در مورد صداقت

  • صداقت احساسی و نقش آن در زندگی

    اگر بتوانیم از نظر احساسی با خودمان صادق باشیم، می توانیم "خود حقیقیمان" را خیلی عمیق تر بشناسیم. این کار به ما کمک می کند که خیلی راحت تر با خودمان کنار بیایم و خودمان را همانطو که هستیم بپذیریم. این امر همچنین به ما کمک میکند که تشخیص بهتری در این مورد که وقت خود را چگونه و با چه کسانی صرف کنیم، داشته باشیم. در عین حال اگر سعی کنیم که با دیگران در بیان احساسات خود صادق باشیم، اینکار به آنها هم کمک می کند که از نظر احساسی صداقت بیشتری را از خود نشان دهند. زمانیکه از نظر احساسی صادق باشیم، دیگر مجبور نخواهیم بود تا کارهایی را که به دلخواهمان نمیباشد، انجام دهیم. همچنین خیلی سریع تر فردی که برای احساساتمان ارزش قائل است را پیدا خواهیم کرد. جامعه چگونه صداقت احساسی را تضعیف می کند صداقت احساسی نیازمند آگاهی، اعتماد به نفس، و حتی شجاعت است. این به آن دلیل است که همیشه ما در جو اجتماعی یاد گرفته ایم که به احساساتمان بی توجه باشیم، آنها را نادیده گرفته و در مورد آنها به خودمان هم دروغ بگوییم. به عنوان مثال زمانیکه از ما سوال می شود "چطوری" معمولاً جواب می دهیم: "خوبم" حتی اگر به راستی هم خوب نباشیم، باز هم چنین پاسخی می دهیم. حتی گاهی اوقات هنگامیکه کاملاً مشخص است که افراد عصبانی بوده و حالت تدافعی به خود گرفته اند، اگر از آنها سوال کنیم، باز هم حاضر نیستند قبول کنند که عصبانی هستند. صداقت احساسی از همان دوران کودکی معنا پیدا می کند. کودکان به طور مکرر و آزادانه احساسات واقعی خود را بروز می دهند؛ اما از همان دوران ابتدایی کودکی آنها یاد می گیرند که در بیان احساسات خود صادق نباشند. والدین و مربی ها از کودک میخواهند که فرزندانشان آنطور که خودشان انتظار دارند باید صحبت کنند و یا کارهایشان را انجام دهند. این کار کاملاً مغایر با بروز احساسات حقیقی کودک است. به کودک تعلیم داده می شود که لبخند بزند حتی زمانیکه واقعاً ناراحت و عصبانی است. زمانیکه هیچ گونه احساس پشیمانی ندارد به او یاد می دهند که باید عذر خواهی کند. زمانیکه هیچ گونه احساس قدرشناسی نمی کند به او یاد می دهند که باید بگوید: "متشکرم." زمانیکه احساس می کند نسبت به او بدرفتاری کرده اند، به او یاد می دهند که از شکایت کردن دست بردارد. به او یاد می دهند که افراد را ببوسد و به آنها شب بخیر بگوید، آنهم در حالیکه کمترین علاقه ای به انجام این کار ندارد. به او می گویند که "بی ادبی" و شاید "خودخواهی" باشد که انتظار داشته باشد همه چیز مطابق انتظاراتش پیش برود. همچنین به کودکان آموزش داده می شود که برای بیان احساسات خود از برخی لغات خاص نمی توانند استفاده کنند. من پدر و ...



  • راستگویی(صداقت)

