينده محترم حضرت امام (ره)و مقام عظمي ولايت(حضرت آيت ا... سيد كاظم حسيني ميانه جي) در ارتباط با همكاري در ستاد بازسازي عتبات عاليات اوامري صادر و در تاكيد جمله به ابوالفضل(ع) نه نگوئيد،آمادگي حقير را در پذيرش مسئوليت به ستاد مركزي اعلام و در تاريخ21/3/84 حكمي طي شماره 4035-1300/س/ع تحت عنوان مسئول ستاد بازسازي عتبات عاليات در استان لرستان بنام اين موجود حقير،سراپا تقصير و نالايق صادر و از دست مبارك معظم له طي مراسمي دريافت گرديد. روال عام و موجود در مسئوليت پذيري بر اساس امور بديهي در ترازوي منطق چنين حكم مي‌نمايد كه در پي اقدامات مذكور،صادر كنندگان فرمان و ساير ناظرين در ابعاد مختلف نظارتي بايد نظاره گر و بيننده فعاليت‌هاي فرمان پذير در بعد مسئوليتي پذيرفته شده در تحصيل اهداف موجوديت سامان يافته در قالب حركاتي جمعي بنام بازسازي عتبات عاليات باشند،ضمن اينكه اين واقعيت نبايد ناديده انگاشته شود كه در پذيرش هر مسئوليتي،بديهي است نامزد مورد نظر در تعقل،تفكر و بينش‌هاي محور مسئوليت پيشنهادي،در بررسي ،تحقيق و سنجش‌هاي خود پس از دريافت پاسخ هاي مناسب درآوردگاه سنجش عقل و منطق بر اساس برداشت‌هاي فكري زمينه‌اي،چنانچه اين تفحص را منتج به نتيجه‌اي مطلوب و مثبت دانست،آنگاه بر اساس هدف تعيين شده در وسع و محيط امكانات،تجهيزات،نيرو،اعتبارات و ... برنامه ريزي اصولي در تحصيل سريع هدف با صرف كمترين هزينه زمان،مكان،نيرو و.... را بنمايد.اما در جلسه معارفه حقير، مسئول هم آهنگي و امور استانهاي ستاد مركزي در پاسخ به سئوالات فراوان و گوناگون مسئوليتي از حضورشان در زمينه دفتر كار،امكانات،تجهيزات،نيروهاي مورد نياز،لوازم ضروري اوليه....... و فقط يك پاسخ را ارائه فرمودند و آنهم اينكه،هيچي نداريم و هيچ چيز هم وجود ندارد كه در اختيار قرار دهيم.زيرا ستاد متشكله،ستادي است كاملاً مردمي،بدون وابستگي به هيچ ارگان،نهاد،موسسه، سازمان دولتي و غير دولتي،شركتهاي خصوصي،احزاب و گروه هاي ديگر بنابراين نبايد انتظار حتي ريالي،نيروئي،امكاناتي و ... را از مركز داشت.فقط بايد خودت از طريق مردم ولايتمدار استان و مساعدت ادارات در قالب تعدادي بخشنامه و دستورالعمل مبني بر همكاري،كار را آغاز و به ياري خداوند بزرگ استارت را زده و با توكل به ذات لايزالش انشاء ا.. ادامه دهي. با بيان چنين جملاتي در مفهوم نداري،آب پاكي در هيئت كف دستي بي مو بر روي دستان فقير و نيازمندم در شوكي پيكرتراش با لرزش هاي سهمگين ارتعاشي،بر اسكلت وجود ناتوانم ريخته شد و اين جاست كه ديگر عقل و منطق را در سنجش هاي مادي جايگاهي نيست و بايد دلباختگي بدون در نظر داشتن عوامل و امكانات مادي در قالبي مشخص و تعيين شده حضور خود را اعلام و عشق چهره زيبايش را در تماشاگه راز،در رازها و نيازها با پوشش بر نيازمنديهاي فراوان تا چه رسد ضرورت هاي اوليه به نمايش گذارد،لب فروبستم و ديگر كلامي بر زبان نراندم،خسته و كوفته و وامانده،شب خسبيده و براي نماز صبح با نداي موذن به پا خواستم.نماز صبح گذاردم و با دلي غمين و فشرده با اين نيت كه در اولين ساعات روز پس از درخشش آفتاب طلائي در انوار نويد بخش حركتي،تلاش معاش، به بيت نماينده محترم ولي فقيه در استان رفته و با شرمندگي انصراف از پذيرش چنين مسئوليت سنگين و خطيري در ناتواني خود را به سمع مباركشان برسانم دوباره به بستر رفته و غنودم.در عالم خواب و رويا خود را ملبس به لباسي در شرح چكمه،زره،كلاه خود با دو پر برنشسته بر رويش در مقابل سكويي كه شمشيري برهنه بر روي آن قرار داشت مواجه ديدم و در گوشه اي ديگر ميدان مسطحي كه تعدادي فراوان از زن و مرد و كودك چون حصاري گرداگردش را محاصره نمودند،مشاهده ميشد كه آماده تماشاي مبارزه دو تن بودند و از آن دو تن يكي اين حقير سراپا تقصير بود با عنوان و نشانه دفاع از حق و حقانيت اسلام و ديگري فردي بود در مخالفت با اعتقادات و باورهاي ديني،دست بر شمشير آرميده در جلوي رو برده كه بسيار سنگين بود و قادر به برداشتنش نبودم،اما در اين عالم خواب چنين با خود نجوا كردم كه بارخدايا اين بنده ناقابل در دفعه قبل و مبارزه اي كه با اين فرد داشته ام او را با شكست مواجه ساختم،حال نكند اين بار كه بعنوان نوكر و سرباز آقا ابوالفضل العباس(ع) قصد بميدان رفتن و جنگيدن را دارم شكست خورده و آبروي نداشته ام نزد سرور و مولايم سردار رشيد كربلا،قمر بني هاشم،عباس بن علي(ع) ريخته شود،با چنين زمزمه اي بپاخاسته،شمشير را بر گرفتم كه به اذن الهي سبكتر از پر كاهي شده بود،با فرياد يا ابوالفضل(ع) و استمداد از سقاي تشنه لبان كربلا با قدرت و جسارتي كه از اين توسل يافته بودم مشتاقانه بطرف ميدان مبارزه با گام هائي مصمم و وجودي خواهان حركت نموده كه از خواب پريدم،عرقي سرد جايگزين التهاب و برافروختگي چهره درگير چند لحظه پيش شده بود.مويه كنان،اشك ريزان،توبه خواهان،استغفار كرده و با سجده شكر بدرگاه الهي از تصميم لحظات قبل منصرف شده و با استمداد و توكل به درگاه قادر متعال عزم را جزم نموده كه با همه وجود در دستيابي به اهداف مقدس و عاليه بازسازي عتبات عاليات بدون هيچگونه ترديدي و يا ترس از نداشتن ها،حركتي محكم و ان شاءا.. خستگي ناپذير داشته باشم.حركات و اقدامات لازم و زمينه اي با نام و ياد خدا آغاز گرديد.دفتر كار،فعاليت و برنامه ريزي ستاد،فرش خيابانها،دفاتر و راهروهاي ادارات،حجره ها،مغازه ها،مساجد،منازل و اجتماعات مردم ولايتمدار استان بود و سه ماه در همين شيوه حركاتي در اطلاع رساني و آگاهي دادن به اقشار مختلف مردم سپري شد و هميشه ما بوديم كه مراجعه به افراد و قسمت هاي مربوطه داشتيم چون جايگاهي ثابت جهت مراجعه مراجعين نداشتيم. اقدامات ستاد بازسازي عتبات عاليات با بهره گيري از حافظه،حمل مكاتبات و سوابق در كيف دستي،ارتباطات تلفني و مكاتبه اي انجام مي پذيرفت. اما در تفكر،قلب و همه وجود خود،بارگاه با صفاي عباس بن علي(ع) را در كربلا داشتيم.سقاي رشيد و دلاورمان در صحراي دشت كربلا براي رسانيدن آب به لبان تشنه اهل بيت عصمت و طهارت(ع) دستي در بدن نداشت كه عطش لب هاي تشنه را فرو نشاند.اما براي انجام رسالت تا آخرين لحظه اي كه اطاعت از امام زمانش را به انجام نرسانيده بود و شربت گواراي شهادت را عاشقانه در محفل عاشقان پاك باخته ننوشيده و جان بر آستان جان آفرين با روئي سفيد و قلبي گشاده در عبوديتي خالصانه تقديم ننموده بود،آني دست از تلاش بر نداشت و اين چنين انديشيدن همه بهانه و آخرين گريزگاه ها را در پا پس نهادن از انجام رسالت شكل گيري ستاد در استان،در نبود دفتر،جايگاه و مقري،عدم وجود همكاران و همراهان رسمي در تار و پود اموري وظيفه اي در اداء تكليفي اين چنين ارزشمند بگرفت و بر بست.

