دانشگاه فرهنگیان ثامن

  • نگاهی به زندگی هوشنگ ابتهاج و نقد اشعارش

    نگاهی به زندگی                                                          هوشنگ ابتهاج  (معروف به سایه )             امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی(زادهٔ۶ اسفند۱۳۰۶، در رشت، استان گیلان)، متخلص به «ه‍. الف سایه»، شاعر و موسیقی‌پژوه ایرانی است.             او در ۶ اسفند۱۳۰۶ در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناسرشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. برادران ابتهاج عموهای او بودند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را دررشت و دبیرستان را درتهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد.             ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالی شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام کاروان(دیرست گالیا...)بااشاره به همان روابط عاشقانه‌اش در گیر و دار مسایل سیاسی سرود. ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت.             منزل شخصی سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نامگذاری، وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه‌است که سایه، شعر معروف (ارغوان)خود را برای آن درخت گفته‌است. این خانه قدمت چندانی ندارد اما از آنجاکه در زمان سکونت سایه در آن محفل ادبی بزرگان شعر و موسیقی و محل نشست‌های آنها بوده‌است دارای ارزش فرهنگی بسیار بالایی است.             ابتهاج از سال۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران (پس از کناره گیری داوود پیرنیا) و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.تعدادی از غزل‌ها، تصنیف‌ها و اشعار نیمایی او توسط موسیقی‌دانان ایرانی نظیرشجریانناظریحسین قوامی اجرا شده‌است. تصنیف خاطره انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده(ایران ای سرای امید)از اشعار سایه‌است. سایه بعد از حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور۱۳۵۷)به همراه محمدرضا چاپ اولین مجموعه اشعار با نام "نخستین نغمه ها" در رشت ۱۳۲۵ كه در قالب شعر كلاسیك بود- انتشار مجموعه "سراب" نخستین تجربه در زمینه شعر نو ۱۳۳۰ انتشارات صفى على شاه- انتشار اولین مجموعه از سیاه مشق دربرگیرنده شعرهاى ۲۵ تا ۲۹- انتشار مجموعه "شبگیر" ۱۳۳۲ نشر توس و زوار- انتشار مجموعه "زمین" ۱۳۳۴ انتشارات نیل- "چند برگ از یلدا" مجموعه شعر، تهران ۱۳۳۴- "یادگار خون سرو" ۱۳۶۰- انتشار مجموعه "سیاه مشق" ۱ و ۲ و ۳ شامل مجموعه غزلیات، رباعى ها، مثنوى ها، دوبیتى و قطعه             ...



  • سماع در تصوف

    مقدمه:در بیشتر آیین ها از رقص و پایکوبی به عنوان وسیله و راهی برای گریز از عالم مادی و تعلقات زمینی و رسیدن به عوالم روحی و معنوی یاد کرده اند.سماع مجموعه موسیقی –آواز- رقص در ادبیات عرفانی برای ارتباط ماورا الطبیعی و غیر مادی عارف  است. پایکوبی و رقص در عرفان وتصوف دریافتی جدید از حال و هوای روحانی است که از آن به عنوان سماع یاد می کنندچکیده:سماع یکی از ارکان و اصول پذیرفته شده در تصوف و طریقت  می باشد در آموزه های صوفیه پذیرش تصوف بدون عامل بودن یا در حد باور این نکته بنیادی امری است دشوار که جای تامل را در اعتقادات سالک وادی طریقت به دنیال خواهدداشت در این مقاله تعریف سماع –چیستی سماع-تاریخچه آن-آداب و مراسم سماع در بین ملامتیه و ارتباط حرکت با روح و روان سماعگر مورد بررسی و دقت قرار گرفته است.کلید وا ژه :سماع-حرکت-تصوف-ملامتیه-سماعگر1) سماع در لغت: سماع در لغت یعنی شنیدن – شنوایی- آواز- سرودن شنیدن صدای خوش که گوش از آن لذت می برد.                                    (لسان العرب/ذیل واژه سماع/ص165)ثعالبي در اين باره مي گويد : هر صوت زيبا که شنيده شود، سماع نام دارد.                                                   (فرهنگ اشعار حافظ/ص265)2) سماع چیست؟سماع، شنیدن، شنوایی، آواز، سرود وجد و پایکوبی و دست افشانی صوفیان منفردأ و جمعأ با آداب و تشریفات خاص. سماع در اصطلاح عارفانه حالتی است که بر اثر هیجانات عاطفی، و غلیان و خروش درونی، و شور و وجد باطنی به عارفان راه معرفت، و سالکان طریقحقیقت، و واصلان به کعبهء وحدت، دست می داده و گاه و بی گاه آنها را وامی داشته که از خواست خود برخاسته و بی خود از خود خویشتن، در هر زمان و هر مکان، بی پروا از قعر و طعن بدخواهان و لعن و شتم دشمنان، همچون مولانا جلال الدین محمد دست بیفشاند و تن بچرخانند و پای بر زمین بکوبند.3)تاریخچه سماع:تعیین تاریخی دقیق برای پیدایش سماع کاری  مشکل است اما می توان تقریبا از آغاز پیدایش تصوف نوعی از سماع نیز وجود داشته است.آنچنان که از متون  تاریخی به خصوص نوشته های صوفیان بر می آید سماع در قرن سوم هجری (دست کم در نیمه دوم آن) در میان اهل تصوف تا حدودی شایع بوده و در قرن چهارم و پنجم به عنوان نشانه و علامت ویزه صوفیان شناخته شده است. سپس مبانی نظری و حدود و ثغور آن توسط امام محمد غزالی مشخص و با عطار و عراقی نظام مند و بالاخره با اعجوبه عرفان و دوران –مولوی-به نقطه کمال خود رسید.                                                (مدرسی .سماع.عرفان و مولوی.ص2-8)مهمترين مروّجان و اساتيد سماع : ابوسعيد ابوالخير ، احمد غزالي ، روزبهان بغلي، اوحدالدين ...

  • تفاوت عرفان و تصوف و زهد

     در اصطلاح عرفان به معنای خداشناسی و شناسایی حق و اسماء و صفات اوست. و همچنین معرفت قلبی است که از طریق کشف و شهود حاصل می شود. و عارف به معنای دانا و شناسنده و کسی است که خدا و اسماء وصفات او را بشناسد. اما تصوف در اصطلاح تزکیه و تصفیه دل است از خواهش های نفسانی و ناپاکی ها و جدا شدن از خلق و خوی طبیعی و رسیدن به صفات روحانی و متخلق شدن به اخلاق الهی است. و صوفی به معنای کسی است که پشمینه پوشد و پیرو طریقه تصوف باشد. نکته قابل توجه در اینجا این است که، اغلب دیده شده که عرفان و تصوف از نظر اصطلاحی مترادف دانسته شده و این دو واژه را به جای هم به کارمی برند، بطوریکه به نظر می رسد این دو به یک معنا بوده و بیانگر یک مکتب واحدند. درحالیکه تصوف برخلاف عرفان علم نیست، بلکه روش و طریقه است؛ طریقه ای زاهدانه بر اساس مبانی شرع و تزکیه نفس و اعراض و روی گردانی از دنیا و سیر به طرف کمال برای وصول و رسیدن به حق تعالی. بنابراین تصوف طریقه ای است که سالک راه حق از طریق آن به حق نائل می شود. این طریقه دارای ویژگی هایی است که آن را از سایر طرق متمایز می کند؛ بدین ترتیب که زاهدانه است، یعنی همراه با پرهیز و اعراض از دنیا و لذایذ آن است. البته اعراض و کناره گیری از دنیا برای رسیدن به حق است. گرچه عرفان و تصوف مترداف به نظر می رسند، اما علاوه بر تفاوت معنایی و اصطلاحی که مورد بررسی قرار گرفت، ازلحاظ اندیشه وروش نیز تمایزاتی با یکدیگردارند، تمایزات به دست آمده در این باب عبارتند از: -1تصوف یک مسلک و روش است؛ روش زاهدانه ای که براساس تهذیب نفس و اعراض از دنیا ونعمتهای آن است. اما عرفان یک مکتب فکری است برای شناخت حقایق و باطن امور از طریق اشراق و کشف وشهود. 2-عرفان یک مفهوم عام و کلی است و تصوف جزئی و خاص است؛ به عبارت دیگرعرفان متضمن تصوف وسایر نحله ها نیز می باشد، اما تصوف شاخه ای از عرفان است. بنابراین رابطه منطقی بین تصوف و عرفان عموم و خصوص من وجه است؛ چرا که در پاره ای از مصادیق جمع شده، بدین صورت که ممکن است شخصی هم عارف باشد و هم صوفی. اما هر کدام مصادیق خاصی نیز دارد؛ اینگونه که شخصی عارف باشد، اما صوفی نباشد ویا اینکه صوفی باشد اما عارف نباشد  3-تصوف بخش عملی عرفان است که بیانگر سیر و سلوک عملی است و عرفان بخش ذهنی و علمی تصوف است.    4 تصوف وصوفی متضمن معنای دینی و مذهبی است؛ چرا که اطلاق نام صوفی مختص عارفانی است که به دین اسلام یا سایر ادیان ایمان داشته باشند، لذا به عارفانی که به هیچ دینی ایمان ندارند، صوفی گفته نمی شود.   -5تصوف براساس مبانی و اصول شرع است، اما عرفان لزوما برمبنا واساس شرع نیست؛ زیرا که برخی از عرفان ها فاقد ...

  • وقتی نوشته ها آرا وگیرا می شوند !

    اصول شعری را رعایت کنیم برای آن که شعری بگوییم باید بدانیم که چه اصولی را رعایت کنیم ودر چه قالبی کلمات رادر کنار هم بگذاریم که از اصل وبنیان شعری پیروی کرده باشد. در نوشته ای که پیش رو دارید ، سعی کرده ام به توصیح برخی از قالب های شعری بپردازم . بیت : هریک از سطرهای یک شعر را یک بیت گویند وکمترین مقدار شعر یک بیت است . مصراع : هربیت شعر شامل دوقسمت است هریک از این بخش ها را یک مصراع گویند وکمترین سخن موزون یک مصراع است . ردیف : به پایان هر مصراع یا در پایان هر بیت اگر واژه یا واژه هایی با یک معنی بعد از قافیه تکرار شود به این واژه ها ردیف گویند. این تکرار تأثیر موسیقی شعررا قوی می کند .  مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید                          که زانفاس خوشش بوی کسی می آید قافیه : به کلمات آخر ابیات که آخرین حرف اصلی آنها یکی باشد در واقع کلماتی با یک آهنگ را قافیه گویند. اگر بیتی دارای ردیف باشد قافیه قبل از ردیف قرار می گیرد .قافیه وردیف حاصل شعر سنتی است اما قافیه اجباری است ، ولی ردیف اختیاری است. سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند                          همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند قصیده : اولین قالب شعری است که از نیمه قرن سوم هجری قمری در ادبیات فارسی به تقلید از شعر عربی پدید آمد وتا روزگار ما مورد توجه شاعران بوده است. شعری است که مصراع اول با مصراع های زوج آن با هم قافیه است وتعدادابیات آن ازپانزده بیت بیشتراست.محتوای قصیده میتواند مدح،ستایش،وصف،پند،اندرز،حکمت،عرفان،رثاءومرثیه باشد.ازقصیده سرایان معروف رودکی ،منوچهری،ناصرخسرو وسنایی وقصیده سرای معاصر ملک الشعرای بهار وامیری فیروزکوهی است. شکل آرایش قافیه ............*      ............* ............       ............* ............       ............* ............       ............* غزل : از جهت شکل قرار گرفتن قافیه درست مانند قصیده است با این تفاوت که تعداد ابیات غزل حداقل 5 وحداکثرتا 17است . درون مایه ومحتوای غزل عاشقانه ، عارفانه ویا آمیزه ای از هر دو ویامضمون اجتماعی است .غزل از قرن ششم (ه - ق) پدید آمده (البته از قرن چهام وپنجم نیز در مجالس شادی خوانده میشد.)وتا امروز از قالب های رایج شعر فارسی است. غزل سرایان معروف سعدی ، مولوی ، حافظ، واز غزلسرایان معاصر شهریار ، رهی معیری و....می باشند. آرایش قافیه در غزل مانند قصیده است . مطلع ومقطع : نخستین بیت قصیده وغزل را بیت مطلع وبیت آخر را بیت مقطع می گویند که معمولاً شاعر تلخص خودرا در بیت آخر ذکر می کند. عشقت رسد به فریاد گر خودبه سان حافظ               قرآن زبر بخوانی در چارده روایت قطعه : شعری است در حداقل دوبیت که فقط مصراع های زوج هم ...

  • مقایسه ذیل سیر العباد و نی نامه

    سير العباد سنایی غزنوی حکيم سنائی سير العباد را سرشار از سر و رمز سروده است و سرشار از حکمت است و فهم آن در خور هر عقلی نيست بلکه نکات فلسفلی پيچيده ای در آن وجود دارد و برای مردم عوام قابل فهم نيست صحبت هائی که از آبای علوی و امهات اربعه و نه فلک و مراتب نفس آدمی (جمادی, نباتی, حيوانی) سخن به ميان آورده که تنها در خور فهم مردم خاصی است . او در مثنوی سيرالعباد در مورد سير نفس و سفر روحانی چنين سخن گفته است که بدان که سفر دو است. سفر جسمانی و روحانی چنانچه عالم دو است, عالم روحانی و عالم جسمانی, سفر جسمانی به جسم باشد در عالم جسمانی و سفر روحانی به روح در عالم روحانی و هر يک از روح و جسم شرط آن ديگر در سفر وی است و در سفر جسمانی دو پای قوی بايد تا سفر ميسّر گردد و همچنين سفر روحانی را بر عقل و معرفت روش ميسّر نشود و چنانچه در سفر جسمانی مقامات و منازل و اهالی که آنرا به ترتيب و تدريج به ديدن سفر روحانی نسق است پس اگر کسی سفر کند از اسفل السافلين که عالم خاک است تا اعلی علييّن که عالم پاک است چنان بايد که اول عالم جسم خود را جولان کند به تامّل تمام و طواف کند گرد اين چهار طبايع که جسم وی از آن مرکب است . چون سردی و خشکی از خاک است و سردی و تری از آب است و گرمی و تری از باد است و گرمی و خشکی از آتش است و نظر کند در نتايج اين طبايع که چون کبر و حسد و حقد و طمع و قبض و بخل و شهوت و شره و عجب . بعد از آنکه عالم را به ترتيب و تدريج طواف کرد و يک يک از منازل اين عالم قطع کرد و همه را در تصرف خود درآورد, بعد از آن روی به مواليد آورد . بعد از آن قدم همّت بر افلاک نهاده که اول آنها فلک قمر است و آخر فلک الافلاک و در هر يک نزول کند و هر يک را در تصرف خود درآورد, آنگاه روی به عقل کل آورد و او را نيز در تصرف خود درآورد, آنگاه روی به عالم وحدت آورد که چونی و چگونگی را بدو راه نيست و آن عالم را نهايت نيست اول و آخر ندارد همه از اوست و همه بدوست . بلکه خود همه اوست و در آن رموز و اشاراتی که به کار برده که در خور فهم همگان نيست اين مثنوی را سنائی به نام سيف الحق محمّد بن منصور سرخسی گفته و وزن آن بر وزن حديقه است (بحر خفيف) . سير العباد معراجی روحانی است و خطاب به افراد خاصی دارد و نکات فلسفی در آن زياد است و آن نفس است در سير العباد نفس و سالک يک نفرند و نفس شروع می کند به سلوک در مسيری که نزول کرده و دوباره آنرا صعود می کند . منظومه ای است عرفانی همراه با سفر به عالم روحانی که با رنگ فلسفی نيز آميخته است در کل مجموعه ای است از سير تکاملی انسان از پايين ترين درجه تا در نهايت به نفس ناطقه که صادر از عقل کل است برسد . در واقع سلوک آدميّت تا مرحله ...

  • شعر عقاب

    خواست تا چاره ی نا چار کند                              دارویی جوید و در کار کند صبحگاهی ز پی چاره ی کار                                گشت برباد سبک سیر سوار گله کاهنگ چرا داشت به دشت                          ناگه ا ز وحشت پر و لوله گشت وان شبان ، بیم زده ، دل نگران                           شد پی بره ی نوزاد دوان کبک ، در دامن خار ی آویخت                             مار پیچید و به سوراخ گریخت آهو استاد و نگه کرد و رمید                               دشت را خط غباری بکشید لیک صیاد سر دیگر داشت                                 صید را فارغ و آزاد گذاشت چاره ی مرگ ، نه کاریست حقیر                        زنده را فارغ و آزاد گذاشت صید هر روزه به چنگ آمد زود                            مگر آن روز که صیاد نبود آشیان داشت بر آن دامن دشت                        زاغکی زشت و بد اندام و پلشت سنگ ها از کف طفلان خورده                           جان ز صد گونه بلا در برده سا ل ها زیسته افزون ز شمار                          شکم آکنده ز گند و مردار بر سر شاخ ورا دید عقاب                                ز آسمان سوی زمین شد به شتاب گفت که : " ای دیده ز ما بس بیداد                    با تو امروز مرا کار افتاد مشکلی دارم اگر بگشایی                                بکنم آن چه تو می فرمایی" گفت : " ما بنده ی در گاه توییم                      تا که هستیم هوا خواه تو ییم بنده آماده بود ، فرمان چیست ؟                      جان به راه تو سپارم ، جان چیست ؟ دل ، چو در خدمت تو شاد کنم                        ننگم آید که ز جان یاد کنم" این همه گفت ولی با دل خویش                      گفت و گویی دگر آورد به پیش کاین ستمکار قوی پنجه ، کنون                        از نیاز است چنین زار و زبون لیک ناگه چو غضبناک شود                         زو حساب من و جان پاک شود دوستی را چو نباشد بنیاد                          حزم را باید از دست نداد در دل خویش چو این رای گزید                      پر زد و دور ترک جای گزید زار و افسرده چنین گفت عقاب                     که :‹‹ مرا عمر ، حبابی است بر آب راست است این که مرا تیز پر است               لیک پرواز زمان تیز تر است من گذشتم به شتاب از در و دشت               به شتاب ایام از من بگذشت گر چه از عمر ،‌دل سیری نیست                 مرگ می آید و تدبیری نیست من و این شه پر و این شوکت و   جاه           عمرم از چیست بدین حد کوتاه؟ تو بدین قامت و بال ناساز                            ...

  • شرح زندگی مولانا

     شرح زندگی جلال الدین محمد در ششم ربیع الاول سال 604 هجری (قرن هفتم) در شهر بلخ دیده به جهان گشود، ایشان اجدادش همه اهل خراسان بوده‌اند. پدرش نیز محمد نام داشته سلطان العلماء خوانده می‌شد و به بهاءالدین ولدبن ولد مشهور، پدرش مردی سخنور بوده، مردم بلخ علاقه فراوانی بر او داشته که ظاهرا همان وابستگی مردم به بهاء ولد سبب ایجاد ترس در محمد خوارزمشاه گردیده است. که در نتیجه آن، مهاجرت بهاءالدین ولد به قونیه گردید. اما از بدشناسی در آنجا نیز تحت مخالت امام فخررازی که فردی بانفوذ در دربار خوارزمشاه بود قرار گرفت. مولانا با لقبهای خداوندگار، مولانا، مولوی، ملّای روم و گاهی با تخلص خاموش در میان فارس زبانان شهرت یافته است. جلال الدین محمد در سفر زیارتی که پدرش از بلخ به آن عازم گردید پدرش را همراهی نمود، در طی این سفر در شهر نیشابور همراه پدرش به دیدار شیخ فریدالدین عطار عارف و شاعر شتافت در هجده سالگی با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج نمود که حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر بود. پس از فوت پدرش بهاء ولد،راه پدر را ادامه داده و به هدایت و ارشاد مردم عمر خود را سپری نمود.  مولوی در عین حالی که مردم را تربیت می‌نمود از خودش نیز غافل نبودهبه دیدار محقق ترمذی رفت و شاگرد او شد و از تعلیمات و ارشادات او نهایت بهره‌ها را برد و به تشویق استادش برای تکمیل معلوماتش به حلب سفر کرد و در آنجا علم فقه را از کمال الدین عدیم فرا گرفت و پس از مدتی به شهر دمشق رفت و از دیدار با محی الدین عربی،عارف و متفکر زمانش کمال استفاده را برد. و از آنجا عازم شهر قونیه گردیده و بنابه درخواست سید برهان الدین طریق ریاضت را در پیش گرفت که بعد از مرگ محقق ترمذی مدت پنج سال مدرس علوم دینی گردید که نتیجه ی آن تربیت چهارصد شاگرد می باشد. وی همچنانکه گفتیم یک لحظه از تربیت خود غافل نبوده، تاریخ اینچنین می‌نویسد که روزی شمس وارد مجلس مولانا می‌شود. در حالی که مولانا در کنارش چند کتاب وجود داشت. شمس از او می‌پرسد این که اینها چیست؟ مولانا جواب می‌دهد قیل و قال است. شمس می‌گوید و ترا با اینها چه کار است و کتابها را برداشته در داخل حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت می‌اندازد. مولانا با ناراحتی می‌گوید ای درویش چه کار کردی برخی از اینها کتابها از پدرم رسیده بوده و نسخه منحصر بفرد می‌باشد. و دیگر پیدا نمی‌شود؛ شمس تبریزی در این حالت دست به آب برده و کتابها را یک یک از آب بیرون می‌کشد بدون اینکه آثاری از آب در کتابها مانده باشد. مولانا با تعجب می‌پرسد این چه سرّی است؟ شمس جواب می‌دهد این ذوق وحال است که ترا از آن خبری نیست. از این ...

