انشا درباره ي نماز

  • شعر درباره ی نماز

                                                        ( به نام خدا)           قابل درگاه حي بي نياز          هيچ طاعت نيست بهتر از نماز اين عبادت مايه قرب خداست           مونس شب هاي تار انبياست اين عبادت مايه غفران ماست        ناجي و کفاره عصيان ماست       گر تعجب مي کني از اين بيان        پس برو تنهي عن الفحشا بخوان اين عبادت چون عمود دين توست         شرط ملت مذهب و آيين توست   متقين را زين و منهاج آمده            مؤمنين را عين معراج آمده چون شدي آماده غسل و وضو         از معاصي دست و دل اول بشو خويش را خالي تو از تزوير کن        پس بلند آوازه تکبير کن                                              ---------------------------------- نمازآري اگر بجاي زصدق و صفا نماز گردد يقين قبول در كبريا نماز دورت كند ز منكر و فحشا بدون ريب توأم شود اگر كه بصدق و صفا نماز از پاي تا به سر همه نور خدا شوي سازد تو را زقيد علايق رها نماز اهل نماز را نبود غم ز مشكلات زيرا كه هست بهر تو مشكل گشا نماز جانم فداي سرور آزادگان حسين كز جان و سر گذشت كه سازد بپا نماز بنيانگذار نهضت خونين كربلا آن خسروي كه خواند براي خدا نماز يكسر گذشت از همه هستي كه جاودان ماند ميان امت جدّش بجا نماز «ماهر» ز آفتاب قيامت غمين مباش چون سايه افكند بسرت در جزا نماز ----------------------------------- نماز بی ریا گفتم: کیستی؟ گفت: مسافر گفتم: مقصد؟ گفت: دیار دوست                            گفتم: از چه راهی؟ گفت: صراط مستقیم گفتم: راهنما؟ گفت: انبیاء و اوصیاء گفتم: نقشه راه؟ گفت: کتاب خدا گفتم: توشه چی؟ گفت: نماز بی ریا گفتم: به چه وقت؟ گفت: اذان صبحگاهی گفتم: و دگر کی؟ گفت: ظهر و مساء؟ گفتم: آیا بس؟ گفت: مغرب و عشاء گفتم:انشا الله تعالی



  • نماز در وصیت نامه شهیدان

    شهيد معيني، ابوالقاسم: ناگهان ديدم جواني به طرف ما آمد و گفت:‌ "لا اله ال الله، محمد رسول الله (ص)" اول جا خورديم و روي زمين دراز كشيديم جلوتر كه آمد ديدم از بسيجي‌هاي مخلص است. گفتم: ‌برادر چه شده است؟ به كجا مي‌روي؟ گفت:‌ تركش خورده‌ام، كمك مي‌خواهم. درآن تاريكي شب دستش را دراز كرد و گفت: ‌مثل اينكه اين دست من در اثر تركش قطع شده است و به يك پوست بند است. آنرا بگير و بكش، اگر كنده شود، خودم مي‌توانم به عقب بروم. به شهيد ابوالقاسم معيني گفتم: تو اين كار را بكن. گفت:‌ من طاقتش را ندارم، اگر مي‌تواني كمكش كن. دشتش را كشيدم و جدا كردم حتي يك تكان هم نخورد. بعد دست قطع شده را از من گرفت و همان طور كه از محل قطع شدن خون بيرون مي‌جست، آن را روي خاك گذاشت. با يك دست ديگر سر به سجده نهاد سپس نماز شكر گزارد و گفت:‌ خدايا قبول كن، من اين دست را در راه امام حسين (ع) دادم. ❤❤❤نمازم ❤❤❤ شهيد نوروز پور، محرم: از نماز و قرآن جدا نشويد، زيرا رستگاري مؤمن در اين دو مورد است.  ❤❤❤نمازم ❤❤❤ شهيد منزوي ، حسن: فكر نمي‌كنم كه نيم ساعت نماز لطمه‌اي به درس و زندگاني شما بزند. بلكه همواره شما را در راهي قرار مي‌دهد كه رو به پيشرفت باشيد. ❤❤❤نمازم ❤❤❤ شهيد قره گزلو، توكل: تهذيب به معناي پاك كردن خود از خوي‌ها و عادات حيواني است. هرگاه صفات رذيله را از وجود خود بيرون نموديم آنگاه خود را مي‌شناسيم و هرگاه خود را شناخيتم خداي خود را بهتر مي‌شناسيم. يكي از بهترين راه‌هاي شناختن نفس و تهذيب خود، به جاي آوردن نمازهاي واقعي است كه در آن  فقط و فقط خداوند مد نظر باشد.❤❤❤نمازم ❤❤❤ قاسم پور، احسان: چون كام جانم تشنه لقاي حضرت حق است كه با شراب وصل سيراب مي‌شود پس مي‌روم تا نماز خون بخوانم در درياي عشق شنا كنم. ❤❤❤نمازم ❤❤❤ شهيد فرجي، هيبت الله: "نماز عشق دو ركعت" است كه وضوي آن جز با خون صحيح نيست. نمازي است كه هرجا نمي‌شود بجا آورد مگر در قتلگاه، پس با فضيلت‌ترين آن در حرم كربلاست. "نماز عشق دو ركعت است" مقدمات فراوان مي‌خواهد، اول عاشق بايد دل را به اشك شستشو دهد؛ بعد، از عشق لقاء بسوزد. تا آنكه اين سوختن در خانه تنش افتد و با خون، وضويش را آماده سازد. "نماز عشق دو ركعت است" بعد از نماز، ملائك را در اطراف مي‌بيني كه آماده‌اند تا تو را به معراج و ديدار خدا برند. معمولاً در جبهه بجا آورده مي‌شود. بر تمامي آنها كه به جبهه مشرف شده‌اند واجب مي‌شود؛ چون شهادت را انتخاب كرده‌اند. اين دو ركعت نشانه‌ي پيروزي است. چون شهادت نيز خود پيروزي است. "نماز عشق دو ركعت است" اما نمي‌شود؛ نوشت چرا كه نوشتن براي اين نشايد. ...

  • انشا

    قرآن با شكوه ترين انشاي هستي وقتي عاشق شدي معلم مي شوي، وقتي معلم شدي عاشقي، وقتي معلم عاشق شدي همه جا با بچه ها هستي تا جايي كه در بهترين مكان دنيا، آنجا كه فقط"تو"يي و "او"حظ شخصي را فراموش مي كني. وقتي عاشق شدي درد هرچه مهجور و مظلوم است، مي فهمي. وقتي معلم عاشق شدي بر ديوار غار حرا مي نويسي"انشا مظلوم است!" وقتي عاشق شدي، معلمي حرفه ي تو نيست، لازمه ي حيات توست. آن گاه وقتي به اسم و رسم بازنشسته شدي، خانه ات مدرسه مي شود. دلت گنجينه اي عظيم و سرت پراز تجربه ها و انديشه هاي بزرگ براي تحول و تولدي تازه در تربيت و پرورش بوستان فردا. انشا انشا از ريشه ي نشاء به معناي خلق كردن و پديد آوردن چيزي كه تا كنون وجود نداشت و توسط ما وجود پيدا مي كند. انشا در اصطلاح نوشته اي است كه نويسنده آن را از ذهنيات خود و گنجينه ي واژگان ذهن خويش انتخاب كرده و نگارش مي كند. انشا به معني 1) آفريدن، ايجاد كردن 2) ابتدا كردن، آغاز كردن 3) از خود چيزي گفتن، خواندن و آوردن شعر از خود 4) سخن پردازي، سخن آفريني 5) نوشته اي مترسلانه ي فصيح و بليغ، ديوان، وزارت و اداره اي كه مكاتبات دولتي در آنجا صورت مي گرفت. نگارش نگارش به معني نگاشتن مي باشد. به هر نوع نوشتني و نگاشتن هرچيزي را نگارش مي گويند. نوشتن يك حرف تا يك مقاله ي علمي فيزيكي يا شيمي، نوشتن با چوب كنار دريا نيز نگارش است. يك نامه ي اداري يك متن نگارشي است چون قالب دارد. نگارش نوشتن فعال است كه مي توان آن را به دو دسته تقسيم نمود: 1)نگارش ساده                      2) نگارش پيشرفته(به نگارش پيشرفته انشا مي گويند) انشا به معني ادبي بودن و كاربرد آرايه ها و صناعات ادبي است. آنچه كه ما را بيشتر از حال و هواي خودمان خارج مي كند و تفكر و تخيل را پرورش مي دهد به انشا نزديكتر است ولي آنچه كه به زبان مردم نزديكتر باشد نگارش است. مراحل نوشتن 1)غيرفعال( رونويسي ) 2)نيمه فعال( املا ) 3)فعال( نگارش ) كه خود به دو دسته ساده و پيشرفته تقسيم مي شود. ويژگي هاي انشا روح دارد، زنده است،ارتباط برقرار مي كند، ميان خودش و مخاطب به يگانگي مي رسد، دوام دارد و ماند گار است. سه مرحله ي اساسي براي انشا: 1)مرحله ي پيش از نوشتن 2)مرحله ي حين نوشتن 3)مرحله ي پس از نوشتن مرحله ي پيش از نوشتن قبل از نوشتن كودك در ابهام به سر مي برد و ابهام ترس آور است. بزرگ ترين مشكل در نوشتن، شروع آن است پس بايد بن بست نوشتن را در هم شكست. با مطالعه، گفت و گو، مشاهده، فضا سازي، ايجاد شبكه ي خورشيدي مي توان گام هاي موثري در اين راه برداشت. مطالعه ابزاري براي روشن كردن ذهن است. بعضي از موضوعات احساسي احتياج به مشاهده دارد زيرا حس كردن و لمس كردن مهم تر از ...

  • چهل حديث از چهارده معصوم عليهم السلام درباره ي ويژگي هاي نماز

    گفتار معصوم اول، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم): 1- رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در ضمن وصاياي خود به ابوذر فرمود:يا اباذر ان الله جعل قرة عيني في الصلاة، و حببها الي، کما حبب الي الجائع الطعام... و ان الجائع اذا اکل الطعام شبع و انا لا اشبع من الصلاة.«اي ابوذر! همانا خداوند، نور چشم مرا در نماز قرار داد، و نماز را محبوب من نمود، چنانکه غذا را محبوب انسان گرسنه نمود، همانا انسان گرسنه، هنگامي که غذا بخورد سير مي شود، و من از نماز، سير نمي شوم».(امالي شيخ طوسي، ج2، ص141)2- مابين المسلم و بين ان يکفر ان يترک الصلوه الفريضه معتمداً اويتهاون بها فلا يصليها.«فاصله ي بين مسلمان و کفر، همين است که نماز واجب را از روي عمد، ترک کند، يا بر اثر سستي، نماز نخواند.»(وسائل الشيعه، ج3، ص29)شرح: يعني کسي که نماز واجب را عمداً و يا از روي سستي و سبک شمردن نماز، ترک کند، از مرز اسلام خارج شده و کافر گشته است.3- لا تضيعوا صلاتکم، فان من ضيع صلاته حشر مع قارون و هامان، و کان حقاً علي الله ان يدخله النار.«نماز خود را تباه نسازيد، چرا که هر کس نمازش را تباه سازد. با قارون (سرمايه دار مخالف موسي عليه السلام) و هامان (نخست وزير فرعون) محشور مي گردد، و بر خدا سزاوار است که او را در آتش دوزخ بيفکند».(وسائل الشيعه، ج3، ص19)4- لا يزال الشيطان ذعراً من المؤمن ما حافظ علي الصلوات الخمس، فاذا ضيعهن تجرء عليه، فادخله في العظائم.«شيطان همواره از مؤمن، هراسان و ترسان است تا آن هنگام که او مراقبت انجام کامل نمازهاي پنجگانه باشد، پس هر گاه او، آن نمازها را تباه سازد (مانند اينکه بدون شرائط و باشتاب انجام دهد) شيطان بر او جرئت مي يابد، و او را به گناهان بزرگ وادار مي سازد.»(وسائل الشيعه، ج3، ص19)5- سلمان مي گويد: در محضر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در سايه ي درختي به سر مي برديم، آن حضرت، شاخه اي از آن درخت را گرفت، و آن را تکان داد، برگ هاي آن ريخته شد، به حاضران فرمود: «آيا از من نمي پرسيد اين چه کاري بود که کردم؟».گفتيم: «اي رسول خدا! علت اين کار را به ما خبر بده»، فرمود:ان العبد المسلم اذا قام الي الصلاة تحتاتت عنه خطاياه کما تحتاتت ورق هذه الشجرة.«همانند بنده ي مسلمان، هرگاه به نماز ايستاد، گناهان او مي ريزد، همان گونه که برگهاي اين درخت مي ريزد».(امالي شيخ طوسي، ج1، ص170)6- ان العبد اذا اشتغل بالصلاة جائه الشيطان و قال له: اذکر کذا، اذکر کذا، حتي يضل الرجل ان يدري کم صلي.«همانا بنده هنگامي که مشغول نماز شد، شيطان نزد او مي آيد و به او مي گويد: فلان چيز را بياد آور، فلان چيز را بياد آور، تا آنجا که او را آنچنان گم و غافل مي کند که او حيران مي ...

