دانلود آلبوم در آغوش خداوند همای

  • تصنیف در آغوش خداوند از مستان و همای

    تصنیف در آغوش خداوند از مستان و همای

    در آغوش خداوندآلبوم : کنسرت در آغوش خداوندشعر و تنظیم : پرواز همای بس کن ای زاهد بی مایهبس کن ای زاهد بی مایه، که بس خدا خدا بکردیهمه را سیر از این خدای بیچاره بی نوا بکردی...........بس کن ای زاهد بی مایه، که بس خدا خدا بکردیتو پریشانی و بیمار و به درد غم دچاریهمه را به درد خود زخمی و مبتلا بکردیچه حکایتیست با تو که به صد رنگ درآییهمه را به راه کعبه بنمودی و خود ریا بکردی...........چه دعایی!!، من از این حنای بی رنگ تو حاصلی ندیدممن از حنای بی رنگ تو حاصلی ندیدمکه تو بیش از همه محتاج دعایی و مرا دعا بکردیمدهم پند و نصیحتم مفرمامدهم پند و نصیحتم مفرماکل اگر طبیب بودی سر خود دوا بکردی حجم : 5.93 مگابایتزمان : 8 دقیقه و 38 ثانیه برای دریافت آلبوم در آغوش خداوند اینجا کلیک کنید.



  • دانلود (آهنگ) آلبوم نوا (مركب خوانی) استاد محمد رضا شجریان رایگان و با کیفیت بالا

    دانلود (آهنگ) آلبوم نوا (مركب خوانی) استاد محمد رضا شجریان رایگان و با کیفیت بالا

    دانلود آلبوم نوا (مركب خوانی ) استاد محمد رضا شجریان  م.ر.شجریان - نوا / مرکب خوانی  M.R. Shajarian - Nava  / Markab Khani  نام آلبوم : نوادستگاه : مرکب خوانیخواننده : محمدرضا شجریانآهنگساز : پرویز مشکاتیانسرپرست گروه : پرویز مشکاتیانهمنواز آواز : محمد موسویهمنوازان گروه عارف : پرویز مشکاتیان   سنتورمنصورسینکی   تاروبم تارجمشید عندلیبی   نیمحمد فیروزی   بربطاردشیر کامکار   کمانچه,قیچکبیژن کامکار   دفارژنگ کامکار   تنبکبرای دانلود می توانید از دو لینک و سایت زیر استفاده نمایید Part I Download By RapidShare Part I Download By MediaFire   Part II Download By RapidShare Part II Download By MediaFire   برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد هنرمندان و آثار آنان , لطفا به سایت رسمی ایشان و یا فروشگاه های معتبر مراجعه فرماید.با تشکر   قطعات: روي الف:  طلوع آهنگساز: پرويز مشكاتيان           قطعه نهفت: استاد ابوالحسن صبا                        استاد سعيد هرمزي                        پرويز مشكاتيان   روي ب: تصنيف جان جهان؛ شعر : مولانا                 آهنگساز: پرويز مشكاتيان     اشعار: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم                    دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم  شوقست در جدایی و جورست در نظر             هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم  روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست       بازآ که روی در قدمانت بگستریم  ما را سریست با تو که گر خلق روزگار             دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم  گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من              از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم  ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب              در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم  نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب             نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم  از دشمنان برند شکایت به دوستان                چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم  ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس              آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم  سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند            چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم  ما گدایان خیل سلطانیم                  شهربند هوای جانانیم  بنده را نام خویشتن نبود                  هر چه ما را لقب دهند آنیم  گر برانند و گر ببخشایند                  ره به جای دگر نمی‌دانیم  چون دلارام می‌زند شمشیر               سر ببازیم و رخ نگردانیم  دوستان در هوای صحبت یار             زر فشانند و ما سر افشانیم  مر خداوند عقل و دانش را                عیب ما گو مکن که نادانیم  هر گلی نو که در جهان آید               ما به عشقش هزاردستانیم  تنگ چشمان نظر به میوه کنند           ...

