درگذشت دکتر افتخارزاده

  • درگذشت استاد گرانقدر، جناب آقای دکتر افتخارزاده

    درگذشت استاد گرانقدر، جناب آقای دکتر افتخارزاده

    عضو برجسته جامعه مهندسی حمل‌ونقل ایران، که تا آخرین نفس، با تکاپوی حفاظت جوانان سرزمینش از گزند سوانح رانندگی، نامی نیک برای خود جاودانه کرد، ناباورانه چهره در نقاب خاک کشید. مراکز متعدد تعلیم دانشجویان و پژوهشگران حمل‌ونقل و ایمنی از قبیل دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشگاه علم‌وصنعت، دانشگاه سمنان، دانشگاه صنعتی شاهرود و شعبات مختلف دانشگاه آزاد و پیام نور، با شنیدن خبر نابهنگام بدرود با عضو به‌نام هیئت علمی خود، در اندوه فرو رفتند. افسوس، دست تقدیر مهلت نداد تا افتخارات برجای‌مانده از دکتر افتخارزاده، در ایمن‌سازی عبور و مرور هم‌میهنان، دوچندان شود. دهها مقاله تخصصی و  چندین کتاب تالیف و ترجمه‌شده، گویای توانمندی فنی و جایگاه علمی این پیشکسوت ایمنی حمل‌ونقل بود که در سابقه درخشانش، دانش‌آموختگی دانشگاه هانوفر آلمان و دبیرستان البرز تهران، به چشم می‌خورد.دکتر فرهاد افتخار زاده، یکی از پرکارترین و در عین حال بی ادعاترین اساتید ایمنی حمل‌ونقل کشور بود. مشارکت در بسیاری از تالیفات حوزه ایمنی عبور و مرور و مدیریت سامانه‌های حمل‌ونقل، از جمله ارتقای مدیریت ترافیک، تامین مالی، دستورالعمل‌های اجرایی و کاهش زمان ساخت پروژه‌های راهسازی، امکانسنجی تسهیلات دوچرخه‌سواری، آیین‌نامه کاربری حریم راه، تهیه فهرست بها و مشخصات فنی راهداری، تنسیق و تنقیح مقررات حمل‌ونقل، تحلیل محورهای برون شهری، ساماندهی حمل‌ونقل همگانی، بازنگری ضوابط تاسیس شرکتهای حمل و نقل، روشهای افزایش استفاده مسافران از حمل ونقل عمومی، برآورد خرابی‌ روسازی راه، مدیریت  راههای روستایی، مسیریابی هوشمند زوج مبدا و مقصد، ایمنی میادین چراغدار، پیش بینی تعداد تصادفات و موارد دیگر، بیانگر اطلاعات بسیار دقیق استاد از خصوصیات عوامل موثر بر حمل‌ونقل پایدار و ایمن بود.جمعیت طرفداران ایمنی راهها، وداع زودهنگام زنده‌یاد دکتر فرهاد افتخار زاده را به خانواده داغدار آن مرحوم، دانشجویان و همکاران متاثر و جمیع اعضای صنعت حمل‌ونقل و راهسازی ایران، تسلیت عرض نموده و همگان را به رعایت دقیق رهنمودهای یادگارمانده از آن استاد سفرکرده، درخصوص اهمیت پیروی دقیق از مقررات و قوانین راهنمایی و رانندگی و جدیت در رعایت حریم و حقوق دیگران در هنگام تردد، فرا می‌خواند.باشد که هموطنان‌مان که در حرفه‌های گوناگون به کامیابی رسیده‌اند، قدردان کوششهای امثال دکتر افتخارزاده برای ایمن‌سازی عبور و مرور خود در همه سالهای تحصیل، موفقیت و تجربه‌اندوزی‌شان باشند. به نقل از :http://www.rsss.ir/?p=1183 



