حدیث رازداری

  • سخنان بزرگان در مورد رازداری

    لب مگشاگرچه در او نوش هاست    کز پس دیوار بسی گوش هاست (نظامی ) خداوند از راز درون سینه ها آگاه است ( آل عمران ) آشکار کردن راز برادرت خیانت است،پس،از این کار بپرهیز (حضرت محمد ص ) *هر سخنی که از دو نفر بگذرد،آشکار خواهد شد (حضرت علی ع ) *به دوست هر چه می سپاری بسپار،جز راز خود (حضرت علی ع ) *راز دوستی را در زمان دشمنی ابراز نمودن،دور از شهامت اخلاق و جوانمردی است (امام صادق ع ) *راز تو،خون توست پس نباید در رگ های دیگری جریان یابد (امام صادق ع ) *اگر خواهی راز تو دشمن نداند،با دوست مگو (سعدی ) *از نزدیکی با کسی که قادر به حفظ اسرار و رموز زندگی خود نیست،پرهیز کن (افلاطون )  



  • رازداری - دوستی - جوانمردی

    راز موقع دوستی را در زمان دشمنی ابراز کردن، دور از شهامت و اخلاق جوانمردی است. امام صادق علیه السلام

  • ضرورت رازداری

    هر انساني در زندگي خويش، خواه ناخواه اسراري دارد كه بايستي در نگه داري آن كوشا باشد. برخي از اين اسرار مربوط به خودش و برخي مربوط به خانواده يا جامعه اوست. لزوم مكتوم ماندن اين اسرار به جهت حساسيت و امكان فراوان سوء استفاده طماعان و دشمنان از آنها در راستاي منافع خود و به ضرر فرد صاحب سر مي باشد. مقوله رازداري فضيلتي اخلاقي به شمار مي آيد. اميرمومنان(ع) مي فرمايند: «پيروزي، به محكم كاري بسته است و آن هم به انديشه بستگي دارد و انديشه نيز به نگه داري رازهاست». در مقابل، افشاي اسرار سبب دوري از موفقيت و حتي سقوط و شكست فرد در راه تصميم هاي او مي شود، چنان كه حضرت صادق(ع) فرمود: «برملا كردن راز، (مايه) سقوط است».

  • در سایه سار حکمت های لقمان : آداب اخلاقی و اجتماعی : رازداری

    رازداری : لقمان به پسرش گفت  :  یک سری اسرار که شخصی است را برای خودت نگهدار و آن را نزد همسرت بازگو نکن و از نو کیسه و تازه به دوران رسیده قرض نگیر ولو بخواهی کوه را جابجا کنی. با داروغه و حاکم برادری و دوستی نکن . پسر لقمان بعد فوت ایشان گفت من  یکی از این  حکمت های پدرم  را تجربه کنم . بازار رفت و لاشه خونی  را خرید و به همسرش گفت من یکی را کشتم ان را به کسی نگو و بعد لاشه را دفن کرد و از یک فرد تازه به دوران رسدیه قرض کرد و با قاضی انجا رفاقت کرد .   بعد مدتی با همسرش سر قضیه ای مشاجره نمود همسرش به او گفت تو چند روز قبل یکی را کشتی الان می خواهی مرا بکشی بعد از خانه فرار کرد.و موضوع را به پادشاه گفت و لقمان خانه ان حاکم فرار کرد. پادشاه وقتی لقمان را خانه داروغه رفت گفت من جای لقمان را می دانم پادشاه لقمان را دستگیر کرد . پسر لقمان گفت سبحان الله من رفیق تو هستم به تو پناه اوردم چرا مرا فروختی گفت اینجا بحث جان است من اگر جای تو را نمی گرفتم خودم مسوول بودم . لقمان را نزد پادشاه بردند ان شخصی که او را دیده بود گفت قرض مرا بده شاید رفتی تو را کشتند من پولم را از کجا بگیرم . پسر لقمان گفت صبر کن رها می شوم قرض تو را می دهم او گفت نه من مهلت نمی دهم وقتی پسر لقمان را نزد پادشاه بردند گفتند تو انسان محترمی بودی نباید چنین می کردی؟ پسر لقمان گفت پادشاه را خدا عزیز کند یک نفر را بفرست ان کشته را ببیند فردی رفت و مشاهده شد که ان لاشه گوسفند است نه ادم . پادشاه به پسر لقمان گفت ماجرا چیست . پسر لقمان گفت پدرم نصیحتی مرا کرده بود من می خواستم تجربه کنم.   لقمان به پسرش گفت  سه گروه هستند که مدارا با انان بر مردم لازم است : 1- پادشاه مسلط شده . 2- زن 3- بیمار.   مشورت :   ربیع الابرار :  پسرم هر وقت خواستی دنبال کاری بروی نرو تا اینکه از راهنمایی مشورت بگیری. تنبیه الخواطر : همانا مومن عاقبت اندیشی می کند تا از پشیمانی در امان باشد .   راه دست یابی به خیر دنیا و آخرت : در کتاب اقبال الفرید : ای پسرم تو را به دو چیز سفارش می کنم مادامی که به آنها چنگ بزنی و گوش بدهی در راه سعادت هستی : پولت برای زندگانی و دینت برای آخرت.   مثلها : در قصص الانبیا و بحار الانوار از امام صادق علیه السلام امده است که لقمان به پسرش گفت:   پسرم سرور اخلاق حکیمانه دین خداوند متعال است مثل دین مانند درخت استواری است که ایمان به خدا آب آن است . ( درخت بدون آب خشک می شود ) نماز مانند ریشه های آن است .زکات تنه ان است .برادری و دوستی در راه خدا شاخه های ان است . ( محبت بیشتر شاخ و برگ بیشتر است )برگ های آن اخلاق خوب است و میوه درخت دین ترک محرمات است.همانطوری که درخت با دادن میوه ...

  • معیار های زندگی : رازداری

    هر شخصی بهترین کسی است که باید راز خود را حفظ کند.انسان اگر نتواند راز خودر ا حفظ کند راز دیگران را هم نخواهد توانست خفظ کند. قال الصادق علیه السلام: لا تطلع صدیقک من سرّک الا علی ما لو اطلعت علیه عدوک لم یضرک فانّ الصدیق قد یکون عدوا یوما ما. مشکاة الانوار /3 23هیچگاه دوستت را به رازهای خود آگاه نکن مگر رازی که اگر دشمنت بداند بواسطه آن ضرری به تو نرسد چرا که دوست، روزی دشمن خواهد شد.   امیرالمؤمنین(علیه السلام):  «سِرُّکَ اَسیرُکَ، فَاِنْ اَفْشَیْتَهُ صِرْتَ اسیرَهُ» راز تو اسیر توست، اگر آشکارش ساختی، تو اسیر آن شده ای.   امام علي (عليه السلام) فرمودند: «با سه كس نبايد رازي را در ميان نهاد: زن، سخن چين و احمق.»

  • رابطه رازداری با پیروزی/امام علی ع

    امام علی علیه‌السلام در کلامی حکیمانه رابطه رازداری با پیروزی را تشریح فرموده‌اند. امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمود: پیروزی در دور اندیشی، دور اندیشی در به کارگیری صحیح اندیشه و اندیشه صحیح به رازداری است.متن حدیث:قال علی علیه السلام: الظفر بالحزم، والحزم باجالة الرای، والرای بتحصین الاسرار.«نهج البلاغه، حکمت 48»

  • هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه

    نخستین مهاجر پس از این دستور نخستین خانواده ای که عازم هجرت به شهر یثرب گردیدند، ابو سلمه بود که از آزار مشرکین به تنگ آمده بود و قبلا نیز یک بار به حبشه هجرت کرده بود. پس از این رخصت همسرش ام سلمه را(که بعدها به همسری رسول خدا(ص)درآمد)با فرزندش سلمه برداشت تا به سمت یثرب حرکت کند. قبیله ام سلمه - یعنی بنی مغیره - همین که از ماجرا با خبر شدند سر راه ابو سلمه آمده و گفتند: ما نمی گذاریم ام سلمه را با خود ببری و ابو سلمه هر چه کرد نتوانست آنها را قانع کند و همسرش را همراه ببرد و سرانجام ناچار شد ام سلمه را با فرزندش سلمه نزد آنها گذارده و خود بتنهایی از مکه خارج شود. از آن سو قبیله ابو سلمه - یعنی بنی عبد الاسد - وقتی شنیدند فرزند ابو سلمه در قبیله بنی مغیره است پیش آنها آمده گفتند: ما نمی گذاریم فرزندی که به ما منتسب است در میان شما بماند و پس از کشمکش زیادی که کردند دست سلمه را گرفته و به همراه خود بردند. ام سلمه نقل کرده: که این ماجرا نزدیک به یک سال طول کشید و در طول این مدت کار روزانه من این بود که هر روز صبح از خانه بیرون می آمدم و در محله ابطح می نشستم و تا غروب در فراق شوهر و فرزندم گریه می کردم تا روزی یکی از عمو زادگانم از آنجا گذشت و چون وضع رقتبار مرا مشاهده کرد پیش بنی مغیره رفت و به آنها گفت: این چه رفتار ناهنجاری است؟چرا این زن بیچاره را آزاد نمی کنید، شما که میان او و شوهر و فرزندش جدایی انداخته اید؟ اعتراض او سبب شد تا مرا رها کرده گفتند: اگر می خواهی پیش شوهرت بروی آزادی! بنی عبد الاسد نیز با اطلاع از این جریان سلمه را به من برگرداندند، و من هم سلمه را برداشته با شتری که داشتم تنها به سوی مدینه حرکت کردم و به خاطر تنهایی و طول راه، ترسناک و خایف بودم ولی هر چه بود از توقف در مکه آسانتر بود، و با خود گفتم که اگر کسی را در راه دیدم با او می روم. چون به تنعیم(دو فرسنگی مکه)رسیدم به عثمان بن طلحه - که در زمره مشرکین بود - برخوردم و او از من پرسید: ای دختر ابا امیه به کجا می روی؟ گفتم: به یثرب نزد شوهرم! پرسید: آیا کسی همراه تو هست؟گفتم: جز خدای بزرگ و این فرزندم سلمه دیگر کسی همراه من نیست. عثمان فکری کرد و گفت: به خدا نمی شود تو را به این حال واگذارد، این جمله را گفت و مهار شتر مرا گرفته به سوی مدینه به راه افتاد و به خدا سوگند تا به امروز همراه مردی جوانمردتر و کریمتر از او مسافرت نکرده بودم، زیرا هر وقت به منزلگاهی می رسیدیم شتر مرا می خواباند و خود به سویی می رفت تا من پیاده شوم، و چون پیاده می شدم می آمد و افسار شتر مرا به درختی می بست و خود به زیر درختی و سایبانی به استراحت می پرداخت تا دوباره هنگام سوار شدن که می ...

  • چهل حدیث زیبا از امام جواد(ع)

    چهل حدیث زیبا و مورد استفاده در زندگی امروزی از حضرت جواد الائمه، امام محمد تقی (ع) :   1- قالَ الإمام أبوجعفر محمّد التقی الجواد (علیه السلام) : الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصال: تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.([1]) حضرت امام محمد جواد (علیه السلام) فرمود: مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت كسى كه او را نصیحت نماید.   2- قالَ(علیه السلام) : مُلاقاهُ الاْخوانِ نَشْرَهٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ كانَ نَزْراً قَلیلا.([2]) فرمود: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران - خوب - ، موجب صفاى دل و نورانیّت آن مى گردد و سبب شكوفائى عقل و درایت خواهد گشت، گرچه در مدّت زمانى كوتاه انجام پذیرد.   3- قالَ (علیه السلام): إیّاكَ وَ مُصاحَبَهُ الشَّریرِ، فَإنَّهُ كَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ، یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ أثَرُهُ.([3]) فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور، چون كه او همانند شمشیرى زهرآلود، برّاق است كه ظاهرش زیبا و اثراتش زشت و خطرناك خواهد بود.   4- قالَ (علیه السلام): كَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللهُ كافِلُهُ، وَكَیْفَ یَنْجُو مَنِ الله طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إلى غَیْرِاللهِ وَ كَّلَهُ اللهُ إلَیْهِ.([4]) فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد كسى كه خداوند سَرپرست و متكفّل اوست. چطور نجات مى یابد كسى كه خداوند طالبش مى باشد. هر كه از خدا قطع امید كند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى كند.   5- قالَ (علیه السلام): مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْیَتْهُ الْمَصادِرُ.([5]) فرمود: هركس موقعیّت شناس نباشد; جریانات، او را مى رباید و هلاك خواهد شد.   6- قالَ (علیه السلام): مَنْ عَتَبَ مِنْ غَیْرِارْتِیاب أعْتَبَ مِنْ غَیْرِاسْتِعْتاب.([6]) فرمود: سرزنش كردن دیگران بدون علّت و دلیل سبب ناراحتى و خشم خواهد گشت، در حالى كه رضایت آنان نیز كسب نخواهد كرد.   7- قالَ (علیه السلام): أفْضَلُ الْعِبادَهِ الاْخْلاصُ.([7]) فرمود: با فضیلت ترین و ارزشمندترین عبادت ها آن است كه خالص و بدون ریا باشد.   8- قالَ (علیه السلام): یَخْفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ یَغیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَیْهِمْ تَسْمِیَتُهُ، وَ هُوَ سَمّیُ رَسُول اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) وَ كَنّیهِ.([8]) فرمود: زمان ولادت امام عصر (علیه السلام) بر مردم ـ زمانش ـ مخفى است، و شخصش از شناخت افراد غایب و پنهان است. و حرام است كه آن حضرت را نام ببرند; و او همنام و هم كنیه رسول خدا صلّى الله علیه ...