شعر در مورد حضرت رقیه و حضرت عباس علیهما السلام

جدیدترین اس مس های محرم و عاشورای 90

ای اهل کوفه رحمی ، این طفل جان ندارد

خواهد که آب گوید ، اما زبان ندارد

دیشب به گاهواره تا صبح ، دست و پا زد

امروز روی دستم ، دیگر توان ندارد

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

باز باران بی ترانه ، می خورد بر بام خانه

یادم آمد کربلا را ، دشت پر شور و بلا را

گردش یک ظهر غمگین ، گرم و خونین

لرزش طفلان نالان ، زیر تیغ نیزه داران

با صدای گریه های کودکانه ، وندرین صحرای سوزان

می دود طفلی سه ساله ، پر ز ناله

دل شکسته ، پای خسته

باز باران ، با محرم

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

حتي خدا در اول والفجر و مريمش ،         سوگند خورده است به ماه محرمش

شبهاي قدر محترم و با فضيلت‌اند ،         اما نمي رسند به شبهاي ماتمش

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

اين دستمال گريه پر از نور مي شود ،

وقتي به دست روضه خورشيد مي دمش

چشمي كه در بهشت تو گريان نمي شود ،

بايد حواله داد به دست جهنمش

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

آفريدند تو را تا كه مسيحا باشي ،         همه چون خادم دربار و تو آقا باشي

آفريدند تو را از طبق گريه‌ي نور ،         تا كه جانسوزترين واژه‌ي دنيا باشي

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

بر سر نيزه نشستي و تلألؤ كردي ،

مثل خورشيدي و زيباست كه بالا باشي

خيزران خورده‌ترين قاري قرآن خدا ،

طشت زر ديده‌ترين حضرت يحيي باشي

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

چگونه گريه نريزم به پاي عاشورا ،         من و دو چشم غريبم فداي عاشورا

در آن زمان كه گلم را بدست آوردند ،     هزار مرتبه مردم براي عاشورا

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

شما كه راهي شمشيرهاي گوداليد ،

نمي شود كه سرم را به جايتان ببريد؟!

اگرچه قابلتان را ندارد اين گريه ،

كمي براي همين زخمهايتان ببريد

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

مرا شبيه نسيم سحر در اين شبها ، به خاك بوسي پايين پايتان ببريد

و تا قيام قيامت ستاره مي ريزم ،     اگر مرا سحري كربلايتان ببريد

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

اين دستمال گريه ماه محرمم ،

امروز بوي چادر زهرا گرفته است

حالا نفس نفس زدن سينه هاي ما ،

عيسي شده است و طبع مسيحا گرفته است

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

شكر خدا دعاي سحرها گرفته است  ،     دست مرا كرامت آقا گرفته است

شكر خدا كه چشم هميشه حسيني‌ام  ،    اشكي براي روز مبادا گرفته است  

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

بگذار زير پاي تو نقاشي‌ام كنند

در دومين هجاي تو نقاشي‌ام كنند

مثل كبوتران شب جمعه‌ي حرم

بگذار در هواي تو نقاشي‌ام كنند

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

 

من نذر كرده ام كه به هنگام مردنم ،      نزديك كربلاي تو نقاشي‌ام كنند

حتماً مرا بدون سر و تشنه مي كِشند ،   روزي اگر براي تو نقاشي‌ام كنند

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

بالا نرفت آنكه به پاي تو پا نشد

آقا نشد هرآنكه برايت گدا نشد

مقصود از تكلّم طور از تو گفتن است

موسي نشد هر آنكه كليم شما نشد

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

 

ما گندمِ رسيده شهر ري توايم

شكر خدا كه نان تو از ما جدا نشد

يك گوشه مي رويم و فقط گريه مي كنيم

حالا كه كربلاي تو روزي ما نشد

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

از روي فرشته هاي حسينيه عزا ،     تا عرش مي رود اثر رد پاي من

شكر خدا كه در همه‌ي آخر الزمان ،     خرج تو مي شود نفس من صداي من

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

 

چگونه گريه نريزد نگاهمان وقتي ،

زمان خلقتمان اول محرم بود

چرا به آمدن مادرت يقين نكنم ،

در آن حسينيه‌اي كه خود خدا هم بود

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

 

ما را از اين تلاطم دنيا هراس نيست ،     تا كشتي نجات حسيني شناور است

بر من لباس نوكري‌ام را كفن كنيد ،     نوكر بهشت هم برود باز نوكر است

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

 

در آن سحر ، خرابه هوايش گرفته بود ،

حتي دل فرشته برايش گرفته بود

با آستين پاره‌ي پيراهن خودش ،

جبريل را به زير كسايش گرفته بود

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

 

زورش نمي رسيد كسي را صدا كند ،     از گريه زياد ، صدايش گرفته بود

از ابتداي شب كه خودش را به خواب زد ،     معلوم بود آنكه دعايش گرفته بود

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

 

اين لاله‌اي كه بر سر مويش گره زدند

سوغات كوفه است به جاي گل سر است

فردا نماز صبح – بدون رقيه است

فردا كه بام مأذنه ها بي كبوتر است

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

 

گيسويش را زير پاي ميهمانش پهن كرد ،     آنقدر فرصت نشد تا بوريا پيدا كند

خشتهاي اين خرابه سنگ غسلش مي شود ،     يك نفر بايد دوباره غسل يك زهرا كند

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

آئينه هستم تاب خاكستر ندارم

پروانه‌اي هستم كه بال و پر ندارم

از دست نامردي به نام تازيانه

يك عضو بي آسيب در پيكر ندارم

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

وقتي نمانده گيسوئي روي سر من ،     كاري ديگر با شانه و معجز ندارم

لب مي گذارم روي لبهايت پدر جان ،     تا اينكه جانم را نگيري ، بر ندارم

 

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

پايش ز دست آبله آزار مي كشد

از احتياط دست به ديوار مي كشد

در گوشه خرابه كنار فرشته ها

«با ناخني شكسته ز پا خار مي كشد»

 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

چشمش مگر خداي نكرده چه ديده است ، نقشي كه مي كشد همه را تار مي كشد

لبهاي بي تحرك او با چه زحمتي ،     خود را به سمت كنج لب يار مي كشد


مطالب مشابه :


شعر در مورد حضرت رقیه و حضرت عباس علیهما السلام

در تمنّاي نگاهت بيقرارم تا بيايي - شعر در مورد حضرت رقیه و حضرت عباس علیهما السلام - وبلاگ از




شعر زیبایی در مورد حضرت ابوالفضل

پرچم شاه به سوی حرم عباس شعر زیبایی در مورد حضرت نوشته شده در تاريخ چهارشنبه پنجم مهر




شعر حافظ در مورد حضرت عباس (ع)

شاه شمشاد قدان ، خسرو شيرين دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان . مست بگذشت و نظر بر منِ




شعر برای حضرت عباس

شعر برای حضرت عباس + نوشته شده در چهارشنبه زندگی نامه حضرت ابوالفضل و معما در مورد




شعر راضیه جمالی تنگستانی درباره حضرت عباس(ع)

شعر حضرت ابوالفضل شعر راضیه جمالی تنگستانی درباره حضرت عباس در سیاهی‌های دوران




شعر در وصف حضرت عباس علیه السلام

شعر در مورد شهیدان شعر در وصف حضرت عباس علیه




گلچين اشعار زيبا در باره باب الحوائج قمر بني هاشم حضرت ابوالفضل العباس (ع)

نام من عباس و مفتاح در باز هم چند شعر زیبا در اشعار زيبا در باره قمر بني هاشم حضرت عباس




شعر کودکانه در مورد حضرت ابولفضل (ع)

شعر کودکانه در مورد حضرت ابولفضل (ع) وقتی که عباس(ع) برچسب‌ها: میلاد ابوالفضل عباس.




برچسب :