جملات زیبا برای تشکر در پایان نامه

  • نامه ی تشکر آمیز همسری به همسری

    متشکرم:برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.برای همه وقت هایی که به حر ف هایم گوش کردی.برای همه وقت هایی که به من شهامت و جرأت دادی.برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من هستی.برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم".برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی. برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.به خاطرهمه این ها، هیچ وقت فراموش نکن که:همیشه برای گوش دادن به حرف هایت آمادگی دارم. همیشه پشتیبانت هستم.من مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود.فقط کافی است چیزی از من بخواهی، بلافاصله از آن تو خواهد شد.می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم.من کاملاً به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی.در دنیا تو از هر چیزی برایم مهمتر هستی.همیشه دوستت دارم، چه به زبان بیاورم چه نیاورم.همین الان در فکر تو هستم.تو همیشه برای من شادی می آوری به خصوص وقتی که لبخند بر لب داری.من همیشه برای تو این جا هستم و دلم برایت تنگ است.هر وقت که احتیاج به درد و دل داشتی روی من حساب کن. تو در تمام ضربان های قلبم حضور داری.



  • نامه ی برای پسرم برای زمانی که خداوند به تو فرزند دختر عطا می کند.

    نامه ی برای پسرمپسرم تو زمانی پدر خواهی شد و شاید خداوند به تو فرزند دختری عطا کردپسرم سالهای شگفت انگیزی با دخترت داری !!!در هفته اول تولدش این موضوع را درک خواهی کردکه او دختر استو به مانند تمامی دخترها سعی در جذب دیگران خواهد داشت .پدر بودن تو نیز این حقیقت را تغییر نمی دهد.این حقیقت را بپذیر که با هر رفتارشبرتو تاثیر گذار خواهد بود .از همین سن تلاش کن با او رابطه موثری داشته باشی منتظر نباش پانزده ساله شودزیرا در آن زمان ایجاد ارتباط بسیار سخت خواهد بود.پسرم وقتی که از سر کار به خانه باز می گردیاو را در آغوش بگیر این کار برای هر دوی شما لازم است او را در آغوش بگیر و تکان بده و برایش آواز بخواناو عاشق شنیدن صدای توست !وقتی که خردسال است بگذار روی سینه ات بخوابد زیرا به آرامی ، دنیا برایش معنی می یابد.پسرم اجازه بده وارد دنیایت شودبگذار ببیند که چگونه صورتت را اصلاح می کنیو یا کار دیگری انجام میدهی مهم نیست که چه کاری انجام می دهی .او فقط عاشق بودن در کنار توست.پسرم کلمه " بابا " را دائماً برایش تکرار کن .شاید اولین کلمه ی که یاد بگیرد همین باشد .برای شام ،  بیرون بروید ،  باهم ، فقط خودتان دو نفری .این حقیقت را بپذیر که نمی توانی برای همیشه او را در آغوشت این طرف و آن طرف ببری او درنهایت به تنهایی راه رفتن را خواهد آموخت .پسرم هرگز فراموش نکن که شخصیت تو ، شخصیت او را می سازد .از همان دوران بچگی ، یک گردنبند زیبا برایش بخرو همانطور که بزرگتر می شود ، زنجیر گردنبند را بلند تر کن .گاهی موهایش را شانه بزن از اینکه چقدر این کار برایش لذت بخش است ، شگفت زده خواهی شد .از او بخواه تا در مورد عروسکهایش ، قصه ی برایت تعریف کند .پسرم عکسی از خودت به او بده تا در اولین کیفی که دارد بگذاردشاید برای همیشه اینکار را انجام دهد .پسرم به زودی متوجه خواهی شد که دختر بچه ها دوست دارند چهره خود را نقاشی کنند و وقتی که بزرگتر میشونددوست دارند صورتشان را آرایش کنند .راستی پسرم تا یادم نرفته این مسئله بسیار مهم است که حتما ً ...برای شام خانه باشی . پسرم هرگز لذت تماشای او و مادرش را در کنار هم از دست نده .پسرم, این روزها که مینویسم هنوز پسـرکی هستم ؛  پســرکی کــه روزی مــــرد میشـود , پـدر میشود...  پـــــدرِ تو...

  • "نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش.نامه بسیار زیبا

    حرفهای سر بستهی یک زن و مرد ایرانی ! "نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش" پیاده از کنارت گذشتم، گفتی: "قیمتت چنده خوشگله؟" سواره از کنارت گذشتم، گفتی: "برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!" در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلندگفتی: "زهر مار!" در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت فحش خواهر و مادر بود در پارک، به خاطر حضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی! تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است نه دیگر من به حقوق خود واقفم، و برای گرفتن برابری در مقابل تو تا به انتها استوار و مستحکم ایستاده ام زیرا به هویت خود رسیده ام، به هیچ وجهی از حق خود نخواهم گذشت من با تو برابرم، مرد احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی احتیاجی ندارم که تو حامی باشی خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم با تو شادم آری، اما بدون تو هم شادم! من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم به من بگو ترشیده، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و در غیر اینصورت ترشیده می شدند و در خانه پدر مایه سرافکندگی بودند امروز تو برای هم گامی با من(و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم)باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد خودم را نه به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هیچ قیمتی به تو نخواهم فروخت روزگاری می رسد ...

  • نامه به خدا

    نامه به خدا   یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا ! با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود :  خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد . دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید . این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم . یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام . اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم . هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن ... کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد . نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند . در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ... همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند . عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت ، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود : نامه ای به خدا ! همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده وبخوانند . مضمون نامه چنین بود : خدای عزیزم ، چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم . با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم . من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی ... البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند.