عروسی من و همسری ( 1 )

عروسی من و همسری:

اپیزود اول : جهاز برون

روز جمعه 13/3/90 بود. هنوز بدو بدوهای من تموم نشده. صبح اول وقته و قرار شد با خواهرم و همسری بریم خونه خودمون که تمیز کاری های آخر رو انجام بدیم و وسایل تزئینی خونه رو که دیروزش تا آخرین دقایق شب در حال خریدنش بودم رو به تن و بدن خونه سنجاق کنیم. اعصابم خیلی کش اومده بود ( به قول خودم ) نه تنها من. بلکه همسری هم حال و روز بهتر از من نداشت. چندین و چند هفته مداوم دویدن و خستگی های جسمی و روحی و تنهایی همه چیز رو هماهنگ کردن و استرس های گوناگون از هر دومون موجودات حساسی ساخته بودکه با هر حرف کوچیکی از کوره در می رفتیم و ناراحت می شدیم.

در هر صورت کارها تموم شد در حالیکه ساعت حدود 4 بعد از ظهر بود و ما هنوز ناهار نخورده بودیم و مهمونا هم قرار بود ساعت 5/6 بیان. رفتیم خونه مامان و بعد از ناهار ( که البته مزین به اشک های عصبی من شد و کام همسری رو تلخ کرد ) دوش گرفتم و با عجله آماده شدم. همه ی مهمونای سمت ما به خونه ما اومده بودن و قرار بود همگی با هم بریم خونه من. قرار بر این شد که مامان با بعضی مهمونا برن تا منم آماده بشم و راه بیفتم. بلاخره در حالیکه با اطمینان کامل از اینکه خانواده همسری دیرتر از موقع مقرر شده میان راه افتادیم. دم خونه که رسیدیم از شانس مبارک ما خانواده همسری با همه ی فک و فامیلشون برای اولین بار در تاریخ سر موقع رسیده بودن . حالا ما توی ماشین می زنیم توی سر خودمون. همسری هم ناراحت که مگه اینا لولو خورخورن که اینجوری می کنید. خوب پیاده بشید دیگه. یکی بیاد به این حالی کنه که بابا ما از این ناراحتیم که باید قبل اونا توی خونه باشیم. تازه من هنوز تاپ یا بلوز مناسب برای روی دامنم پیدا نکرده بودم که بخرم. یه تاپ سفید توی پاساژ خونمون دیده بودم که از سر اجبار قصد داشتم اونو بخرم چون واقعاً وقت گشتن و خرید کردن نداشتم. مهمونا دم آسانسور تجمع کردن . بوتیکی هم که قصد خرید دارم همون روبروی آسانسوره . خلاصه اینکه با چشم و ابرو و ایما و اشاره دوستم رو فرستادم تا برام تاپ رو بخره و خودم هم با سلام و صلوات از وسط مهمونا رفتم بالا که آماده بشم.

از عکس العمل خانواده همسر اگه بخوام بگم. همه ی فامیلشون توی سلیقه و زیبایی خونه مدرن ما مونده بودن. از مبلمان و میز ناهارخوری وارداتی مدرن و شیک گرفته تا سرویس خواب و رنگ روتختی ابریشم و پرده های تافتم که هیچ کس نمی تونست حدس بزنه چه رنگیه.

به قول همسری که هنوز بعد یه هفته که وارد خونمون میشه میگه واقعاً خونمون قشنگه و به سلیقه من آفرین میگه ، خونمون واقعاً شیک شده بود. فرشای ابریشم کرم و قهوه ای که روی روشنش رو به در ورودی پهن شده بود و در نظر اول چشمای بیننده رو نوازش می کرد. مبلمان راحتی قهوه ای سوخته که ترکیبی از چرم و پارچه مخمله و با کوسن های مدل دار فراوون که متعلق به خودشه تزئین شدن. میز ناهارخوری بیضی که خوب با سرویس مبلمان همخوانی داره و سه تا صندلی پشت بلند. یه نیمکت سه نفره و دو صندلی میزبان مبلی داره . بوفه و جا کفشی و میز تلویزیون که همگی از چوب آبنوس ساخته شدن و در عین سادگی و مدرنی خیلی زیبا زیر نورهای هالوژن خونه رخ نمایی می کنه. میز وسط مبلیم رو هم با غنچه های گل خشک شده و شمع تزئین کرده بودم و توی قسمتهای دکوریش هم از شمع های تزئین شده با گل های کاج و حباب های بلوری استفاده کردم. توی دکوری میز تلویزیون مجسمه های طلائی رنگ گذاشتم تا زیر نور خوب جلوه داشته باشه. روی تاقچه های کوتاه میز تلویزیون ماشین و موتور چوبی همراه با شمع های گوی مانند به رنگ های صدفی و قهوه ای طرح چوب. روی میز ناهارخوری یه سرویس از چینی مهمانم و یک سری از کریستالهای پذیراییم رو با تزئین دستمالهای سفره گذاشته بودم که با دسته گل اهدائی دوستم زیباتر شده بود.

آشپزخونه هم که شامل دو اپن پر از وسایل برقی که همگی سیلور و مشکی و از مارک های دلونگی و برینا آلمان بودند و از تخم مرغ پز تا قهوه جوش همه چیز بود. داخل کابینتا سرویس چینی دم دستیم که دسینی بود و سرویس های بلور و کریستال بستنی خوریها وگیلاس ها و پارچ و لیوان های ترک که همگی از یک مارک بودن و مورد علاقه خاص همسرم هستن.