    اسلام ديني فطري است و راستي نيز خواست فطرت است، پس اين دو پيوندي ناگسستني دارند و در روايات اسلامي با تعابير گوناگوني بر راستگويي مسلمانان تأكيد شده و آن را از اصول ايمان و تدين به حساب آورده اند. رسول اكرم (ص) مي فرمايد: «الصّدْقُ مُبارَك وَ الكِذْبُ مَشْؤُومٌ» راستي، مبارك و دروغ ناميمون است. با همه‌ قداست و ارزشي كه راستگويي دارد، بايد توجه داشت كه گاهي راستگويي مايه دردسر، ضرر و فساد مي گردد كه از ديدگاه اسلام كاري نادرست و ممنوع است؛ زيرا در پاره اي از موارد بر اثر راستگويي، اسراري كشف مي شود و در نتيجه، منشأ درگيري، فتنه انگيزي و گاه منجر به قتل و خونريزي مي گردد. در اين موارد، دروغ غائله را فرو مي نشاند و از بروز اختلاف و درگيري جلوگيري مي كند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «ثَلاثٌ يقْبَحُ فيهنَّ الصِّدقُ: النَّميمهُ و اِخبارُكَ الرَّجُلَ عَنْ اَهْلِهِ بِما يكْرَهُهُ، و تَكذيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَبرِ» راستگويي در سه چيز ناپسند است: سخن چيني، سخن گفتن با مرد درباره همسرش به چيزي كه او را ناخوش آيد. تكذيب خبري كه شخص مي دهد. بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری و اختلافات خانوادگی و مشاجرات میان دوستان و فامیلها، و حتی تنشها و نزاعهای سیاسی، پدیده ای است که از «بی صداقتی» و «ناخالصی» به وجود می آید. و مگر «نفاق» هم نوعی عدم صداقت نیست؟ «فریب» نیز، جلوه دیگری از ناراستی در گفتار و رفتار است و ... کم نیست «طلاق»هایی که ریشه در عدم صداقت در مراحل اولیه ازدواج در اظهارات، ادعاها، وعده ها، وانمود کردنها و پاسخهاست. با این حساب، صداقت، استوارترین بنیانی است که دوستیها، مشارکتها، ازدواجها، مبارزات سیاسی و ... بر آن استوار می گردد و بدون آن، همه این بنیانها در معرض فروپاشی و گسیختگی است. جلوه های صداقت کسی که در «گفتار»، صادق و راست باشد، از «دروغ» پرهیز می کند، چه به شوخی چه جدی. کسی که در «دوستی» صادق باشد، به مقتضیات دوستی پای بند است و ایثار و فداکاری، گذشت نسبت به خطاها، تحمل تندیها و جفاها، همکاری در گرفتاریها و نیازمندیها، همدردی در مشکلات و غمها خواهد داشت. کسی که در «ایمان» صادق باشد، از نفاق و دورنگی و ریا دوری می کند. آن که در «زهد»، صادق باشد، ریاکارانه و از روی مردم فریبی، تظاهر به زهد و ساده زیستی و ترک دنیا نمی کند. به قول سعدی: ترک دنیا به مردم آموزند خویشتن سیم و غلّه اندوزند آن که در پند و موعظه و تبلیغ و ارشاد صداقت داشته باشد، عملش آینه حرفش و رفتارش شاهد گفتارش خواهد بود وگرنه به قول حافظ: «توبه فرمایان چرا خود، توبه کمتر می کنند؟» و «صدق در عهد» وفای به قولها و قرارها و تعهدات است. اینگونه ...

  • صدق و راستی در قرآن

    اِنَّ الحمد لله العلی القدیر الصلوة و السلام علی البشیر النذیر و علی آله و صحبه الذین سَلَکُوا طریقه المُنیر ‏ (وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَاناً نَّصِيراً ‏)(اسراء/80) بگو پروردگارا! مرا به جایگاه صدق وارد کن و جایگاه صدق بیرون آور و از جانب خود قدرتی به من عطا فرما یار و مددکار باشد.                                                       صدق و راستی در قرآن   خداوند در سوره مبارکه نساء در آیه 87 می فرماید: اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِيثاً ؟ (جز الله معبودی نیست. حتما شما را در روزی که شکی در آن نیست گرد می آورد و چه کسی از خدا راست گو تراست ؟! و در همین سوره در آیه 122 می فرماید: ‏(( وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً وَعْدَ اللّهِ حَقّاً وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِيلاً ‏)) ( کسانی را که ایمان آوردند و کار نیک انجام داده اند وارد باغهایی خواهیم کرد. که در زیر آنها رودها جاری و روان است آنان جاودانه تا ابد در آن جاماندگارند.این وعده ی الله است که حق است که حق است و چه کسی از خدا راستگو تر است ؟! همانطور که ملاحظه خداوند متعال شد مساله صداقت را برای خود نیز مطرح می کند تا انسان مومن متوجه اهمیت این موضوع (صداقت) بشود. ودر سوره مبارکه مریم صداقت و راستی در چند آیه در مورد پیامبران به عنوان یک خصلت اخلاقی انسان مطرح می شود.. الف-( * وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقاً نَّبِيّاً) ‏ (مریم/41)41 ابراهیم را در کتاب (قرآن) بیان کن که اوبسیار راستگو و نبی بود. ب. وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقاً نَّبِيّاً ‏ (مریم/56) ادریس را در کتاب(قرآن) بیان کن که او بسیار راستگو و نبی بود. ج. وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيّاً (مریم/54) اسماعیل را در کتاب(قرآن) بیان کن که او در وعده هایش صادق و راست بود و رسول و نبی بود. از آیات فوق این چنین استنباط میشود که صفت صدق و راستی ملازم و همراه تمام پیامبران بوده است. تا کسی در صداقت و درستی ادعا هایشان شک و تردیدی نکند. لقبی که پیامبر گرامی (ص) قبل از اسلام به آن مشهور بود صادق الامین (راستگوی امانت دار ) بود. با این خاط است که وقتی که پیامبر اکر م بعد از سه سال دعوت از جانب خداوند مأمور می شودتا دعوتش ...

  • جملات زیبا در مورد صداقت و سیاست :

    صداقت در مقابل سیاست دیگران سادگیست و سیاست در مقابل صداقت دیگران خیانت است...

  • نقش صداقت و اعتماد در روابط

      صداقت احساسيآیـا مـی تـوانـید با همسرتان در مورد احساساتتان صحبتکـنید؟ اگر عصبانی یا ناراحت باشید، آیا فکر می کنید باید آن را از همسرتان پنهان کنید؟یکی از ویژگیهای رابطه هایپـردوام ایـن است کـه دو طــرف بتوانند در مورد احساساتخـود صـحبت کــــنند، و حتی در مواقع ناراحتی هم در اینرابطه صادق باشند. <?xml:namespace prefix = o /> اولین قدم اعلام و بازگویی آن احساسات برای خودتان است. بسیار شایع است که افراد احساسات ناراحت خود را به راه های مطمئن و امن بکشانند—به خاطر مشکلات کاری، در خانه مدام عصبانی شوند، و یا به خاطر عدم تامین و نا امنی در گذشته، به خاطر هیچ عصبانی شوند و یا حسادت کنند. می توانید مهارت بیان احساسات را با کلماتی اینچنینی توسعه دهید: "به خاطر ترافیک خسته شده ام"، "از ترفیعی که در اداره گرفتم بسیار خوشحال هستم" و...این به احساسات برمی گردد، نه به افکار شما. ممکن است در فکرتان بپرسید که چرا ترافیک اینقدر سنگین است، اما احساسات از درون شما بیرون می آید. احساسات به خودی خود، خوب یا بد نیستند. گام بعدی این است که این جملات و کلمات را در حضور همسرتان نیز بر زبان بیاورید. در جمع بانزاکت باشید برداشت همسر شما تا حد زیادی بستگی به کسان دیگری دارد که در جمع شما حضور دارند. اگر به مهمانی ناهار کارمند جدیدی شرکت دعوت شده باشید، مطمئناً وقت مناسبی برای صحبت در مورد عادات بد همسرتان مثل خرخر کردن در خواب نیست. بازگویی حقایقی درمورد همسرتان که ممکن است در دیدگاه آنها نسبت به او تاثیر منفی بگذارد، کار درستی نیست. البته این به آن معنا نیست که باید دروغ بگویید— اما سوالاتی هستند که می توانید بانزاکت و البته ماهرانه از پاسخ گویی به آنها شانه خالی کنید. اگر همسر شما این خصوصیت را دارد که مسائل شخصی را جلوی جمع بازگو می کند، حتماً در این رابطه با او صحبت کنید و بگویید که چقدر این مسئله باعث ناراحتی و اذیت شدن شما میشود. تا 10 بشمارید بین صداقت مخرب و صداقت سازنده تفاوت بسیار است. اگر سعی می کنید با به زبان آوردن حقایقی که گفتن آن تاثیر منفی بر همسرتان می گذارد، او را اصلاح کنید، کاملاً در اشتباه هستید. در اینگونه مواقع نفسی عمیق بکشید، درمورد حرفی که میخواهید به زبان آورید خوب فکر کنید، و سعی کنید احساسات خود را به طریقی مثبت و سازنده بیان کنید. صادق باشید، نه رُک شما می خواهید که همیشه با همسرتان صادق باشید، اما باید این کار را به طریقی انجام دهید که باعث بهبودی رابطه تان شود، نه خراب کردن آن. پس از این به بعد به جای اینکه بگویید "لباس رنگ سفیدت مثل شیر برنج می کنه تورو"، بهتر است که بگویید "لباس های رنگ تیره ...

  • پدر صداقت

    پدر صداقت

    پدر صداقت          دیگران به او آقای صداقت می گویند.نامش علی اصغر است ولی علی صدایش می كنند. ما شاگردانش او را پدر صداقت خطاب می كنیم. بارها به ما گفتند نگوئید پدر صداقت،اینجا كه گروه های دیگر نیست، او استاد شماست، ولی ما حالیمان نشد. به جز پدر صداقت نام دیگری در دهانمان نمی چرخد، و هم اینكه او را مانند پدر می دانیم، چون زندگی ای دوباره به ما بخشید.      شاید كسی مانند ما كه شاگردش هستیم او را از نزدیك ندیده باشد. من با او رفت و آمد خانوادگی نداشته ام و سفر شمال هم با او نرفته ام. یك بار كمی از او دلخور شده بودم، شاید فهمید، آنشب مرا به خانه اش دعوت كرد، تنها بود و بعد تر همسر و بچه هایش هم آمدند، در آن خانه عشق وجود داشت، بین خودش و همسرش، بین خودش و بچه هایش، احساس كردم در خانه ی خودمان هستم.     من استاد های زیادی داشته ام. در مدرسه، در دانشگاه، در كلاسهای بیرون از مدرسه و دانشگاه، در جلسات سخنرانی. همه ی آنها حرف های قشنگی می زدند. حرف های همه شان هم درست بود. اما تاثیری روی من نداشت. چون از آنهاچیزی ندیده بودم. پدر صداقت هم استاد من بود.استادی با موهای وزوزی، با ته لهجه ی داش مشتی ها، با تی شرت های قرمز و آبی و زرد و سفید، با موتور پالس، با اشتهای زیاد به غذاهای خوشمزه و با یك دفتر كار كه به جای كار كردن، ما می رفتیم آنجا برای خودمان شیرینی می خوردیم و ترشی هایش را از یخچالش در می آوردیم و می خوردیم و املت های پی درپی درست می كردیم. خودش می گفت اینجا دیگر دفتر نیست كه،كفتره.     حرف های پدر صداقت اما روی من تاثیرمی گذاشت. نه روی من، روی همه ی شاگردانش تاثیر می گذاشت.او استادی بود كه ما حرف و عملش رادر كنار هم می دیدیم.او حرفی را نمی زد مگر به آن عمل كند. به همین خاطر ما به عنوان استاد قبولش داشتیم و حرفش برای ما حجّت بود. او با ما انس می گرفت، در اردوهای یك روزه ای كه می رفتیم، در جوجه كباب هایی كه با هم می خوردیم و به سیخ كشیدن و پختنش با او بود، خوردنش با ما، یادم نمی آید كه برای جوجه كباب هایی كه در كنار او خوردم پولی پرداخت كرده باشم.        او اخلاق هایی داشت كه معلوم بود ارثیست. از آن اخلاق هایی كه در خون آدمهاست و به كروموزوم هایشان چسبیده است. هر جا كه باید پولی خرج می كردیم، او بیشتر از همه و اول از همه پول می گذاشت. هرجا كه بحث كمك به دیگران بود، خودش پیش قدم بود، دوچرخه های كهنه ی بچگی های ما را كه زهوارشان در رفته بود و گوشه ی انباری خاك می خوردند را می گرفت، از جیب خودش خرج می كرد و آنها را نو نوار می كرد و به افرادی می داد كه بضاعت خریدن دوچرخه برای فرزندانشان را نداشتند. ما را به خانه ی سالمندان می برد. ما ...

  • داستان فوق العاده آزمون صداقت!

    چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه ، امتحان دوشنبه صبح بوده است . بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند . آن ها به استاد گفتند : « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آن جایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم ، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم . » استاد فکری کرد و پذیرفت که آن ها روز بعد بیایند و امتحان بدهند . چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آن ها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آن ها خواست که شروع کنند... آن ها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت . سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود : « کدام لاستیک پنچر شده بود ؟ »

  • مقاله ای در مورد راستگویی ودروغگویی

    معنای راستگویی و دروغگویی الف) راستگویی یعنی: سخن و گفتار از روی حق و حقیقت هنگامی که واژه مقدس راستگویی و صداقت را می شنویم، مفاهیم زیر به ذهن خطور می کند: ـ رسیدن به مقصود ـ پیمودن راه راست ـ آسایش وجدان ـ ریشه همه فضیلت­ها ـ محبوب خداوند شدن ـ گوهری  ارزشمند ـ میوه عقل ـ شجاعت ـ عزت نفس  ـ حفظ ایمان ـ نشانه خردمندی ـ احترام به شخصیت دیگران ـ اوج بندگی ـ شتافتن به بهشت ـ بهترین راه نجات ـ ترس از خدا ـ نشانه به یاد خدا بودن ـ ستیزه­جویی با شیطان ـ زنده نگه داشتن دل ـ آباد کردن ایمان ـ شادی فرشتگان ـ هم صدا شدن با خوبان ـ گام گذاشتن در نردبان کمال و بالندگی روح ب) دروغگویی یعنی: سخن ناراست و ناحق، هنگامی که واژه دروغ را نیز می شنویم مفاهیم زیر در ذهنمان تداعی می شود: ـ کلید گناهان ـ بزرگ ترین گناه ـ خیانت به اعتماد دیگران ـ جلوه دورویی ـ پای مال کردن حق دیگران ـ آبیاری ریشه­های شرّ ـ پلیدترین ویژگی انسانی ـ نشان درماندگی ـ دور شدن از رحمت الهی ـ انحراف از جاده حق ـ نکوهیده­ترین صفت ـ دشمن خدا شدن ـ ترس از مردم و نترسیدن از خدا ـ ناجوان مردی ـ کوچکی نفس ـ فریب دادن دیگری ـ خیانت کار بودن زبان ـ راه بدبختی ـ شادی شیطان ـ لغزش­گاه نفس ـ آراستن باطل ـ دشمنی با صداقت ـ بهترین دلیل برای ترک دوستی ـ بی­ارزش کردن خود ـ اسیر شیطان شدن ـ راه­حل سراب­گونه ـ نادان پنداشتن دیگران   2- ارزش و اهمیت راست گویی راستی و راستگویی، از نشانه­های آشکار شخصیت انسان پاک طینت و الهی است و از بزرگی روح خبر می­دهد. راستگو، نمایاندن حقیقت را بر خود عیب نمی­داند و همان را که هست، می­گوید. *** راستگویان معمولاً افرادی شجاع، صریح، با اخلاص، کم طمع و خالی از تعصب­های نادرست و حب و بغض­های غیر الهی هستند و البته راستگویی بدون اینها ممکن نیست. در مقابل، دروغگویان معمولاً ترسو، ریاکار، طمع­کار، متعصب، لجوج و گرفتار حب و بغض­های غلط هستند. *** مردی برای کسب فضیلت به حضور امام محمد باقر(ع)شرفیاب می­شود. حضرت این سخن را نخستین درس قرار می­دهد: «راستی را پیش از سخن­گویی بیاموزید».[1] *** امام صادق(ع)نیز برای یکی از دوستانش چنین پیام می­فرستد: «در نظر بگیر که علی(ع)، نزد رسول خدا(ص)، بر اثر چه به این قرب و منزلت رسید؟ علی به این مقام نرسید، مگر بر اثر راستی و درستی».[2] *** راستی، کلید نیکی­ها و نیک­بختی است و آن که خویش را بدین صفت عالی بیاراید و مراقب باشد که شیطان، راستی­اش را از کف او نرباید، بر او مژده باید داد که باطن و کردارش نیک است و راستی، وی را به سر منزل نیکان خواهد رسانید. گفتار پاک از دل پاک برمی­خیزد و به رفتار پاک بارور می­شود. [1]. محمد بن یعقوب ...

  • سایه ات را بشناس تا خودت را بشناسی

    در روزهای جوانی پوسته ی بیرونی من خشن، عاری از محبت و بی احساس بود. عبارت «خودم بلدم!» همه ی احساس ناتوانی ام را می پوشاند و مرا غرق در این خیال باطل می کرد که مشکلی ندارم. به تدریج که پوسته ام را تکه تکه فرو ریختم، ذرات درخشانم نمایان شد. اما فقط آن هنگام توانستم خود را از ورای ظاهر خشنم ببینم که دریافتم، آن جنبه های که پوسته های مرا تشکیل می دادند، احساسات نهفته ی متعددی را پنهان کرده بودند. پس از آن که از میان شکاف ها به درون خود نگریستم، توانستم پوسته ام را رها کنم و هنگامی که موفق شدم به ارزش این لاک سخت که مرا محافظت می کرد، پی ببرم و آن را محترم شمارم، زندگی ام دگرگون شد. پوسته ی شما آن بخش از وجودتان است که با دنیا روبه رو می شود. این پوسته، خصایلی که سایه ی شما را تشکیل می دهد، پنهان می کند. سایه های ما چنان خوب پنهان شده اند، که بیشتر اوقات چهره ای را به جهان نشان می دهیم که نقطه ی مقابل وجود درون ماست. بعضی مردم زره ای از بی رحمی می پوشند تا حساس بودن خود را پنهان کنند و برخی نقابی از شوخ طبعی می گذارند تا غمشان را بپوشانند. مردمی که «عقل کل» هستند، معمولاً احساس نادانی خود را مخفی می کنند و افرادی که رفتاری متکبرانه پیش می گیرند، در درون احساس ناامنی دارند. افراد سطح بالا، احساس درونی متعلق به طبقه ی پایین بودن خود را می پوشانند و چهره ی متبسم، چهره ی خشمگین را پنهان می کند. ما باید به آن سوی نقاب های اجتماعی خود بنگریم تا وجود اصلی مان را بیابیم. ما در کارِ تغییر چهره استاد هستیم و دیگران را گول می زنیم، اما در عین حال خود را نیز فریب می دهیم. ما باید به دروغ هایی که به خودمان می گوییم، پی ببریم. اگر کاملاً راضی، شادمان و سالم نیستید و یا آرزوهایتان را برآورده نمی کنید، باید بدانید که همین دروغ ها مانع شما شده اند. با بررسی این دروغ ها می توانید عملکرد سایه ی خود را ببیند. به تحولی در نگرش نیاز است؛ باید پوسته ی خود را به صورت حفاظی ببینید، نه صرفاً مانعی بر سر راه برآورده شدن آرزوهایتان! پوسته ی بیرونی طرحی الهی برای پیشبرد حرکت معنوی شماست. مشاهده ی دوباره و بررسی هر رخداد، احساس و تجربه ای که شما را وادار کرده است تا آن لایه ی محافظ را بسازید، راهنمایی تان می کند تا به سر منزل مقصود برسید و تمامیت وجود خود را در برگیرید. پوسته ی ما نقشه ی راهنمای ویژه ی ما برای رشد و تعالی ست. این پوسته ها تمامی آنچه را که هستیم و تمامی آنچه را که نمی خواهیم باشیم، در بر دارند. مهم نیست گذشته یا حال شما چه اندازه دردناک باشد، اگر صادقانه به خود نگاه کنید و از اطلاعاتی که در پوسته های شما انباشته شده اند مدد بگیرید، در ...