بارگاه با صفا در كربلا دارد ابوالفضل(ع)                         تا ابد عاشقان بي ريا دارد ابوالفضل(ع)

گر دواي درد خواهي رو نما در خانه او                          از براي درد بي درمان دوا دارد ابوالفضل(ع)

اصغر حقي پور

(رئيس)خادم ستاد بازسازي عتبات عاليات استان لرستان


مطالب مشابه :


صنایع دستی مهاباد(از نظر زیبایی و کیفیت کم نظیر هستند در دنیا)

مختلفي از صنايع دستي كيف زنانه و مردانه و زين ابعاد سجاده معمولاً




چگونگي تشكيل ستاد استان

دنيا را طلاق دادي و با مشت كوبنده و خشم مردانه و در ابعاد مختلف در كيف دستي




برنا مه ريزي فيزيكي

و سرويسهاي بهداشتي به تفكيك مردانه و (هنرستان صنايع دستي) 2 ميز به ابعاد 150*70 جهت كيف و




ورق کاری - برش - فرم دادن - خم کاری ورق ها پودمان کاربا فلز کاروفناوری هشتم

پودمان صنايع دستى ابعاد کاغذهای نقشه دکمه لباس مردانه;




خاص ترين عروس وداماد

لباس عروسش استفاده شود و سنگ هاي تاجش همرنگ سنگهايي باشد كه روي كيف دستي تقديم مدير




"بررسی مقایسه ای عاشقانه های غادة السمان و سیمین بهبهانی"

«عارفان عقل را كه عنصري است مردانه، در راه كَيفَ مَضَيتَ دستي نبرده ام




برچسب :