  • .:| متن آلبوم های استاد شجریان |:.

    .:| متن آلبوم های استاد شجریان |:.

    متن آلبوم های استاد شجریان |:. استاد محمد رضا شجریانمختلف در باره استاد شجریان صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | قالب وبلاگ | پروفایل درباره وب موضوعات وب بهترین آلبوم موسیقی سنتی ( نوا ) آلبوم دلشدگان استاد ( شنیدن و دانلود ) گوش دادن به آلبوم دستان دانلود آلبوم بیداد استاد شجریان ( برا ی شنیدن و دا دانلود آلبوم یاد ایام محمد رضا شجریان دانلود تصنیف مرغ خوش خوان دو نمونه از چليپا هاي خودم يك بازي جالب دانلود فول آلبوم استاد شهرام ناظری دانلود کامل آلبوم های استاد محمدرضا لطفی لینک های مفید خرید شارژ همراه اول ارسال اس ام اس تبلیغاتی رفع خستگی بدن | نیازمندیهای صنعت ساختمان خبر خرید ساعت مچی زنانه | چت روم .:| متن آلبوم های استاد شجریان |:. .:| متن آلبوم های استاد شجریان |:. آلبوم شب، سکوت، کویر استاد شجریان متن ترانه های شب سکوت کویر ساز و آواز تو که نازنده بالا دلربایی تو که بی سرمه چشمون سرمه سایی تو که مشکین دو گیسو در قفایی به مو گویی که سرگردون چرایی بمیرم تا تو چشم تر نبینی شرار اه پر اذر نبینی چنان از اتش عشقت بسوزم که از مو رنگ خاکستر نبینی دلم دردی که دارد با که گوید گنه خود کرده تاوان از که جوید دریغا نیست همدردی موافق که بر بخت بدم خوش خوش ببوید ۴-سیه بختم که بختم واژگون بی واژگون بی سیه روزم که روزم تیره گون بی تیره گون بی شدم محنت کش کوی محبت زدست دل که یا رب غرق خون بی غرق خون بی ۵-زعشقت سوختم ای جان کجایی بماندم بی سر و سامان کجایی نه جانی و نه غیر از جان چه چیزی نه در جان نه برون از جان کجایی بارون ببار ای بارون ببار با دلم گریه کن خون ببار در شبهای تیره چون زلف یار بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون دلا خون شو خون ببار بر کوه و دشت و هامون ببار دلا خون شو خون ببار بر کوه و دشت و هامون ببار به سرخی لبهای سرخ یار به یاد عاشقای این دیار به کام عاشقای بی مزار ای بارون ببار ای بارون ببار با دلم گریه کن خون ببار در شبهای تیره چون زلف یار بهر لیلی چو مجنون ببار ببار ای ابر بهار با دلم به هوای زلف یار داد و بیداد از این روزگار ماه رو دادن به شبهای تار ای بارون ببار ای بارون ببار با دلم گریه کن خون ببار در شبهای تیره چون زلف یار بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون دلا خون شو خون ببار بر کوه و دشت و هامون ببار دلا خون شو خون ببار بر کوه و دشت و هامون ببار به یاد عاشقای این دیار به کام عاشقای بی مزار ای بارون ببار ای بارون ببار با دلم گریه کن خون ببار در شبهای تیره چون زلف یار بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون با دلم گریه کن خون ببار در شبهای تیره چون زلف یار بهر لیلی ...

