اپرا کیا

  • اپرا

    «محمدهادی اسفندیاری»، هنرمند حوزه نمایش: درصدد اجرای اپرای «غریب و صنم» در ایران و ترکیه هستم محسن دانش در «فرهنگ وبستر» آمده است: «اپرا نمایشی است که موسیقی عامل حیاتی و ضروری آن است، در بردارنده آوازهایی به صورت ازبرخوانی، تک­خوانی یا همسرایی است که ارکستر آن را همراهی می­کند و دارای پیش­درآمدها و میان­پرده­هایی است. اپرا مهم­ترین فرمی است که از ترکیب موسیقی و تئاتر به وجود می­آید، بسیار پیچیده است و شامل بسیاری از هنرهای گوناگون، اعم از موسیقی، درام، شعر، بازیگری، طراحی صحنه و لباس و... می­شود.» بسیاری از کارشناسان معتقدند که تعزیه ایرانی نوعی از اپرا است که بر پایه دو رکن آواز و موسیقی شکل می­گیرد و از این منظر ریشه­های اپرا را در ایران بسیار دیرینه می­دانند، اما واقعیت امر این است که اپرا به شکل و ساختار کنونی­اش، از استحکام کافی در بدنه تئاتر معاصر ایران برخوردار نیست و شاهد این امر نیز، اجراهای انگشت­شمار این شیوه نمایشی در طول حیات آن می­باشد. این در حالی است که منابع ادبی و تاریخی غنی ایران، می­تواند پشتوانه عظیمی برای تولید اپراهای باشکوه باشد و این هنر ارزشمند، بستر مناسبی است برای معرفی گنجینه­های یاد شده ایران در جهان امروز. «محمدهادی اسفندیاری»، هنرمندی است که به نمایش عشق می­ورزد و این روزها به دنبال جلب نظر استادان و حامیان هنر، برای اجرای اپرای ایرانی با عنوان «غریب و صنم» می­باشد. او این اپرا را با اقتباس از یکی از داستان­های عاشقانه ایل قشقایی نوشته و با زبان ترکی قشقایی تنظیم کرده است. وی می­گوید: از خصوصیات بارز اپرا وجود فرم نمایشی و موسیقی است و به دلیل این که اصل این داستان به صورت شعر می­باشد که در گذشته توسط عاشیق­های قشقایی به صورت موزیکال اجرا می­شده، بنابراین در نوشتن داستان این اپرا، دقت لازم انجام شده است. داستان «غریب و صنم» با همین عنوان و مضمون، در دیگر اقوام ترک­زبان داخل و خارج از کشور موجود است و تفاوت آنها در نوع روایت بوده و سیر داستان و قهرمان­ها یکی است. وی می­افزاید: شاید یکی از دلایل این تفاوت تأثیر مناطق جغرافیایی باشد. به طور مثال تأثیر موسیقی دشتی و فارسی در روایت قشقایی کاملاً مشهود است. در کشور آذربایجان هم از این داستان، فیلم و اپرا تولید شده است اما مزیت اپرای قشقایی در موسیقی، نوع روایت، پوشش و دیگر تفاوت­های فرهنگی این ایل با دیگر اقوام ترک­زبان است. استفاده از حرکات موزون آیینی ایل قشقایی در این اپرا، از نکات بارز آن است که به شکل دایره­وار اجرا می­شود. در این حرکات مفاهیمی چون، مبارزه با بدی، درخواست نیکی و خوبی و عروج، به زیبایی ...



