تا زدن دستمال کت

  • حلقه دستمال سفره

    حلقه دستمال سفره

    چند روز پیش برای تدارک  یک  میهمانی رسمی می خواستم از حلقه های دستمال سفره استفاده کنم اولا یافتن این قبیل چیز ها در تهران بسیار سخته بعد از یک عالمه جستجو بالاخره اون چیزی رو که تقریبا قابل تحمل بود رو پیدا کردم حلقه ساده ایی بود ار جنس مهره های کریستال ! قیمت هر حلقه! فقط ۱۶ هزار تومان! با یه حساب سر انگشتی برای ۱۲ نفر می شه چقدر؟ افرین! این بود که قوه خلاقه یمان بکار افتاد تا خودمان رینگ ها دستمال سفره را درست کنیم نتیجه عالی بود! شما می تونید این مهره ها رو از مغازه های خرازی و مهره فروشی بخرید و با ترکیب اون ها با منجوق و ملیله حلقه ای زیبایی خلق کنید   ارایش دستمال ها فقط با یک روبان ساده چند گل خشک و ساقه گندم برای حالت خودمانی تر مجلس از این ساده تر ممکن نیست !حلقه رزماری فقط جند ساعت قبل از چیدن میز باید اون ها رو تهیه کرد و الا خشک می شوند و برگ های رزماری می ریزد البته یکی از روش های  دکور نمودن دستمال سفره استفاده از حلقه است! در مورد تا زدن دستمال سفره ها اینجا را ببینید  ٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫ دوستان عزیزی که اهنگ وبلاگ رو می خواهند من اون رو از اینجا برداشتم شما می تونید صفحع رو سیو کنید و اهنگ رو داشته باشید



  • نکات آموزنده و کاربردی در خانه داری

    پاک کردن لکّه تخم‌مرغ برای پاک کردن لکّه تازه تخم‌مرغ، محل لکّه را با آب سرد بشویید و برای اثر لکّه تخم‌مرغ بر روی پارچه، با آب ولرم و صابون محل لکّه را شست‌ وشو دهید و سپس با الکل و محلول رقیق آمونیاک، اثر لکّه را بر طرف کنید.   پاک کردن لکّه شیر از لباس خوشبختانه لکّه شیر به راحتی پاک می‌شود؛ اگر لباسی که به لکّه شیر آغشته شده در آب سرد بخیسانید و سپس آن را در آب سرد حاوی مایع پاک‌ کننده بشویید، لکّه پاک خواهد شد.   پاک کردن لکّه آدامس بهترین روش برای جدا کردن آدامس از سطحی، فریزکردن آن است؛ ظرف یخ را روی آدامس قرار دهید تا سفت شود، سپس به راحتی آن را از سطح مورد نظر جدا کنید مابقی لکه را با پارچه‌ای آغشته به الکل سفید پاک کنید.   پاک کردن لکّه مرکب محل لک را به سرکه ی سفید و الکل آغشته کنید تا مرکّب در آن حل شود، بعد از آبکشی با آب سرد به روش عمومی شست وشو دهید.   پاک کردن جوهر خودکار با پارچه‌ای تمیز، جوهر اضافی روی لکّه را پاک کنید؛ سپس با اسفنجی آغشته به محلول آب، صابون و مایع لباسشویی یا ظرفشویی روی محل لکّه بمالید و آبکشی کنید. در مورد جوهر قرمز و مشکی از آب ژاول رقیق استفاده کنید، بعد با آب و صابون بشویید. برای پارچه‌های غیر رنگی و لکّه خشک شده، از آب اکسیژنه استفاده کنید.   پاک کردن لکه خودکار از روی جیر یا کیف پاک کردن لکّه خودکار از روی جیر و کیف، کاردشواری است شما چه خواهید کرد؟ یک سمباده بسیار نرم روی محل مورد نظر بمالید تا لکّه پاک شود.   پاک کردن لکّه عرق برای پاک کردن لکّه عرق از یقه لباس آقایان از خمیر جوش‌شیرین و سرکه سفید کمک بگیرید. این خمیر را بر محل مورد نظر بمالید، بعد از چند دقیقه به روش معمولی شست وشو دهید و برای پاک کردن لکّه‌های عرق بر سطح لباس می‌توانید از محلول رقیق شده سرکه یا آب لیموترش نیز کمک بگیرید.   جلوگیری از زرد شدن بلوز سفید برای آنکه بلوز و تی‌شرت‌های سفید شما زرد نشود، در موقع خشک شدن لباستان آن را پشت و رو کنید و لباس را در سایه خشک کنید.   راهی برای اتوکشی راحت برخی از اتوهای قدیمی اتوکشی لباس‌ها را مشکل می‌کنند، شما چه راه حلی پیشنهاد می‌کنید؟ ما توصیه می‌کنیم یک تکّه فویل آلومینیوم را کمی بزرگ‌تر از اندازه کف اتو ببرید و به کف اتو بزنید. تا اتوکشی شما راحت‌تر صورت گیرد.   اتو کردن لباس از پشت سعی کنید لباس، روسری، مقنعه و چادر را از پشت اتو کنید این کار باعث می‌شود رنگ لباس شما حفظ شود و در ضمن اگر اتو رد یا اثری بر پارچه گذاشت از پشت دیده نشود.   طریقه اتو کردن آستین‌ها برای اتو کردن آستین‌ها، ژاکت یا لباس مورد نظر را آویزان کنید و آستین را به صورت افقی ...

  • لباس کردی

    لباس مردان کرد لباس مردان کرد عبارت است از: چوخه‌: نیم‌تنه‌ای پنبه‌ای یا پشمی است که در ناحیه سقز، بانه و مریوان به آن «که وا» می‌گویند و درسنندج آن را «چوخه‌» می‌نامند. پانتول‌: شلواری گشاد با دم‌پای تنگ است که «رانک‌» نیز نامیده می‌شود. ملکی‌: نیم‌تنه‌ای بدون یقه است که از پایین نیم‌تنه تا بالا به وسیله دکمه بسته می‌شود. لفکه سورانی‌: پیراهنی با آستین فراخ و بلند و زبانه‌ای مثلث شکل در انتهای آستین است که آن در حال عادی دور مچ یا بازو می‌پیچند. شال‌: که به آن «پشتون‌» و «پشتینه‌» نیز می‌گویند، پارچه‌ای است تقریباً به طول 3 تا 10 متر که بر روی لباس در ناحیه کمر بسته می‌شود. دستار: یا «کلاغه‌» که به آن «دشلمه‌»، «مندلی‌»، «رشتی‌»، و «سروین‌» (سربند) نیز یم گویند و مردان به جای کلاه از آن استفاده می‌کنند. فرنجی‌: یا «فره‌جی‌» که ویژه مردان ناحیه اورامانات است و از نمد ساخته و آماده می‌شود. کله بال‌: نوعی از نمد پوششی است که چوپانان در مناطق چرای گله در صحرا استفاده می‌کنند. پیچ و کولاو: کلاه محلی کردها را که معمولاً زنان کرد ان را با دقت و ظرافت خاصی و با نقش و نگارهایی بر جایی مانده از فرهنگ اصیل کردی می‌بافند معمولاً به رنگ هایی سیاه وسفید و به دو صورت کلاه بلند و تخت بافته می‌شود و در دست مصرف کنندگان قرار می‌گیرد البته بنا به گفته پیشینیان و به اعتقاد انها مرد نباید سرش لخت باشد. پیچ: دستمالی است سیاه و سفید که با گذاشتن کلاه روی سر به دور کلاه پیچانده می‌شود و در قسمت پشت سر در درون دستمال قرار داده می‌شود تا شل نشود البته برادران بارزانی پیچ و کولاو شالشان به رنگ قرمز می‌باشد . البته اعراب نیز از این شال چه سیاه و سفید و چه قرمز رنگ برای پوشش خود استفاده می‌کنند. کلاش: پاپوشی است به رنگ سفید که با ظرافت کامل توسط برادران هورامانی ساخته می‌شود که از بد بو شدن پا جلو گیری می‌کند و پا را خنک نگه می‌دارد از خصوصیات ان فصلی بودن ان است و نمی‌توان از ان در فصل زمستان ویا فصول باران زا استفاده کرد. لباس مردانه از قسمتهای زیر تشکیل می شود: 1.که وا پاتول : که به جای کت و شلوار معمولی می پوشند ولی شکل و دوخت آنها غیر از مد کت و شلوار ی است که معمول می باشد. که وا یا کت لباس کردی تقریبا به صورت یک ژاکت نظامی می دوزند با این تفاوتکه که وا جیب‌های کناره ای ندارد و ضمنا چاک آن کاملا از طرفین راست و چپ باز می‌شود بعلاوه غیراز چاک کناره ای آستینهایش چاک دارا ست دوخت شلوار کردی یا پاتول بدین ترتیب است که دهانه ای تنگ و بدنه ای گشاد دارد و به جای کمر انتهای آن را که گشادیش بیش از دوبرابر یک شلوار معمولی ...

  • پوشاک مردان و زنان کرد

    پوشاک مردان و زنان کرد

    لباس کردی مردان هوار مولا محمد فوتبال ایست کورد لباس مردان کرد عبارت است از: چوخه‌: نیم‌تنه‌ای پنبه‌ای یا پشمی است که در ناحیه سقز، بانه و مریوان به آن «که وا» می‌گویند و درسنندج آن را «چوخه‌» می‌نامند. پانتول‌: شلواری گشاد با دم‌پای تنگ است که «رانک‌» نیز نامیده می‌شود. ملکی‌: نیم‌تنه‌ای بدون یقه است که از پایین نیم‌تنه تا بالا به وسیله دکمه بسته می‌شود. لفکه سورانی‌: پیراهنی با آستین فراخ و بلند و زبانه‌ای مثلث شکل در انتهای آستین است که آن در حال عادی دور مچ یا بازو می‌پیچند. شال‌: که به آن «پشتون‌» و «پشتینه‌» نیز می‌گویند، پارچه‌ای است تقریباً به طول 3 تا 10 متر که بر روی لباس در ناحیه کمر بسته می‌شود. دستار: یا «کلاغه‌» که به آن «دشلمه‌»، «مندلی‌»، «رشتی‌»، و «سروین‌» (سربند) نیز یم گویند و مردان به جای کلاه از آن استفاده می‌کنند. فرنجی‌: یا «فره‌جی‌» که ویژه مردان ناحیه اورامانات است و از نمد ساخته و آماده می‌شود. کله بال‌: نوعی از نمد پوششی است که چوپانان در مناطق چرای گله در صحرا استفاده می‌کنند. پیچ و کولاو: کلاه محلی کردها را که معمولاً زنان کرد ان را با دقت و ظرافت خاصی و با نقش و نگارهایی بر جایی مانده از فرهنگ اصیل کردی می‌بافند معمولاً به رنگ هایی سیاه وسفید و به دو صورت کلاه بلند و تخت بافته می‌شود و در دست مصرف کنندگان قرار می‌گیرد البته بنا به گفته پیشینیان و به اعتقاد انها مرد نباید سرش لخت باشد. پیچ: دستمالی است سیاه و سفید که با گذاشتن کلاه روی سر به دور کلاه پیچانده می‌شود و در قسمت پشت سر در درون دستمال قرار داده می‌شود تا شل نشود البته برادران بارزانی پیچ و کولاو شالشان به رنگ قرمز می‌باشد . البته اعراب نیز از این شال چه سیاه و سفید و چه قرمز رنگ برای پوشش خود استفاده می‌کنند. کلاش: پاپوشی است به رنگ سفید که با ظرافت کامل توسط برادران هورامانی ساخته می‌شود که از بد بو شدن پا جلو گیری می‌کند و پا را خنک نگه می‌دارد از خصوصیات ان فصلی بودن ان است و نمی‌توان از ان در فصل زمستان ویا فصول باران زا استفاده کرد. لباس مردانه از قسمتهای زیر تشکیل می شود: 1.که وا پاتول : که به جای کت و شلوار معمولی می پوشند ولی شکل و دوخت آنها غیر از مد کت و شلوار ی است که معمول می باشد. که وا یا کت لباس کردی تقریبا به صورت یک ژاکت نظامی می دوزند با این تفاوتکه که وا جیب‌های کناره ای ندارد و ضمنا چاک آن کاملا از طرفین راست و چپ باز می‌شود بعلاوه غیراز چاک کناره ای آستینهایش چاک دارا ست دوخت شلوار کردی یا پاتول بدین ترتیب است که دهانه ای تنگ و بدنه ای گشاد دارد و به جای کمر انتهای آن را که ...

  • رمان احساس خاموش 24

    امشب خواستگاری بهار جونمه..متین رضایی قراره بیاد خاستگاریش..البته بهار از همین الان اعلام کرده که اگه اجازه میده متین بیاد خاستگاریش فقط قصدش اینه که یه مدت باهاش در ارتباط باشه تا بیشتر بشناسش..میخواست زیر نظر خانواده ها این رابطه باشه..بهش حق میدادم..اینجوری خیلی بهتر بود..مامان اول قبول نمیکرد میگفت اینجوری اسمش میاد روت..اما اینقدر دوتایی باهاش حرف زدیم تا راضی شد.. حالا هم امروز نرفتم کارخونه تا کمک مامان و بهار باشم..امیرعلی هم گفته بود خودشو زود میرسونه..از شب تولد رابطه منو امیر خیلی خیلی بهتر شده..مثل دوتا دوست کناره هم زندگی میکردیم..باهم مینشستیم حرف میزدیم..شوخی میکردیم..کل کل میکردیم..از این موضوع راضی بودم..چون اصلا نمیتونستم تحمل کنم مثل خروس جنگی همش بهم بپریم.. کت شلوار مشکی پوشیده بودم و موهامم ریخته بودم دورم..یه ارایش ملایمی هم کرده بودم..از اتاق سابقم که تو خونه مامان اینا بود اومدم بیرون و رفتم تو سالن.. بهار نشسته بود رو مبل و خیره شده بود به رو به روش..هیچ اثری از خوشحالی تو صورتش پیدا نمیشد..نمیدونم اگه خوشش نمیاد از متین چرا بهش اجازه داده تا بیاد خاستگاریش..کنارش نشستم.. یه کت دامن دودی پوشیده بود..دامنش کوتاه بود تا رو زانوش..یه جوراب شلواری مشکی هم زیرش پوشیده بود با صندل ها پاشنه دار دودی..موهاشم بالاسرش جمع کرده بود..دستمو گذاشتم رو دستش..برگشت نگام کرد..با لبخند دستشو نوازشی کردم و با تشویش و نگرانی گفتم:-چرا خوشحال نیستی؟!..لبخند غمگینی زد و گفت:-خوشحالم..با دلهره گفتم:-اره از لبخندت معلومه چقدر خوشحالی..تو که دوسش نداری چرا اجازه دادی بیاد خاستگاری؟..با همون لبخند گفت:-شاید بتونم دوسش داشته باشم؟..-با شاید و اما و اگر نمیشه یه زندگی رو پِی ریزی کرد..چرا میخواهی با کسی باشی که احساسی بهش نداری..تو هنوز خیلی وقت داری..-شاید اونی که من دوست دارم دوسم نداشته باشه..اونوقت چی؟!..با تعجب و شوکه گفتم:-کیو دوست داری؟..-بی خیال مهم نیست!..در کل گفتم!..اخمام رفت تو هم:-یعنی چی؟..تو یکی دیگه رو دوست داری بعد به یکی دیگه اجازه دادی بیاد خاستگاریت؟..از کجا معلوم اونم دوست نداشته باشه..چرا با زندگی خودت بازی میکنی؟!..-اگه دوسم داشت وقتی فهمید قراره برام خاستگار بیاد یه کاری میکرد..-تو باید برا عشقت بجنگی..اگه واقعا یه عاشقی باید به دستش بیاری..-با شکستن غرورم؟..نمیشه باران..نمیخوام گدایی عشق کنم..-اصلا اونی میگی کی هست؟!..-چه فرقی داره؟..-معلومه که فرق داره..شاید اونم دوست داشته باشم..-فرقی نداره..میدونم دوسم نداره..وگرنه اینقدر بی تفاوت نسبت به خاستگاریم رفتار نمیکرد..-مگه میدونه امشب خاستگار میاد برات؟..بگو ...

  • تزیین کیک با کیت کت

    یه ایده اسون و راحت مخصوصا بریا بچه ها کیک اسفنجی رو تهیه کنید اطراف اون رو خامه بکشید 10 بسته کیت کت رو دور کیک بچینید یک بسته بزرگ m&m برای روی کیک استفاده کنید

  • رمان فرشته من (1)

    آرزو دارم بهاران مال توشاخه های یاس خندان مال توآن خداوندی که دنیا آفریدتا ابد همراه و پشتیبان توفصل اولبا نوری که از پنجره ی اتاقم روی صورتم افتاد اروم چشمامو باز کردم.چون نور چشمامو می زد چند بار باز وبسته شون کردم تا تونستم بهش عادت کنم.تو جام نشستم و با چشمای خوابالو به ساعت روی میزم نگاه کردم.چشمام از تعجب گشاد شد...- وااااااااای خدا ساعت 10 بود؟؟!!چندبار با دست چشمامو مالیدم وباز به ساعتم نگاه کردم نه اشتباه نمی کردم..ساعت 10 بود.ولی اخه چطور امکانداشت؟...پس چرا شراره بیدارم نکرد؟اون که همیشه کله ی صبح ساعت 7 بیدار باش می زد حالا چی شده بود کهگذاشته تا 10 بخوابم؟از تختم اومدم پایین وبدونه اینکه به موهام یه شونه ی ناقابل بزنم با همون کشی مویی که روی میز ارایش اتاقم بودموهامو بستم و از اتاق رفتم بیرون...خونه مثله همیشه ساکته ساکت بود...گاهی از این همه سکوت دلم می گرفت...وقتی مامان زنده بود این خونه هم روح داشت و حال وهواش با الان زمین تا اسمون فرق می کرد ولی ...ولی از وقتی مامان سرطان گرفت وبعد از چند وقت مرد...این خونه هم باهاش مرد...بی روح وسرد شد...اه کشیدم ورفتم طرف دستشویی تا دست و صورتمو یه اب بزنم...از دستشویی که اومدم بیرون همزمان در خونه هم باز شد وشراره در حالی که چند تا پاکت وپلاستیک بزرگدستش بود اومد تو...با بی تفاوتی نگاش کردم وزیر لبی واز روی اجبار بهش سلام کردم که اونم بدتر از من جوابمو داد و رفت تواشپزخونه...شراره نامادریم بود..میگم نامادری یعنی از اون نامردیاااااا...تو بدجنسی لنگه نداشت...از همون اول که واردزندگیمون شد اسایش رو از من گرفت...خیلی دوست داشتم باهاش مثله یه دوست باشم..ولی اون مرتب ازم دوریمی کرد.مرتب از کارام ایراد می گرفت وبدتر از همه اینکه هر روز چقلیه کارهای کرده ونکرده ی منو به بابام می کردو این هم شده بود برنامه ی هر روزه اش...در حد کوزت هم ازم کار می کشید.از ساعت 7 بیدار باش می زد تا 12 ظهر..بعد هم خانم لطف می کرد میذاشتبعد از ناهار 1 ساعت استراحت بکنم باز شروع می کرد به دستور دادن...هیچ دوست نداشتم به دستوراش گوش کنم یا مثله خدمتکار همه اش در خدمتش باشم وکاراشو انجام بدم ولیمی ترسیدم با زبون نیش دارش انقدر از من پیش بابام بد بگه که دیده بابام نسبت بهم عوض بشه ویه جوراییبابامو ازم دور کنه.نه..خدایش تحمل اینو نداشتم.به همین خاطر با هزار جور غرغر مجبور می شدم به دستوراشعمل کنم...3 سال بود زن پدرم شده بود واز مرگ مادرم 5 سالی می گذشت.دقیقا 15 سالم بود که مادرم تنهام گذاشت. تو سن17 سالگی این زنه مار صفت وارد زندگیمون شد.تا دیپلم بیشتر درس نخوندم...خیلی دوست داشتم کنکور شرکت کنم...از رشته ی کامپیوتر ...

  • تزیین کیک با کیت کت

    یه ایده اسون و راحت مخصوصا بریا بچه ها کیک اسفنجی رو تهیه کنید اطراف اون رو خامه بکشید 10 بسته کیت کت رو دور کیک بچینید یک بسته بزرگ m&m برای روی کیک استفاده کنید

  • شیوه و وسایل زندگی کابوی ها

    جامه کابوی‌ها عبارت بود از کلاه لبه‌دار، دستمال گردن، کت چرمی، روشلواری چرمی، کفش پاشنه‌دار و مهمیز. کابوی از کلاه خود برای حفاظت در برابر آفتاب و گرد و خاک و باران استفاده می‌کرد، با آن از آبگیرها آب می‌خورد و آتش شبانه را باد می‌زد. دستمال بزرگ دور گردن کابوی هم نقش عرق‌گیر را داشت و در توفان‌های گرد و خاک از صورت محافظت می‌کرد. کفش‌های کابوی ساق‌بلند بودند تا در برابر نیش مارها محافظت کنند و نوک آن‌ها باریک بود تا بشود به سرعت پا را وارد رکاب کرد.از کارهای روزانه کابوی‌ها داغ زدن به دام‌ها برای مشخص کردن تعلق آن‌ها به دامداری‌ها بود. کابوی‌ها در اتاق‌هایی به نام تخت‌خانه[۴] می‌خوابیدند اما در زمان گله‌رانی از زین به عنوان بالش و از گاله به عنوان پتو استفاده می‌کردند. کابوی‌ها در زمان رمه‌گردانی و گله‌رانی یک گاری به همراه خود می‌بردند که به نام گاری آشپزی معروف بود. مسئول این گاری «خوراک‌پز»[۵] نامیده می‌شد که معمولاً از کابوی‌های پیر بود و کار درمان و زخم‌بندی کابوی‌ها را هم انجام می‌داد.انواع اسب‌هایی که کابوی‌ها تمرین داده و از آن‌ها استفاده می‌کردند عبارت بود از: اسب چابک، اسب شب، اسب کمنداندازی و اسب گاورانی. اسب شب در شب‌ها خوب می‌دید و از اسب گاورانی برای بیرون کشیدن یک گاو از گله استفاده می‌شد. مسئول اسب‌ها، اسب‌چران نامیده می‌شد.به هنگام گله‌رانی هر کابوی وظیفه ویژه‌ای داشت. یک کابوی همیشه در جلوی گله بزرگ حرکت می‌کرد و جلوران نامیده می‌شد. دو کابوی در دو سوی گله جلو و عقب می‌رفتند و «تاب‌خورها» نامیده می‌شدند. «پهلوران‌ها» سوارهایی بودند که مراقب نیمه‌های عقبی گله بزرگ بودند. یک کابوی تازه‌کار را هم در پشت گله قرار می‌دادند تا رمه‌های واپس‌مانده را به جلو هل دهد، به این کابوی «خاک‌خور» می‌گفتند.