  • بررسی جعل و تحریف در بن مایه های تاریخی اسلام : 1- تاریخ طبری

    بررسی جعل و تحریف در بن مایه های تاریخی اسلام  : 1- تاریخ طبری

    تاریخ طبری ؛ معتبرترین تاریخ ایران و اسلام ؟! صاحب فرتور ِ بالا : امیر نعمتی لیمایی - دانشجوی دکترای تاریخ ایران بعد از اسلام  **   در خلال گفتگو در جستار تاریخ تمدن اسلامی در تارنمای هم میهن ، با این آقای لیمایی و اندیشه هایشان آشنایی مختصری پیدا کردم و در وب نوشت ایشان به مطلبی با فرنام :«تاریخ طبری ؛ معتبرترین تاریخ ایران و اسلام» ! برخوردم ؛ پیش از آنکه مقالة ایشان را مطالعه کنم با عطف به نام مقاله تقریباً حدس میزدم که ایشان نیز احتمالاً در آکسفورد وکنار دست ِ دکتر کردان ِ مرحوم در حال گذراندن درجات عالیه هستند ، چون ما مانند ایشان در آکسفورد تحصیل نکرده ایم بدرستی نمیدانیم در ذهن ایشان چه میگذرد لیکن برای شروع سخن از مرحوم دکتر زرین کوب مدد میگیریم که طبری :«... غرض عمده اش آن بوده است که تمام اطلاعات مهم مسلمانها را در باب تاریخ جمع و ضبط کند و چون غالباً در صحت و سقم مآخذ روایات ، تعمقی نکرده و همواره عین روایات را نقل کرده است ، کتاب مهم و عظیم او با وجود جامعیت و وسعت از حیث ارزش و اعتبار محتویات و مندرجات ، همه جا مورد قبول نیست» (1)اما برسیم به ارزیابی دقیقتر تاریخ طبری با عنایت به تحقیقات دکتر افتخار زاده ؛الف : ارزیابی منابع و ماخذ مهم تاریخ طبریدر تاریخ طبری روش علمی نقل تاریخ بر اساس روایات فردی بنام « سیف بن عمر» قرار گرفته و این روایات منبع اصلی و مهم و اساسی در تاریخ طبری است که بیشتر موارد آن کتاب را از « سیف بن عمر»روایت کرده است .اول لازم است خود« سیف»را بشناسیم و سپس ارزش و اعتبار روایاتش را در یک معیار علمی بسنجیم و همچنین عناصری را که خود سیف از آنها روایت نموده است ، بشناسیم.1- سیف کیست ؟به اعتراف اکثر علماء اهل سنت ،«سیف»چهره ای گمنام و مجهول است و شخصیت اساطیری است ،بیوگرافی وی در تاریخ چنین آمده است :• سیف بن عمر التمیمی البرجمی وبه او« السعدی »و « الضبعی »و « اسدی » و « کوفی » گفته می شود متوفای سال 180هجری است .1- ابن معین مورخ برجسته تسنن می گوید : سیف ضعیف الحدیث است .2- ابوحاتم مورخ و محدث اهل سنت می گوید : سیف متروک الحدیث است .3- ابوداود فقیه و محدث و مورخ اهل سنت می گوید :قابل اعتنا نیست .4- نسائی و دارقطنی از علماء طراز اول اهل سنت می گویند: سیف ضعیف است .5- ابن عدی می گوید: بعضی از احادیث مشهورند اما عموم آنها مورد انکار قرار گرفته و قابل متابعت نیست .6- ابن حبان می گوید: سیف زندیق است .7- برقانی می گوید: متروک است .8-الحاکم می گوید: زندیق است و از اعتبار روائی ساقط است .9- ابن ابی حاتم می گوید: متروک الحدیث است .10- ابن حجر عسقلانی برجسته ترین و متعادل ترین مورخ اهل سنت می گوید:سیف متروک است ...

