دانلود رمان روزهای بارانی پرنیان

  • روزای بارانی 3

    - در ماشین رو قفل کردی آرشاویر؟آرشاویر سوئیچ ماشین رو توی جیبش فرو کرد و گفت:- آره عزیزم ... بعد خودش رو به توسکا که بالای پله ها منتظرش ایستاده بود رسوند دستشو انداخت دور شونه اش و گفت:- موافقی یه کم توی حیاط بشینیم؟توسکا نگاهی به دور تا دور حیاط بزرگشون انداخت و گفت:- این وقت شب؟- تازه ساعت یکه! فردا هم که جمعه است!- باشه عزیزم ، بذار لباس عوض کنم می یام ...بعد از رفتن توسکا، آرشاویر خودش رو روی صندلی های فلزی که کنار استخر کوچیکشون توی حیاط گذاشته بودن ولو کرد و به آسمون پر ستاره و شفاف خیره شد ... چقدر ته دلش احساس آرامش داشت، لمس بودن توسکا کنارش براش از هر چیزی توی این دنیا با ارزش تر و زیبا تر بود ... با حس دستای اون دور شونه اش چشماشو با لذت بست ... دستاشو نرم نوازش کرد و زمزمه وار گفت:- عشق من ...توسکا خم شد دم گوشش و پچ پچ وار گفت:- دنیای من!- خیلی دوستت دارم توسکا ...توسکا خودشو کنار کشید روی صندلی کنار آرشاویر نشست و با لبخند گفت:- مثلاً چند تا؟ - مثل نداره عزیزم!توسکا خندید ... پای راستشو روی پای چپش انداخت و گفت:- آرشاویر ...- جون دلم؟- امشب دلم یه چیزی خواست ...- چی؟- دیدی چقدر آترین نازه؟- آره خیلی ... خدا به بابا و مامانش ببخشتش!- دلم براش ضعف می ره بعضی وقتا ...- از بس خوشگله!- آرشاویر ...- جونم؟!- منم دلم می خواد ...آرشاویر بهت زده به توسکا خیره شد ... حقیقتش این بود که توسکا داشت حرف دل اونو می زد ... اما خودش تا یه حال جرئت نکرده بود چنین چیزی رو از توسکا بخواد ... خوب میدونست که توسکا چقدر مشغله داره! نمی خواست به مشغله هاش اضافه کنه ... توسکا با ناراحتی گفت:- چرا اینجوری نگام می کنی؟بهت توی صورت آرشاویر تبدیل به خنده شد و گفت:- به خدا عاشقتم! من از خدامه!توسکا با سرخوشی دستاشو به هم کوبید و گفت:- آخ جون! همه اش می ترسیدم قبول نکنی ... یا اینکه ... هیچی!آرشاویر با کنجکاوی گفت:- یا اینکه چی؟ توسکا می ترسید حرف دلش رو بزنه ... شروع کرد به من من کردن ... آرشاویر فهمید باز یه جا یه خبریه ... خیلی وقت بود که درک می کرد توسکا تا چه حد نگران برگشت بیماریشه و چقدر مراعاتش رو می کنه! خودش هم از این جریان رنج می برد اما کاری از دستش بر نمی یومد! اهی کشید و گفت:- بگو توسکا ... بگو آروم جونم!توسکا آروم شد ، لبخندی زد و گفت:- می ترسیدم به بچه ات حسادت کنی ... قلب آرشاویر لرزید ... خودش هم به این قضیه فکر کرده بود ... با خودخواهی تموم همه محبت توسکا رو برای خودش می خواست ... اما چاره ای نبود ... باید کم کم با این مسائل کنار می یومد ... سعی کرد لبخند بزنه:- اگه بینمون فرق نذاری که حسودی نمی کنم خوشگل من ... توسکا موهای فرش رو از توی صورتش کنار زد و گفت:- خیلی آقایی!آرشاویر ...



  • دانلود رمان کابوس شب بارانی

    دانلود رمان کابوس شب بارانی

      دانلــــود رمـــــان ❤  کابوس شب بارانی ❤       برترین سایت های رمـان در ایـران     www.b-roman.ir     www.roman98ia.mihanblog.com       نام رمان : کابوس شب بارانی نویسنده : samin joon کاربر انجمن نودهشتیا حجم کتاب (مگابایت) : 0.7 (پی دی اف) – 0.1 (پرنیان) – 0.7 (کتابچه) – 0.1 مگابایت (epub) تعداد صفحات : 57 خلاصه داستان : دختری به نام سایه که خیلی از دختر بودنش راضیه و دوست داره اونجور که دلش میخواد رفتار کنه اما به خاطر اینکه خودش رو به خانواده ش ثابت کنه کمی از خود واقعیش فاصله گرفته و باعث شده که همیشه از دست خانواده ش شاکی باشه و…   قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون) پسورد : www.98ia.com منبع : wWw.98iA.Com با تشکر از samin joon عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .   دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)    

  • دانلود جديدترين نسخه نرم افزار پرنيان

    نرم افزار «پرنیان» یک Platform کاملاً فارسی و هماهنگ با نوشتار فارسی و عربی (راست به چپ)، برای استفاده در دستگاه های تلفن همراه، طراحی و ساخته شده است. این نرم افزار در واقع از دو بخش اصلی تشکیل شده است: - بخش اول: كارگاه پرنیان (Parnian Mobile E-book Studio) - بخش دوم: كتاب همراه پرنیان (Parnian Runtime E-book Module) درباره كارگاه پرنیان (Parnian Mobile E-book Studio) كارگاه پرنیان بر روی كامپیوتر و سیستم عامل Windows اجرا می شود، و قادر به تبدیل متن مورد نظر كاربر به نرم افزاری قابل نصب و اجرا بر روی تلفن همراه (كه حاوی متن شما است ) است. یعنی شما متن انتخابی خود را که به صورت فایل txt و Encoding آن Unicode است را به برنامه داده و طی 3 مرحله و توسط برنامه می توانید فایل متنی خود را به صورت برنامه با فرمت جاوا که همان کتاب همراه پرنیان است تبدیل کنید.  درباره كتاب همراه پرنیان (Parnian Runtime E-book Module) همان نرم افزاری است كه توسط بخش اول با متن كتاب تركیب شده و بعد از نصب واجرا در دستگاه تلفن همراه، متن موجود را بصورت كتاب و صفحه به صفحه نمایش می دهد. ویژگی ها و قابلیت های کارگاه پرنیان: تبدیل متن فارسی (یونیكد) به كتاب الكترونیكی همراه (آماده برای انتقال به تلفن همراه) به صورت اتوماتیك، استفاده از استاندارد جاوا كه برای بسیاری از دستگاه های تلفن همراه شناخته شده است ، عدم نیاز به Java Toolkit یا هر نرم افزار جانبی دیگر، سرعت بالا در هنگام تبدیل (معمولاً كمتر از 20 ثانیه)، حجم بسیار پایین بعد از تبدیل (معمولاً كمتر از نصف حجم متن اولیه!)، افزودن اطلاعات دلخواه كاربر به صفحه اول كتاب، ویرایش اتوماتیك متن (اصلاح نقطه گذاری های داخل متن)، رابط كاربری ساده و كاملاً فارسی همراه با توضیحات كافی، و ...   دانلود از لینک کمکی 1 دانلود از لینک کمکی 2

  • دانلود رمان بوی خون

    دانلود رمان بوی خون

    نام کتاب : بوی خون نویسنده : baroon12 کاربر انجمن نودهشتیا حجم کتاب : ۱۹۶ کیلوبایت (پرنیان) – ۷۱۰ کیلوبایت (کتابچه) – ۲۳۷ کیلوبایت (epub) ساخته شده با نرم افزار : پرنیان و کتابچه ، اندروید ، epub خلاصه داستان : داستان دختری به اسم شادی با زندگی کاملا معمولی که در یک روز بارانی زندگیش به مردی با شخصیت مرموز و پیچیده گره میخوره…مردی که دنیاش خیلی با دنیای شاد و کوچیک او فرق داره…..مردی با بوی خون… …. دسته : اندروید ، جاوا ، رمان و داستان ، نوشته کاربران سایت ، کتاب مخصوص موبایل دانلود کتاب

  • دانلود رمان فانوس

    دانلود رمان فانوس

      دانلــــود رمــــان ❤  فانوس ❤       برترین سایت های رمـان در ایـران     www.b-roman.ir     www.roman98ia.mihanblog.com       نام رمان : فانوس نویسنده : *MaHtab* کاربر انجمن نودهشتیا حجم کتاب (مگابایت) : 4.3 (پی دی اف) – 0.4 (پرنیان) – 1.1 (کتابچه) – 0.4 مگابایت (epub) تعداد صفحات : 401 خلاصه داستان : بارون محکم به صورت رنگ پیرده و سردش میخورد. صدای جیغ زنی که زجر میکشید از بین اون همه سر و صدا به گوش میرسید. لباس کوتاه قرمزش دورش چسبیده بود و از سر موهای طلایی و بلندش آب میچیکد. آسمون غرشی کرد و بارون تند تر شد. دستاش رو دور بازوش گره کرد و از سرما به خودش لرزید. چشمای وحشت زده اش رو بین جمعیت چرخوند. انگار هیچ کدومشون متوجه سیلی که توی راه بود نشده بود. همه همچنان در حال رقص بودند. استخون های دردناکش رو به درخت فشار داد و پاهاش رو به خودش نزدیک کرد. صدای قهقهه ای از پشت سرش می اومد و…   قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون) پسورد : www.98ia.com منبع : wWw.98iA.Com با تشکر از *MaHtab* عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .   دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)    

  • دانلود پایان نامه rfid امنیت و حریم خصوصی

    چکیده تحقیق :  در این پروژه ما به بررسی امنیت و حریم خصوصی در سیستم های RFID می پردازیم، و برخی تحقیقات و روشهای انجام شده برای بهبود امنیت و حریم خصوصی،  از سالهای ۲۰۰۸ میلادی تا به امروز را بررسی کرده ایم  . در این پروژه سعی شده است جدید ترین مطالب در این زمینه جمع آوری شود و بهترین راه حل های ارائه شده،  شرح داده شود. در فصل اول ما به تعریفی از RFID، کاربرد ها، پیشینه تاریخی آن پرداخته ایم.در فصل دوم حمله ها و راه های نفوذی که به امنیت و حریم خصوصی آسیب می رساند و نوع حمله ها را بررسی نموده ایم. در فصل سوم ابزار ها و روشهای مفید در زمینه حفظ حریم خصوصی را شرح داده ایم .در فصل چهارم ابزار ها و روشهای مفید در زمینه حفظ امنیت را شرح داده ایم.در فصل پنجم نیز، به شرح راه حل های ارائه شده پرداخته ایم . در فصل هفتم راه حل های افزایش حریم خصوصی را ذکر کردیم,  و در آخر، در فصل ششم به نتیجه گیری پرداخته ایم.فهرست: فصل اول – تاریخچه و مروری بر سیستم های RFIDفصل دوم – برسی اصول اساسی طراحی بدافزارهای RFIDفصل سوم – ابزارهایی برای حفظ حریم خصوصی RFIDفصل چهارم – ابزارهایی برای امنیت RFIDفصل پنجم –  طرح های عملی برای افزایش امنیت و محرمانه سازی RFIDفصل ششم – راه حلهایی برای افزایش حریم خصوصیفصل هفتم – نتیجه گیری...فرمت فایل: PDFتعداد صفحات: 139 برای دانلود فایل اینجا کلیک کنید

  • رمان چشم های بارانی 1

    مقدمه می رقصد بر روی گونه هایم .... او واهمه ای از رقصیدن و چرخیدن ندارد .... تنها این منم که میترسم از رقصیدن او ... چه آشکارا میرقصد و میچرخد و من چه غمبار به او می نگرم .... تنها برای یک لحظه نیست او میخواهد سال ها برقصد .... قطرات اشک از چشمانم سرازیر شده و می رقصد به پایینو تنها دستی که آنها را برای همیشه پاک خواهند کرد دستان توست که چشمهای بارانی مرا خشک خواهند کرد ! -------------------------------------------------------------------------------------------- - جان من بیا برو، همین یه بار به خاطر من!- برو گمشو، خودتم لوس نکن گول نمی خورم.-باران؟- ....- بارانی جونم؟- بارانی و یه چیزی، تو هر وقت می گی بارانی می خوای منو خر کنی!- جون من!- یاسی انقدر با من بحث نکن، گفتم نمی رم.- اِ پس خودت جواب علی و می دی به من هیچ ربطی نداره.- باشه گوشی تو بده خودم زنگ بزنم بهش بگم.- نمی دم، گوشی منو برا چی می خوای؟وای خدا چقد این بشر خنگه ...! اگه دوست چند سالم نبود همین الان یه دونه می زدم تو صورتش بلند می شدم میرفتما، اه اه، خدایا منو از دست این روانی نجات بده!- باهوش گوشیم شارژ نداره.- ا بی جنبه، خوب می خواد ازت عذرخواهی کنه بدبخت.- لازم نکرده با اون گندی که زده.- باشه بابا اصلا بیخیالش. - لطفا دیگه حرفشو نزن، بزار بستنیمو کوفت کنم بریم، دیرم شد .- مگه قرار جایی بری؟- حافظه ماهی از تو بیشترها، مگه صبح نگفتم شب خونه داییم اینا دعوتیم؟- آهان یادم اومد، حالا خونه کدوم داییت؟- باید در اون مطبی که تو دکترشی رو گل گرفت، دایی سامانم .- زود بخور بریم دیگه، بعد به من می گه دیرم شد!قاشق آخر بستنیمم دهنم گذاشتمو بلند شدم و رو به یاسی گفتم :بریم.- برو پولشو حساب کن بریم. - پاشو بچه پرو ببینم، مثل اینکه تو شرطو باختیا!- چه شرطی؟وای خدا می خوام بشینم اینجا خودمو بزنم از دست اینا، من نمی دونم مریضا اینو چه جوری تحمل می کنن!- شرط اینکه بهرامی میاد عذرخواهی می کنه دیگه.آروم با دست زد تو سر خودش و رفت پول بستنیا رو حساب کنه، منم خسته از دست خنگ بازیای این رفتم سوار ماشین شدم تا بیاد، داشتم ضبط و روشن می کردم که صدای رو مخ گوشیم بلند شد. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------- دو سه بار شماره رو دیدم اما به نظرم آشنا نبود، بیخیالش شدم و جواب ندادم. اونم بعد از چند بار دیگه زنگ نزد. از پنجره بیرون نگاه کردم ببینم این یاسی کجا مونده، دیرم شد. دیدم همین طوری تکیه داده به در ماشین وایساده، منم دستمو گذاشتم رو بوق اون بدبختم پرید بالا و سوار شد.- مرض این چه طرز بوق زدنه؟- اگه بوق نمی زدم که تو تا صبح می خواستی همونجا وایسی، برا چی سوار نشد بودی؟- گفتم شاید بخوای خصوصی حرف بزنی!- با کی خصوصی حرف ...