دانلود رمان مسابقه ی عاشقم کن

  • رمان مسابقه ی عاشقم کن 1

    به نام خدایکی از روزهای پاییز بود و برگ درخت حسابی داشت میریخت و فضای رمانتیکی رو ایجاد کرده بود و منو مگی روبروی هم دیگه توی یه کافی شاپ نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم:مهرسا این لباسه خیلی خوشگلت کرده....حسابی جیگر شدی دیگه عمرا باهات بیام بیرون .....هرموقع با تو میام همه حواسشون میره به تو و من سرم بی کلاه میمونهقهقه ای زدم و گفتم:بحث بحث قیافه نیست تو واسه پسرا له له میزنی مثل دو قطب هم نام اهن ربا همدیگرو دفع میکنید باید عین سگ باشی انگار نه انگار که علاقه ای داری باهاشون حتی همصحبت بشی:اوه اوه اونو نگا چه هلوییه ......:خاک برسرت باز که هول شدی لعنتینگاه خماری به اون پسر که درحال رفتن سر میز دوست دخترش بود کردم پسر چنان هول شد که حواسش به صندلی نبود و روی هوا نشست و بعد تق افتاد زمین دختره که فهمیده بود دوست پسرش هیض تشریف داره شروع کرد به غر زدن که کدوم گوری رو نگا میکردیو ......مگی خندید و با مشت به شونم زد:خیلی بدجنسی من موندم تو با این همه شیطنت چجوری خودتو پاک و دست نخورده گذاشتی و بیگدار به اب نزدی:من شیطنت میکنم ولی بیگدار به اب نمیزنم چون ایرانیمو و:فهمیدم...بحث دختر ایرانی پاکه و ....نه؟:پ ن پ مثل تو ااین یه تیکه رو فارسی گفتم که بهش برخورد و روشو کرد اونورلپشو کشیدم و گفتم :این اصطلاحه.....بیخیال معنیش شو بزن بریم که دیر شدبا اون صورت پر از کک و مک و موهای نارنجیش لبخند بامزه ای تحویلم داد و گفت:صورتحساب؟:خیلی خوب.....میدونم نوبت منه{این خارجی ها هم که اصلا تعارف حالیشون نیستکیف پولمو دراوردم و داشتم دنبال پول میگشتم که مگی محکم بازومو کشید :هی مهرسا...این همون پسر خوشگلس که نصفش هم وطن توا و نصفش هم وطن من همون که من هر شب براش گریه میکنم ووواووو واقعا جیگرهبه تلویزیون کوچیک قهوه خانه که بالای دیوار وصل شده بود نگاه کردم ......دوباره داشت اون اگهی رو نشون میداد پسره اسمش دنی بود واقعا جیگر بود مثل همیشه دورش پر از دختر بود از ملیت های مختف با لباس های لختی از ژاپنی گرفته تا برزیل و عرب و اروپا و افریقا و پسره دستش روی شونه هاشون بود ورو کرد به دوربین معلوم بود خیلی از خود راضیهبا انگشت اشاره به دوربین رو کرد و گفت:هی شما هم دوست دارید جزو این دخترای خوشگل باشید ؟معلومه کیه که دلش نخواد ؟باور کنید ارزششو دارم فقط کافیه منو بدست بیارید تا تا اخر عمرتون مثل یه پرنسس زندگی کنید همون پرنسس هایی که همیشه بچگی کارتونشو میدید .....اره.....پس منتظر همتون هستمدنیل راداگهی تموم شد و اگهی یه بیسکویت شکلاتی پخش شد چشای پسره لامذهب سگ داشت و منوبرده بود تو هپروتمگی چند بار تکونم داد خوشگله نه:نه اصلا....من این بیسکوییته ...