  • مهندس اصغر صادقی

    مهندس اصغر صادقی از اعضای مؤسس انجمن حجتیه مهدویه در سال ۱۳۲۴ به دنیا آمد. از جوانی تحت تعلیمات شیخ محمود حلبی قرار گرفت و به عضویّت انجمن حجتیّه در آمد. دوران جوانی را زیر نظر شیخ محمود حلبی به آموختن اصول اعتقادی شیعه گذراند و در عین حال به مبارزه با فرقه بهاییت پرداخت. همین تعالیم باعث شد تا او در آینده، به عنوان یک نویسندهٔ مذهبی شاخص مطرح شود. در سال‌های دههٔ چهل شمسی، بنا بر درخواست یکی از علمای کرمان، برای مبارزه با بهاییّت از سوی شیخ محمود حلبی مأموریت یافت و مدّت ۳ سال در کرمان زندگی کرد و ضمن مقابله با بهاییت، انجمن کرمان را پایه گذاشت. آثار کتاب‌های ذیل، برخی تألیفات او هستند:۱- موعود روزگاران۲- موعود غدیر: سیمای حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف به روایت غدیر۳- چشم‌انداز: دریچه‌هایی معرفتی به آفاق مهدویّت۴- بر افق روشنی‌ها: هشت گفتار در باب غیبت، ظهور و انتظار۵- جلوه‌های غربت۶- دیار محبّت: نگاهی نو به مباحث مهدویّت۷- حرفی از هزاران: گزیده‌ای از فضائل امیرمؤمنان علیه السّلام در شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید۸- همگام با نهضت حسینی۹- سفیران آسمان: تبیین رسالت نبوی در بیان رسای علوی۱۰- قرآن، خاستگاه ولایت۱۱- مناجاتی از امام سجاد علیه السّلام: دعای ابوحمزهٔ ثمالی۱۲- بر بساط نیایش۱۳- آموزش مقاله‌نویسی۱۴- خطوط کلّی روش تحقیق در منابع اسلامی۱۵- صبح امید (به قلم ایشان و به نام یکی از دوستان وی) - او تألیفات بسیاری نیز به صورت جزوات درسی جلسات مذهبی و هم‌چنین مقالات منتشر شده در مطبوعات از خود به جای گذاشته‌است. - نام وی به عنوان ویراستار برخی از کتب از جمله کتاب «خاستگاه خلافت: سقیفه، نقطهٔ جدایی خلافت و امامت» ترجمهٔ «السقیفة و الخلافة» استاد عبدالفتّاح عبدالمقصود که با ترجمهٔ دکتر سیّد حسن افتخارزاده منتشر شده‌است نیز به چشم می‌خورد. شاگردان او در طول بیش از ۴۰ سال عضویت در انجمن حجتیّه، جلسات بسیاری را اداره می‌کرد و به عنوان مدرّس در آن‌ها به تعلیم و تربیت جوانان می‌پرداخت. احاطه بر ادبیات اصغر صادقی اشعار زیادی از بر داشت و به هنگام سخنرانی و یا در نوشتن کتاب‌های متعدّدش، از این اشعار به فراخور مطلب استفاده می‌کرد. نوع نوشته‌های او نیز از نظر نگارشی و محتوایی بسیار غنی و کم غلط است. مرگ سر انجام در ظهر روز ۱۷ بهمن سال ۸۷، بر اثر بیماری سرطان درگذشت. پیکر او در حضور شاگردان و دوستانش از منزل شخصی اش در منطقه دزاشیب تهران تشییع شد و مراسمی در مسجد قبای تهران و هیأت قائمیهٔ تهران برای او بر‌گزار شد. آیت‌الله جعفر سبحانی از مراجع تقلید، به مناسبت درگذشت او ...

  • در باره ی تاریخ

    عیدانه ی ویستاباد در فطر 89تاريخ چيست و روشهاي نگرش به آن كدامند؟عبادالله!  ان الدهر يجري بالباقين كجريه بالماضين (غررالحكم ص132)اگر خوب به اطرافمان نگاه كنيم خواهيم ديد كه همه چيز تاريخ است و به واقع بايد گفت چيست كه تاريخ نيست؟ از همين نفس كشيدن حال ما به قبل جزء تاريخ مي‌شود و از اين رو شايد حقيقت ما هم در تاريخ است و ما نيز همه چيز خود را از تاريخ داريم. برداشت‌هاي ما از گذشته از ادب و معرفت و رفتار عادي تا بسياري از رفتارهاي پايه‌اي را در بر مي‌گيرد ما حتي سخن گفتن و راه رفتن خود را از گذشتگان و تجربه‌ي آنها آموخته‌ايم همه چيز ريشه در گذشته دارد و همين امر سبب مي‌شود تا به گذشته نگاهي قانون مندتر داشته باشيم.نگاه گذشتگان ما به تاريخ روز به روز تغيير كرده است و اكنون ما گذشته را طوري بررسي مي‌نماييم كه شايد در گذشته هيچگاه با اين دقت به آن ننگريسته بودند. در گذشته‌اي دور نگرش به تاريخ و قصه‌هاي گذشتگان نگاهي افسانه‌اي و حماسي بود و هدف از آموزش آن تربيت، وطن‌دوستي و انتقال سنت‌ها بود از اين رو نگرش آنها در حدود اهدافشان كاربردي بود خيلي‌ها هم علاقه‌شان به قصه‌هاي گذشته فقط صرف وقت و گذران اوقات فراغت بود اما امروزه با نگاههاي علمي و روش‌مند شدن آموزش و تحقيق تاريخ نگرش‌هاي تاريخي توسعه و گستردگي همه جانبه يافته است كه ذيلا ضمن بررسي تاريخچه به بررسي آنها خواهيم پرداخت. بنابراين ذيل اين مقدمه به مباحث زير خواهيم پرداخت. 1- تاريخ‌نويسي در اسلام و ايرانبا ورود اسلام به ايران نگاه مورخان به ايران نگاه مورخان به تاريخ دچار برخورد انديشه‌ها شد مسلمين كه در آن زمان از نوشتن حتي سيره‌ي پيامبر نيز منع شده بودند (افتخارزاده ص86) وقتي با ايرانيان برخورد كردند در آغاز سعي كردند مايه‌هاي تمدن ايراني و باقيمانده انديشه‌هاي آنان را نابود كنند اما به مرور زمان به روشهاي ايرانيان در ثبت تاريخ علاقمند شدند البته اين موضوع از پيش هم ميان اعراب وجود داشت و نوشتن و به خاطر سپردن ايام العرب از آن نمونه است (جعفريان ص 18) اما بعد از آن با تاثيرگرفتن از انديشه‌هاي قراني و نيز اقوام تابعه مخصوصا ايرانيان (جعفريان ص23) به تاريخ گرايش خوبي نشان دادند اين نوع علاقمندان در نوشته‌هاي دينوري، مسعودي و طبري آشكار است. از اين رو مورخان اسلامي نگارش تاريخ اسلام و به دنبال آن حوادث ايران- كه جزئي از مملكت بزرگ اسلامي شده بود- را آغاز نمودند اين نوشته‌ها را مي‌توان به چند شكل دسته‌بندي نمود: 1-1 دسته‌بندي اول:الف- سيره نگاري‌هاسيره نگاري در قالب شرح حال نويسي است كه معروفترين آنان را ميتوان سيره ابن هشام، سيره ...

  • مختار ثقفی

    چکیده قیام «مختار» یکی از قیام های مهم در طول تاریخ تشیع می باشد که توانست تأثیر بزرگی بر رویداد های بعدی جهان اسلام داشته باشد. این نهضت عکس العملی بود در مقابل شهدای کربلا و اختناق و فشاری که حکومت یزید بن معاویه و به طور کلی سفیانیان در جامعۀ اسلامی ایجاد کرده بود. مختار  که خودش را «منتقم» شهدای کربلا معرفی می کرد، توانست یک حکومت محدود شیعی را در کوفه و شهر های مجاور مثل موصل ایجاد نماید. با این که این دولت مستعجل بود و دوام چندانی نداشت با این وجود توانست تا حدودی به آمال و آرزو های شیعی جامعۀ عمل بپوشاند . مشخصۀ این قیام در مقایسه با قیام های دیگر شیعی؛ وارد شدن عنصر «ایرانی» به این نهضت بود که تحت عنوان «موالی» مطرح بودند و پیش از آن در عرصۀ سیاسی به بازی گرفته نمی شدند. مقدمه یزید با سرکوب قیام حسین (ع) فکر می کرد به اهداف خود رسیده است و با انقیاد بنی هاشم، به کینۀ چندین سالۀ خود- که میراث جاهلیت بوده است-  جامۀ عمل پوشانده است ولی این ظاهر قضیه بود چون جامعۀ اسلامی مثل آتش زیر خاکستر بود و دنبال فرصتی بود که انتقام این بیدادگری را با فرد برجسته ای چون «مختار» بگیرد. مختار که دل خوشی از حکومت امویان نداشت و سرشار از نیروی سروری و ریاست بود با تکیه بر موالی، ضربۀ خرد کننده ای بر امویان وارد ساخت. به کار گیری موالی توسط مختار ؛ شمشیری دو لبه بود: از یک طرف باعث کثرت نیرو های وی گردید، زیرا این افراد با این که میراث خوار تمدن بزرگ ایران محسوب می شدند ولی طی سالیان دراز در محرومیت به سر برده و حقوق انسانی و اجتماعی چندانی نداشتند. آنان برای به دست آوردن این حقوق حاضر بودند که از جان  خود بگذرند بنا بر این انگیزۀ زیادی برای مبارزه داشتند. از طرف دیگر وجود این نیرو ها در سپاه مختار و رعایت تساوی بین اعراب و موالی ، اعتراض اعراب کوفه را برانگیخت و آنان به این دلیل که خود را از موالی برتر می دانستند؛ این مساوات گری را قبول نکرده و به سپاه «مصعب بن زبیر» برادر «عبداله بن زبیر»پیوستند. در هر صورت قیام مختار بن ثقفی واکنشی بود در برابر ظلم و ستم یزید و عدم مشروعیت حکومت وی، ونیز شرری بود بر قاتلان حسین بن علی و یارانش، که توانست تا حدودی دل داغدیدگان مکتب تشیع را تا حدودی آرام ساخته و مرهمی برای زخم های درونی آنها باشد، با این که این قیام خالی از اهداف جاه طلبانه نیز نبود.   اوضاع اجتماعی و سیاسی دنیای اسلام در آستانۀ قیام مختار   در دمشق، پایتخت خلافت اسلامی «یزید» به خاطر پیروزی  بر مردم مدینه در «واقعۀ حرّه» و نیز به شهادت رساندن امام حسین (ع) و یارانش ، در اوج غرور و نخوت به سر می برد. اما این ظاهر قضیه ...

  • زندگانی مشایخ تصوف (سلطان ابراهیم ادهم)

     بسم الله الرحمن الرحیم خاستگاه ابراهیم ادهم و انگیزه توبه وی شیخنا و مولانا سلطان العارفین ابواسحاق ابراهیم بن ادهم بن منصور تمیمی عجلی (قدس الله روحه) از ستاره‌های درخشان آسمان عرفان و تصوف اسلامی است که در این طریقت، جایگاهی بس والا دارد. بزرگمردی است که تاج و تخت سلطنت را رها کرد و به کارگری، ریاضت، عبادت و جهاد روی آورد. در طول تاریخ تصوف، سه‌تن از عرفا و مشایخ با پیشوند «سلطان» یا «سلطان العارفین» نام برده می‌شوند. این بزرگواران بجز ابراهیم ادهم عبارتند از «بایزید بسطامی» و «ابوسعید ابوالخیر». جالب اینکه هر سه تن خراسانی بودند. بنابراین بی‌مورد نیست که شاعر بگوید: هرنسیمی که بمن بوی خراسان آرد      چون دم عیسـی در کالبـدم جـان آرد ابراهیم ادهم که عرب نژاد و از قبیله بنی‌عجل بوده و خانواده‌اش از کوفه به بلخ کوچیده و در آنجا مستقر شدند، به سال 100 هجری در بلخ متولد شد.گرچه برخی مورخین آورده‌اند که هنگامی که پدر و مادرش به حج رفته بودند، ابراهیم در مکه متولد گردید.به هر روی، وی در بلخ رشد و نمو یافت. در آن زمان، بلخ هنوز یکی از مراکز علمی اسلامی بود. این شهر باستانی در دوره پیدایش تصوف شرق سهم مهمی را ایفا کرده، موطن و خاستگاه بسیاری از علما و عرفای اسلامی در نخستین سده‌های هجری بوده است. برتلس تصریح می‌کند که ابراهیم ادهم نخستین مکتب عرفانی رادرخراسان بنیاد نهاد؛اما سرنوشت چنان بودکه اوکامیابی تعلیمات خودرا درخراسان نبیند… ولی شاگرد او شقیق بلخی توانست در بلخ پیروان او را که رفته رفته دایره آنها وسیع‌تر شده بود، گردآورد. گویند پدر ابراهیم، از پادشاهان خطه خراسان و از توانگران آن سامان بوده است. ابراهیم جوانی جذاب، مودب، جستجوگر، باهوش و شیفته عدالت و کمک به رنجدیدگان بود. پدر و مادرش سعی می‌کردند وسائل مورد نیاز و خوشبختی وی را تا آنجا که ممکن است محتشمانه برایش فراهم آورند. اما او به آسانی تسلیم نمی‌شد. بدنبال کشف مجهول مطلق بود. در درون کالبد به ظاهر آرام و جذابش دو شخصیت متضاد از هم جلوه گری می‌کرد. علاقه به تاج و تخت و خودداری از مواهب زندگی و رفتن به پناهگاهی مقدس فارغ از هیاهوها و زرق و برقهای دربار، ابراهیم می‌خواست حلقه‌های زنجیر اسارتی را که به دست و پا و اندیشه‌هایش کشیده بودند، بگسلد و از چشمهای تیزبین محافظانش دور شود. او شاهزاده‌ای متفکر و دلباخته طبیعت و حقیقت بود. عفت کلام را در محاوره با درباریان رعایت می‌کرد و از شنیدن داستانهای غیر اخلاقی درباره کامجویی و لذت و شوخی‌های دور از ادب که به وسیله دلقک دربار برای شادمانی وی گفته می‌شد، متنفر بود و شاید همین عوامل ...

  • منابع آيين دادرسي كيفري

    منابع آيين دادرسي كيفري  منابع حقوق موضوعه.- علماي حقوق براي قواعد آيين دادرسي كيفري چهار منبع مهم ذكر كرده اند كه عبارت اند از: قانون، عرف و عادت، رويه قضايي و دكترين. برخي از علماي حقوق جزا منابع ديگري از قبيل اصول كلي حقوقي و آرمان هاي سياسي و اجتماعي را نيز از منابع قواعد حقوقي به شمار آورده اند. نويسندگان قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران منابع و فتاوي معتبر اسلامي را در طول قوانين مدون از مآخذ قواعد حقوقي محسوب كرده اند. به دستور اصل يكصد و شصت و هفتم قانون اساسي: «قاضي موظف است كوشش كند حكم هر دعوا را در قوانين مدون بيابد و اگر نيابد با استناد به منابع معتبر اسلامي يا فتاوي معتبر حكم قضيه را صادر نمايد...» و نيز در مادة دويست و هشتاد و نهم قانون اصلاح موادي از قانون آيين دادرسي كيفري مي خوانيم:  «احكام دادگاه هاي كيفري بايد مستدل و موجه بوده مستند به مواد قانون و اصولي باشد كه بر اساس آن حكم صادر شده است. دادگاه ها مكلفند، حكم هر قضيه را در قوانين مدونه بيابند و اگر قانوني نباشد با استناد به منابع فقهي معتبر يا فتاوي مشهور و معتبر حكم قضيه را صادر نمايند...»   بخشنامه به كلية مراجع قضايي كشور: 1- «نظر به اين كه برخي مقامات قضايي نسبت به اعتبار بعضي از قوانين آزمايشي كه مدت آن ها منقضي شده است از شوراي عالي قضايي استعلام نموده اند لزوماً متذكر مي گردد كه تا تصويب نهايي قوانين مذكور كه فعلاً در مجلس شوراي اسلامي مطرح است با توجه به اصل يكصد و شصت و هفتم قانون اساسي كه مقرر نموده: «قاضي موظف است كوشش كند حكم هر دعوا را در قوانين مدونه بيابد و در جمهوري اسلامي را مي توان به شرح زير احصاء كرد: 1- قانون.- بدون شك در جوامع متمدن فعلي قانون مهم ترين و اساسي ترين منبع قواعد دادرسي كيفري است.(1) در اين قلمرو منظور از قانون مصوبات قوه مقننه است كه با تشريفات خاص وضع و توشيح و در روزنامه رسمي منتشر مي شود. بنابر اين مصوبات هيأت دولت، شوراي عالي قضايي و شوراي نگهبان و امثالهم قانون به شمار نمي آيد.(2) طبق اصل نود و ششم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران: «تشخيص عدم مغايرت مصوبات مجلس شوراي ملي با احكام اسلام با اكثريت فقهاي شوراي نگهبان و تشخيص عدم تعارض آن ها با قانون اساسي بر عهده اكثريت همه اعضاء شوراي نگهبان است.» 2- منابع معتبراسلامي و فتاوي معتبر(3).- چنان چه گفتيم طبق اصل يكصد و شصت و هفتم قانون اساسي: «قاضي موظف است كوشش كند حكم هر دعوا را در اگر نيابد با استناد به منابع معتبر اسلامي يا فتاوي معتبر حكم قضيه را صادر نمايد و نمي تواند به بهانة سكوت يا نقض يا اجمال يا تعارض قوانين مدونه از رسيدگي به دعوا و صدرو حكم امتناع ...

  • آشنایی با عارف بزرگ ابراهیم ادهم (ره)

    	آشنایی با عارف بزرگ ابراهیم ادهم (ره)

