تحقیق درمورد شغل آموزگاری

  • مقاله در مورد شغل معلمی ، معلم ، روز معلم ، دبیر ، استاد ، مدرس

    مقاله در مورد شغل معلمی مقدمه دغدغه معلم هميشه اين است که حيات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انساني بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دين، همت اساسي آدمي باشد و هيچ بيگانه اي را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشي دين و ميهن فراهم نيايد. در اين مسير خطير، بزرگاني گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان مي درخشد. علامه شهيد استاد مرتضي مطهري (رحمه الله) از همين طايفه مقدس است که در سنگر تعليم و تعلم، به قله هاي رفيعي دست يافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامي ـ که خود معلمي بزرگ است ـ همه آثارش را مفيد مي داند و بهره برداري از آنها را سفارش مي کند ... مفهوم علم ـ امروزه در زبان پارسي و عربي کلمه «علم» به دو معناي متفاوت بکار برده مي شود. 1- معناي اصلي و نخستين علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن کريم به اين معنا اشاره دارد که  « هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون» «آيا يکسانند آنان که مي دانند و آنان که نمي دانند.» (زمر/ 9)از اين منظر به همه دانستنيها صرف نظر از نوع آنها علم گفته مي شود مطابق اين معنا، اخلاق، رياضيات، فقه، ‌دستور زبان، مذهب، زيست شناسي و نجوم همه علم اند... کلمه  Knowledge در انگليسي و Connaissance  در فرانسه معادل اين معنا علم اند. 2-کلمه علم در معناي دوم منحصراً به دانستني هايي اطلاق مي شود که بر تجربه مستقيم حسي مبتني باشند... علم در اين جا در برابر همه دانستنيهايي قرار مي گيرد که آزمون پذير نيستند. اخلاق (دانش خوبي ها و بديها) متافيزيک (دانش احکام و عوارض مطلق هستي) عرفان (تجارب دروني و شخصي) منطق (ابزار هدايت فکر) فقه، اصول، بلاغت، و ... همه بيرون از علم به معناي دوم آن قرار مي گيرند و همه به اين معنا غير علمي اند کلمه SCIENCE در انگليسي و فرانسه معادل اين معنا علم اند. ديده مي شود که علم در اين معنا بخشي ازعلم به معناي اول را تشکيل  مي دهد و به سخن ديگر علم تجربي نوعي از انواع دانستنيهاي بسياري است که در اختيار بشر مي تواند قرار گيرد. رشد علم به معناي دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حاليکه علم به معناي مطلق آگاهي (معناي اول) تولدش با تولد بشريت هم آغاز است. آيه قرآني «خلق الانسان علمه البيان» (خداوند رحمن انسان را آفريد و بيان را به وي تعليم داد/ رحمن/4و3) بهترين مويد اين معناست.  معناي عالم با توجه به دو تعريف از علم ـ در نگاه اول به علم که نگاه ترکيبي به معرفت است خداوند معلم اول و پيامبر معلم ثاني است چرا که پس از تعليم آدم توسط خداوند دستور «قال يا آدم اننبئهم باسمائهم» (اي آدم ملائکه را به اين اسماء آگاه ساز/ بقره 33) آدم عليه السلام داده شده اين بدان جهت است که اساساً هدف آفرينش انسان با علم و معرفت پيوند ناگستني ...



  • ابن سینا

    ابن سینا ابن سینا (شیخ الرئیس ابو علی سینا) یا پور سینا (۹۸۰ - ۱۰۳۷) دانشمند, فیلسوف و پزشک ایرانی بود. وی ۴۵۰ کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته‌است که تعداد زیادی از آن‌ها در مورد پزشکی و فلسفه‌است. جرج سارتون او را مشهورترین دانشمند سرزمین‌های اسلامی می‌داند که یکی از معروف‌ترین‌ها در همهٔ زمان‌ها و مکان‌ها و نژادها است. کتاب معروف او کتاب قانون است. زندگی ابن سینا بلخی یا پورسینا حسین پسر عبدالله زاده در سال ۳۷۰ هجری قمری و در گذشته در سال ۴۲۸ هجری قمری، دانشمند و پزشک و فیلسوف بود. نام او را به تفاریق ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفته‌اند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجة‌الحق شرف‌الملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهم‌ترین کتاب‌های او عبارت‌اند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در پزشکی. «بوعلی سینا را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگ‌ترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچ‌یک از حکمای مسلمین نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامه‌ای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگ‌ترین کسی است که از عهده این کار برآمد.»(اموزش و دانش در ایران، ص۱۲۵) «وی شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود.»(خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۴۹۳) بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است: پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم .نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می‌بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان‌که آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند.   در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانش‌های روزگار خود چیزهایی می‌دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری ...

  • تأیید رتبه های خبره و عالی

     موضوع : ارسال مدارک مشمولین رتبه های خبره و عالی با سلام و احترام ،    به استناد بخشنامه شماره 710/176089 مورخ 1392/01/18 اداره کل و باعنایت به بخشنامه شماره 710/69 مورخ 1391/12/28 وزارت متبوع در خصوص ارسال مدارک لازم برای تایید رتبههای خبره وعالی همکاران توسط معاونت راهبردی ریاست جمهوری،لازم است تمام همکاران شاغل که رتبه شغلی مندرج در حکم آنها خبره یا عالی است ویا تاتاریخ 1392/07/01 حائز رتبه خبره یا عالی می شوند، مدارک لازم را به شرح ذیل ارسال نمایند و طبق دستورالعمل  همکارانی که از ارائه مدارک خودداری نمایند، هرگونه مسؤولیت و عواقب ناشی از عدم ارائه مدارک متوجه خودشان خواهد بود.گفتیم وشنیدیم ولی کلکه. مدارک لازم :1-فرم شماره 1 و 2 و فرم ویژه ارتقاء خبره یا  عالی که   ضمیمه این بخشنامه می باشد ، تایپ و بدون تغییر در شکل فرم‌ها ازهر کدام دو نسخه پرینت گرفته شودو فایل تایپی آن روی یک سی دی ثبت (رایت) شده باشد. (نمونه فرم تکمیل شده نیز برای راهنمایی بیشتر همکاران به پیوست ارسال می شود) 2- ارایه یک عدد سی دی مشتمل بر فایل تحقیق یا تجربیات شغلی همکاران که دارای طرح روی جلد ، فهرست، شماره صفحه و منابع بوده و درحداقل  50  صفحه تایپ شده و با فرمتPDF   بر رویCD   ثبت ( رایت ) شده باشد . نکته : 1-باتوجه به اینکه تاریخ اجرای بخشنامه ارتقای رتبه از 88/01/01 بوده ، لذا همکارانی که از تاریخ 88/01/01 دارای 24 سال سابقه و بیشتر بوده‌اند فقط می‌بایست مدارک ارتقای رتبه عالی را تکمیل نمایند.سابقه خدمت قابل قبول و سابقه تجربی قابل قبول و جمع دوره تصدی در هرصورت باید 24 سال ثبت شود و در فرم ویژه تاریخ اجرای رتبه قبلی (خبره)880101 و تاریخ اجرای رتبه جدید (عالی)نیز880101  است . 2- همکارانی که از 88/01/01 لغایت  92/07/01 دارای 18 سال سابقه می شوند لازم است مدارک ارتقای رتبه خبره را تکمیل نمایند. سابقه خدمت قابل قبول و سابقه تجربی قابل قبول و دوره تصدی در هر صورت باید 18 سال ثبت شود و در فرم ویژه تاریخ اجرای رتبه قبلی(ارشد) 830401 و تاریخ اجرای رتبه جدید تاریخی باشد که شخص دارای 18 سال سابقه است . 3-همکاری که بعد از 88/01/02  سابقه آنها به 24 سال می رسد لازم است هم مدارک ارتقای رتبه خبره و هم مدارک ارتقای رتبه عالی را تحویل دهند . مثلا آقای x تا تاریخ88/01/01 دارای 23 سال و6 ماه سابقه است و در تاریخ 88/07/01 سابقه وی 24 سال شده است. ایشان می بایست ابتدا فرم 1 ویژه رتبه خبره(سابقه خدمت قابل قبول و سابقه تجربی قابل قبول و جمع دوره تصدی 18 سال) وفرم 2 و در فرم ویژه ارتقای رتبه خبره تاریخ اجرای رتبه قبلی( ارشد = 830401 ) و تاریخ اجرای رتبه جدید ( خبره =880101) ثبت و یک تحقیق 50 صفحه ای با طرح روی جلد ویژه رتبه خبره ارائه ...

  • تجربیات مثبت شغل معلمی ،برای معلمان ، مدیران و کلیه همکاران ومسئولان آموزش وپرورش 110 تجربه مفید و خ

    97-  به یک مورد جالب  دست یافتم و آن اینکه اکثریت معلمان مورد احترام واقعی مسئولین قرار نمی گیرند ، یعنی احساس تشخص و مفید بودن ندارند و این احساس را ندارند که اداره به وجود آنان نیاز دارد ، با ورود به اداره تقریبا" مانند یک مراجعه کننده یا سرباز یا پست چی و کنتور نویس برق و غیره با وی برخورد سردمیشود ! تکریم معلم واقعا" اشکال دارد  و فکر نمی کنم بتوانم منظورم را اینجا به نحو احسن برسانم . اگر معلم احساس کند اداره ،وی را به عنوان یک کارشناس (منظورم مدرک کارشناسی نیست ، چون یک آموزگار فوق دیپلم ایتدایی کاری می کند که از دکترای رشته دیگر بر نمی آید ) مورد نیاز  می داند و اگر امثال او نبودند کار آموزش و پرورش با مشکل مواجه می شد ، اگر یک معلم قبول داشته باشد که فردی است دارای رتبه بالای اجتماعی ، اگر با برخورد های حاکی از دوستی و احساس نیاز تمام مسئولین اداره یا بهتر بگویم کارکنان داخل ساختمان اداره ، مواجه شود این طور نخواهد شد .  متاسفانه معلمین ما  فکر می کنند در دولت و در وزارتخانه به عنوان سیاهی لشکر بدانها نگاه می شود و چون زیاد هستند ، هزینه زیادی هم برای نظام دارند و صرفه جویی ها و مالیات ها ابتدا برای آنها اعمال می شود و...   اینکه یک مسئول اداره برود مدرسه و جرات نکند وظیفه نظارتی خود را  خوب انجام دهد به نام "احترام به معلم "  به عنوان مثال برخورد نامناسب وی با دانش آموزان ،استفاده از ارعاب و ترس و وحشت، عدم استفاده از روش های تدریس جذاب ، سخت در اشتباه است ، باید آنجا موارد لازم را به قصد راهنمایی متذکر شود نه به قصد مچ گیری ، باید به عکس قضیه نگاه شود که وقتی یک فرهنگی به اداره آمد با وی برخورد کاملا" صمیمی شود ، کارش را راه بیاندازند ، به پیشنهاداتش توجه کنند ،به صورت موردی مورد تشویق یا مطرح شدن قرار گیرد ،نتیجه پیگیری کارش را به اطلاعش برسانند و در یک کلام  اعمال مدیریت روابط انسانی در آموزش و پرورش تقریبا" به فراموشی سپرده شده است ! و دوم ارزش و هویت معلم به صورت عمومی  برای خودش هم نامشخص است !یعنی از پرچمداری خدمت معنوی تا احساس نیاز برای انتخاب شغل دوم جهت کسب درآمد ،و جایگاهش در زمینه تغییر وتحولات فرهنگی و موثر بودن در جامعه ، نمی داند کجای این جریانات قرار دارد .سهم و اهمیتش چقدر است .www.zibaweb.com 98-  متاسفانه اینقدر در آمار و ارقام و گزارشها گم شده ایم که من فکر می کنم حتی از این آمار و ارقام ، برداشت مثبتی  در رابطه با ایجاد انگیزه در معلم نداریم ، حال و هوای مدیریت کار مداری (یا مدیریت وظیفه مداری)دارد بر سطوح مختلف آموزش و پرورش سایه می افکند و مشکلات زیادی را به وجود خواهد آورد ،  به نظر بنده  تفاوتهای ...

  • شرح وظایف یک معلم

    واحد سازماني : دبستان  عنوان پست / شغل : معلم     شرح وظايف :   شاغل اين پست زير نظر مدير مدرسه بشرح زير انجام وظيفه مي نمايد : ـ كوشش و اهتمام در بوجود آوردن محيطي كاملاً آموزنده و پرورش دهنده در كلاس منطبق با موازين و معيارهاي اسلامي بطوريكه زمينه شكوفا شدن استعدادهاي فطري و خدادادي دانش آموزان از هر جهت فراهم باشد . ـ كوشش در ايجاد روحيه نظم و تربيت و دقت و همكاري و تعاون در دانش آموزان و علاقمند نمودن آنان به تحقيق و تفحص . ـ اجراي برنامه هاي آموزشي ـ پرورشي مصوب  تدريس بموقع كليه مواد برنامه طبق جدول ساعت كارهفتگي و با زمان بندي سالانه و اهتمام در بهبود كيفيت آموزشي از طريق بكار گرفتن شيوه ها و روشهاي جديدي تدريس با استفاده از وسايل كمك آموزشي و تهيه طرح درس . ـ فراهم كردن موجبات ارزشيابي بموقع از پيشرفت تحصيلي دانش آموزان و تجزيه و تحليل نتايج آنان و شناسائي علل پيشرفت يا عدم پيشرفت تحصيلي و سعي در تقويت نقاط قوت و اتخاذ تدابير لازم جهت رفع نقاط ضعف يادگيري دانش آموزان . ـ انجام ارزشيابي هاي تشخيصي ، تدريجي و پاياني برابرآئين نامه ها و دستورالعمل هاي مربوط . ـ دقت در برگزاري امتحانات شفاهي و عملي دانش آموزان . ـ تصحيح دقيق اوراق امتحانات دانش آموزان اعم از داخلي يا نهائي برحسب مورد برابر دستورالعمل هاي صادره از سوي آموزش و پرورش . ـ رسيدگي مستمر به تكاليف دانش آموزان و سعي در حسن خط و بهبود كار آنان . ـ تبادل نظر با معلمان و مشاوران راهنما و شركت در شوراهاي آموزشي ـ پرورشي مدرسه و گردهمائي ها و دوره هاي كارآموزي و ارائه پيشنهادهاي لازم . ـشرك فعالانه در گروههاي آموزشي مربوط و تبادل نظر با ساير كاركنان در اجراي بهتر برنامه هاي درسي و ارائه پيشنهادهاي لازم . ـ پيشنهادهاي لازم در مورد برنامه هاي درسي پرورشي ، روشها و وسايل و اجراي مصوبات شوراها در حدود مقررات مربوط . ـ همكاري و تبادل نظر با اولياء دانش آموزان در موارد لازم بمنظور آگاهي از وضع رفتار و تحصيلات دانش آموزان و راهنمائي خانواده ها براي چاره جوئي دشورايها و مسائل تحصيلي دانش آموزان با اطلاع مدير مدرسه . ـ رسيدگي مرتب به كيفيت پيشرفت تحصيلي دانش آموزان و ثبت نمرات آنان براساس مفاد آئين نامه امتحانات انجام آزمايشها و كارهاي علمي لازم با توجه به محتواي كتب درسي مربوط . ـ ثبت خلاصه اي از آزمايشهاي انجام شده و نتايج آن توسط دانش آموزان يا معلم در دفتر مربوط . ـ دقت و مراقبت در وضع پوشش دانش آموزان و تذكر مطالب لازم به آنان در اين زمينه . ـ شركت فعال در جلسات شوراي معلمان و اظهار نظر و ارائه پيشنهادهاي لازم . ـ توجه به تفاوت هاي فردي دانش آموزان ...

  • زندگی نامه جان دیویی

    زندگی نامه جان دیویی

    زندگی نامه جان دیویی جان دیویی در روز بیستم اکتبر سال 1859 میلادی در شهر برلینگتون در ورمونت آمریکا به دنیا آمد. او پس طی مراحل تحصیلی مقدماتی وارد دانشگاه جان هاپگینز شد و در کنار تحصیل در رشته فلسفه به شغل آموزگاری در مدرسه نیز مشغول بود. دانشگاه جان هاپکینز تا زمان فارغ التحصیلی او تحت سرپرستی جرج اس موریس بود که گرایشهای آرمانگرایی داشت و توانسته بود ذهن دیویی را با اندوخته های خود در این خصوص پر کند. دیویی جان هاپکینز را به قصد تصاحب یک منصب پیشنهادی به سوی دانشگاه میشیگان ترک گفت. اولین فعالیت جدی دیویی در فلسفه تلاشی بود که در خصوص ترکیب شیوه در حال پیدایش روانشناسی تجربی با پایه های اصلی آرمانگرایی موریس صورت داد. دیویی طی دهه 1890 بویژه بعد از حضورش در دانشگاه تازه تاسیس شیکاگو در سال 1894، در آغار راهی قرار گرفت که شروعش منجر به فاصله گرفتن او از مابعدالطبیعه آرمانگرایی شد؛ روندی که دیویی در زندگینامه خود با نام "استبدادگرایی تا تجربه گرایی به آن اشاره داشته است. دیویی با تاثیر بسیار از "اصول روانشناسی" ویلیام جمیز، به رد ادعای آرمانگرایان پرداخت که در آن با مطالعه پدیده های تجربی، دنیا را ذهن انسان می‌دانستند.مشاجره با رئیس دانشگاه شیکاگو، دیویی را در سال 1904 مجبور به ترک این دانشگاه کرد و پس از آن به تدریس در دانشگاه کلمبیا پرداخت و تا زمان بازنشستگی در این دانشگاه باقی ماند. دیویی در طی این سال ها بسیاری از آثار ارزشمند خود را به رشته تالیف در آورد.جان دیویی در اول ژوئن سال 1952 میلادی دار فانی را وداع گفت. آثار کارها و نوشته های بسیار با ارزش دیویی در طول یک زندگی پر کار و طولانی صورت گرفته است که این کارها حوزه های بسیاری از فلسفه در کنار مسائل آموزشی، اجتماعی و سیاسی را در بر می گیرد. این نوشته ها و مقالات، با جهد زیاد توسط جوان بویدستون و همکاران او در قالب 37 جلد کتاب برای انتشارات دانشگاه ایلینویز جمع آوری شده است. از مهمترین آثار وی می توان به موارد زیر اشاره کرد:- طرح یک نظریه انتقادی ذر اخلاق (1881).- مطالعاتی در نظریه منطقی (1903). در این کتاب دیویی به دین خود نسبت به ویلیام جیمز اعتراف کرده است.- رغبت و کوشش در تعلیم و تربیت (1913)- فلسفه و سیاست آلمان (1915)- دموکراسی و تعلیم و تربیت (1916)- بازسازی در فلسفه (1920)- تجربه و طبیعت (1925)- اجتماع و مشکلات آن (1927)- در جستجوی یقین (1929)- فلسفه اصالت فرد، قدیم و جدید (1930)- منطق: نظریه تحقیق (1938). این آخرین کتاب را جان دیویی در 79 سالگی نوشت. عده ای این کتاب را بزرگترین اثر او می دانند. دیویی و عملگرایی جان دیویی فلسفه را با تمام ماجراهای حیات آدمی همراه می دانست. معتقد ...

  • شايسته سالاري

    شایسته‌سالاری (meritocracy) به شیوه‌ای از حکومت یا مدیریت گفته می‌شود که در دست‌اندرکاران بر پایهٔ توانایی و شایستگی‌شان برگزیده شوند و نه بر پارهٔ قدرت مالی یا موقعیت اجتماعی و فامیلی. فناوری‌های نوین و شتاب تحولات و تغییرات، نیاز به نیروی انسانی متخصص را بیش از پیش کرده است .این امر بنگاهها و دولت را به سوی نظام و سیستمی شایسته سالار رهنمون می‌کند. در جوامع شایسته سالار، نگرش‌های خویشاوندسالاری، قبیله گرایی، حزب سالاری و غیره مطرود است. نظام شایسته سالار، نظامی است که در آن افراد مناسب در مکان و زمان مناسب منصوب شده و از ایشان بهترین استفاده در راستای اهداف فردی، سازمانی و اجتماعی به عمل آید. باید توجه داشت که شایسته سالاری، نه یک نوع حکومت، بلکه یک ایدئولوژی می باشد .شایسته سالاری غالبا و به اشتباه یک نوع حکومت تلقی می شود، در حالیکه شایسته سالاری در حقیقت یک رویکرد و یک فاکتور جهت انتصاب اشخاص در یک حکومت است . افراد در سیستم شایسته سالار، بر اساس معیارهای متغیری از شایستگی مورد قضاوت قرار می گیرند .این معیار ها می توانند زمینه های گسترده ای، از هوش گرفته تا پایبندی به اخلاقیات، از استعداد عمومی تادانش در زمینه ی خاص را در بر بگیرند . یکی از انتقادات وارد شده به این رویکرد، اشاره به این حقیقت دارد که [۱]"شایستگی" یک مفهوم عمیقا سابجکتیو و مبهم می باشد که بالقوه فاقد وضوح کافی و در معرض سوءاستفاده است .   مدل فرآیندی شایسته سالاری در سازمانهای ایرانی  استقرار مدیران شایسته در مجموعه سازمانها نیاز به سازوکارهایی مختلف دارد که طی یک فرایند بلندمدت ومنطقی امکان می پذیرد.  1- شایسته خواهی به معنی ایجاد فرهنگ احترام به شایستگان و باور و به کارگماردن آنها در جامعه و سازمان است . 2- شایسته یابی : در شایسته یابی به قابلیت و شایستگی توجه می شود به عبارتی قابلیت که مجموعه ای مرکب از مهارتها وویژگی های شخصی و شخصیتی و رفتارهایی است که به طور مستقیم برعملکرد موفق در شغل مرتبط است به دو دسته تقسیم می شود : قابلیت های پایه ای که فرد با داشتن آنها حداقل انتظارات واستانداردهای یک شغل را برآورده می کند و قابلیت های متمایزکننده که عملکرد فرد را به سطح متوسط به بالا می برد ، که این قابلیت در شایسته یابی بیشتر مورد توجه است. 3- شایسته گزینی / شایسته گماری : سازمان باید با تجزیه وتحلیل شغل موجود ، ویژگی های موردنیاز هر شغل را مشخص کند . در این جا اشاره به این نکات ضروری است که شایستگی مطلق ودائمی نیست بلکه امری نسبی است ودیگر اینکه با توجه به تعدد سطوح مدیریتی ، هر فرد باید در رده وسطح خودش قرار گیرد وهر فردی مناسب ...

  • مقام معلم

    مقام معلم

    معلم چیست که شخصیتش باشد؟ روزی در نت کافی نشسته بودم و ایمیل هایم را مطالعه میکردم، در غرفه  پهلویم دو نفر البته از جمله روشنفکران شهر با هم نشسته و در موردی  شخصی که معلم بود صحبت میکردند در جریان صحبت بحث آنها روی  شخصیت معلم کشانده شد و یکی از آنها بدون کدام فکر و دقت بیدرنگ  گفت معلم چیست که شخصیتش باشد؟ بدون این که فکر کند که اگر او  خود به مقام و مرتبه بلندی رسیده است حاصل زحمات چی کسی است  ایا معلم در تعلیم وی هیچ نقشی نداشته؟ آیا او خود توانسته به مقام  برسد بدون اینکه از کسی چیزی بیاموزد بناءً من تصمیم گرفتم تا نکاتی  چند در مورد شخصیت معلم بنویسم و به خدمت دوستان قرار دهم،  امیدوارم توانسته باشم تا حدی مقام و منزلت معلم را طی مقاله هذا    برای دوستان معرفی نمایم.   شخصیت معلم معلم شمعیست که خود میسوزد ولی اطراف خود را نور افشان میسازد! معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر است توانمندیست. معلمی در قران به عنوان جلوه یی از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات  مقدس خداوند بزرگ تبارک و تعالی است. در نخستین آیات مبارک از قران کریم که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم(ص)  نازل  شد، به این هنر خداوند(چ) اشاره شده است: « اقرأ باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم،  الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم،»(علق آیه 1-5 ) ترجمه: بخوان بنام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته  سرشت بخوان! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم،  آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست. در این آیات خداوند(ج) خود را «معلم» میخواند و جالب اینکه معلم بودن خود  را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده  است. مقام معلم بودن خدا(ج) بعد از آفرینش قرار داد، نوع انسان را که هیچ نمی  دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت  خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:   چو قاف قدرتش دم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد   از این رو، میتوان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است. به همین ترتیب تمامی انبیاء معلمان هستند که هر یک به نوبه خود برای  رهنمایی بشر از طرف خداوند(ج) برگزیده شده اند.چنانچه سردار انبیاء  پیغمبر بزرگ اسلام حضرت محمد(ص) در مورد میفرماید: ترجمه: به تحقیق من معلم فرستاده شده ام. از حدیث فوق چنین استنباط میگردد که مقام معلم عالیترین و بزرگترین مقام  در جهان به حساب میرود. شاعری در مورد مقام معلم چقدر خوب فرموده است:   آموزگار اگرچه خداوندگار نیست بعد از خدا بهتر ز آموزگار نیست   حضر محمد(ص) آخرین پیامبر است که از طرف خداوند(ج) برای هدایت و  رهنمایی بشر فرستاده ...

  • عوارض خوابیدن در بین الطلوعین

      عوارض خوابیدن در بین الطلوعین بین الطلوعین یعنی بین دو دمیدن طلوع روشنایی،  یعنی بین طلوع فجر(نماز صبح) تا طلوع آفتاب  ( صبح صادق) . چنین حالتی در غروب هم وجود دارد.در مورد خوابیدن كه یك امر طبیعی است، در كلام اومه هدی صلواه الله عليهما اجمعين  آمده است كه "در ساعات اولیه شب بخوابید و بین الطلوعین بیدار باشید".متاسفانه درحال حاضر افراد بسیاری  این گونه مسائل را صرفاً به عنوان دستورالعمل های ارشادی و اخلاقی در نظر می گیرند، در حالی كه این دستورات ابعاد كوناكوني دارد. به عنوان نمونه یكی از فواید عمل به فرمايش مذكور، این است كه هورمونی در بدن به نام هورمون رشد (سوماتوتوروپ) وجود دارد كه بیشترین میزان ترشح آن حدود دو ساعت بعد از غروب آفتاب می باشد (زیرا بدن انسان یك فیزیولوژی خاصی دارد كه با عالم هماهنگ می باشد) از طرفی در كلام خازنان وحي آمده كه بعد از عشا بخوابید. اینكه خواب کافی در زمان مناسب، باعث بلندی قد می شود، به این دلیل است كه در اوایل شب، این هورمون ترشح می شود و اگر كسی سر شب بخوابد، رشد متناسب و متعادلی پیدا می كند.اما یك سری از هورمون های استرس زا وجود دارند (البته در جای خود مفید می باشند) كه به آنها "كورتیكواستروئید" گفته می شود، مانند هورمون های "آدرنالین" و "نور آدرنالین". بیشترین میزان ترشح این هورمون ها دو ساعت قبل از طلوع آفتاب می باشد؛ یعنی دقیقا هنگام بین الطلوعین (از طلوع فجر تا طلوع آفتاب). این كه خواب بعد از اذان صبح، باعث ناراحتی و كسلی و پریشانی انسان می شود، ولی بیدار شدن در موقع اذان حالت شادابی می آورد، به خاطر ترشح این هورمون هاست. همچنین اگر زمانی كه این هورمون ها حداكثر ترشح خود را دارند، انسان خواب باشد، احتمال سكته زیاد است. لذا بیشترین آمار مرگ در خواب، در ساعات بین الطلوعین می باشد.حال اگر همین مسئله یعنی نخوابیدن بین الطلوعین را یك پزشك به ما توصیه می كرد، با شوق و اطمینان بیشتری به آن عمل می كردیم، زیرا به كاربردی بودن آن معتقد بودیم، اما دستورات دینی را به عنوان مسائل صرفاً اخلاقی پنداشته و كمتر به آنها توجه می كنیم.متن برخي از احاديث شريفه: مَا عَجَّتِ الْأَرْضُ إِلَى رَبِّهَا عَزَّ وَ جَلَّ كَعَجِیجِهَا مِنْ ثَلَاثٍ مِنْ دَمٍ حَرَامٍ یُسْفَكُ عَلَیْهَا أَوِ اغْتِسَالٍ مِنْ زِنًى أَوِ النَّوْمِ عَلَیْهَا قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ (من‏لایحضره‏الفقیه- جلد4- ص20)عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَّ النَّوْمَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ شَتَاتَ الْأَمْرِ  (مستدرك‏الوسائل- جلد 5 - ص 110)عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ...

  • خلاصه اي از زندگینامه ابن سینا

    خلاصه اي از زندگینامه ابن سینا

    ابن سینا یا پورسینا حسین پسر عبدالله زاده در سال ۳۷۰ هجری قمری و در گذشته در سال ۴۲۸ هجری قمری، دانشمند و پزشک و فیلسوف بود. نام او را به تفاریق ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفته‌اند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجة‌الحق شرف‌الملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهم‌ترین کتاب‌های او عبارت‌اند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در پزشکی. «بوعلی سینا را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگ‌ترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچ‌یک از حکمای مسلمین نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامه‌ای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگ‌ترین کسی است که از عهده این کار برآمد.»(اموزش و دانش در ایران، ص۱۲۵) «وی شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود.»(خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۴۹۳)  بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:  پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می‌بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان‌که آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند. در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانش‌های روزگار خود چیزهایی می‌دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتل به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه می‌آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم. ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من ...