  • رمان مسابقه ی عاشقم کن 2

    رمان مسابقه ی عاشقم کن 2

    بین ما برگه هایی توزیع شد که توش از ما جواب خواسته بود و سی دقیقه وقت داشتیم که جواب بدیم 1.عذای مورد علاقه ؟کله پاچه .سیراب شیردون ...دیزی....{نترس خالی بستم پیتزا و امثالش}2.ورزش مورد علاقه :به ورزش هیچ علاقه ای ندارم 3.رنگ مورد علاقه:مشکی .قهوه ای .قرمز .لیمویی4.شغلی که دوستداری داشته باشی:وکیل یا وزیر5.من رو تا چه حدی دوستداری ؟در حد پولای خوشگلت و بیسکوییتات6.اگر من بمیرم ایا همسر دیگه ای اختیار میکنی؟نه دیگه با اون همه ارثی که برام بمونه مگه دیوونم 7.اگه بهت خیانت کنم؟هیچی خوشحالم میشم و با طلاق نصف اموالت مال من میشه جهنم الضررسگ خورد به نصفم راضیم8.اهل سیگار و مشروبات الکلی هستی؟سیگارو یکی دوو باری دوتا پک زدم ولی مشروب تو کتم نمیره9.قبل از من با چند نفر بودی؟با هیچی ....چون هیچکدومشون به پولداریه تو نبودن عزیزم10جذابیت من؟چشمات. سی دقیقه تموم شد و برگه ها رو برگردوندیم دنیل برگه ها رو تحویل گرفت و شروع کرد جوابای مارو خوندن من نمیدونستم که جوابا رو قراره بخونه حسابی شرمنده دم هرموقع نوبت به جوابای ما میرسید من جسابی سرخ میشدم و همه بهم میخندیدن و دانیال سرتاسف تکون میداد مجری:خوب حالا وفتشه امتیازاتو رد کنی بیاد دنیدنیال رفت بالای سکو و گفت:از امتیاز بالا شروع میکنم تا به پایین اول:الیشیا 17 امتیاز مگی.16ولگا.13میمی.13مهرسا .1همه بهم خندیدن و مجری گفت :میشه بپرسیم یک رو به چی دادید ؟معلومه به صداقتشهمه خندیدن و من که حسابی از کوره بدر رفته بودم سرمو انداختم پایین .......یکم از این که مگی امتیازش انقدر بالا شده بود حرصم گرفته بود ولی بروی خودم نیاوردم ......من فقط میخواستم حال دنی رو بگیرم ولی این قضیه خوندن جوابا و امتیاز دهی به اونا حال خودم رو اساسی گرفت همگی از سالن اومدیم بیرون و هرکسی رفت پی یه کاری مگی اومد به سمت من:سلام ....چطوری....خوشم اومد خوب قهوه ایش کردی:نه که خودم قهوه ای نشدم:نه که بگم خیلی .......خیلی خیلی عصبانی بودم به سمت اتاق کار دنیل رفتم و بدون در زدن رفتم تو و درو هم با لگد بستم دستشو گذاشت پشت سرش و با لبخند نگام کرذ:سلام جیگر من:سلام .......چطوری چیکار میکنی با زحمتای مااز زور عصبانیت رفتم جلو ویه مشت محکم زدم روی میزش :این داستانا چی بود چرابا ما هماهنگ نشده بود که قراره خونده شه جوابا .....باید این قسمتو پاکش کنید فهمیدید؟دوباره مشت دیگه ای کوبیدم و گفتم :فهمیدی وزغ چشم زاغ بد ترکیبدستمو گرفت و گفت:خوب من فکر کردم بخونم جالب تره اصلا نگران نباش مرحله های بعدم هست مثلا رقص....شنیدم خیلی خوب میرقصی؟مرحله بعدی رقص یا عشوه استمن واسه تو عشوه بیام .....تو ی وزغ زاقوری.....عمرا.......زود باش ...