    هرنسیمی که بمن بوی خراسان آرد      چون دم عیسـی در کالبـدم جـان آردابراهیم ادهم که عرب نژاد و از قبیله بنی‌عجل بوده و خانواده‌اش از کوفه به بلخ کوچیده و در آنجا مستقر شدند، به سال صد هجری در بلخ متولد شد.گرچه برخی مورخین آورده‌اند که هنگامی که پدر و مادرش به حج رفته بودند، ابراهیم در مکه متولد گردید.به هر روی، وی در بلخ رشد و نمو یافت. در آن زمان، بلخ هنوز یکی از مراکز علمی اسلامی بود. این شهر باستانی در دوره پیدایش تصوف شرق سهم مهمی را ایفا کرده، موطن و خاستگاه بسیاری از علما و عرفای اسلامی در نخستین سده‌های هجری بوده است. برتلس تصریح می‌کند که ابراهیم ادهم نخستین مکتب عرفانی رادرخراسان بنیاد نهاد؛اما سرنوشت چنان بودکه اوکامیابی تعلیمات خودرا درخراسان نبیند… ولی شاگرد او شقیق بلخی توانست در بلخ پیروان او را که رفته رفته دایره آنها وسیع‌تر شده بود، گردآورد. گویند پدر ابراهیم، از پادشاهان خطه خراسان و از توانگران آن سامان بوده است. ابراهیم جوانی جذاب، مودب، جستجوگر، باهوش و شیفته عدالت و کمک به رنجدیدگان بود. پدر و مادرش سعی می‌کردند وسائل مورد نیاز و خوشبختی وی را تا آنجا که ممکن است محتشمانه برایش فراهم آورند. اما او به آسانی تسلیم نمی‌شد. بدنبال کشف مجهول مطلق بود. در درون کالبد به ظاهر آرام و جذابش دو شخصیت متضاد از هم جلوه گری می‌کرد. علاقه به تاج و تخت و خودداری از مواهب زندگی و رفتن به پناهگاهی مقدس فارغ از هیاهوها و زرق و برقهای دربار، ابراهیم می‌خواست حلقه‌های زنجیر اسارتی را که به دست و پا و اندیشه‌هایش کشیده بودند، بگسلد و....خاستگاه ابراهیم ادهم و انگیزه توبه ویشیخنا و مولانا سلطان العارفین ابواسحاق ابراهیم بن ادهم بن منصور تمیمی عجلی (قدس الله روحه) از ستاره‌های درخشان آسمان عرفان و تصوف اسلامی است که در این طریقت، جایگاهی بس والا دارد. بزرگمردی است که تاج و تخت سلطنت را رها کرد و به کارگری، ریاضت، عبادت و جهاد روی آورد. در طول تاریخ تصوف، سه‌تن از عرفا و مشایخ با پیشوند «سلطان» یا «سلطان العارفین» نام برده می‌شوند. این بزرگواران بجز ابراهیم ادهم عبارتند از «بایزید بسطامی» و «ابوسعید ابوالخیر». جالب اینکه هر سه تن خراسانی بودند. بنابراین بی‌مورد نیست که شاعر بگوید:هرنسیمی که بمن بوی خراسان آرد      چون دم عیسـی در کالبـدم جـان آردابراهیم ادهم که عرب نژاد و از قبیله بنی‌عجل بوده و خانواده‌اش از کوفه به بلخ کوچیده و در آنجا مستقر شدند، به سال 100 هجری در بلخ متولد شد.گرچه برخی مورخین آورده‌اند که هنگامی که پدر و مادرش به حج رفته بودند، ابراهیم در مکه متولد گردید.به هر ...

  • ضرورت شناخت حقیقی امام

         ضرورت شناخت حقیقی امام اولین و مهمترین وظیفه­ای که هر شیعه منتظر در مورد امام خویش دارد بدست آوردن معرفت و شناخت نسبت به آن امام است و در روایات متعدد به این مطلب تصریح شده است از جمله پیامبر اسلام (ص) که فرموده­اند: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد و به جاهلیت مرده است[1] پس در هر عصری شناخت امام آن زمان امری لازم و ضروری است و پس از آن اطاعت از امام واجب می­شود در زیارت آل یاسین می خوانیم: «خدایا! درود بنویس بر ولی خود و فرزند اولیائت، که اطلاعت آنها را بر خلق لازم و فرض گردانیدی و حق آنها را واجب کردی»[2]و هر کس که اطاعتش واجب باشد باید صفاتش را شناخت تا با شخص دیگری که به دروغ مقام او را مدعی است اشتباه نشود، بنابراین شناخت و دانستن صفات حضرت واجب می باشد. پس شناخت امام لازم است و این شناخت جز به دو امر حاصل نمی­شود: اول: شناخت شخص امام علیه السلام به نام و نسب. دوم شناخت صفات و ویژگی های او. هنگامی که شناخت و معرفت درباره آن حضرت کسب شد باید امامت و پشوایی آن حضرت را به طور کامل مورد قبول واقع شود، در روایات متعدد انسان بر حذر داشته شده از اینکه امامت حضرت مهدی را انکار نماید، چنان که در حدیث آمده که: «مَن کَذَّبَ بِالمَهدِی فَقَد کَفَر»[3]هر کس حضرت مهدی (عج) را تکذیب نماید کافر شده است‏ و نیز در حدیثی دیگر است: «مَن اَنکرَ خُرُوجَ المَهدِی فَقَد کَفَرَ بِما اُنزِلَ عَلَی محمد»[4]؛ بدین معنی که هر کس خروج حضرت مهدی (عج) را انکار نماید پس همانا کافر گشته است به آنچه بر حضرت محمد (ص) فرود آمده است. مفهوم انتظار  در معانی انتظار آمده است: انتظار یعنی «چشم­داشتن و چشم به راه بودن. چشم­داشت یک تحول، یک رویداد خوب، یک گشایش و ... یا چشم به راه آینده مطلوب، یک عزیز سفر کرده و یا یک منجی»[5] و به این معنا انتظار مفهومی است که با نهاد همه انسان­­ها عجین شده است و می توان گفت که همه انسان­ها به نوعی منتظرند. انتظار امید به آینده را در انسان زنده نگه می­دارد و انسان را وادار به حرکت و تکاپو و تلاش می­نماید. اگر انتظار نبود امید معنی نداشت از این رو است که در روایتی از پیامبر آمده است: «امید برای امت من مایه رحمت است و اگر امید نبود هیچ مادری فرزندش را شیر نمی­داد و هیچ باغبانی درختی نمی­کاشت»[6]. با توجه به اهمیت انتظار و نقش امید بخش این مفهوم در زندگی، تلاش مکتب اسلامی از یک سو فضیلت بخشیدن به انتظار گشایش و امید به آینده و از سوی دیگر نکوهش یأس و ناامیدی و از بین بردن کسالت و دلسردی در جامعه اسلامی می­باشد. چنان که قرآن کریم ناامیدی از رحمت خدا را از ویژگی­های کافران بر شمرده است و می فرماید: «لا یَایْئَسُ مِن ...