ساید بای ساید آمریکایی و ماشین لباسشویی و ماشین ظرفشویی بوش آلمان و گاز ایتالیایی که الحق با هم خوب جور شده بودن و رنگ استیل براقشون رنگ و جلای جهیزیه نوی یک نو عروس رو به نمایش در می آورد.

اتاق خواب خودم و همسری با فرش ست پذیرایی ولی به رنگ گلبهی و پرده های قدی تافته از رنگی مابین صورتی چرک و روشن که توی نور تغییر رنگ میداد و سرویس خواب طوسی و مشکی براق و رو تختی طرح دار ابریشم که با بالش های زیاد روی تخت جلوه مدرن و راحتی به اتاق خواب داده بود و قشنگترین بخش اتاق خواب که همه به سلیقه من مرحبا گفتند : سه استوانه بلوری مزین شده با پیچ گلهای شیشه ای صورتی رنگ که داخلشون گلهای رز خشک شده ای بود که همسری از روز خواستگاری تا اون روز برای من خریده بود و من با وسواس همه رو خشک کردم و دسته کردم و داخل استوانه های قد و نیم قد گذاشتم که مثل گنجی داخل بلور شیشه ای به نظر میان. به قول عزیز دلم آخه توی کدوم خونه ای از این چیزا پیدا میشه. این گلدون تکه.تک.

اتاق خواب دیگه خونه هم شامل بقیه وسایل خونه از قبیل کامپیوتر و میزش و اتوپرس و جارو برقی و کمد دیواری که رختخوابهای تازه و نو و خوشرنگ نو عروس توشون خودنمایی می کرد.

مدیونید اگه فکر کنید که مادر و خواهر همسری لب به یک تعریف گشودند و چیزی گفتند . البته فامیلاشون حسابی تعریف و تمجید کردن از سنگ تموم گذاشتن مامانم و سلیقه چیدمان خونه. ولی اونا.... دریغ از یک تعریف . خواهر همسری که یه نظر سرسری ( البته در ظاهر) به همه چیز می انداخت و رد می شد . البته میدونم که حتی مارک های وسایل رو هم دیده و از بر شده. حالا بعدن ایراداش رو به سمع حضورم می رسونه. ولی خوب در مورد مامانش باید بگم معلوم بود خوشش اومده و خیلی افتخار می کنه در حضور فامیلا و دوستاش ولی به خاطر دخترش جرئت تعریف کردن نداشت.

خلاصه اینکه بزن برقص شروع شد و بعد کلی عکس انداختن و فیلم برداری و تموم شدن مشاهدات نوبت به بازگشایی کادوهای فامیلای داماد رسید که مرا بسی مشعوف کردند و کمد دیواری اینجانب را از انواع و اقسام اقلام بلا استفاده پر نمودند تا باشد که همگی رستگار شویم و من و همسری تا سالیان سال برای هفت پشت گردیده امان کادوی ارزان قیمت داریم که ببریم.

مادر همسر گرامم که بنده را به یک کادوی 6500 تومانی سر افراز نمودند و خواهر ایشان نیز با دکوری 10000 تومنیشان منت بر سر اینجانب نهادند و مرا که نه ولی برادر عزیزشان را برای عمری مدیون خویش نمودند.

بگذریم. راستش اصلاً مبلغ کادوشون مهم نیست چون خونه من خدا رو شکر اصلا احتیاج به هیچ رقم کالایی نداره و منم اینطوری راحت ترم ولی دلم واسه این میسوزه که من و همسری حتی واسه کادوی یه همکار خیلی غریبه هم کمتر از 20- 30 هزار تومان هزینه نمی کنیم چون می گیم کادوی ما نشون دهنده سلیقه و ارزش خودمونه. ولی اونا برای اولین بار برای خونه پسر و برادرشون ....

چی بگم والا. حتما می تونن دیگه. تواناییش رو دارن.ما که نمی تونیم اینطوری باشیم باید یه فکری برای خودمون بکنیم.

خب دیگه این پست هم خیلی طولانی شد. در اپیزود های بعدی جریانات حنابندون و عروسی و پاتختی رو تعریف می کنم .


مطالب مشابه :


مدل های جدید سرویس چینی

جهیزیه عروس - مدل های جدید سرویس چینی - تالار گفتگو ( سه شنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۲ ) » جهیزیه




سرویس قابلمه

22پارچه دسینی 450000 موضوعات. معرفی مراکز خرید جهیزیه; معرفی وبلاگ; مبل راحتی; پرده; سرویس چینی;




فرشته ی بدون بالِ من

خردکن فیلیپس. سرویس اوپال دسینی. سرویس چینی دم دستی چینی زرین طرح پرشیا. چرخ گوشت فیلیپس




تقلب

حدس زدم کاسه ای زیر نیم کاسه است و این دسینی به هر حال مهم این است که این ها اجناس چینی




لیست جهیزیه

پارس اپال مهمان-1 سرویس 97 پارچه لومینارک فرانسه -1 سرویس 40پارچه دسینی دم چینی -1عدد پارچ




عروسی من و همسری ( 1 )

داخل کابینتا سرویس چینی دم دستیم که دسینی بود و سرویس های بلور و کریستال بستنی خوریها




برچسب :