انشایی درباره ی مادر

سرم را نه ظلم می تواند خم کند، نه ترس و نه مرگ" سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادر عزیزم.

مادرم ای کسی که از راحتی و آسایش خود بریده ای و آن را در جهت بزرگ کردن من داده ای! ای کسی که وجود مقدست برایم همه چیز است، دوستت دارم.

مادر گوهری گرانبها، زیبا و مقدس است.

بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه ی چادر مادرم خوش بود اکنون بزرگ شده ام و مادرم را می خواهم نه برای گرفتن گوشه ی چادر مادرم، می خواهم باران ابرهای تیره ی خودم را پاک کنم نه برای این که دلم خوش شود که می دانم نمی شود شاید دلم کمی با بوی خوش چادر مادرم آرام بگیرد.

حال نوجوانم و درس می خوانم اما وقتی پیر شوم، مطمئنم تمام زندگی ام درد خواهد کرد و به جوش و خروش خواهد افتاد زیرا دلم نوازش و نسیم دست های نورانی و معطر مادرم را می خواهد.

مادر موجود عجیبی ست... می دانید چرا؟ روزی پیش مادرم رفتم و گفتم: مامان یه چیزی بگم منو دعوا نمیکنی؟ او گفت: چی پسرم؟؟ گفتم:(( دوچرخه ام را شکسته ام.)) او با چهره ای خندان اما دست های خروشان به پاهایم ضربه زد.

اما به خدا قسم حدودا بعد از 5 دقیقه کنارم آمد و مرا بغل کرد و من در دریای محبت مادرم غرق شدم.

 

او به من گفت:(( پسرم می دانی چرا تورا زدم؟)) گفتم حتما به خاطر شکستن دوچرخه. او گفت: نه پسرم!! چون تورا خیلی دوست دارم و قلبم برای افتادن یک تار مویت تند تند می تپد و دلم از آسیب رسیدن به تو خود را به قفسه ی بدنم می زند.

من منظور مادرم را الان می فهمم.

من وقتی که شب ها می خوابم مادرم دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا وقتی گهواره را تکان می دهد عرش خدا به لرزه در می آید و فرشتگان سکوت می کنند تا زیباترین نغمه ی نوازش را بشنوند.

مادرم من چشم به راه لبخند پر غرور و درخشان تو هستم،

لبخندی که هر گرهی را باز می کند. برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای متاسفم! اما بعد از طوفان های کودکی، این آرامش است که پا برجا خواهد ماند.

نبودن تو، فقط نبودن تو نیست؛ نبودن خیلی چیزهاست: کلاه روی سرمان نمی ماند،

پول در جیبمان دوام نمی آورد، نمک از نان و خنکی از آب می رود، ما بدون تو فقیر می شویم مادر.

دست پر مهر مادر، تنها دستی ست که اگر از دنیا، کوتاهم باشد، از تمام دست ها بلند تر است.

 

آدم ها وقتی کودک اند، می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند؛ اما پول ندارند...

وقتی بزرگ می شوند، پول دارند ولی وقت هدیه خریدن ندارند...

وقتی که پیر می شوند، پول دارند؛ وقت هم دارند؛ ولی دیگر مادر ندارند...

 

یک حرف و دوحرف بر زبانم         الفاظ نهاد و گفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا کرد         تا شیوه ی راه رفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست  تا هستم و هست، دارمش دوست


مطالب مشابه :


یک انشا درباره ی مادر

شب زنده داري هاي مادر در آوان طفوليت بخاطر آورم بنابراین در هر مورد تا آخر عمر ما به




انشاء در باره پدر و مادر

ما شير مي دهد و گريه هاي مارا تحل مي كند اگر مريض شويم َب ها پدر و مادر در بالاي سر ما




انشایی در مورد کامپیوتر

انشایی در مورد خواهر مادر نداری که می‌روی با دخترهای خارجکی چت




انشایی درباره ی مادر

هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود، در دیگری باز میشود ولی انشایی درباره ی مادر;




موضوعات پیشنهادی انشای فارسی مقطع راهنمایی

مطالبی در مورد گل و پروانه انشایی بنویسید. 9 – در مورد فصل های مادر» یا




موضوعات انشاي پيشنهادي

علاقه مند قرائت مي شود.براي هر مورد براي آن ها نمره ما در مقابل پدر و مادر




نکات مهم املایی و موضوعات انشا در مقطع راهنمایی

در مورد عطوفت و مهربانی مادر و چگونگی جبران زحمات او انشایی در مورد فصل های سال و




انشا برتر

خیلی از بچه ها هستند که پدر و مادرشان را در یک حادثه مادر به ما شیر نکاتی در مورد




برچسب :