  • زندگینامه ابراهیم ادهم

    شیخنا و مولانا سلطان العارفین ابواسحاق ابراهیم بن ادهم بن منصور تمیمی عجلی (قدس الله روحه) از ستاره‌های درخشان آسمان عرفان و تصوف اسلامی است که در این طریقت، جایگاهی بس والا دارد. بزرگمردی است که تاج و تخت سلطنت را رها کرد و به کارگری، ریاضت، عبادت و جهاد روی آورد. در طول تاریخ تصوف، سه‌تن از عرفا و مشایخ با پیشوند «سلطان» یا «سلطان العارفین» نام برده می‌شوند. این بزرگواران بجز ابراهیم ادهم عبارتند از «بایزید بسطامی» و «ابوسعید ابوالخیر». جالب اینکه هر سه تن خراسانی بودند. بنابراین بی‌مورد نیست که شاعر بگوید: هرنسیمی که بمن بوی خراسان آرد      چون دم عیسـی در کالبـدم جـان آرد ابراهیم ادهم که عرب نژاد و از قبیله بنی‌عجل بوده و خانواده‌اش از کوفه به بلخ کوچیده و در آنجا مستقر شدند، به سال 100 هجری در بلخ متولد شد.گرچه برخی مورخین آورده‌اند که هنگامی که پدر و مادرش به حج رفته بودند، ابراهیم در مکه متولد گردید.به هر روی، وی در بلخ رشد و نمو یافت. در آن زمان، بلخ هنوز یکی از مراکز علمی اسلامی بود. این شهر باستانی در دوره پیدایش تصوف شرق سهم مهمی را ایفا کرده، موطن و خاستگاه بسیاری از علما و عرفای اسلامی در نخستین سده‌های هجری بوده است. برتلس تصریح می‌کند که ابراهیم ادهم نخستین مکتب عرفانی رادرخراسان بنیاد نهاد؛اما سرنوشت چنان بودکه اوکامیابی تعلیمات خودرا درخراسان نبیند… ولی شاگرد او شقیق بلخی توانست در بلخ پیروان او را که رفته رفته دایره آنها وسیع‌تر شده بود، گردآورد. گویند پدر ابراهیم، از پادشاهان خطه خراسان و از توانگران آن سامان بوده است. ابراهیم جوانی جذاب، مودب، جستجوگر، باهوش و شیفته عدالت و کمک به رنجدیدگان بود. پدر و مادرش سعی می‌کردند وسائل مورد نیاز و خوشبختی وی را تا آنجا که ممکن است محتشمانه برایش فراهم آورند. اما او به آسانی تسلیم نمی‌شد. بدنبال کشف مجهول مطلق بود. در درون کالبد به ظاهر آرام و جذابش دو شخصیت متضاد از هم جلوه گری می‌کرد. علاقه به تاج و تخت و خودداری از مواهب زندگی و رفتن به پناهگاهی مقدس فارغ از هیاهوها و زرق و برقهای دربار، ابراهیم می‌خواست حلقه‌های زنجیر اسارتی را که به دست و پا و اندیشه‌هایش کشیده بودند، بگسلد و از چشمهای تیزبین محافظانش دور شود. او شاهزاده‌ای متفکر و دلباخته طبیعت و حقیقت بود. عفت کلام را در محاوره با درباریان رعایت می‌کرد و از شنیدن داستانهای غیر اخلاقی درباره کامجویی و لذت و شوخی‌های دور از ادب که به وسیله دلقک دربار برای شادمانی وی گفته می‌شد، متنفر بود و شاید همین عوامل سبب می‌شدند که به جنگلها پناه برد و ساعتها ...