دانلود امین آقا فرزانه در ماه عسل

  • ناگفته های برنامه "ماه عسل " از زبان خانم نوابی نژاد ...

    برنامه تلویزیونی «ماه عسل» مخاطبان بسیاری دارد و هر شب میلیون‌ها نفر به تماشای زندگی افرادی می‌نشینند که داستان زندگی متفاوتی دارند. اما این داستان‌ها را چه کسی پیدا می‌کند.برنامه «ماه عسل» از زمانی که روی آنتن رفت با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه بود. این برنامه مجریان بسیاری را به خود دید تا در نهایت با «احسان علیخانی» به آرامش رسید. طی سال‌های اخیر نیز این برنامه تلویزیونی با تغییر در محتوا و شکلی که به خود گرفت به قله نزدیک شد و حال باید دید از این به بعد این برنامه که هر سال ماه‌ رمضان مخاطبان بسیاری را با خود همراه می‌کند، چه برنامه‌ریزی برای حفظ این مخاطبان انجام داده است. اما قطع به یقین آنچه که روی آنتن می‌رود، دسترنج احسان علیخانی به تنهایی نیست و گروهی او را در رسیدن به این نقطه اوج همراهی می‌کنند. یکی از کسانی که در این همراهی نقش موثر و همراهی را ایفا می‌کند، «مریم نوابی‌نژاد» است. کسی که بسیاری از سوژه ها با همراهی او انتخاب و گزینش می‌شوند. راه‌های بسیاری را می‌پیمایند تا بالاخره به جعبه جادو برسند و قصه‌شان را برای مردم سرزمینشان بازگو کنند.  آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگوی فارس با « خانم مریم نوابی‌نژاد» است:   **خانم نوابی‌نژاد خودتان را برای بسیاری از مخاطبانی که شما را نمی‌شناسند معرفی کنید. -سال هاست خبرنگار حوزه اجتماعی‌ام. اوایل دو، سه سالی در حوزه  ادبی کار می‌کردم و خیلی اتفاقی به دلیل غیبت یکی از همکاران سر یک سوژه اجتماعی رفتم و بعد از آن انقدر به این سوژه‌ها و جهان‌های موازی خودمان وابسته شدم که دلم خواست در همان حوزه بمانم و الان شاید بیش تر از 20 سال است که در این حوزه‌ها هستم. در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف درس خواندم و بعد از آن به دلیل علاقه‌ام به این حوزه‌ها، تحصیلاتم را در رشته جامعه‌شناسی دانشگاه علامه ادامه دادم.سال‌های سال است که در مطبوعات مختلف کار کرده‌ام. دبیر سرویس بودم، مجله و سایت راه انداختم. حوزه‌های اجتماعی هم در جاهای مختلف کار کردم و بازخوردهای آن را در جاهای خوبی هم دیده‌ام اما طبیعی است که هرچقدر مطبوعات خوب عمل کند به اندازه تاثیر یک رسانه تلویزیونی نیست. شاید معجزه این سوژه‌ها را با «ماه عسل» فهمیدم. اگرچه قبل از آن در برنامه‌ای با آقای فواد صفاریان یکی، دو سوژه را تست کردیم و خیلی هم خوب درآمد.برنامه‌ای که در کافه‌ای دونفر روبه‌روی هم می‌نشستند و راجع به هر موضوعی گفت‌وگو می‌کردند. ما دو موضوع را تست کردیم که خیلی هم خوب شد. یکی مادر پنج‌قلوها که الان فرزندانش 35 ساله هستند و تمام شان تحصیل کرده اند. این مادر هیچ ...



  • خلاصه ی نوشتاری قسمت سیزدهم ماه عسل 93..

      الناز رجبیان..زهرا شهابی..   بسم الله الرحمن الرحيم قسمت ماه عسل ٩٣سيزدشم گ شت برنامه طبق معمول شروع شد با تيتراژ مرتضي پاشايي عزيز و بعد از ان احسان عليخاني كه درمورد سوژه هاي برنامه گفت بعد از اون صدف ماه عسل شروع شد بعد از اون دو مآدر عزيزكه يكيشون زندگي خيلي سختي داشتن و به هر در و كاري زدن نگرفتن و برشكسته شده بود و خانومي كه ترشي فروشي ميكردن و از صندق پيكان رسيدن به مغازه خيلي خوب بود وزندگي خوبي داشتن كه رفتن و خيلي راضي بودن اما مهمون دوم كه خانوم تسليمي بودن و زندگي خوبي داشتن خداروشكر كه عالي بودن وبعد از اون دو قصه پيام هاي بازرگزني ديديم بعد از اون قصه سوم بود كه أز سالمندان سبزوار اومده بودن و فيلمي پخش شد از سالمندان كه مهدي يراحي عزيز خونده شد و كه شيش سال بود كه زندگي ميكردن ولي از بچه هاش خوب خبري نداشت و خوب سر نميزدن بهش ً دماه بود كه دختر شد و دو سال بودن كه پسرشون ندي و ً خوب دلتنگي مآدر زيادي بودن و خودشون دوس داشتن برن اسايشگاه ولي خوب خيلي دلي پري داشت اين مآدر عزيز و مهربون وخيلي راضي بود از اقا ذبيح اللهي اما خوب اين مآدر تمام بچه هاش رو دوس داشت و خوب خيلي دلمون سوخت كه پسرشون خيلي يكم بي معرفتي بود كه ازبچگي بزرگشون كردن اما نديدن و سري نميزنن خيلي خوشحاليم كه ميبينيم انقدر اين دلاشون صاف وپاك بود براشون ارزوي سلامتي ميكنيم حواسمون فقط به مادرامون باشه مرسي زهرا شهابي.الناز رجبيان  

  • مجموعه فول آرشیو آلبومهاي قديمي

      به مناسبت فرار رسیدن سال نو  

  • رمان تو با منی

    خدايا به اميد تو ..نه به اميد خلق روزگار************************-نه این امكان نداره ...امكان نداره فريبا- حالا چرا انقدر راه مي ري بتمرك سرجات اونا كار خودشونو كردن عزيزميه لحظه سر جام وايستادم و به چشماي خمارش نگاه كردم.... يعني كسي عاشق چشاي بي ريختش ميشه .... اوه خدا ي مندوباره به راه رفتنم تو طول اتاق ادامه ميدمفريبا- چي شد تسليم شدي؟..... مي دونستم عزيزكم.... به قول معروف كار هر كس نيست....-خفه ... بزار ببينم بايد چيكار كنم فريبا- باشه تا هر وقت خواستي من خفه مي شم ...ببينم خانوم چه غلطي مي كنه-فريبا يه لطفي به من مي كني؟ فريبا- صد البته... با جان و دل.... شما امر بفرمايد -پس لطف كن و گورتو از اتاق گم كن..... براي يه ساعت ....باشه عزيزمفريبا- اخه من كه مي دونم با گم شدن گور منم تو كاري نمي توني بكني ...این هزار بار-واي واي واي فريبا مي ري يا با لگد بندازمت بيرونفريبا- باشه چرا هار مي شي اصلا مي رم پيش بهار.... مرده شور قيافش.... عصبانيم كه ميشه خوشگلتر ميشه لامصب.... بعد با خنده از جاش بلند شد -برو هر قبرستوني كه مي خواي برو..... فقط برو ابروهاشو مي ندازه بالا و با عشوه از بغلم رد ميشه... بهش چشم غره مي رم.... خوب مي دونه چطور رو اعصابم راه بره حالا چيكار كنم..... اينم شانس كه من دارم.... اصلا براي چي تا نوبت به من رسيد.. اسمون تپيد ......تصميمشون عوض شد..... نه نه نه نه اونا نمي تونن اين كارو با من بكنن..... این اخر نامرديه تلفن رو ميزم به صدا در مياد... با عصبانيت گوشي رو بر مي دارم و با صداي بلند .......بله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/فريبا- ارومتر عزيزم. .......چه خبرته ....بعد از كمي مكث كه همراه با خنده است ... به نتيجه ای هم رسيدي جيگر ؟-فريبااااااااااااااااااااا ااااااااا خفه ميشي يا بيام خفت كنم......... نگفتم بري از يه جاي ديگه مزاحمم بشي فريبا- عزيزم من به خاطر خودت مي گم.....انقدر فكر نكن تا كي مي خواي حرص بخوري كاري كه نبايد ميشد شد حالا به رويا جون چي مي خواي بگي.............. واي اصلا به اونا فكر كردي ؟و بعد با صداي نازكش ترانه شكيلا رو مي خونه كه اعصابمو كلا بهم بريزه....با تمام قدرت گوشي رو مي كوبم سر جاش صداي خنده بهار و فريبا از اتاق بغلي مياد ديگه تحملمو از دست مي دم....... درو باز مي كنم و با قدمهاي بلند از اتاق ميام بيرون كه صداي تلفن در مياد بر مي گردم به عقب..... اتاقو نگاه مي كنم كار خود فريباست مي خواد اذيت كنه نه ديگه بايد ادمش كنم این درست بشو نيست.... دوباره رومو بر گردونم كه برم كه يهو محكم به يه چيزي خوردم.... چشم باز مي كنم .... ولوي زمينم ...چقدر برگه دور و برم ريخته.... چشممو كه بيشتر باز مي كنم يكي ديگه هم ولو شدهصداي خنده فريبا و بهار كه دارن پشت سرم ريز ريز مي خندنو .... مي شنوم ...مي ...

  • مقاله ای درباره ماه محرم

    محرم نخستین ماه از ماه‌های دوازده گانه قمری و یکی از ماه‌های حرام است که در دوران جاهلیت و نیز در اسلام، جنگ در آن تحریم شده بود. شب و روز اول محرم به عنوان اول سال قمری دارای نماز و آداب خاصی است که در کتاب شریف مفاتیح الجنان بیان شده است. محرم، ماه حزن و اندوه و عزاداری شیعیان در شهادت حضرت امام حسین علیه السلام است.حوادث و وقایع فراوانی در ماه محرم رخ داده است که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شویم: غزوه ذات الرقاع، فتح خیبر، ازدواج حضرت زهرا، ورود امیر مؤمنان علی علیه السلام، حادثه خونین کربلا – تاسوعا و عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت خاندان امام به کوفه و شام. همچنین نقل است که به خلافت رسیدن عثمان، قتل محمد امین برادر مأمون عباسی، قتل جعفر برمکی و انقراض آل برمک و دولت برامکه، واقعه هولاکو و مستعصم و انقراض دولت بنی عباس در این ماه بوده است. عروج حضرت ادریس به آسمان، استجابت دعای حضرت زکریا علیه السلام، عبور حضرت موسی علیه السلام از دریا و غرق شدن فرعونیان در نیل و عذاب اصحاب فیل نیز در ماه محرم رخ داده است.   شکوه قیام عاشورا نویسنده:حجت الاسلام محسن قرائتی زیبایی های قیام عاشــورا حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) پس از قیام عاشورا در جمله ای زیبا فرمودند (ما رأیت إلا جمیــــلا)، من هر چه می بینم زیبایی می بینم این یعنی چه؟ زیبائی های کربلا چیست؟ (ما رأیت إلا جمیــــلا) من در کربلا جز زیبایی ندیدم، ما از کربلا هر چی می بینیم تشنگی و دود و عطش است آنها سختی هایش است اما گاهی توی سختی زیبائی است یعنی یک خانمی که توی آشپزخانه زحمت می کشد سخت است اما توی همین سختی برایش لذیذ است درد زایمان سخت است اما همین سختی را زنها آرزو می کنند که بچه دار شوند آنهایی که بچه دار نمی شوند یک وزنه بردار یک وزنه ای را که بلند می کند خیلی سخت است به او فشار می آید اما همین وزنه برداشتن برایش لذیذ است یعنی در عمق دردسرها… زیبائی ها در لابلای سختی هاست شرکت در کنکور سخت است وزنه برداشتن سخت است زایمان سخت است عمل جراحی سخت است دویدن سخت است بالا رفتن از کوه سخت است منتهی لابلای سختی ها زیبائی است ما می خواهیم منظور حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) از زیبائی های کربلا را بگوئیم.اخلاص در حرکت و تلاش ۱- اخلاص، درباره امام حسین (علیـــه الســـلام) داریم که می گوید (دعوت إلی الله) دعوتت بسوی خدا بود (وفیت لله) برای خدا وفا کری (قمت لله) برای خدا قیام کردی (جاهدت فی سبیل الله) در راه خدا جهاد کردی، یعنی هر چی دیدم از برادرم خلوص دیدم برای اینکه رأی جمع کند برای اینکه مشهور شود، (چند وقت قبل یک دوستی از استانی آمد که ...