  • عارف + ( عكس )

    عارف + ( عكس )

      عارف عارف‌کیا (زادهٔ ۱۹ مرداد ۱۳۱۹ در شهر نمین از توابع استان اردبیل) از خواننده‌های مشهور و پیشکسوت موسیقی پاپ ایرانی است. او به سبک خواننده‌های اپرا می‌خواند. صدای او را به همراه ابراهیم حامدی، قوی ترین و حجیم ترین صداهای موسیقی پاپ ایرانی میدانند. وی آفرینندهٔ سبک خاصی در موسیقی پاپ ایران است که پیش از آن سابقه نداشته، بعدها این سبک خاص در میان مردم به نام ته حنجره‌ای شهره شد و لقب حنجره طلایی تا قبل از سلطان قلب‌ها را به همین خاطر به عارف عنوان داده بودند. به جراءت می‌توان گفت عارف آهنگ‌هایی را به مرحله اجرا درآورده که تنها از خود او انتظار می‌رود و هیچ یک از دیگر خوانندگان مارکت ایرانی قادر به اجرای آنها نمی‌باشند چراکه نفس زیاد و توان بالای اجرا و حرفه‌ای بودن در نحوه خواندن و آشنایی با سبک درست خواندن موسیقی ایرانی را می‌طلبند. همچنین عارف از خوش ظاهر ترین و خوش سیما ترین هنرمندان قبل از انقلاب ایران می‌باشد. عارف تا به حال ۸۰۰ آواز خوانده که از مشهورترین آلبوم‌های او می‌توان ماه و پلنگ، روزگار غریبیست نازنین، آینه در آینه را نام برد. زندگی نامه عارف عارف کیا در ۱۹ مرداد ۱۳۱۹ خورشیدی (۹ اگوست ۱۹۴۱ م) در نمین چشم به دنیا گشود، پدر و مادرش باهمدیگر نسبت خویشاوندی داشتند و پسرعمو و دختر عمو بودند. پدرش متولد نمین (از توابع استان اردبیل) و مادرش نیز در شهر باکو بدنیا آمده بود. بعدها پدر و مادرش از نمین به تهران مهاجرت و رحل اقامت کرده چندی بعد از هم جدا می شوندو عارف تنها فرزند خانواده تا سن دو سالگی نزد پدرش در جنوب شهر تهران می‌ماند و بعدها با مادرش که در خیابان نادری تهران سکونت می‌کرد تا اخذ مدرک دیپلم در انجا می‌ماند. مادرش بانویی تحصیلکرده و دندانپزشک بود و آشنایی عارف با دنیای خوانندگی و موسیقی از آنجا بود که مادرش علاقه مند موسیقی‌های فولکوریک و اصیل آذری بوده و عارف در زمان کودکی با گوش دادن به رادیو باکو به این هنر علاقه مند شد. رادیو باکو علاوه بر آهنگهای آذری و غربی گاهی اوقات اوپراهای معروف اروپایی را هم پخش می‌کردند. در سالهای ۱۹۶۰ در حالیکه بیشتر آهنگها به صورت تصنیف بودند، عارف در آن زمان با ادغام کردن آهنگهای غربی با غرلهای رومنتیک (عاشقی) شیوه‌ای جدید از خوانندگی به ایران عرضه کرد. این سبک جدید آهنگهای عارف در بین جوانان کاملا مشهور بود، از اینجا بود که مراحل پیشرفت او شروع شد، تنها با سنی ۲۱ شروع به خوانندگی در تلویزیون ملی ایران کرد. او در زمان خود یکی از اولین خوانندگان پاپ و خوش چهره ترین هنرمند در سالهای جوانی بود. عارف قبل از خوانندگی به شغل معلمی اشتغال ...

  • اپرای هانسل و گرتل

    اسفند ماه 91 وقتی، از پیش فروش بلیت اپرای جانی اسکیکی توسط آنسامبل اپرای تهران و با کارگردانی هادی قضات باخبر شدم، سریع بلیتش را تهیه کردم. آخر همه ی آنچه از اپرا می دانستم چیزهای اندک و پراکنده ای بود که از تلویزیون mezzo دیده بودم....و دوست داشتم تماشاگر یک اپرا از نزدیک باشم....و آخرین روزهای اسفند 91 اولین اپرا را دیدم و پسرم هم در هفت سالگیش اولین اپرایش بود....به زبان ایتالیایی بود ... ترجمه فارسی آوازها بر روی نواری در بالای صحنه نشان داده میشد....و ما همگی لذت بردیم ... شش ماه بعد دومین اثر از این گروه با عنوان اشکها و لبخندها اجرا شد....و باز من و پسرک و بابایی به تماشایش رفتیم این بار به زبان فارسی بود و آوازها بر اساس نسخه سینمایی آن....این هم زیبا بود البته نه به زیبایی اثر اول... والبته تیرماه نود و سه (سه ماه قبل) هم اپرای فلوت سحرآمیز را دیدیم از گروهی دیگر که عالی بود و تنها ایراد اساسیش زمان ارائه بود چون پسرک ما نیم ساعت بعد از شروع اپرا خوابش برد.... و این روزها، درست یک سال بعد از تماشای اشکها و لبخندها، اپرای دیگری از هادی قضات در سالن رودکی در حال اجراست و البته این اپرا مورد علاقه کودکان و نوجوانان هم هست ...پنجشنبه 17 مهر ماه ، من و آرمان به تماشایش رفتیم....افسانه آشنای هانسل و گرتل برای آرمان....خیلی زیبا بود دیدن این افسانه در قالب اپرا....حیف که ورود آقایان بالای 12 سال ممنوع!! تا آخر مهر ماه این اپرا در سالن رودکی اجرا می شود بلیت آن در سایت ایران کنسرتhttp://www.iranconcert.com  به فروش می رسد...     پ.ن: امروز باز بعد از مدتها اومدم وبلاگ شازده کوچولو ....از دیدن پیغامهای خصوصی و عمومی محبت آمیزتان غرق در شادی شدم و زیبایی این روز ابری پاییزی برایم صدچندان شد....ممنونم از اینکه جویای احوال من و شازده بودید....من هم دلتنگ اینجا بودم و شماها....

  • گزارشی از هشتمین روز سفر سینماگران

    سلام به همه شما همراهان همیشگی این وبلاگ   از روز اول سفر سینماگران به آکادمی اسکار همراه این وبلاگ بودید با گزارش هر روزه این بار هم گزارشی داریم از روز هشتم سفر سینماگران به اکادمی اسکار:   در روز هشتم این سفر فیلمهای گیلانه و هفت و پنجچ دقیقه به نمایش در اومدن به گزارش خبرگزاری مهر:  به گزارش خبرگزاری مهر، هشتمین روز بازدید سینماگران میهمان آکادمی علوم و هنرهای سینمایی با بازدید از استودیو سونی پیکچرز ادامه یافت. قائم‌مقام ارتباطات و بازاریابی بخش دیجیتال استودیو در پاسخ به سوال رضا میرکریمی درباره اینکه چه مدت صرف تولید استوری بورد یک فیلم 90 دقیقه‌ای می‌شود گفت: بین 12 تا 16 ما به طول می‌انجامد. در ادامه سینماگران ایرانی از چهار استیج بزرگ که هر کدام دارای 12 متر ارتفاع و 5000 متر مربع فضا بود دیدن کردند. در یکی از این استیج‌های متوسط عملیات ساخت یک سالن اپرا رو به اتمام بود. ایرانی‌ها به سمت بزرگترین استیج آمریکای شمالی که 14 هزار متر مربع وسعت و 34 متر ارتفاع دارد رفتند. یک سالن بزرگ برای اجرای زنده موسیقی با ظرفیت 85 نوازنده در این بخش بود. هاوارد لندن مدیر استودیو موسیقی و عضو آکادمی اسکار گفت: دو سوم خدمات ما برای سایر استودیوها است. به این دلیل که ما هم فناوری پیشرفته داریم و هم کارشناسان باتجربه‌تر و اینکه سونی از حضور هنرمندان بزرگ حمایت می‌کند. مبلغی حدود 50 دلار روی میز بزرگ تدوین موسیقی بود که عسگرپور به طنز پرسید کارهای بزرگ را نقدی حساب می‌کنید که او گفت خرافه‌ای بین تهیه‌کنندگان رواج یافته که چون ضبط موسیقی آخرین مرحله تولید است انعام بدهند فیلمشان می‌فروشد. همه انعام می‌دهند ما صرف امور خیریه می‌کنیم. اخیراً یکی از همکاران ما فوت کرد و ما انعام چهار ماه گذشته را به فرزندش دادیم. پس از ترک استودیو موسیقی و صدا هیئت ایرانی به سالن نمایشی هدایت شدند که عملیات بررسی نهایی آخرین فیلم سونی در حال انجام بود و از هیئت ایرانی خواسته شد از این فیلم چیزی نگویند و ننویسند. ساعت 19:30 "گیلانه" با حضور بنی‌اعتماد و "هفت و پنج دقیقه" با حضور عسگرپور، رضا کیانیان و فرهاد توحیدی در سالن دان پیتر به نمایش درآمد. پس از نمایش "گیلانه" آلفره وودارد عضو آکادمی اسکار نقش گیلانه با بازی فاطمه معتمد آریا را ستود و آن را همطراز مریل استریپ دانست. بنی‌اعتماد با اظهار تاسف از حاضر نبودن معتمد آریا در این جلسه به پرسش‌ها پاسخ داد و درباره اینکه آینده فیلمسازان را چگونه می‌بینید گفت: آینده فیلمسازی در ایران درخشانتر از گذشته و ناشی از درک درست جوانان است.     ****بازی فاطمه معتمد آریا در ...

