تحقيق درباره ي سعدي

  • زندگينامه سعدي

    زندگينامه سعدي شيرازي شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي بي ترديد بزرگترين شاعري است که بعد از فردوسي آسمان ادب فارسي را با نور خيره کننده اش روشن ساخت و آن روشني با چنان تلألويي همراه بود که هنوز پس از گذشت هفت قرن تمام از تاثير آن کاسته نشده است . درحالي كه هنوز پاره اي ابهامات در مورد زندگي و سرگذشت سعدي هست كه رفع آنها تاكنون ميسر نشده، از جمله نام او و نام پدرش كه سايه اي ثمين در اشعارش دارد- يا منشأ نسبت او كه دليل تخلصش مي باشد، آيا تخلصش به اتابك سعد زنگي برمي گردند يا سعدبن ابوبكر؟ البته اين ادعا خالي از اشكال نيست. چرا كه قبل از بازگشت به شيراز و ارتباط با اين اتابك زاده جوان، سعدي ناميده مي شد. اينكه از خانواده او در شام كسي به اين نام خوانده مي شد، خيالي باطل است، چرا نام يك تن از تبار آنها در مزارات شيراز نيست؟ انتساب او به سعدبن عباده- خزرجي نيز بي اساس است، چرا كه انتساب به سعدبن عباده كه از بيعت با ابوبكر خودداري كرد در آن زمان كه شيراز اهل تسنن متعصبي داشت موجب فخر نبوده است. به هر حال هيچ يك از اين ابهامات نمي تواند مانع شناخت بهتر سعدي و يا فروغ او در آسمان ادب ايران باشد. تاريخ ولادت سعدي به قرينه ي سخن او در گلستان در حدود سال 606 هجري است. وي در آغاز گلستان چنين مي گويد: « يک شب تأمل ايام گذشته مي کردم و بر عمر تلف کرده تأسف مي خوردم و سنگ سراچه دل را به الماس آب ديده مي سفتم و اين ابيات مناسب حال خود مي گفتم: در اقصاي عالم بگشتم بسي به سر بردم ايام با هر کسي تمتع به هر گوشه اي يافتم ز هر خرمني خوشه اي يافتم چو پاکان شيراز خاکي نهاد نديدم که رحمت بر اين خاک باد تولاي مردان اين پاک بوم برانگيختم خاطر از شام و روم دريغ آمدم زان همه بوستان تهيدست رفتن سوي دوستان به دل گفتم از مصر قند آورند بر دوستان ارمغاني برند مرا گر تهي بود از قند دست سخن هاي شيرين تر از قند هست نه قندي که مردم به صورت خورند که ارباب معني به کاغذ برند» به تصريح خود شاعر اين ابيات ، مناسب حال او و در تأسف بر عمر از دست رفته و اشاره به پنجاه سالگي وي سروده شده است و چون آنها را با دو بيت زير که هم در مقدمه گلستان من باب ذکر تاريخ تأليف کتاب آمده است: هر دم از عمر مي رود نفسي چون نگه مي کنم نمانده بسي اي که پنجاه رفت و در خوابي مگر اين پنج روز دريابي خجل آن کس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت خواب نوشين بامداد رحيل بازدارد پياده را زسبيل... قياس کنيم ، نتيجه چنين مي شود که در سال656 هجري پنجاه سال يا قريب به اين از عمر سعدي گذشته بود. سعدي در شيراز در ميان خانداني که از عالمان دين بودند ولادت يافت. دولتشاه مي نويسد که: « گويند پدر شيخ ملازم ...



  • نگاهي به ديدگاه‌هاي سعدي در باب تربيت

     نگاهي به ديدگاه‌هاي سعدي در باب تربيت <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />                جور استاد به ز مهر پدر...!                                                                           • علي صفي زاده / شهر تهران   اشاره: تحقيق و تفحص درباره‌ي نظرات سعدي، آن هم در زمينه‌ي تربيت، كاري دشوار و پيچيده است. اما تحقيق حاضر مصداق اين شعر مي‌باشد: آب دريا را اگرنتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد پرداختن به تمام جزئيات تربيتي از ديدگاه سعدي از حوصله‌ي اين مقال خارج است اما نكات و دقايق مهم تربيتي را در اين نوشتار مي‌آوريم. سعدي به عنوان يك معلم اخلاق، در تمام آثارش به دنبال ارائه‌ي يك بينش و روش است كه خواننده با خواندن آثارش بتواند خود را با الگوها ارزيابي و خويش را اداره نمايد، راه صحيح را در زندگي برگزيند؛ براي نيل به اين هدف بايد بتواند خود و تمايلاتش را كنترل كند. پايه واساس تعليم و تربيت، پرورش جنبه‌ي عقلاني شخصيت آدمي است. مربيان بزرگ جهان، پرورش نيروي عقلاني انسان را پايه و اساس تعليم و تربيت تلقي مي‌كنند و تاكيد روي اين جنبه از شخصيت را ملاك برتري مكتب‌هاي تربيتي قرار مي‌دهند. (دكتر علي شريعتمداري، اصول و فلسفه تعليم و تربيت، ص 236). سعدي در اين شعر، نقش عقل وعقلانيت را در صدر قرار مي‌دهد و نفس پرستي و رذايل اخلاقي را نكوهش مي‌كند: سخن در صلاح است و تدبير و خوي نه در اسب ميدان و چوگان و گوي تو با دشمن نفس هم‌خانه‌اي چه در بند پيكار بيگانه‌اي؟ تو خود را چوكودك ادب كن به چوب به گرز گران مغز مردان مكوب! وجود تو شهري است پر نيك و بد تو سلطان و دستور دانا، خرد رضا و ورع: نيك نامان حر هوي و هوس: رهزن و كيسه بُر هوي و هوس را نماند ستيز چو بينند ســـر پنجـــه‌ي عقـــل تيــز «كليات، بوستان، ابيات 2874 الي 2882» در جاي ديگر سعدي دو خصوصيت اساسي را پايه‌ي شخصيت انسان قرار مي‌دهد:   وگر چهل ساله با عقل وادب نيست بـه تحقيقــش نشايــد آدمـــي خوانــد «كليات، گلستان، باب هفتم، حكايت 11» در جاي ديگر مي‌گويد: آن‌را كه عقل و همت و تدبير وراي نيست خوش گفت پرده‌دار كه كس در سراي نيست «كليات، گلستان، باب هفتم، حكايت 19» سعدي به عنوان يك معلم تربيت و اخلاق، سخن بي‌ارزش و بي‌ثمر گفتن را ناروا مي‌شمرد و مي‌گويد: جز براي سخن سنجيده و پسنديده نبايد دهان گشود انسان اول بايد فكر كند و بعد سخن گويد. صدف وار گوهر شناسان راز دهان جز به لؤلؤ نكردند باز تامل كنان در خطا و صواب به از ژاژخايان حاضر جواب (ژاژخا يعني بيهوده گو و ياوه سرا) كمال است در نفس انسان سخن تو خود را به گفتار ناقص مكن از آن مرد دانا ...

  • تحقیق درباره حافظ شیرازی شاعر

    حافظ     خواجه شمس‌الدين محمد حافظ شيرازي فرزند بهاءالدين معروف‌ترين شاعر عارف قرن هشتم و يكي از چهار تن از بزرگترين شاعران ايران است كه معروف جهان شده‌اند. در باب اين استاد فناناپذير و بي‌نظير كه او را لسان‌الغيب و ترجمان‌الاسرار لقب داده‌اند اشارتهائي در بسياري از كتابها مانند تذكره‌الشعراء دولتشاه سمرقندي كه بعد از فوت اوست تا مجمع‌الفصحا و رياض‌العارفين تأليف رضاقلي خان همه مشتمل بر نام و شرح مختصري از حالات وي ‌مي‌باشد وليكن هيچ يك از آنها مطالب مفصلي كه جزئيات احوال او را نشان بدهد ندارند. تنها اثر از معاصران حافظ كه مورد توجه و اهميت قرار گرفته مقدمه‌ايست كه يكي از دوستان حافظ كه جامع اشعار او بوده، موسوم به محمد گلندام، نوشته، وي در آنجا پس از اطناب كلام در ذكر صفات شريفه و محبوبيت او نزد خاص و عام و شهرت جهانگيري كه حتي در زمان حيات حاصل كرده و قوافل سخنهاي دلپذيرش از فارس نه تنها به خراسان و آذربايجان بلكه به عراقين و هندوستان رفته چنين مي‌نويسد: « اما به واسطه محافظت درس قرآن و ملازمت شغل سلطان و بحث كشاف و مصباح و مطالعه‌ي مطالع و مفتاح و تحصيل قوانين ادب، و تحقيق دو اوين عرب به جمع اشتات غزليات نپرداخت و به تدوين و اثبات ابيات مشغول نشد و مسود اين اوراق اقل انام محمد گلندام عفي‌الله عنه ما سبق در درس‌گاه دين مولانا و سيدنا استاد ابوالبشر قوام‌المله والدين عبدالله اعلي‌الله درجاته و كرات و مرات كه به مذاكره رفتي در اثنا محاوره گفتي كه اين فرائد فوايد را همه در يك عقد مي‌بايد كشيد و اين غرر درر را در يك سلك مي‌بايد پيوست. تا قلاده جيد وجود اهل زمان و تميمه و شاح عروسان دوران گردد. و آن جناب حوالت رفع و ترفيع اين بنا بر ناراستي روزگار كردي و به عذر اهل عصر عذر آوردي تا در تاريخ سنه احدي و تسعين و سبعمائه (791 هجري)وديعت حيات بموكلان قضا و قدر سپرد.» از مجموع كتابهائي كه درباره‌ حافظ نوشته شده چنين فهميده مي‌شود كه بهاءالدين محمد پدر حافظ در عصر اتابكان فارس از اصفهان به شيراز مهاجرت كرده و در آنجا از طريق بازرگاني ثروتي اندوخته ولي ديري نگذشته كه زندگي را بدرود گفته و كارهاي تجارتي او آشفته و نابسامان گرديده است وارثان او كه يك همسر و پسري خردسال بودند به بينوايي و تنگدستي افتادند. آن پسر بعدها ناگزير شد كه روزي خود را عرق جبين و كد يمين حاصل نمايد. با اين همه هر وقت فرصت و مجالي مي‌يافت در مكتبي كه در نزديكي او بود به كسب كمال مي‌پرداخت و در آنجا سرمايه‌ي علمي به كف مي‌آورد. قرآن مجيد را حفظ كرد و از همين رو بعدها تخلص خود را «حافظ» قرار داد. لقب حافظ به طور عموم به كساني ...

  • آثاري درباره‌ي فرودسي و خيام تاليف شد

    شاپور پساوند خبر داد كه نگارش آثارش درباره‌ي فرودسي و خيام پايان يافته است.  شاپور پساوند از مدتي پيش اعلام كرده بود كه كتاب‌هايي پژوهشي درباره‌ي شاهنامه‌ي فردوسي، رباعيات خيام در دست تاليف دارد كه اكنون نگارش اين كتاب‌ها به انجام رسيده است و انتظار مي‌رود به زودي آن را به دست ناشري بدهد. وي پيش‌تر در توضيحي درباره‌ي اثري تحقيقي‌اش در حوزه‌ي شاهنامه‌پژوهي گفته بود كه اين اثر به تحقيق و بررسي مفهوم و معناهاي «سيمرغ» در داستان‌هاي «شاهنامه» مي‌پردازد تا از ره‌گذر آن، معناهايي را كه مي‌شود از «سيمرغ» مراد كرد، تبيين كند. اين اثر نگاهي تحقيقي ـ تطبيقي نيز به معناي سيمرغ در ديگر متن‌هاي ادبيات كلاسيك از جمله آثار عطار نيشابوري، خاقاني شرواني ، سنايي و سعدي دارد تا به تبيين تفاوت‌ها و تمايز‌هاي سيمرغ در شاهنامه و ديگر متن‌هاي ادبيات كلاسيك بپر‌دازد. اين پژوهشگر همچنين درباره‌ي كتاب «رفتن خيام به محاق سكوت» گفته بود كه خيام و شعرهاي منسوب به او همواره محل مناقشه‌ي اهل شعر و تحقيق بوده است و دست‌هاي پيدا و پنهاني هست كه در كار ناديده گرفتن خيام است. از نام كتاب هم برمي‌آيد كه در اين اثر به چه مي‌پردازم. چنانچه عنوان‌اش «رفتن خيام به محاق سكوت» است. راستش از گذشته تا كنون هر چه بيش‌تر دقيق مي‌شوم، يقين حاصل مي‌شود آن‌گونه كه بايد، در فضاي ادبيات به خيام پرداخته نشده است. به طور مثال در كتاب «چهار مقاله‌»ي عروضي، نويسنده از دست كم هشت شاعر و رباعي‌سراي نيشابوري نام مي‌برد؛ اما از خيام كه سرآمد آن‌هاست، سخني به ميان نمي‌آيد. جمعي استدلال مي‌كنند كه خيام را منجم و رياضي‌دان مي‌دانستند تا شاعر؛ همين شد كه از او غفلت شد. اما اين‌گونه نيست. در همان دوره، خيام را فردي «دهري» معرفي مي‌كنند و اين نگاه به نظر تا همين سال‌هاي ادبيات معاصر هم خيام را تعقيب مي‌كند. در اين كتاب از اين مسائل با صراحت و مستند سخن گفته‌ام. شاپور پساوند متولد 15 بهمن سال 1330 در شيراز است. او شاعري را از سال‌هاي دهه‌ي 40 جدي‌ گرفت و نخستين مجموعه‌ي شعرش در سال 54 به نام «فرياد‌ها» خمير شد. «هر كس حكايتي»، «اي عشق»، «گلوي زخمي شعر»، «صداي سوختن» و «ما هم زلالش خواستيم» از ديگر مجموعه‌ها‌ي شعر اين شاعرند.   منبع: ایسنا

  • بررسی جنبه های اخلاقی و تربیتی در آثار سعدی 2

    احسان و نيكوكاري سعدي يك فضيلت انساني را بارها تكرار كرده و چنين به نظر مي‌رسد كه آن را از فضايل ديگر برتر مي‌داند و آن نيكويي است كه فضيلت طبيعي است و مانند شعله سر مي‌كشد و پيوسته به سوي آسمان بالا مي‌رود در بخشي كه سعدي به اخلاق نيكو اختصاص مي‌دهد دو نوع نيكويي مي‌توان يافت . يكي آن نيكويي كه هنوز به منظور فايده و منفعتي صورت مي‌گيرد و اين خلق و خوي اشخاص نيمه كامل است . نيكويي ديگر والاتر و پاكتر و فقط امتياز آن كساني است كه به كمال اخلاقي رسيده‌اند . در واقع ، اوّلي يعني نيكويي كه تاحدّي ناكامل است ، بر روي هم با اين دستور انجيل كه : « آنچه بر خود نمي‌پسندي به ديگران مپسند »يكي است .  ما مي‌توانيم انديشه‌هاي نظير اين دستور را در بسياري از نوشته‌هاي سعدي به آساني بيابيم . از اين قبيل :  هر بد كه به خود نمي پسندي                  با كس مكن اي برادر من        و با بيت زير كه مختصر طنز هم دارد تكميل مي شود. گر مادر خويش دوست داري                 دشنام مده به مادر من در راه نيكوكاري گام برداشتن يك عنصر خوشبختي است هر قدر بيشتر نيكويي را پيشه ي خود سازيم به همان اندازه خوشبخت تر خواهيم شد و« هر كه در حال توانايي نيكويي نكند در وقت ناتواني سختي ببيند ». چنين به نظر مي‌رسد كه سعدي به نوعي عدالت نامرئي دارد و عوامل نا منتظري را نيز وسيله‌ي تحقّق آن تلقّي مي‌كند . انسان به همان اندازه سزاوار نيكي است كه خود درباره‌ي ديگران نيكي كرده است . بديهي است اين نيكي در نفس صدقه وجود دارد امّا از براي كسي كه چيزي ندارد تا به عنوان صدقه به اطرافيان خود بذل كند صدقه‌ي اخلاقي باقي است يعني همدلي و همدردي . نخواهي كه باشي پراكنده دل                  پراكندگان را ز خاطر مهل حتّي قدرتمندان نيز از رعايت اين نيكي معاف نيستند اينان از برگشتن اقبال و روزگار انديشناك باشند . بسا زورمَندا كه افتاد سخت                     بس افتاده را ياوري كرد بخت دل زير دستان نبايد شكست                    مبادا كه روزي شوي زير دست حال اگر گامي بيشتر برداريم به نيكي كامل مي‌رسيم : در اين مرحله نه فقط همدردي با مصائب ديگران بروز مي‌كند بلكه شفقت شاملي پديدار مي‌گردد كه در برابر « عظمت ، رنج و درد بشري » سرفرود مي‌آورد و شخص مهذّب را وامي‌دارد  ـ كه نه از روي حسابگري بلكه بر اثر قدرت تشعشع دروني، تشعشعي كه از خدا سرچشمه مي‌گيرد ـ به ياري برادران و برداشتن بار غم از دوش ايشان بشتابد . نخواهد كه بيند خردمند ريش            نه بر عضو مردم نه بر عضو خويش منغّص بود عيش آن تندرست                 كه باشد به پهلوي بيمار سست اين ...

  • انشای راهنمایی

    زنگ انشاکلاس درس، آرام است و سنگین است و من با گام هایم سینه اش را  رنجه می دادم همه آرام و خاموشند و بر عکس همیشه، چهرها در رنج می بینمنفس ها مرده در سینه نگاه مات شاگردان برایم تازگی دارد« کلاس درس انشا، درس سختی نیست!»چرا پس بچّه ها آرام و خاموشند؟ صدای من سکوت خسته را در خویش می کوبد:« بیا هرمز،  بخوان انشای مادر را »و یکباره کلاس از  نرمش خود دست می دارد و هرمز با صدای خسته اش آرام می خواند:                            «برای مادرم من هدیه ای دارم»                                                          دلی بی تاب، امّا گرم                            برای مادر بیچاره ام کز خانه  ی ما رفت »          و ناگه بغض در راه گلویش بغمه می گرددو شاگرد ان همه در خویش می لولند یکی آرام می نالد که:                       «هرمز مادرش مرده... .»    و آن گه سیل اشک از دیدگانش راه می گیرد و بر چشمان این امیدهای دور سرشکی گرم می غلتد و هرمز هم چنان با لرزشی محسوس می خواند                         « برای مادرم من هدیه ای دارم                                       دلی بی تاب، امّا گرم» و من هم در درون خویش، بی آرام می گریم   «کلاس درس انشا، درس سختی نیست؟»            مسعود محمودی (شباهنگ)         ***مقدّمه       درس انشا، از درس هاي سه گانه ي ادبيّـــات فارسي است و اصلي ترين دوره ي آمــوزش آن، دوره ی راهنماييست. جستارگشتي زده ايم بر خود و حاشيه هاي آن كه به اميد خدا سودمندباشد.                                                                        تعريف انشا        انشا در لغت به معناي« ايجاد، پرورش، ابداع، خلق كردن و از خود چيزي گفتن» است. آن چـه هم كه امروزه فنّ انشا گفته مي شود، از نخستين معناي آن - ايجاد - گرفته شده است.       در اصطلاح ادبيّات، انشا عبارتست از: «نوشتن جملات و عباراتي كه افكار نويسنده را به صورتي روشن و زيبا بيان مي كند، به طوري كه خواننده آن را- به آساني–  بفهـمد و برايش زيبا و مطـلوب باشد.( فرهنگ لغت دهخدا)       اين واژه با واژه هاي املا، خواندن، نوشتن و ... مراعات نظير دارد. سابقه ي درس انشا از گذشته تا كنون        با نگاهي به برنامه ي درسي آموزشگاه هاي جهان، از گذشته هاي بســيار دور تا امروز، درمي-يابيم تنها درسي كه هميشه در برنامه هاي درسي وجود داشته است و به عنوان اصـلي ترين درس ها  به شمار مي رفته است، همانا درس سرنوشت ساز «زبان و ادبيّات» بوده است.         تدريس درس انشا در آغاز به صورت شفاهي بود، به خصوص در يونان باستان، روم، اروپاي قرون وسطي و نيز در هند و چين، كه بعدها ...

  • مختصري از زندگي نامه ي حضرت سعدي شيرازي

    افصح المتكلمين ابو محمد مشرف الدين (شرف الدين) مصلح بن عبدالله بن مشرف سعدي شيرازي از بزرگان عرفان و ادب پارسي در سالهاي بين 605-606ه.ق در خانواده اي سرشناس و ديندار ديده به جهان گشود. در كودكي سايه پدر از سرش برفت و در دامان مادرش پرورش يافت. وي نخست مقدمات علوم ادبي و شرعي را نزد دانشمندان و سخنوران نامي در شيراز آموخت و سپس به نظاميه بغداد معتبر ترين مراكز علمي آن زمان رفت. پس از پايان دوره تحصيلات در نظاميه بغداد به سير آفاق و انفس پرداخت كه حاصل سفر طولاني قريب چهل ساله وي، ديدار از بين النهرين، شام، حجاز و شمال آفريقا است، او از جهانگردان معروف زمان خود بود.تخلص او به سعدي به دليل تولد او در زمان اتابك سعد بن زنگي و سعد بن ابي بكر بن سعد زنگي ششمين پادشاه دودمان سلغر از اتابكان فارس است. اين شاعر و نويسنده عارف، اديب و متفكر ايراني پس از بازگشت از سفر خود به زادگاه خود شيراز، در ذي الحجه 691-694ه.ق وفات يافت و پيكر پاكش در در خانقاهي كه اكنون آرامگاه وي است و در گذشته محل زندگي او بود، به خاك سپرده شد.آثارسعدي به آفرينش آثاري پرداخت كه پيش از او نظير نداشت و نقطه كمالي در شيوه شعر و نثر پارسي و روح وحدت بشري است. مهمترين اثر منثور او كتاب گلستان است كه شامل قطعات فارسي و عربي مي‌باشد و شاهكاري است در جهان ذوق و عرفان كه نه تنها در ايران بلكه در اكثر ممالك اسلامي تا سالها تدريس مي گرديد و در رآس آثار منظوم وي مي توان از كتاب بوستان يا سعدي نامه وي ياد كرد كه موضوع آن عرفان، اخلاق، تربيت، وعظ و تحقيق حقايق اصول زندگي است.علاوه بر قصايد عربي و فارسي كه نزديك به هفتصد بيت در موعظه، نصيحت،توصيه، مدح پادشاهان و رجال عهد خود مي باشد. غزليات، طيبات، بدايع مجالس پنجگانه در كتاب عظيم كليات سعدي گرد آمده است. آثار وي به بيشتر زبانهاي زنده دنيا ترجمه شده است و به چاپ رسيده است.به نام خداوند جان آفرين حكيم سخن بر زبان آفرين خداوند بخشنده دستگير كريم خطابخش پوزش پذير هزار جهد بكردم كه سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش مسيرم كه نجوشمبه هوش بودم از اول كه دل به كس نسپارم شمايل تو بديدم، نه عقل ماند نه هوشم آرامگاهآرامگاه سعدي در ابتدا بقعه و باغي داشت و از يك ساختمان ساده و دو طبقه آجري مركب از چند اتاق تشكيل شده بود و قبر سعدي در درون معجري چوبي قرار داشت. در زمان كريم خان زند و در سال 1187ه.ق ضمن اقدامات عمراني در شيراز آرامگاه اين بزرگوار بازسازي شد.بناي فعلي آرامگاه سعدي از طرف انجمن آثار ملي در سال 1331ه.ش با تلفيقي از معماري قديم و جديد ايراني در ميان عمارتي هشت ضلعي با سقفي بلند و كاشي كاري شده ساخته و باز گشايي گرديد. روبروي ...

  • انشا

    ***مقدّمه       درس انشا، از درس هاي سه گانه ي ادبيّـــات فارسي است و اصلي ترين دوره ي آمــوزش آن، دوره ی راهنماييست. جستارگشتي زده ايم بر خود و حاشيه هاي آن كه به اميد خدا سودمندباشد.                                                                        تعريف انشا        انشا در لغت به معناي« ايجاد، پرورش، ابداع، خلق كردن و از خود چيزي گفتن» است. آن چـه هم كه امروزه فنّ انشا گفته مي شود، از نخستين معناي آن - ايجاد - گرفته شده است.       در اصطلاح ادبيّات، انشا عبارتست از: «نوشتن جملات و عباراتي كه افكار نويسنده را به صورتي روشن و زيبا بيان مي كند، به طوري كه خواننده آن را- به آساني–  بفهـمد و برايش زيبا و مطـلوب باشد.( فرهنگ لغت دهخدا)       اين واژه با واژه هاي املا، خواندن، نوشتن و ... مراعات نظير دارد. سابقه ي درس انشا از گذشته تا كنون        با نگاهي به برنامه ي درسي آموزشگاه هاي جهان، از گذشته هاي بســيار دور تا امروز، درمي-يابيم تنها درسي كه هميشه در برنامه هاي درسي وجود داشته است و به عنوان اصـلي ترين درس ها  به شمار مي رفته است، همانا درس سرنوشت ساز «زبان و ادبيّات» بوده است.         تدريس درس انشا در آغاز به صورت شفاهي بود، به خصوص در يونان باستان، روم، اروپاي قرون وسطي و نيز در هند و چين، كه بعدها به صورت مكتوب در آمد و تربيت كاتبان، بخــــش مهمّي از فرايند مدرسه اي را تشكيل مي داد.       در كشورهاي عربي، درس انشا محدود مي شد به: اصول ادبي ارســـطو و بلاغت قديم و كساني چون كوبين لي، سيرو و ... .        با توجّه به تاريخچه ي انشا مي توان گفت كه: قدرت سخنوري در دوران قديم از مرتبه ي بالايی برخورداربود، به واسطه ي كتابت، رقيبي پيدا كرد كه توانست جاي آن را بگيرد.        در مدارس قديم و مكتب خانه ها هم، بيش تر خواندن مورد توجّه بود تا نوشتن، مگـر در سطوح بالا كه لازم بود دست به قلم برده شود. قلم حرمتي داشت و كم تر كسي به خود اجــازه مي داد كه قلم به دست  بگيرد. نوشتن هم شان بالايي داشت. كتابت و خط، بيش تر به ياري كاتبان مي آمــد تا به كار محصّلان.       رفته رفته شيوه هاي تدريس در مكتب خانه هاي سنّتي، جاي خود را به روش هاي تدريس فعلي سپردند. كم كم نوشتن رونق پيداكرد و خواندن و نوشتن به صورت دو يار جدايي ناپذير درآمدند. انشا در شعر شاعران  «سعدي»        گر آن جمله را سـعدي انــــشا كند           مگر دفتـــري ديگر امـــــلا کند       همانا كه در فارس انشـــــــاء مـن         چو مشكســـت بي قيمت اندر ختن    «سعدي»       اي كه انشا عطارد صفت شوكت توست          عقل كلّّ چاكر طغرا كش ديوان تو باد    « ...

  • بني آدم

    بني آدم اعضاي يك ديگرند           كه در آفرينش ز يك گوهرندچو عضوي به درد آورد روزگار             دگر عضوها را نماند قرارتو كز محنت ديگران بي غمي        نشايد كه نامت نهند آدميسعديبيت اوّل را بدين گونه هم مي نويسند : بني آدم اعضاي يك پيكرند        كه در آفرينش ز يك گوهرندامّا كدام بيت از سعدي است؟به تحقيق گونه ي نخست از سعدي است زيرا :1. قديمي ترين نسخه ي موجود از گلستان سعدي نسخه ي ياقوت مستعصمي است كه در زمان حيات سعدي به نگارش در آمده است و در آن گونه ي نخست آمده است.2. ياقوت مستعصمي عرب زبان بوده و با زبان فارسي آشنايي نداشته كه مانند برخي كاتبان به درك و سليقه ي خود در شعر سعدي دخل و تصرّف نمايد.3. واژه ي « پيكر » در زمان سعدي به معناي « مجسّمه » بوده است نه بدن و جسم.

  • قالب هاي شعر فارسي

    قالب هاي شعر فارسي بيت : به هر سطر از يك شعر بيت مي گويند .     ( نكته : كوچكترين واحد شعر يك بيت است .  ) مصراع ( مصرَع ) : هر بيت از دو قسمت تشكيل شده است كه هر قسمت يك مصراع نام دارد .  ( نكته : كمترين مقدار سخن آهنگين را مصراع مي نامند . ) مثال :          بشنو اين ني چون شكايت مي كند        از جــدايي ها حــكايـت مـي كند قافيه : به كلمات غير تكراري گفته مي شود كه در پايان بيت ها و مصراع ها مي آيند ، بطوري كه يك يا چند حرف آخر آنها با هم مشترك است . نكته (1) : حرف يا حروفي كه در كلمات قافيه مشترك مي آيند « حروف قافيه » نام دارند . مثال (1) :     آتـش عشـق است كانـدر ني فتــاد            جـوشش عشـق است كانـدر مـي فتـاد مثال (2) :      سرآن ندارد امـشب كه برآيد آفتابي         چه خيالها گـذر كـرد و گذر نكرد خوابي                 به چه ديرماندي اي صبح كه جان مابرآمد           بـزه كــردي و نكـردند مـوذنـان صـوابـي نكته (2) : اگر دو كلمه قافيه در تلفظ يكسان ، ولي در معني متفاوت باشند قافيه درست است . مثال :         آتش است اين بانگ ناي ونيست باد           هـر كـه اين آتـش نـدارد نيـست بـاد   توضيح : اين بيت داراي دو قافيه است كه هر دو كلمه قافيه، از نظر شكل ظاهري با هم يكسان هستند امّا از جهت معني با هم فرق دارند . بطوري كه نيست در مصراع اول فعل و در مصراع دوم اسم مي باشد و كلمه باد در مصراع اوّل اسم ، امّا در مصراع دوم فعل دعا است . قافيه مياني : گاهي براي غني تر كردن موسيقي شعر علاوه بر قافيه پاياني ، قافيه اي در ميان مصراع مي آيد كه به آن قافيه مياني گويند . مثال :            ملكا ذكر تو گويم كه تـو پـاكي و خـدايي     نروم جز به همـان ره كه تـوام راه نمـايي                      همه در گاه تو جويم همه از فضل تو پويم        همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزايي بيت مُقفّي : ابياتي كه مصراع هاي دوم آنها هم قافيه باشند . مثال :            نه چـنان گناهـكارم كه به دشمـــنم سپاري      تو به دست خويش فرماي اگرم كني عذابي               دل همچوسنگت اي دوست به آب چشم سعدي      عجب است اگر نگـردد كه بگـردد آسيـابي بيت مُصرّع : به بيتي گفته مي شود كه در هر دو مصراع آن قافيه رعايت شده باشد . مثال :            زميـن گشـت روشـن تـر از آسمـان          جهـانـي خـروشـان و آتــش دمــان رديف : كلمات يا كلماتي است كه بعد از قافيه در پايان مصراع ها و ابيات مي آيند و عيناً از نظر لفظ و معني يكسان مي باشند . مثال :            برق با شوقم شـراري بيش نيـست          شعله ، طفل ني سـواري بيش نيست                   آرزوهــاي  دو  عــالــم   دستــگـاه           ...