  • سخن دانشمندان درباره خدا و مذهب

      ماکس پلانک: بر سردر معبد علم نوشته اند هر کس ايمان ندارد وارد نشود.   لرد کلوين :اگر نيکو بيانديشيد علم شما را ناچار از آن خواهد کرد که به خدا ايمان داشته باشيد.     آلبرت انيشتين:احساس مذهبي بزرگ ترين شاه فنر تحقيقات علمي است.   ماکس پلانک: دين و علم مشترکا بر ضد شرک و الحاد مي‌جنگندو برانگيزنده‌ي آنها همواره خدا بودهو خواهد بود.     جورج هربرت :من نه تنها به خدا ايمان دارم که به او اعتماد و توکل نيز دارم. خداشناسي براي من قضيه فلسفي متروکي نيست .بلکه انديشه‌اي واقعي و جزئي از حيات و کوشش روزانه‌ي من است.     آلبرت انيشتين:کسي که زندگي خود و جهانيان را بي معني مي انگارد, بدبخت محض نيست اما اهليت زندگي ندارد. فقط اميد قائم بر عقل و ايمان استکه نمي‌گذارد ما او را براي زندگي کاملا ناقابل بدانيم, چه جاي اميد است که وي بوسيله‌ي عقل خود راه صواب را درک کندو يا از سر نو چون طفلان درباره‌ي حيات بيانديشد.     پروفسور الوير وندل:هر قدر معلومات بشر زياد تر مي‌شودشکاف ميان علم و مذهب تنگ تر مي‌شود و فهم درست علوم امکان ايمان به خدا را بيشتر مي‌کند.   کارل هايم:شگفتيهاي عالم نه تنها اجازه‌ي تاثير خالق حکيم را مي‌دهد بلکه وجود او را ايجاب مي‌کند.     آندرو کورن وي استاد فلسفه: اساس کار دانشمند بر اين قرار گرفته که " هيچ ماشيني بدون سازنده نمي‌تواند باشد". آلبرت اينشتين:براي من مهم نيست كه اين عنصر يا آن عنصر چه طيفي دارد براي من مهم اين است كه بدانم خالق عالم چه هدفي از خلق آن داشته.       ماکس پلانگ مي گويد: هرگز هيچ تقابل حقيقي بين علم و دين نمي تواند وجود داشته باشدزيرا يکي ، مکمل ديگري است.   استوجر (W. Stoeger؛ اخترفیزیک دان‌ آمريكايي‌): «وجود هر چيزي‌،اعم‌ّ از انرژي‌،ذرّات‌ مادّي‌، و قوانين‌ حاكم‌، مستلزم‌ علّتي‌ است‌كه‌ يا خودش‌ واجب‌الوجود است‌ و يا به‌ علّت‌ واجب‌الوجود ديگري‌ ـيعني‌، به‌ علّت‌ نخستين‌ و اوّلين‌ علّتي‌ كه ‌در سلسله‌ علّي‌ براي‌ تبيين‌ خود، به‌ علّت‌ ديگري‌ نياز ندارد ـ منتهي‌شود».   اسلتون (Osselton؛ رياضيدان‌ آمريكايي‌) :با استفاده‌ از حساب‌ احتمالات‌ نشان‌ داده‌ است‌ كه ‌براي‌ آنكه‌ دو سطر از يك‌ نمايش‌ شكسپير شانسي‌ نوشته‌ شودبايد 10 به توان15 ضربه‌ روي‌ يك‌ ماشين‌ تايپ‌ پنجاه‌ حرفي‌ زده‌ شود.   امّا پل‌ديويس‌ در مقايسه‌ اين‌ دو نظم‌، چنين‌ گفته‌ است‌: «اگر نمي‌توانيم‌ از جهان هاي‌ ديگر ديدن‌ كنيم‌ يا آن ها را مستقيماً تجربه‌ كنيم‌، بايد بيانديشيم‌ كه‌ وجود آن هامانند اعتقاد به‌ خدا،مسئله‌اي‌ ايماني‌ است‌. شايد تحوّلات‌ بعدي‌ در علم‌،گواه‌ ...

