عاشقی زلزله8

بدجوری فضولیم تحریک شده بود...رها؟؟؟نکنه عاشق دخترعمشه؟؟؟؟ وای خدادیونه نشم خوبه...داشتم توی دفتراش شعرپیدامیکردم و یادداشت میکردم که...یهومرجان اومد توی اتاق...بدتر ازاینم میشد؟؟؟
_چیکارمیکنی رها؟؟؟
سریع بلند شدم وگفتم هیچی دارم شعرای توی دفتراشو یاد داشت میکنم...
_واسه چی اونوقت؟؟؟
همچین میگه انگاردزد گرفته...
_چون بعضی ازشعراش خوشگله...پرمحتوی وباحاله...(پرمحتوی کجا...باحال کجا؟؟؟)
_خب پس منم ازاین به بعدباهات میام تواتاق کامران...
_دعوات کرد به من نیستا...
_پس چراتورو دعوا نمیکنه؟
_خب هیچکس تواین دنیا جرات نداره رهایی رودعواکنه...
_من موندم توکارتووکامران...اخلاقش که سگی میشه تنها کسی که میتونه آرومش کنه تویی... تنها کسی که اگه توی اون حالت بره پیشش ودعواش نمیکنه تویی...تنها کسی که جرات داره بی اجازه بیاد توی اتاقش و اون بازم هیچی بهش نمیگه تویی...وتو....تنها کسی روکه ازته دل میچزونی اونه....تنها کسی که میتونه باهات والیبال بازی کنه و حوصلش سرنره وتازه یک ساعتم بدون افتادن توپ روی زمین باهات بازی کنه اونه...وای...چه خبرشده شما خودتون میدونین؟؟؟
(چرامن خودم به اینا فکرنکرده بودم؟؟؟من که صبح تا شب دارم به کامران فکرمیکنم...توغلط میکنی به پسر مردم فکرمیکنی...)
_درسته ولی همشوبذار به حساب اینکه من رهایی هستم و هیشکی نمیتونه منودعوا کنه...
_من بالاخره میفهمم اینجا چه خبره...
.................................................. .............
کامران اومده ومیخوادناهاربخوره که بعدشم استراحت وبازم کار....
منم کاملا سرحال که حالشوبگیرم اساسی...
_کامران؟
_بله؟
_توی اون کمدت که توی اتاقته درشم همیشه قفله چیه؟؟؟؟
_چیز خاصی نیست...فقط یه چندتا دفترشعرودفترای خاطراتم وآلبومای عکسایی که ازبچگیام دارم...(میدونستم عمدا اینجوری میگه که من فضولیم گل نکنه و نرم سراغ دفتراش...)
_خب پس اگه چیزخاصی نیست ناراحت نمیشی بگم رفتم سرکمدت و چندتا ازدفترای شعرتو خوندم یه چنداتام شعرازتوشون نوشتم...ودفترخاطراتتم خوندم...آهان...عکساتم دیدم؟؟؟
رنگ صورتش باگچ دیوارمونمیزد...
_رهاشوخی نکن دراون کمدکه قفله...رها این یه موردشوخی نداره...جان من رفتی خوندی؟؟؟وای....
_آره میدونستم واست مهم نیست همشوخوندم....بابابعضیاشوبای دسانسورمیکردی...
_رها دقیقا بگوکدوماروخوندی؟؟؟
(دیگه مطمئن شدم یه چیز جالب تواون کمد هست حتما یه روز باید بهش سربزنم...)
_تقریباهمشو....
_وایی....
همون موقع مرجان اومد...
_سلام کامران...آخ یادم رفت بهت بگم امروز رها ازتوی دفترات داشت یه چیزایی یادداشت میکرد...گفتم بعدا نندازی تقصیرمن...
(چه به موقع حالا دیگه کامران کاملا باورکرده که رفتم سرکمدش...)رنگ به رونداشت باچشماش التماس میکرد که چیزی نگم که چی یادداشت میکردم...
مرجان که رفت کامران بلندشداومدپیشم...
_رهایی...مرگ من بده ببینم چی یادداشت کردی؟
(بازاین قسم مرگ خودشوخوردکه نمیتونم ندید بگیرم...)
_بیابابابدجوری ترسیدیا...من هرکاریم که بکنم...به هیچ کس نمیگم...اینام شعراییه که توی دفترفیزیکت نوشته بودی...دیونه...
_وای رها نمیدونی دلم میخواست خفت کنم...
_چراچون میدونم دلت میخوادولی نمیتونی گفتم....
_بیا...ولی این شعری که نوشتی میدونی مال کیه؟
برگه یادداشتامو گرفت به سمتم...
_نه بابا فقط دیدم خوشگله نوشتمش...
_مال داریوشه...همونی که میگی زشت میخونه...(ایششش...داریوش؟)
_صداش خیلی افتضاحه ولی متن شعرش خوشمله....
_آره خیلی...
منم اومدم بیرون و همزمان داشتم شعرومیخوندم....
ز دودیده خون فشانم زغمت شب جدایی...
چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی...
همه شب نهاده ام سر چو سگان برآستانت...
چورغیب در نیاید به بهانه ی گدایی...
به کدام مذهب ازدین به کدام ملت ازدین...
که کشند عاشقی راکه توعاشقم جدایی...
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند...
که برون در چه کردی؟که درون خانه آیی؟...
به قمارخانه رفتم همه پاک باز دیدم...
چوبه شومه رسیدم همه پاک باز دیدم...


مطالب مشابه :


عاشقی زلزله

عاشقی زلزله - پاتوق رمان های ایرانی و خارجی,رمان های عاشقانه,عزیز جون سایت دانلود رمان




عاشقی زلزله8

رمان+رمان ایرانی+رمان عشقولانه+رمان عاشقانه+رمانی ها رمان عاشقی زلزله. دانلود آهنگ




دانلود اهنگ dance again جنیفر لوپز+متن اهنگ

رمان عاشقی زلزله. رمان پروای بی پروای لینک دانلود آهنگ Dance Agian. لينک




عاشقی زلزله13

رمان رمان ♥ - عاشقی زلزله13 رمان عاشقی زلزله. دانلود بهترین رمان ها




عاشقی زلزله10

رمان+رمان ایرانی+رمان عشقولانه+رمان عاشقانه+رمانی ها رمان عاشقی زلزله. دانلود آهنگ




برچسب :