  • رمان مسابقه ی عاشقم کن قسمت 1

    رمان مسابقه ی عاشقم کن قسمت 1

    به نام خدا یکی از روزهای پاییز بود و برگ درخت حسابی داشت میریخت و فضای رمانتیکی رو ایجاد کرده بود و منو مگی روبروی هم دیگه توی یه کافی شاپ نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیممهرسا :این لباسه خیلی خوشگلت کرده....حسابی جیگر شدی دیگه عمرا باهات بیام بیرون .....هرموقع با تو میام همه حواسشون میره به تو و من سرم بی کلاه میمونهقهقه ای زدم و گفتم:بحث بحث قیافه نیست تو واسه پسرا له له میزنی مثل دو قطب هم نام اهن ربا همدیگرو دفع میکنید باید عین سگ باشی انگار نه انگار که علاقه ای داری باهاشون حتی همصحبت بشی:اوه اوه اونو نگا چه هلوییه ......:خاک برسرت باز که هول شدی لعنتینگاه خماری به اون پسر که درحال رفتن سر میز دوست دخترش بود کردم پسر چنان هول شد که حواسش به صندلی نبود و روی هوا نشست و بعد تق افتاد زمین دختره که فهمیده بود دوست پسرش هیض تشریف داره شروع کرد به غر زدن که کدوم گوری رو نگا میکردیو ......مگی خندید و با مشت به شونم زد:خیلی بدجنسی من موندم تو با این همه شیطنت چجوری خودتو پاک و دست نخورده گذاشتی و بیگدار به اب نزدی:من شیطنت میکنم ولی بیگدار به اب نمیزنم چون ایرانیمو و:فهمیدم...بحث دختر ایرانی پاکه و ....نه؟:پ ن پ مثل تو ااین یه تیکه رو فارسی گفتم که بهش برخورد و روشو کرد اونور لپشو کشیدم و گفتم :این اصطلاحه.....بیخیال معنیش شو بزن بریم که دیر شدبا اون صورت پر از کک و مک و موهای نارنجیش لبخند بامزه ای تحویلم داد و گفت:صورتحساب؟:خیلی خوب.....میدونم نوبت منه{این خارجی ها هم که اصلا تعارف حالیشون نیستکیف پولمو دراوردم و داشتم دنبال پول میگشتم که مگی محکم بازومو کشید :هی مهرسا...این همون پسر خوشگلس که نصفش هم وطن توا و نصفش هم وطن من همون که من هر شب براش گریه میکنم ووواووو واقعا جیگرهبه تلویزیون کوچیک قهوه خانه که بالای دیوار وصل شده بود نگاه کردم ......دوباره داشت اون اگهی رو نشون میداد پسره اسمش دنی بود واقعا جیگر بود مثل همیشه دورش پر از دختر بود از ملیت های مختف با لباس های لختی از ژاپنی گرفته تا برزیل و عرب و اروپا و افریقا و پسره دستش روی شونه هاشون بود ورو کرد به دوربین معلوم بود خیلی از خود راضیه با انگشت اشاره به دوربین رو کرد و گفت:هی شما هم دوست دارید جزو این دخترای خوشگل باشید ؟معلومه کیه که دلش نخواد ؟باور کنید ارزششو دارم فقط کافیه منو بدست بیارید تا تا اخر عمرتون مثل یه پرنسس زندگی کنید همون پرنسس هایی که همیشه بچگی کارتونشو میدید .....اره.....پس منتظر همتون هستم دنیل راداگهی تموم شد و اگهی یه بیسکویت شکلاتی پخش شد چشای پسره لامذهب سگ داشت و منوبرده بود تو هپروتمگی چند بار تکونم داد خوشگله نه:نه اصلا....من ...

  • دانلود رمان مسابقه عاشقم کن

    دانلود رمان مسابقه عاشقم کن

    خلاصه داستان:پسری پولدار دو رگه ایرانی اسپانیایی در امریکا تصمیم میگیره که برای ازدواجش برنامه ی بسیار جالب و مناسبی رو ترتیب بده اینکه در تلویزیون و از طریق شبکه های ماهواره ای اگهی میده دخترهایی که میخوان با این پسر خوشتیپ ازدواج کنن به این برنامه بیان تا شانس خودشونو امتحان کنن ویه دختر شرور ایرانی و بسیار زیبا هم برای تفریح پا به این برنامه میزاره و......245صفحه موبایل لینک جارلینکpdf      

  • رمان مسابقه ی عاشقم کن1

    رمان مسابقه ی عاشقم کن1

    به نام خدا یکی از روزهای پاییز بود و برگ درخت حسابی داشت میریخت و فضای رمانتیکی رو ایجاد کرده بود و منو مگی روبروی هم دیگه توی یه کافی شاپ نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم:مهرسا این لباسه خیلی خوشگلت کرده....حسابی جیگر شدی دیگه عمرا باهات بیام بیرون .....هرموقع با تو میام همه حواسشون میره به تو و من سرم بی کلاه میمونهقهقه ای زدم و گفتم:بحث بحث قیافه نیست تو واسه پسرا له له میزنی مثل دو قطب هم نام اهن ربا همدیگرو دفع میکنید باید عین سگ باشی انگار نه انگار که علاقه ای داری باهاشون حتی همصحبت بشی:اوه اوه اونو نگا چه هلوییه ......:خاک برسرت باز که هول شدی لعنتینگاه خماری به اون پسر که درحال رفتن سر میز دوست دخترش بود کردم پسر چنان هول شد که حواسش به صندلی نبود و روی هوا نشست و بعد تق افتاد زمین دختره که فهمیده بود دوست پسرش هیض تشریف داره شروع کرد به غر زدن که کدوم گوری رو نگا میکردیو ......مگی خندید و با مشت به شونم زد:خیلی بدجنسی من موندم تو با این همه شیطنت چجوری خودتو پاک و دست نخورده گذاشتی و بیگدار به اب نزدی:من شیطنت میکنم ولی بیگدار به اب نمیزنم چون ایرانیمو و:فهمیدم...بحث دختر ایرانی پاکه و ....نه؟:پ ن پ مثل تو ااین یه تیکه رو فارسی گفتم که بهش برخورد و روشو کرد اونور لپشو کشیدم و گفتم :این اصطلاحه.....بیخیال معنیش شو بزن بریم که دیر شدبا اون صورت پر از کک و مک و موهای نارنجیش لبخند بامزه ای تحویلم داد و گفت:صورتحساب؟:خیلی خوب.....میدونم نوبت منه{این خارجی ها هم که اصلا تعارف حالیشون نیستکیف پولمو دراوردم و داشتم دنبال پول میگشتم که مگی محکم بازومو کشید :هی مهرسا...این همون پسر خوشگلس که نصفش هم وطن توا و نصفش هم وطن من همون که من هر شب براش گریه میکنم ووواووو واقعا جیگرهبه تلویزیون کوچیک قهوه خانه که بالای دیوار وصل شده بود نگاه کردم ......دوباره داشت اون اگهی رو نشون میداد پسره اسمش دنی بود واقعا جیگر بود مثل همیشه دورش پر از دختر بود از ملیت های مختف با لباس های لختی از ژاپنی گرفته تا برزیل و عرب و اروپا و افریقا و پسره دستش روی شونه هاشون بود ورو کرد به دوربین معلوم بود خیلی از خود راضیه با انگشت اشاره به دوربین رو کرد و گفت:هی شما هم دوست دارید جزو این دخترای خوشگل باشید ؟معلومه کیه که دلش نخواد ؟باور کنید ارزششو دارم فقط کافیه منو بدست بیارید تا تا اخر عمرتون مثل یه پرنسس زندگی کنید همون پرنسس هایی که همیشه بچگی کارتونشو میدید .....اره.....پس منتظر همتون هستم دنیل راداگهی تموم شد و اگهی یه بیسکویت شکلاتی پخش شد چشای پسره لامذهب سگ داشت و منوبرده بود تو هپروتمگی چند بار تکونم داد خوشگله نه:نه اصلا....من این ...

  • مسابقه ی عاشقم کن 2

    مسابقه ی عاشقم کن 2

      بین ما برگه هایی توزیع شد که توش از ما جواب خواسته بود و سی دقیقه وقت   داشتیم که جواب بدیم  1.عذای مورد علاقه ؟کله پاچه .سیراب شیردون ...دیزی....{نترس خالی بستم پیتزا و ا مثالش} 2.ورزش مورد علاقه :به ورزش هیچ علاقه ای ندارم  3.رنگ مورد علاقه:مشکی .قهوه ای .قرمز .لیمویی 4.شغلی که دوستداری داشته باشی:وکیل یا وزیر 5.من رو تا چه حدی دوستداری ؟در حد پولای خوشگلت و بیسکوییتات 6.اگر من بمیرم ایا همسر دیگه ای اختیار میکنی؟نه دیگه با اون همه ارثی که برام ب مونه مگه دیوونم  7.اگه بهت خیانت کنم؟هیچی خوشحالم میشم و با طلاق نصف اموالت مال من م یشه جهنم الضررسگ خورد به نصفم راضیم 8.اهل سیگار و مشروبات الکلی هستی؟سیگارو یکی دوو باری دوتا پک زدم ولی م شروب تو کتم نمیره 9.قبل از من با چند نفر بودی؟با هیچی ....چون هیچکدومشون به پولداریه تو نبودن ع زیزم10 جذابیت من؟چشمات.  سی دقیقه تموم شد و برگه ها رو برگردوندیم   دنیل برگه ها رو تحویل گرفت و شروع کرد جوابای مارو خوندن من نمیدونستم که جوابا رو قراره بخونه حسابی شرمنده دم هرموقع نوبت به جوابای ما میرسید من جسابی سرخ میشدم و همه بهم میخندیدن و دانیال سرتاسف تکون میداد  مجری:خوب حالا وفتشه امتیازاتو رد کنی بیاد دنیدنیال رفت بالای سکو و گفت:از امتیاز بالا شروع میکنم تا به پایین اول:الیشیا 17 امتیاز   مگی.16 ولگا.13میمی.13 مهرسا .1 همه بهم خندیدن و مجری گفت :میشه بپرسیم یک رو به چی دادید ؟ معلومه به صداقتش همه خندیدن و من که حسابی از کوره بدر رفته بودم سرمو انداختم پایین .......یکم از این که مگی امتیازش انقدر بالا شده بود حرصم گرفته بود ولی بروی خودم نیاوردم ......من فقط میخواستم حال دنی رو بگیرم ولی این قضیه خوندن جوابا و امتیاز دهی به اونا حال خودم رو اساسی گرفت  همگی از سالن اومدیم بیرون و هرکسی رفت پی یه کاری مگی اومد به سمت من:سلام ....چطوری....خوشم اومد خوب قهوه ایش کردی :نه که خودم قهوه ای نشدم :نه که بگم خیلی ....... خیلی خیلی عصبانی بودم به سمت اتاق کار دنیل رفتم و بدون در زدن رفتم تو و درو هم با لگد بستم دستشو گذاشت پشت سرش و با لبخند نگام کرذ:سلام جیگر من :سلام .......چطوری چیکار میکنی با زحمتای ما از زور عصبانیت رفتم جلو ویه مشت محکم زدم روی میزش :این داستانا چی بود چرابا ما هماهنگ نشده بود که قراره خونده شه جوابا .....باید این قسمتو پاکش کنید فهمیدید؟ دوباره مشت دیگه ای کوبیدم و گفتم :فهمیدی وزغ چشم زاغ بد ترکیب دستمو گرفت و گفت:خوب من فکر کردم بخونم جالب تره اصلا نگران نباش مرحله های بعدم هست مثلا رقص....شنیدم خیلی خوب میرقصی؟مرحله بعدی رقص یا عشوه است من واسه تو عشوه بیام .....تو ی وزغ زاقوری.....عمرا.......زود ...

  • رمان مسابقه ی عاشقم کن 1

    رمان مسابقه ی عاشقم کن 1

    به نام خدا یکی از روزهای پاییز بود و برگ درخت حسابی داشت میریخت و فضای رمانتیکی رو ایجاد کرده بود و منو مگی روبروی هم دیگه توی یه کافی شاپ نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیممهرسا :این لباسه خیلی خوشگلت کرده....حسابی جیگر شدی دیگه عمرا باهات بیام بیرون .....هرموقع با تو میام همه حواسشون میره به تو و من سرم بی کلاه میمونهقهقه ای زدم و گفتم:بحث بحث قیافه نیست تو واسه پسرا له له میزنی مثل دو قطب هم نام اهن ربا همدیگرو دفع میکنید باید عین سگ باشی انگار نه انگار که علاقه ای داری باهاشون حتی همصحبت بشی:اوه اوه اونو نگا چه هلوییه ......:خاک برسرت باز که هول شدی لعنتینگاه خماری به اون پسر که درحال رفتن سر میز دوست دخترش بود کردم پسر چنان هول شد که حواسش به صندلی نبود و روی هوا نشست و بعد تق افتاد زمین دختره که فهمیده بود دوست پسرش هیض تشریف داره شروع کرد به غر زدن که کدوم گوری رو نگا میکردیو ......مگی خندید و با مشت به شونم زد:خیلی بدجنسی من موندم تو با این همه شیطنت چجوری خودتو پاک و دست نخورده گذاشتی و بیگدار به اب نزدی:من شیطنت میکنم ولی بیگدار به اب نمیزنم چون ایرانیمو و:فهمیدم...بحث دختر ایرانی پاکه و ....نه؟:پ ن پ مثل تو ااین یه تیکه رو فارسی گفتم که بهش برخورد و روشو کرد اونور لپشو کشیدم و گفتم :این اصطلاحه.....بیخیال معنیش شو بزن بریم که دیر شدبا اون صورت پر از کک و مک و موهای نارنجیش لبخند بامزه ای تحویلم داد و گفت:صورتحساب؟:خیلی خوب.....میدونم نوبت منه{این خارجی ها هم که اصلا تعارف حالیشون نیستکیف پولمو دراوردم و داشتم دنبال پول میگشتم که مگی محکم بازومو کشید :هی مهرسا...این همون پسر خوشگلس که نصفش هم وطن توا و نصفش هم وطن من همون که من هر شب براش گریه میکنم ووواووو واقعا جیگرهبه تلویزیون کوچیک قهوه خانه که بالای دیوار وصل شده بود نگاه کردم ......دوباره داشت اون اگهی رو نشون میداد پسره اسمش دنی بود واقعا جیگر بود مثل همیشه دورش پر از دختر بود از ملیت های مختف با لباس های لختی از ژاپنی گرفته تا برزیل و عرب و اروپا و افریقا و پسره دستش روی شونه هاشون بود ورو کرد به دوربین معلوم بود خیلی از خود راضیه با انگشت اشاره به دوربین رو کرد و گفت:هی شما هم دوست دارید جزو این دخترای خوشگل باشید ؟معلومه کیه که دلش نخواد ؟باور کنید ارزششو دارم فقط کافیه منو بدست بیارید تا تا اخر عمرتون مثل یه پرنسس زندگی کنید همون پرنسس هایی که همیشه بچگی کارتونشو میدید .....اره.....پس منتظر همتون هستم دنیل راداگهی تموم شد و اگهی یه بیسکویت شکلاتی پخش شد چشای پسره لامذهب سگ داشت و منوبرده بود تو هپروتمگی چند بار تکونم داد خوشگله نه:نه اصلا....من این بیسکوییته ...

  • رمان مسابقه عاشقم کن3

    رمان مسابقه عاشقم کن نميدونستم اسمشو چي بذارم اضطراب هيجان يا... اسمش رو نمي دونم اما حس جالبي بود حسي كه با اينكه نمي دونستم چيه اما ازش نمي ترسيدم. نمي دونم شايد هم به خاطر حسي بود كه به دنيل داشتم. نمي دونم چرا ولي تو ون لحظه با جان مقايسش كردم. هر دو تاشون خوش تيپ بودن هر دو پول دار ولي دنيل چيز ديگه اي بود در ضمن من اگه تا اخر دنيا هم مجرد مي موندم حاضر نمي شدم با جان ازدواج كنم مخصوصا با اون كاري كه با خونوادم كرده بود. توي همين افكار بودم كه صداي شديد ترمز كردن ليموزين منو به خودم اورد مثل اين كه يه ماشين جلوي ليموزين ما پيچيده بود و راننده هم داشت با راننده ي اون ماشين حرف مي زد. حواسم از بحث دو راننده به مگي كه خيلي با ولگا صميمي شده بود پرت شد داشتن خيلي اروم با هم حرف مي زدن و همين باعث شد كه من گيرنده هام رو واسه شنيدن حرفاشون به كار بندازم. خوب كه گوش كردم ديدم دارن درباره ي من حرف مي زنن و همين هم كنجكاوي يا به قول خودمون فوضوليم رو بيشتر تحريك كرد خوب كه گوش كردم فهميدم كه ولگا از بوسه ي مصلحتي صبحمون براي مگي گفته. حرفاشون بوي حسادت ميداد و اين منو بيشتر از همه چيز هيجان زده مي كرد. بعد از حدود ده دقيقه راننده برگشت و به طرف استوديو راه افتاديم بازم اون اضطراب لعنتي به جونم افتاده بود. يهو ياد حرف خانوم جون افتادم هميشه مي گفت وقتي اضطراب داري چشماتو ببند و هر چي مي خواي از خدا بخواه. منم اومدم همينكارو بكنم اما خودم هم هنوز نمي دونستم چي از خدا مي خوام پس بي خيالاين كارا شدم. انتظارمون خيلي طول نكشيد و زود تر از اوني كه فكر مي كردم به استوديو ضبط رسيديم. يه نفس عميق كشيدم و راه افتادم. به محض ورودمون صداي دنيل رو شنيدم كه در حالي كه به طرفمون ميومد بلند گفت: - دخترا پنج دقيقه وقت دارين زود باشين خودتونو واسه يه زندگي رويايي اماده كنين.... تادنيل به ما رسيد ولگا خودشو بهش چسبوند و اول به من نگاه كرد و بعد لباشو محكم به لباي دنيل رسوند. داشتم از حسادت مي مردم و هدف اون لعنتي هم همين بود به خاطر همين هم تصميم گرفتم به روي خودم نيارم به جاش رفتم جلوي اينه و بعد از رضايت از چهره ي خودم به طرف ميز مصاحبه رفتم. كمتر از يك دقيقه بعد ولگا و مگي و دنيل هم اومدن و هر كدوم سر جاي مخصوص خودشون نشستن. بعد از اوردن اب برامون مجري برنامه كه اسمش جرج بود هم اومد و با همه ي ما دست داد و به جايگاه خودش رفت و در اين لحظه بود كه برنامه شروع شد......جرج: سلاااااام به همه بيننده هاي با حال مسابقه ي .... همون زمان همه ي اونايي كه تو سالن حضور داشتن با صداي بلند گفتن" عاشقم كن" جرج با لحن پر شور هميشگي ادامه داد: افرين به ...