  • «حرف هاي لحظاتي قبل از نماز » ( انشای دانش آموز شکوفه شاکرمی سال اول دبیرستان شاهد ناحیه 2 خرم آباد)

    «حرف هاي لحظاتي قبل از نماز »به نام انكه گناه جوانيمان رابه صفاي كودكيمان مي بخشد.كاش در خلوتم امشب توفقط بودي ومن    یا که از اين دل پر تب توفقط بودي ومنكاش حتي دو ملك را زبرم مي برديدر حرم خانه ام امشب تو فقط بودي ومنكاش هنگام دعا لب ز ميان برمي خواستبي ميانجي گري لب ،تو فقط بودي ومن خداوندا حكايت من، حكايت همان پرنده ي بال وپر شكسته است كه ديريست از سوز عشق پرواز مي سوزد اماافسوس كه راز پروازرا ازياد برده است من هم دلم شكسته است ورمز باتو سخن گفتن را فراموش كرده ام.پس حرف هايم را ساده وصادقا نه با تو مي گويمالهي مي دانم از تو غفلت كردم مي دانم ازتو روي برگرداندم آري اين من بودم كه خودم را در درياي پر خروش گناه غرق كردم اري اين من بودم كه درخت وجودم را به دست هاي سرد پاييزي سپردم تا كه شاخه هايش شكست وبرگ هايش به يغمارفت.بهاررا ازباغ دلم ربودم وخزاني به ان هديه دادم پاكي هاي كودكانه ام رابه خاطرهيچ وپوچ دنياناپاك گرداندم.چادرنمازم كه تمام زيبايي هاي كودكانه ام رادرگلبرگهاي گلهاي كوچكش مي نگاشتم ازبرم پروازكردوازمن دورشد.سجاده ام آن سجاده اي راكه مادربزرگم درواپسين لحظات عمرخودبه من سپرد درميان آتشكده ي جهالت رهاكردم واي برمن كه درامانت مادرم خيانت كردم و واي برمن كه ازخدايم غافل گشتم .اي معبودمن ابليس مرادربندهاي اهريمني خودبه اسارت درآوردومرا دردام خود انداخت اما اي مهربانم من اكنون اسيرابن ابليس نيستم حال كه به درگاه توروي آوردم وبه گناهان خود اعتراف مي كنم پس دردام عشق توگرفتارشده ام .هاي هاي گريه هايم درنيمه شبان نشان از گرفتاريم وصداي تپش قلبم كه هردم وجودم رادرميان فريادهاي خودفرو مي خورد نشان ازبي قراريم دارد .خداي عزيز چه كسي جز تو مي تواند اشك هايي را كه از چشماني پراز انتظار ودلي پرازاميد مي تراود قبل ازفرودآمدن برزمين درآغوش بكشاندوچه كسي جزتومي تواندقلب كوچك وناآرامي راآرام سازد. اري اي محبوب من، تنها تومي تواني تنهاتوكه بهانه ي تمام حرفهاي مني .پس اي دوست ديرينه ي من ، كشتي همچون كشتي نوح برايم بفرست كه ملوانش توباشي وبادگيرهايش ،ذره ذره ي عشقی که در وجود من است . آنگاه من بر كشتي نشينم وازاين درياي آكنده به گناه دورشوم.خداي من گويي صدايي مي آيد اين چه صداييست كه خلوت من وخدايم رادرهم مي شكند آه خدا جان ...اين صداي اذان است كه ازگلدسته هاي مسجد محله به گوش مي رسد .ببين چگونه نداي الله اكبركوچه پس كوچه هاي قلبم رافراگرفته است به راستي كه توبزرگي اي پناه بي پناهان...چگونه به اين زودي مراياري كردي ؟من يافتم رمزباتوسخن گفتن را ...اين راخودت به من گفتي :((نمازنماز))  آري اين نماز ...