دعا نویس

  • دعا نویسان اهر!

    دعا نویسان اهر!

    دعانویسان اهر!                            (1)  ریشه یابی علل  و چگونگی گرایش مردم به خرافه گرایی و توسعه چشم گیر پدیده ی «دعا نویسی» که مدل محلی جادوگری ، جن گیری و رمالیسم است فرصت و تخصص مناسب می طلبد که قطعاً از ظرف توانایی های بنده خارج است ولیکن بر اساس مشاهدات و تحقیقات میدانی و حضور در خانه چند تن از دعانویسان بنام اهری و گفتگوهای انجام شده با مشتریان ایشان، سعی شده است گزارش مناسبی در خصوص فعالیت این «دعانویسان» تهیه شود.   توجه و گرایش طبقه فرودست اجتماعی - و نه صرفاً فرودست اقتصادی - جامعه به پدیده دعانویسی و تمایل به گره گشایی ازمشکلات خود و حتی درمان بیماری ها و یا ایجاد مزاحمت و دشواری برای دشمن و یا بدخواه خود، از طریق جادوگری و جن گیری از دیر باز در جامعه ما وجود داشته و به یقین در آینده نیز خواهد داشت اما مورد جالب توجه در این میان که ایده تهیه این گزارش را در ذهن من ایجاد کرد،حضور چشم گیر افرادی از  طبقه متوسط و حتی قشر فرهیخته جامعه در میان مشتریان این دعانویسان است. «آ» مقبول ترین،مشهورترین و متنفذترین دعا نویس اهری است، دفتر کار و منزل وی در چای کنار شرقی اهر واقع است و سالهاست که دقیقاً در همین محل به کار دعانویسی مشغول است. چهار سوی حیاط خانه اش با دوربین های مداربسته کنترل می شوند و یک مرد جوان در سمت منشی ،برای مراجعه کنندگان وقت ملاقات تعیین می کند.برای شرفیابی به حضور ایشان ابتدا باید در ساعات اولیه صبح -ترجیحاً بین ساعت6 الی 8- در محل حاضر شوید و در صف بیاستید(تفکیک جنسیتی به شکل سیستماتیک اعمال نمی شود)، بین ساعت 7  تا 8 منشی از راه می رسد و به داخل خانه می رود و بعد از مدتی در باز می شود، براساس ردیفی که در صفِ بیرون از خانه داشته اید به شما تکه چوب یا تکه کاغذی می دهند که شماره (نوبت ویزیت)شما را مشخص می کند که هزینه این مرحله که تا رویت خود دعا نویس ادامه دارد و به «کتاپ پولی» معروف است5000 تومان می باشد.بعد از طی این مراحل، با در نظر گرفتن شماره خود و کمی پرس و جو می توانید ساعت دقیق شرفیابی خود به محضر دعانویس را مشخص کنید که برای همراه بنده، یک روز بعد حاصل شد.اگر خانم باشید به شکل مستقیم و اگر مرد باشید به شکل غیر مستقیم با «آ» ملاقات می کنید و با طرح مشکل خود از او راه حل طلب می کنید و وی برای شما کتاب باز می کند که هزینه این مرحله همان 5000 تومان «پول کتاب» است.بعد از تشخیص نیاز شما، نوع دعا و هزینه آن را تعیین می کند و با دریافت مبلغ توافقی که بسته به نوع و قدرت دعای نوشته شده بین چند ده هزار تومان تا چند صد هزار تومان متغییر است در طی یکی دو روز آینده دعای شما را تحویل می دهد و البته ...