  • اپرا:سوئیت خصوصی سیار

    اپرا:سوئیت خصوصی سیار

    وقتی صحبت از اردو و چادر زدن در قرن بیست و یکم می شود، این سوئیت تجملی و لوکس برای طرفداران کمپینگ و اردو زنی مهم و جالب می شود. با این سوئیت می توانید آزادی رفتن به هرجایی و ماندن در هر مکانی که دلتان بخواهد را داشته باشید و در عین حال فکر کنید در منزل خودتان هستید. اپرا یک کامیونت است که چادر و لوازم لازم برای مسافرت و غیره را در هم ادغام نموده است و حداکثر رفاه و سرگرمی و آسایش را در اختیارتان می گذارد و مهمتر از همه بسیار شیک و مدرن است. این همسفر مدرن، دنیای تازه ای به روی شما می گشاید که می توانید از تجملات یک هتل بوتیک راحت در مناظر و چشم انداز های زیبا و طبیعی سفر استفاده کنید. این کامیونت مجهز به آشپزخانه، حمام، دو تختخواب، یک سکو و فضای انباری فراوانی است که یک اردوی واقعی و راحت را برایتان فراهم می کند. باور بکنید یا نکنید، آشپزخانه فشرده آن مجهز به سینک ظرفشویی فولاد ضدزنگ با شیر آب توکار و یخچال توکار در کنارش است که در آن از بالا باز می شود. تختخواب های آن برقی و قابل تنظیم است و دو جای راحت برای خوابیدن زیر آسمان پرستاره شب فراهم می کند. حتی می توانید این دو تخت را به یک تختخواب دونفره تبدیل کنید.آشپزخانه چندکاره و باکلاس بیرونی آن هم عالی است. این آشپزخانه دو عنصر مدولار دارد که می توانید به دلخواه خود آن را به یک اجاق گاز دو شعله تبدیل کنید، یا کباب پز گازی یا زغالی کنید.        منبعbartarinha.ir   

  • دلتنگم و نمی دانم چرا!

    نمی دانم که چرا این روزها اینقدر دلتنگ و پریشانم. اگر کسی بپرسد چه شده ؟ پاسخی برایش ندارم. ولی دلتنگم. انگار همین الان با آدم به زمین هبوط کرده­ام. سرگشته و گمگشته به هر سوی روانم. کنج گلویم انگار یکی نشسته و دست دراز کرده و سینه و دلم را خراش می دهد. نشستم سه تار درخشان مرحوم عبادی را گوش کردم. گفتم شاید این دلتنگی را در پنجه های آن هنرمند بزرگ گم کنم. اما نشد و نوای ساز، خلسه ای آورد و دوباره من ماندم و یک بغل دلتنگی و پریشانی. دیدم حالا که این خنیاگر مغموم دست از سرم برنمی دارد، بهتر است به سیم آخر بزنم و ترانه ی اندوهگین نگار ( این خواننده ی جوان تاجیکی ) را در ساغر این دل دلتنگ بریزم و خود را به بارشی بی امان بسپارم. و سپردم. اکنون او در درون من می خواند و من دوباره گم می شوم، با البرزی از دلتنگی. و نگار همچنان می خواند: شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی/ جام خالی، سفره خالی، ساغرو پیمانه خالی/ کوچ کرده دسته دسته، آشنایان، عندلیبان/ باغ خالی، باغچه خالی، شاخه و لانه خالی/ وای از دنیا که یار از یار می­ترسد/ غنچه­ها­ی تشنه از گلزار می­ترسد/ عاشق از آوازه ی دیدار می ترسد/ پنجه ی خنیاگران از دار می ترسد/ شهسوار از جاده ی هموار می ترسد/ این طبیب از دیدن بیمار می ترسد/ ...

  • کنسرت آنسامبل اپرای تهران

    کنسرت آنسامبل اپرای تهران

    از روز شنبه در تالار وحدت تهران، ساعت 19 عصر کنسرت آنسامبل اپرای تهران برگزار می شود. دیشب به دیدن آن رفتیم آرمان را هم بردیم هر چند می دانستیم داستان کودکانه نیست ....اما از آنجا که تا به حال شانس دیدن اپرایی را به صورت زنده نداشتیم- و آنچه دیده بودیم ازکانال متزو ( mezzo)    بود که الان یک سالی است آن را هم نداریم....- تصمیم گرفتیم برای آرمان هم بلیت بخریم  هر چند می دانستم که اپرا به خصوص وقتی مضمون آن کودکانه نیست برای پسرم خسته کننده خواهد بود ...اما چکنم وقتی اپرایی در اینجا نیست و حتی مطمئن نیستم تداوم داشته باشد   ...شاید دیگر فرصتی چنین پیدا نکنیم....پس تصمیم گرفتم پسرم را ببرم تا آشنا شود با این هنر...(آرزو می کنم روزی برسد که کودکانمان را اپراهای کودکانه ای چون زیبای خفته، فندق شکن ، هانسل و گرتل ؛ پیتر و گرگ   و ....ببریم) داستان اپرا بر اساس اپرای کمدی جانی اسکیکی(Gianni Schicchi ) اثر پوچینی (Giacomo Puccini  ) بود  ....خلاصه داستان در بروشور چنین آمده:" بووزو دُناتی پیرمردی از یک خانواده اشرافی می میرد. میراث خوارها در دل از این مرگ شادمانند، اما در شهرهای اطراف شایع شده که دوناتی پیش از مرگ همه اموال خود را به خیریه بخشیده است. جستجو برای یافتن وصیت نامه توسط اقوام آغاز می شود. با پیدا شدن وصیت نامه مشخص می شود که این شایعه حقیقت دارد و هیچ یک از افراد فامیل سهمی از ارث نبرده اند. همگی دست به دامن سیمونه ی پیر می شوند. ولی خواهرزاده دوناتی ، رینوچو ی جوان ، معتقد است این گره فقط به دست مردی باهوش و زیرک بنام "جانی اسکیکی" باز خواهد شد. عمه زیتا مخالف هرگونه درخواست کمکی از جانی اسکیکی دون پایه است. رینوچو علی رغم میل حاضران ، او را به خانه دوناتی دعوت می کند و...." این اپرا به کارگردانی هادی قضات بود که خود نقش جانی اسکیکی را هم بازی می کرد...با اینکه کار اولی بود که در ایران اجرا می شد از هر نظر عالی به نظرم رسید هر چهار خانم کارشان زیبا بود مهتاب کشاورز در نقش زیتا، شیوا سروش در نقش لائورتا، ویدا محمودی در نقش نلّا و سپیده اسلامبولچی در نقش چسکا و....همینطور آقایان عالی عالی ارائه کردند کارشان را ...حمید خسروشاهی که در نقش پیرمردی (پسر عموی مرحوم )  بود و خواننده باس گروه و از یاشار احمدی در نقش رینوچو ، مهرداد ناصحی در نقش وکیل و به خصوص هادی قضات در نقش جانی اسکیکی ....و بقیه. شازده پسرم از آواز خانمها خوشش اومده بود و برام قابل توجه بود که در نوازندگی از صدای بم خوشش میاد اما اینجا علاقمندیش به سوپرانو  بود... پسرک براش قابل هضم نبود که داستان کمدی است و روی روحیه حساس و عاطفیش دوست داشت آخر داستان همان وصیت نامه اولی اجرا ...

  • کپی برابر اصل/آخرین ساخته عباس کیا رستمی/

    فیلم سینمایی کپی برابر اصل (copie conform)ساخته عباس کیارستمی در بخش مسابقه جشنواره کن راه پیداکرده است و باعث شده کنجکاوی پیرامون چگونگی تولید فیلم و موضوع فیلم وبازیگران فیلم بخصوص در ایران  به وجود بیاید.درمقاله زیر نگاهی کوتاه به این فیلم و عوامل فیلم  داریم. درباره کارگردان:   عباس کیارستمی متولد 1 تیر 1319 تهران فیلمنامه نویس, کارگردان و تهیه کننده بین المللی و تحسین شده ی سینمای ایران است. کیارستمی که از سال 1349با فیلم کوتاه نان و کلوچه وارد عرصه سینما شد و تاکنون نزدیک به 40فیلم سینمایی و مستند و کوتاه ساخته است که اکثراً آثار خوش ساختی هستند وبا تحسین گسترده منتقدان روبرو شده اند. به خصوص فیلمهای طعم گیلاس و باد ما را خواهدبرد که برای اولی نخل طلای کن را برده است و معتبرترین جایزه ی تاریخ سینمای ایران را از آن خودش کرده است. کیارستمی تجربه‌های متفاوتی در زمینه‌های مختلف نظیر آهنگسازی، طراحی صحنه و لباس، تدوین و حتی بازیگری داشته‌است. او دارای مدرک تحصیلی لیسانس در رشته نقاشی ازدانشگاه تهران است. شیرین ساخته قبلی کیارستمی با توفیق نسبی منتقدان مواجه شد. کیارستمی اخیرا درحاشیه نمایشگاهی در دبی نامه ای سرگشاده به بهمن قبادی نوشت وگفته بود فیلم‌های شعار‌گونه در شأن هنر نیست.    درباره بازیگران:  ژولیت بینوش: هنرپیشه سینما و تئاتر اهل فرانسه و متولد 9 مارس 1964 در پاریس است. او دختر ژان پیر بینوش ( خیمه شب باز، کارگردان و مجسمه ساز) و مونیک استلان (کمدین و معلم) است. ژولیت بینوش خیلی زود درسهای هنرهای دراماتیک را نزد مادرش فرا گرفت. پس ازبازی در چند نمایش تئاتر، او بازی در سینما را نزد کارگردانان بزرگی مانند ژان لوک گودارد، ژاک دوایون و آندره تشینه آغاز کرد. او نقش های کوتاهی در اولین فیلمهایش  less nanasو adieou blaireau  داشت. اولین فیلم که ژولیت نقش مهمی در آن داشت  دلربای آزاد در سال 1983 بود. او در سال 1996 به خاطر بازی درفیلم بیمار انگلیسی برنده جایزه اسکار و بفتا بهترین بازیگر مکمل زن شد. وی همچنین برای بازی در فیلم شکلات بار دیگر نامزد جایزه اسکار در سال 2000 شدولی نتوانست برنده باشد. ژولیت بینوش برای سال 2011فیلم کفیل را آماده نمایش دارد.  ولیلیام شیمل: او متولد 23 سپتامبر 1952است. او یکی از معروفترین خوانندگان اپراهای بریتانیایی است که صدای شگفت انگیزی دارد. او قبل از این که در انگلیس مشهور شود علاقه ی بسیاری به اجراهای اپرا داشت و در خانه های اپرا های گوناگون اعتبار زیادی داشت. شمیل بیشتر شهرت اش را برای اجرای اپرای دن ژوان Don Giovann دارد. آخرین اپرا های مربوط به ویلیام شیمل Cosi fan tutte in Japan و Cincinatti وHamburg Aix-en-Provenceو ...

  • قسمت 18 انتقام شیرین

    ..:: انتقام شیرین (18) ::..با صدای تک بوقی به خودم اومدم. کیا بود.کیا- سلام. غرق نشی یه موقع!- سلام.ببخشید.من الان کیفمو میارم بریم.سوار که شدم پرسید – خوبی؟- آره چطور مگه ؟کیا – همینطوری آخه قرار بود بهم خبر بدی که برم دنبال بی بی یا نه ولی هر چی به گوشیت زنگ زدم جواب ندادم .- ای وای ببخشید . حواسم نبود . چیکار کردی حالا؟کبیا – بردمش خونه اون خانومه که دوستشه . فکر کنم گفت سادات خانوم .- آها آره . دستت درد نکنه .کیا – معلومه حواست خیلی پرت بوده ها!سری تکون دادم و به نشونه عدم تمایل حرفی نزدم ولی با سرسختی ادامه داد – واسه چی بیرون ایستاده بودی . اینقدر توی فکر بودی که هر چی صدات زدم جواب ندادی !- قرار شد توی زندگی همدیگه دخالت نکنیم ها!کیا – گفتم شاید کمکی ازم ساخته باشه!- نه ممنون خودم از پسش بر میام . ببخشید ولی من این عادت بد رو دارم که مشکلات کوچیک رو خودم حل کنم و باعث زحمت بفیه نشم !به قولی محترمانه دکش کردم. اینقدر توی فکر بهداد بودم که متوجه نشدم مسیرمون چقدر طولانی یا کوتاه بود . سرمو که بلند کردم جلوی یه طلافروشی بودیم . درو واسم باز کرد و رفتیم داخل . بعد از سلام و احوال پرسی منو به عنوان نامزدش معرفی کرد .کیا - خوب عزیزم . هر کدومو دوست داری انتخاب کن .وای خدا جون! اینو چیکار کنم !؟ مجبورم جلوی همه نفش لیلی واسه آقا بازی کنم!لبخند کجکی زدم و گفتم – همشون قشنگن آخه !سقلمه ای بهم زد و غرید – اصول دین که نیست . یکیشو که به نظرت بیشتر دوست داری انتخاب کن !از حرضم دست گذاشتم روی گرونترینش . خیلی هم قشنگ بود . ولی با وجود اون همه نگین معلوم بود قیمتش زیاده .فروشنده کلی از سلیقم تعریف کرد . نزدیک بود از اون همه چاپلوسی بالا بیارم! برعکس من کیا یه حلقه ساده با یه تک نگین انتخاب کرد . یه لحظه اول از خودم خجالت کشیدم ولی بعد برام عادی شد . قرار بود بهش پس بدم پس بهتره بود نگران قیمتش نباشم! خودمو با این حرف قانع کردم . حساب کرد و اومدیم بیرون . به تندی نفسشو داد بیرون و گفت – توی همین پاساژ لباس عروس هم داره .بریم قال قضیه رو بکنیم که به خاطر یه خرید کردن اینقدر واسه من اخم نکنی!- معذرت میخوام ولی من اهل خرید نیستم .نگاهی خریدار به سرتاپام انداخت و گفت – به تیپت نمیاد!- معمولا با دوستم میرم خرید و هر چی هم میخره خودش واسم میخره !کیا – پس بهتره برم دوستتو بگیرم !- بفرما راه باز !خنده ای کرد و گفت – اوه اوه چه بهشم بر میخوره!نیششو با نگاه بدتر از فحش من بست! کلی تو دلم بهش خندیدم . رفتیم داخل مغازه . اوهههههههه چقده لباس! من چه طوری از بین اینا انتخاب کنم !؟رفتیم پیش اون خانومای فروشنده . از نگاه هاشون به کیا خندم گرفته بود . یکیشون رو به کیا ...