  • ویژه نامه عید سعید فطر

    ویژه نامه عید سعید فطر

      واژه عید، در اصل از فعل عاد (عود) یعود اشتقاق یافته است و معانى مختلفى براى آن ذکر کرده‏اند. عید فطر یکى از 2 عید بزرگ اسلامى است که درباره آن احادیث و روایات بیشمارى گفته شده است. مسلمانان روزه‏دار که ماه رمضان را به روزه گذرانده و از خوردن و آشامیدن و بسیارى از کارهاى مباح دیگر امتناع ورزیده‏اند، اکنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مى‏طلبند. روز اول ماه شوال را بدین سبب عید فطر خوانده‏اند که در این روز، امر امساک و صوم از خوردن و آشامیدن برداشته شد و رخصت داده شد که مؤمنان در روز افطار کنند و روزه خود را بشکنند. فطر و فطور به معناى خوردن و آشامیدن است و گفته شده است که به معناى آغاز خوردن و آشامیدن نیز هست. به همین دلیل است که پس از اتمام روز و هنگام مغرب شرعى در روزهاى ماه رمضان، انسان افطار مى‏کند. برخی از اعمال شب عید فطر در فضیلت و ثواب عبادت و احیاى عید فطر احادیث ‏بسیاری گفته شده و روایت‏ شده است که آن شب کمتر از شب قدر نیست. برای درک این شب عزیز انجام اعمالی از ائمه (ع) به ما سفارش شده است. در هنگام غروب آفتاب غسل انجام شود. آن شب به نماز، دعا، استغفار، درخواست از حق تعالى و بیتوته در مسجد احیا گردد. بعد از نماز مغرب و عشا، نماز صبح و نماز عید فطر، ذکر « الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد الحمد لله على ما هدانا و له الشکر على ما اولانا» گفته شود. زیارت امام حسین (ع)، که فضیلت ‏بسیار دارد. 10 مرتبه ذکر یا دائم الفضل علی البریة یا باسط الیدین بالعطیة یا صاحب المواهب السنیة صل علی محمد وآله خیرالوری  سجیة واغفرلنا یا ذاالعلی  فی هذه العشیة، که از اعمال شب جمعه است، گفته شود. 10 رکعت نماز که در شب آخرماه رمضان اقامه می‌شود که به صورت 5 نماز 2 رکعتی، در هر رکعت بعد از حمد، سوره توحید 10 بار خوانده شود. بعد از نماز مغرب و نافله آن، 2رکعت نماز بجا آورده شود. 14رکعت نماز اقامه شود. بعد از هر 2 رکعت سلام دهد و در هر رکعت بعد از حمد، یک بار آیةالکرسی و 3 مرتبه توحید خوانده شود. براى هر رکعت، ثواب عبادت 40سال و عبادت هر که در آن ماه روزه گرفته و نماز خوانده اعطاء می‌شود.[عید فطر، جشن آزادگی] [جشن بزرگ آفرینش] برخی از اعمال روز عیدفطر بعد از نماز صبح و نمازعید آن تکبیراتى را که در شب عید ذکر شد، گفته شود. پرداخت زکات فطره پیش از نمازعید. انجام غسل روزعید. زمان آن بعد از طلوع فجر تا زمان به جا آوردن نمازعید است. برای اقامه نمازعید لباس نیکو پوشیده و از عطر استفاده نمایید. پیش از نماز عید، در اول روز افطار شود. قبل ازخروج از منزل برای نمازعید، ...

  • 42. مَردُم! (کمی غیر رسمی...)

    42. مَردُم! (کمی غیر رسمی...)