  • آشنایی با آزمون های بین المللی تیمز پرلز وکانگرو

    آشنایی با آزمون های بین المللی تیمز پرلز وکانگرو انجمن بین‌المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی(IEA) از مؤسسات پژوهشی معتبری است که با سابقه‌ای بیش از نیم قرن و انجام ده‌ها مطالعه جهانی در موضوع‌های مختلف آموزشی و مشارکت کشورها از سراسر جهان گام‌های مؤثری را در زمینه ارتقا و بهبود سطح یادگیری برداشته است. یکی از مهم‌ترین و گسترده‌ترین مطالعات انجام شده توسط IEA، مطالعه بین‌المللی روندهای آموزش ریاضیات و علوم TIMSS است که تاکنون بیش از 60 کشور در آن شرکت کرده‌اند.کشور جمهوری اسلامی ایران به منظور ارزیابی و بهبود نظام آموزشی خود از سال 1370 برابر با 1991 میلادی رسماً همکاری خود را با انجمن بین‌المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی آغاز کرد و تاکنون در پنج مطالعه تیمز (TIMSS) در فاصله سال‌های 95، 99، 2003، 2007 و تیمز پیشرفته 2008 و نیز در دو مطالعه پرلز PIRLS) مطالعه بین‌المللی پیشرفت سواد خواندن) در فاصله سال‌های 2001 و 2006 شرکت کرده است و هم‌اکنون در حال تدارک و اجرای همزمان مرحله مقدماتی دو مطالعه تیمز و پرلز 2011 است. بازتاب نتایج و یافته‌های تیمز (TIMSS) و پرلز (PIRLS) و تیمز پیشرفته (TIMSS Advanced) در کشورهای شرکت‌‌کننده حساسیت‌های و واکنش‌‌های متفاوتی را به همراه داشته است. گستره این واکنش‌ها از حد اطلاع‌یابی صرف تا اهتمام همه‌جانبه برای انجام اصلاحات آموزشی و فراتر از آن تغییر سیاست‌ها و راهبردهای کلان و ملی بوده است.  پرلز (مطالعه بین‌المللی پیشرفت سواد خواندن) از سال 2001 در یک چرخه پنج ساله، درک خواندن را ارزیابی کرده است. 40 کشور با 45 نظام آموزشی در پرلز 2006 شرکت کرده‌اند و پرلز 2011 نیز در دست اقدام است. IEA مسؤولیت هدایت و مدیریت این دو پروژه را به مرکز بین‌المللی مطالعه تیمز و پرلز (ISC) در دانشگاه علوم تربیتی بوستون آمریکا محول کرده است. در این مطالعه ده کشور با ویژگی‌های اجتماعی- اقتصادی بسیار متفاوت و از قسمت‌های فرهنگی و جغرافیایی مختلف دنیا، در تیمز پیشرفته 2008 شرکت کردند. این کشورها شامل ارمنستان، جمهوری اسلامی ایران، ایتالیا، لبنان، هلند، نروژ، فیلیپین، روسیه فدرال، اسلوونی و سوئد بودند. رتبه عملکرد دانش‌آموزان رشته ریاضی فیزیک دوره پیش‌دانشگاهی ایران در تیمز پیشرفته 2008 در درس ریاضیات از میان 10 کشور شرکت‌کننده در جایگاه چهارم قرار دارد. پس از ایران، به ترتیب کشورهای اسلوونی، ایتالیا، نروژ، ارمنستان، سوئد و فیلیپین قرار دارند. یافته‌های ملی مطالعات تیمز و پرلز نشان می‌دهد که جایگاه و عملکرد کشور جمهوری اسلامی ایران در تمام دوره‌های تیمز در فاصله سال‌های 95، 99، 2003 و 2007 و پرلز 2001 و 2006 همواره از میانگین عملکرد ...

  • خدا!!!

    دانشجویی به استادش گفت:استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم آن را عبادت نمی کنم!استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت : آیا مرا می بینی؟دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید  

  • نقاشی با اشکال هندسی

    نقاشی با اشکال هندسی

    چطور یک قلعه بکشیم؟امیدواریم که این چندگام ساده را برای کشیدن این قلعه ی کارتونی دنبال کنید.همانطور که می بینید،این نقاشی تنها با استفاده از اشکال هندسی ساده ( مربع،مستطیل،مثلث و بیضی ) کشیده شده . نقاشی گاو با شکل هندسی مربع  با یک شکل هندسی ساده و متداول ( مربع ) یک گاو کارتونی زیبا اما ساده می کشیم. نقاشی یک سگ کارتونی با شکل هندسی مستطیل با شکل هندسی ساده و متداول مستطیل، یک سگ کارتونی زیبا اما ساده می کشیم.     منبع:http://www.asemooni.com/