خاطرات یک کتابدار

شغلم را دوست دارم ....

اگر روزی، خبرنگاری این سوال کلیشه ای را ازمن بپرسد که اگر دوباره به بیست و دو سالگی برگردم آیا باز هم شغل کتابداری را انتخاب می کنم .با افتخار جواب می دهم:"بله حتما ". اینکه می گویم خبرنگاری این سوال را می پرسد، جزو تخیلاتم است، چرا که هیچ خبرنگاری هرگز به ذهن اش خطور نمی کند که از یک کتابدار این سوال را بپرسد، فرض محال عرض کردم.

 شغل من مثل بقیه شغل های اداری نیست که اول کارمند ساده باشی وبعد کارشناس و رئیس بخش، معاون و در نهایت مدیر کل یا نماینده مجلس شوی. خیلی متفاوت است، توی این شغل همیشه کتابدار می مانی  با همان حقوق و مزایای کارمند ساده،نه در جلسات تصمیم گیری دعوتت می کنند و نه نظراتت برایشان مهم است، مدیرانت بیشتر وقتها غیر مرتبط اند و توقع کارهای عجیب و غریب و بی ربط دارند، اگر خواستی اینکاره شوی باید خیلی انعطاف پذیر باشی، چون که احتمال دارد که در یک روز چندین شغل را تجربه کنی، اول صبح که می روی سرکار مثل یک مدیرکل هستی که برنامه هایت راچک می کنی وآیین نامه های مختلف مثلا رف خوانی، امانت، عضویت، خیرین کتابخانه ساز و...را می خوانی و یک برنامه استراتژیک برای افزایش اعضا و کتاب و مراجعان اجرا می کنی ، مثلا درهر ماه تعداد اعضای کتابخانه ات نباید کمتر از صدو پنجاه نفر باشد و برای رسیدن به این هدف، ازروشهای مختلف از قبیل عضویت مراجعان داخل سالن ،عضویت کودکان، تشویق مراجعان و خویشاوندان به عضویت در کتابخانه و بازدید مدارس و... استفاده می کنی. بعد، مثل یک مدیر روابط عمومی خبرهای کتابخانه ات را توی ذهنت مرور می کنی  آنچه را که ارزش خبری دارد، انتخاب و برای سایت استان می فرستی، نیم ساعت بعد، مثل یک کارمند نامه های اتوماسیون اداری را جواب می دهی و غر می زنی که خسته شدی از دست این نامه ها ی اداری، هنوز یک ساعت از غرزدنت نگذشته که مثل یک تکنسیین ماهر می نشینی پشت سیستم و کتاب ثبت می کنی و با مهارت کامل لیبل و بارکدها را با فاصله سه و نیم سانتی متر نه بیشتر و نه کمتر می چسبانی .ساعت ده،کار فنی را تمام می کنی و مثل یک فروشنده ماهر پشت سیستم می نشینی وبه مراجعان خدمات ارائه می دهی. اگر کسی سوالی درباره کتاب و مطالعه داشته باشد مثل یک مشاور، مراجعان را در انتخاب کتاب راهنمایی می کنی که بهترین ها را انتخاب کنند،کتابهایی راکه خودت خواندی ولذت بردی معرفی می کنی و به گفته رانگاناتان کتابدارکارش این است به مراجعه کننده بگویدکه من قبلا این راه پیموده ام، دستت را به من بده تا تورا نیز راهنمایی کنم. مشاور امین بودن کتابدار هم  از همین بخش کارکتابخانه گرفته شده است.

سرت که خلوت می شود، می روی سراغ قفسه کودکان، نگران می شوی که با هفته ای یکبار نظافت مبادا به خاطرگرد و خاک قفسه ها، کودکان مریض شوند،خودت با یک عدد دستکش یکبار مصرف می افتی به جان قفسه های کودکان ، بعدش تعمیرات، خرید لوازم مصرفی ، آب دادن به گلها ، تزئین بخش کودکان ،آموزش کاردستی و ... این کارها تا بازنشستگی ات ادامه دارد فقط بستگی به خودت دارد که کدام بخش را فعال تری کنی : مدیریت ، نامه های اداری ، روابط عمومی ،خدمات فنی ، خدمات عمومی و مرجع ،مشاوره، قصه گویی برای کودکان و... به خاطر همین انعطاف پذیری اش است که   دوست اش دارم و عاشقش ام .

مریم گریوانی کتابدار کتابخانه عمومی موسوی بجنوردی


مطالب مشابه :


اصول اساسي اخلاق حرفه اي كتابداري

واگویه های یک کتابدار - اصول اساسي اخلاق حرفه اي كتابداري - خاطرات و تجربیات یک کتابدار




اهميت کتابخانه هاي آموزشگاهي

واگویه های یک کتابدار - اهميت کتابخانه هاي آموزشگاهي - خاطرات و تجربیات یک کتابدار روستایی و




برگی از خاطرات یک کتابدار(1)

به گزارش روابط عمومی كتابخانه های خراسان شمالی، خاطرات مریم گریوانی مسئول كتابخانه و




نقش کتابخانه های عمومی در پژوهش

واگویه های یک کتابدار - نقش کتابخانه های عمومی در پژوهش - خاطرات و تجربیات یک کتابدار




مصاحبه ای از حاج حسن مصفا با خبرگزاری فارس

واگویه های یک کتابدار - مصاحبه ای از حاج حسن مصفا با خبرگزاری فارس - خاطرات و تجربیات یک




متن تعزیه حر

واگویه های یک کتابدار - متن تعزیه حر - خاطرات و تجربیات یک کتابدار روستایی و کارشناس




خون بِنایته اونجه رِ ، جانِ خدا بِرمه بِمو!

واگویه های یک کتابدار - خون بِنایته اونجه رِ ، جانِ خدا بِرمه بِمو! - خاطرات و تجربیات یک




خاطرات یک کتابدار

خاطرات یک کتابدار. هرگز به ذهن اش خطور نمی کند که از یک کتابدار این سوال را بپرسد




برچسب :