    قبل نوشت: این پست ممکن است کمی گنگ و نامفهوم بنظر برسد... و یا شاید وسطش خمیازه ای بکشید و کلمات ِ رکیک نثارم کنید! اگر وقت و حوصله ی گنگ بازی هایم را دارید، بخوانید... و اگر نه، فقط پی نوشت ِ شماره ی 2 را بخوانید... که مربوط می شود به پست ِ قبل... مرا عاشق چه نام باید... که هر باری که برخیزد، قیامت های پر آتش... ز هر سویی برانگیزد... از روی ِ تنهایی به رادیو گوش می دهم... و حالا پیرمرد ها و پیرزن ها را درک می کنم... نه چشمی هست برای کتاب خواندن، و نه حوصله ای برای همزبانی با کسی... و نه کسی برای هم صحبتی... راضیم نمی کند هیچ فرکانسی و مدام فرکانس ها را بالا و پایین می کنم: التماس دعا دارم از همه ی شما روزه داران... از اصفهان... / شما به متخصص روانپزشکی در مرکز استانتان مراجعه کنید/ و صدق و رزقناهم من الطیبات و مااختلفهم/ در رفاه زندگی کردن یا به خاطر پول همه چیز را فدا کردن و یالذت ِ بودن با دوستان/من به حال ِ دل گریه می کنم، دل به کار ِ من خنده می کند... دیدی ای مرد که ناگه رمیدی و رفتی... پیوند ِ الفت بریدی و رفتی... هر چه خواهی به یاری کشیدم و دیدم... دامن ز دستم کشیدی و رفتی... بس ناله ها کردم به امیدی که مه مانی به فریاد ِ من ای گل... فریاد از دل ِ تا کس جفا فریاد ِ ما نشنیدی و رفتی... جانا گرچه بردی از یادم... جان بر کوی عاشقی دادم... ز پا فکندی به سردویدم، گوهر فشاندم... به اشک ِ من خندیدی و رفتی... جانا گرچه بردی از یادم... جان بر کوی ِ عاشقی دادم... ز پا فکندی به سر دویدم... گوهر فشاندم... به اشک من خندیدی و رفتی... رفتی... رفتی.../ شنونده ی گرامی گفته بودند که خیلی زود عصبی می شم/ با نام و یاد ِ خداوند، سلام بر شما... ساعت 1 بامداد است/ مقام ِ معظم ِ / من زنی را دیدم نور در هاون می کوبید... ]آخ عمو خسروی من! چقدر صدایت را دوست دارم...[ شاعری را دیدم هنگام ِ خطاب به گل ِ سوسن می گفت شما... من کتابی دیدم واژه هایش همه از جنس ِ بلور... من قطاری دیدم فقه می برد و چه سنگین می رفت... من قطاری دیدم که سیاست می برد و چه خالی می رفت! پله هایی که به گلخانه ی شهوت می رفت... مادرم آن پایین، استکان ها را در خاطره ی شط می شست... چشم هایم می سوزند... انگار تازه یاد ِ صدای مرحوم شکیبایی افتاده باشم، رادیو را خاموش می کنم و این لپ تاپ ِ کسل کننده را روشن... باز هم می خواند عمو خسرو... و من باز فکر می کنم... به امروز... به پیاده روی با دهانی خشک... و نگاه ِ مرموزم به آدم ها... دختر و پسری روی نیمکت نشسته اند، پیرمردی آن طرف تر، منتظر ِ تاکسی ایستاده... پسربچه ای هنگام ِ راه رفتن، طوری به پاهایش نگاه می کند، انگار کسی قرار است آن ها را از او بدزدد... دختر ِ روی نیمکت، با عینک ِ قهوه ای ِ بزرگی چشم هایش ...

  • دانلود شعر بلالی باش با صدای شهریارو.........بلالی باش بلالی باش.دانلودشعرهای شعرا

    ممدوحی محدود کردن جست‌وجوحافظ شیرازی (595)خیام نیشابوری (178)سعدی شیرازی (1843)ابوالقاسم فردوسی (621)مولانا (مولوی) (3534)نظامی گنجوی (391)پروین اعتصامی (225)سنایی غزنوی (928)وحشی بافقی (652)رودکی (539)دکتر علی شریعتی (68)منوچهری دامغانی (98)فرخی سیستانی (86)خاقانی شروانی (1364)مسعود سعد سلمان (61)شاه نعمت الله ولی (2988)انوری ابیوردی (529)اوحدی مراغه ای (1326)خواجوی کرمانی (932)فخرالدین عراقی (579)صائب تبریزی (1722)شیخ محمود شبستری (64)جامی (166)هاتف اصفهانی (222)ابوسعید ابوالخیر (724)دیوان اشعار بهار (58)شهریار (189)عبدالواسع جبلی (7)فخرالدین اسعد گرگانی (113)فیض کاشانی (961)سلمان ساوجی (897)رهی معیری (159)اقبال لاهوری (52)بیدل دهلوی (2827)قا آنی شیرازی (617)باباطاهر (364)محتشم کاشانی (970)سیف فرغانی (190)شیخ بهایی (174)حمید مصدق (171)فریدون مشیری (229)احمد شاملو (89)فروغ فرخزاد (136)سهراب سپهری (128)محمدرضا شفیعی کدکنی (202)نادر نادرپور (304)هوشنگ ابتهاج (سایه) (56)قیصر امین پور (55)مهدی اخوان ثالث (81)مهدی سهیلی (319)حسین منزوی (52)ایرج جنتی عطایی (21)مریم حیدرزاده (179)سلمان هراتی (111)نصرت رحمانی (53)اردلان سرفراز (79)حسین پناهی (21)منوچهر آتشی (286)یغما گلروئی (146)نیما یوشیج (36)رویا زرین (94)مسعود فردمنش (15)قاسم حسن نژاد (363)سید علی صالحی (32)هیوا مسیح (21)سیما یاری (194)محمود مشرف آزاد تهرانی (42)ناهید عباسی (75)فرخ تمیمی (128)طاهره صفارزاده (16)احمدرضا احمدی (9)محمد بیابانی (33)محمد علی سپانلو (37)صمد نارونی (38)ناصرخسرو (386)هلالی جغتایی (353)نصرالله منشی (250)خلیل الله خلیلی (54)رضی الدین آرتیمانی (233)عرفی شیرازی (697)کسایی مروزی (114)امیرخسرو دهلوی (825)عبید زاکانی (264)فروغی بسطامی (549)عطار نیشابوری (4923)شیدا محمدی (40) عضویت در سایت برای ارسال شعرصفحه نخستدربارهمنابع اَشعارجَس‌جومنابع آثار دکتر علی شریعتیکتابخانه تاریخ ماگنجورکلِمه هاجست‌و‌جو در اشعار« غم باسدی قلیانیمیایمان ایله گئتدی »سیمین‌ساق » شهریار » اشعار ترکی شهریار » بلالی باش یار گونومی گؤی اسگییه توتدو کی دور منی بوشاجوتچو گؤروبسه ن اؤکوزه اؤکوز قویوب بیزوو قوشا ؟ سن اللینی کئچیب یاشین ، من بیر اوتوز یاشیندا قیزسؤیله گؤروم اوتوز یاشین نه نیسبتی اللی یاشا ؟ سن یئره قویدون باشیوی من باشیما نه داش سالیم ؟بلکه من آرتیق یاشادیم نئیله مه لی ؟ دئدیم یاشا بیرده بلالی باش نچون یانینا سوپورگه باغلاسین؟بؤرکو باشا قویان گرک بؤرکونه ده بیر یاراشا بیرده کبین کسیلمه میش سن منه بیر سؤز دئمه دینیوخسا جهازیمدا گرک گلئیدی بیر حوققا ماشا دئدیم : قضا گلیب تاپیب ، بیر ایشیدی اولوب کئچیبقوربانام اول آلا گؤزه ، حئیرانان ...

  • داستان واقعی بسیار جالبی از یک معلم و دانش آموز

    در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد. امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور می یافت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سال هاى قبل او نگاهى بیاندازد تا شاید به علّت درس نخواندن او پی ببرد و بتواند کمکش کند.معلّم کلاس اول تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکالیفش را خیلى خوب انجام می دهد و رفتار خوبى دارد. “رضایت کامل”. معلّم کلاس دوم او در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همکلاسیهایش دوستش دارند ولى او به خاطر بیمارى درمان ناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است. معلّم کلاس سوم او در پرونده اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن می کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرایط محیطى او در خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد. معلّم کلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمی دهد. دوستان زیادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش می برد. خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشکل او پى برد و از این که دیر به فکر افتاده بود خود را نکوهش کرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدایایى براى او آوردند. هدایاى بچه ها همه در کاغذ کادوهاى زیبا و نوارهاى رنگارنگ پیچیده شده بود، بجز هدیه تدى که داخل یک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هدیه ها را سرکلاس باز کرد. وقتى بسته تدى را باز کرد یک دستبند کهنه که چند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. این امر باعث خنده بچه هاى کلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع کرد و شروع به تعریف از زیبایى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آن عطر را نیز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت ...