مهمان مردم خونگرم اهواز (ملاشیه)ومصاحبه با علی بداوی بازیکن فوتبال تیم ملی نه چندان دور

مهمان مردم خونگرم اهواز (ملاشیه)

رسما حرکتم درشهریور90، رکابزنی بدور نوار مرزی ایران در شلمچه تمام شده بود.بصورت غیر رسمی قرار بود با تفریح تا میانه رکاب بزنم.چون عید مسیر میانه را با دوستان با نیم نگاهی به رکوردگینس در حرکتی بیاد ماندنی با دوچرخه رنگ آمیزی کرده وپیموده بودیم.هرچند از جاده خرمشهر به اهواز می ترسیدم.چون تا نزدیک اهواز نه از آبادی و نه از مغازه ای خبری بود.با مکافات تمام و ترس و دلهره شب خودم را با دوچرخه به اهوازرساندم.با مجاهد بدوی در سفر قبلیم در نمایشگاه، 15 کیلومتری اهواز به خرمشهرعید 90 آشنا شده بودم.در این مدت باهم در تماس بودیم.قرار بود حتما در این سفرمهمان آنها باشم.

برنامه ام این بود در اهواز به احترام دوستان همسفر عیدم در پارکی که خوابیده بودیم شام را صرف کنم و به خانواده آقا مجاهد زیاد زحمت ندهم.در پایین شرکت کارخانه سازی اهواز

چندین سگ یکدفعه به من حمله ور شدند.یک چرخش 180 درجه دادم.و از دستشان میلیمتری فرار کردم. تا قید تجدید خاطره را بزنم .به نگهبانی این شرکت پناه آوردم.انصافا خیلی محبت کردند.هرچه گفتند. شام نخوردم.اما چایی زیاد خوردم.به مجاهد زنگ زدم.بعد از ساعاتی جوانی  با پرایدی آمد.عکسی که از مجاهد در نمایشگاه داشتم.با دشداشه (لباس محلی هموطنان عرب)عربی بود.و خیلی مسن او را در نظرم تداعی کرده بودم.از او پرسیدم.عمو کجاست اوهم گفت در خانه منتظر توست.بعدا فهمیدم.این عزیز نخواسته بود.من کم بیاورم.چون خودش با لباس فارسی همان مجاهد بود.

با قهوه عربی با رسوم خاصی پذیرایی کردند.پسر عمویش مهمانشان بود.گفت :می دانی این دوست ما کیست.گفتم چهره اش آشنا به نظر می رسد.اما نمی شناسم.

بعدا اورا معرفی کرد.جوانی که من خیلی به مظلومیت او در در گیری با رحمان رضایی در بازی تیم ملی فوتبال ایران با عمان، حق می دادم.فرصت را مغتنم شمردم تا با او مصاحبه ای بکنم و بدون کم و کاستی آنرا با گوشی ضبط کرده و بنویسم.

خرمشهر،اهواز فاصله 120 کیلومتر

روستای ملاشیه 113 کیلومتری خرمشهر ،7کیلومتری اهواز

بعد ازبازی تیم ملی فوتبال ایران با عمان ودرگیری رحمان رضایی با علی بدوای بحث زیادی بود.بعنوان فوتبال دوست ،خبر های رحمان رضایی را داشتم.اما از علی بدوای خبری نداشتم.

آقای بداوی خودتان را معرفی کنید؟

من علی بداوی هستم.بازیکن فولاد خوزستان، مدتی به آبادان رفتم.از آبادن به لیک برتر آمدیم.مدتی بود مصدوم بودم.بخاطر همین گم شدم.یکسال و نیم است فوتبال بازی نمی کنم.یک هفته است تمرین می کنم.اگر خدا لطف داشت مجددا به بازی بر می گردم.

آقای بداوی متاهل هستید؟

بله متاهل هستم یک بچه سه ساله بنام حسین دارم.

جایی دیگری مشغولید.یا همه اش با فوتبالید؟

فقط فقط فوتبال بازی می کنم وکار خاصی ندارم.

کجا زندگی می کنید؟

من اهل روستای ملاشیه 7 کیلومتری اهواز هستم.سه سال هست از ملاشیه به اهواز رفته ایم.

جریان درگیری شما با آقای رحمان رضایی در بازی با تیم ملی فوتبال عمان درچین؟

همه این سوال را از من می کنند.می گویند جریان چی بود. چرا درگیر شدید.واقعیت امر این است.غیبت نشود.خیلی مغرور بود.سر بچه ها داد می زد.چون از نظر سنی از ما بزرگتر بود.سرمن و حسین کعبی و محمد نصرتی جوان که کنارش بودیم داد می زد.دیدید بازی در چین با تیم ملی فوتبال عمان بود.دریبل خورد.خطا کرد.بلند شد داد زد.هی ....گفتم ساکت باش .هلم داد،من هم جوان بودم،زدمش.درگیر شدیم و دعوا شروع شد.حتی مربیان آن زمان اورا هم مواخذه کردند.گفتند تو مقصر بودی چرا سر بچه ها داد می زنی.البته آقای رضایی عادت داشت.که سر همه داد بزند.دوست نداشتم با رحمان درگیر شوم.اما قسمت بود.که این حادثه بد شکل بگیرد.

با علی دایی چطور بودی؟

علی دایی مرد تاریخ فوتبال ایران است.اخلاق حسنه اش آن زمان در تیم ملی مثال زدنی بود.کاری به کار کسی نداشت.کار خودش را می کرد. با غیرت و تعصب خاصی بازی می کرد.با همه بخصوص با ما خیلی مهربان بود.

آن زمان در تیلم ملی فوتبال حاشیه بود. گروه بندی بود؟

نه ،حاشیه نبود.آقای برانکوو آقای دادکان رئیس فدراسیون فوتبال ایران بودند.حاشیه ودو دستگی نبود.دیدید تیم ملی خوب بازی می کرد.خوب نتیجه می گرفت.آن سال به جام جهانی رفتیم.در پوسان هم قهرمان شدیم.آلان از تیم ملی خبری ندارم.

یک نفر در فصل تابستان ،هوای گرم جنوب با هزینه شخصی دورنوار مرزی ایران رکاب می زند.چه حسی بعنوان یک هم وطن و ورزشکار دارید؟

کمتر کسی در این فصل گرم این کار را انجام می دهد.نشان می دهد.انگیزه خیلی بالایی دارید.برای من خیلی جالب است که خدا قسمت می کند.با او آشنا شوم.

بعنوان ورزشکار چه توصیه ای برای من دارید؟

شب ها رکاب نزنید.خطرات زیادی دارد.بخصوص اهوازکه سگهای خطرناکی دارد.دوست دارم بیشتر از صبح تا عصر رکاب بزنی.از ناملایمات خسته نشو.همچنان با انگیزه رکاب بزن.پر کردن زندگی از تحرک برای انسان می تواند خیلی شیرین باشد.همیشه در تلاش باش

از نعیم سعداوی چه خبر؟

کمک مربی آقای مجید جلالی در فولاد خوزستان است.

چه توصیه برا ی بچه ها و مردم آذربایجان داری؟

من برای تمام مردم خوب آذربایجان آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.دوست دارم همچنان با ورزش سلامتی و شادابی خود را حفظ نمایند.

؟؟؟خوشحالم خداوند قسمت کرد.از نزدیک در این سفر بزرگم با عزیزی مثل شما آشنا شدم.به عنوان یک ایرانی همیشه بازی شما را در تیم ملی تحسین می کردم.از اینکه خدا لطف کرد.مهمان شما در این سفر شدم به خودم می بالم.


مطالب مشابه :


تشکیل تیپ های تکاوری : (نیروهای واکنش سریع)

تکاوران فرزندان خاک - تشکیل تیپ های تکاوری : (نیروهای واکنش سریع) - مروری برنقش لشگر 58 تکاوران




نمایش فیلم شهید آبشناسان در سی‌وچهارمین دوره فیلم فجر

همچنین اولین بازی بین المللی با نام " نیروی ویژه" که مربوط به تیپ 65 تکاوری و 19:45




مقایسه نیروی زمینی ارتش پاکستان و هند بخش اول

لشکر 26 مکانیزه لشکر 35 پیاده نظام تیپ مستقل 13 زرهی تیپ مستقل 101 تکاوری 45 تن وزن ، 1200 اسب




مهمان مردم خونگرم اهواز (ملاشیه)ومصاحبه با علی بداوی بازیکن فوتبال تیم ملی نه چندان دور

اما در امریه محل خدمت را تیپ 25 تکاوری مجددابه تیپ چهل سراب حافظ در 45 کیلومتری




از دست‌‌فروشی با شهید رجایی تا زندگی با ۹۰ ترکش +عکس

افلاک - از دست‌‌فروشی با شهید رجایی تا زندگی با ۹۰ ترکش +عکس - - افلاک




زندگینامه من 2

اما در امریه محل خدمت را تیپ 25 تکاوری زییای حافظ در 45 کیلومتری میانه با تیپ جدید طلب




نمایشگاه عکس های سفرم در میانه

اما در امریه محل خدمت را تیپ 25 تکاوری مجددابه تیپ چهل سراب حافظ در 45 کیلومتری




گریه بر مادر

اما در امریه محل خدمت را تیپ 25 تکاوری زییای حافظ در 45 کیلومتری میانه وهمسرم در




با ارزان ترین دوچرخه دورنوار مرزی ایران را بعنوان اولین و آخرین ایرانی رکاب زدم

اما در امریه محل خدمت را تیپ 25 تکاوری مجددابه تیپ چهل سراب حافظ در 45 کیلومتری




برچسب :