  • دعا نویس و رمال

    در سال 1363 دزد نابکاری گاو دائی ما آقای صفی کشیری (دائی مادر مان) را به سرقت برد . دائی بیچاره مستاصل و افتاده از همه جا متوسل به شیخ و آینه بین و رمال و غیب گو و دعا نویس و.... گردید و در این راه مطمئناً حسابی سرکیسه شد. در همین اوان یک روز غروب با موتورسیکلت  دنبال من آمد و گفت: دائی، بیا بریم خونه ما که من کارت دارم. وقتی که ما به خانه اش رسیدیم دیدم که چند نفر میهمان خانه اش میباشند که من فقط نصیر مقدم را شناختم. گفتم دائی موضوع چیست .گفت :نترس این آقای که می بینی غیب گوست. تو را خواب می کند و در عالم خواب تو دزد گاو مرا می بینی . من با اون فکر کودکانه ام گفتم دائی اگر او غیب گوست چرا مستقیم خودش دزد را معرفی نمی کند چرا از من کمک می گیرد. خلاصه اون شیاد آمد و به اصطلاح خودش که مرا خواب کند . هر چه ادا و اصول در آورد که مرا بترساند و بتواند آنچه را که خودش به من القا می کند از من پس بگیرد نتوانست. بهر روی پس از عرق کردن زیاد به دائی ما گفت :که این بچه نمی شود . او خوب را از بد تشخیص میدهد و  شاید هم بالغ شده باشد که دیگر اصلاً نمی شود. باید بچه ای بیاوری که خوب را از بد تشخیص ندهد!!!!!!!!!!!!!!!!!<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> دائی بیچاره رفت دنبال بچه ای که خوب را از بد تشخیص ندهد . و تنها بچه ای که دم دستش بود یحیی ( برادر زاده اش ) بود . بهر حال آن رمال شیاد به مطلوب خود رسیده بود و توانست انچه را که میخواهد به آن بچه بیچاره تلقین کند . یحیی در آن وضعیت، فامیلی را می بیند که سر گاو دائی را بریده و خون از آن جاری می شود . صفی که فقط منتظر همین حرف ها بود فوراً نظرش به علی محمد خواهر زاده اش بر گشت و این موضوع باعث شد که دائی با خواهر زاده تا به امروز قهر باشند . و اما در تاریخ ایران ببینید این رمال ها و دعا نویس ها چه بلائی سر امیر کبیر اوردند. در سال 1264 قمری، نخستین برنامه‌ی دولت ایران برای واكسن زدن به فرمان امیركبیرآغاز شد. در آن برنامه، كودكان و نوجوانان ایرانی را آبله‌كوبی می‌كردند. اما چندروز پس از آغاز آبله‌كوبی به امیر كبیر خبردادند كه مردم از روی ناآگاهی نمی‌خواهند واكسن بزنند. به‌ویژه كه چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه كرده بودندكه واكسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان می‌شود. هنگامی كه خبر رسید پنج نفربه علت ابتلا به بیماری آبله جان باخته‌اند، امیر بی‌درنگ فرمان داد هر كسی كه حاضرنشود آبله بكوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می كرد كه بااین فرمان همه مردم آبله می‌كوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانی مردم بیش ازآن بود كه فرمان امیر را بپذیرند. شماری كه پول كافی ...

  • دعا نویس-بررسی طالع به صورت حرفه ای- دعای محبت دعای رزق وروزی دعای حفاظت از بلایا دعای ابطال سحر دع

  • آدرس دعا نویس

    آدرس دعا نویس های مجرّب با توجه به نیاز کاربران و اهمیت موضوع دعا، و اینکه متاسفانه امروزه روز بستن دختران و پسران و جادو کردن و زندگی ها را از حسادت خراب کردن امری متداول و رایج شده است. کمکم آدرس دعا نویس هایی رو که میشناسم و تا اندازه ای به کارشان اعتماد دارم و مجرّب هستند را می گذارم. اگر شما دوستان هم کسانی رو میشناسید در قسمت نظرات معرفی کنید تا آدرس رو درج کنم. سید موسوی آدرس: اسلامشهر- جنب بیمارستان سعیدیه- ادیب هفتم سید باقر دعا نویسخیابان ولی‌عصر- پایین تر از میدان منیریه- خیابان قزوین- کوچه شراره- روبه روی کوچه تهرانی- حسینیه حضرت رقیه.آقای جیوادآذربایجان شرقی - خسروشاه - فلکه بزرگ مردی نورانی و خداییملنگبیرجند خیابان مطهری- کوچه پشت مسجد آیتی

  • خواب (دعا نویس)

    بسم الله الرحمان الرحیم ... رویاهای صادقه ...خواب ( دعا نویس ) دیروز بعد ازخواب بعد ازظهرپسرم ازمن پرسید آیا خوابی دیده ای ؟ ومن گفتم کاش یک رویا می دیدم . صبح با رویایی برای بیدارشدن برای نماز صبح زمین از خواب بیدار شدم . صبحانه را خوردم وتا بیدارشدن بچه ها دراز کشیدم درهمان اتاقی که محرم وحفاظ دلبستگی عشق الهی من است و در حالی که به جانمازم نگاه می کردم. با خودم گفتم که صبح که رویایی ندیدم کاش یک رویای شیرین ببینم .اما ***واما رویا چادر به سر به جایی میروم میروم خانه دعا نویس . آدرسش راگفتی ازدیگران گرفته ام ؟.زنش در کوچه بود نمی دانم چه کار می کرد جارو می کشید ونه یک ظرف پهن روی در دستش بود نمیدانم چرا اهمیت ندادم چه کار می کند اصولا چنین شخصی نیستم که به کارهای دیگران سرک بکشم . این کار را زشت می دانم . پیر زنی بود باگیس سفید با شال سیاه مخصوص  بانوان پیر سال این شهرکوچک  با پیراهنی که در کمر چین می خورد کمرش راکه خم کرده بود بلند کرد مرا دید ازاوپرسیدم . (ملا .. دعا نویس درخانه هست ؟) . نگاهی به من کرد و گفت ( بله همین دوروبرهاست توی خانه است تا تو بروی تو .. اوهم سراغ تو خواهد آمد )ونشست ومشغول به ادامه کارش شد .داخل خانه شدم  زمین گلی خانه و اتاق هایی که از کاه گل ساخته شده بود یک جور نوازش روح به من بخشید . درهای چوبی ورنگ رورفته که ازپس کهنگی زمان هنوز رنگ آبی نفتی آن نشان ازسفرسالها جوانی می داد توجه مرا به خود جلب کرده بود . ناگهان پیر مردی تند وچابک از راه رسید گفتی این پیکر پیر سال از آن جوانی شاداب و فرز باشد تا آقای خانه ای با این عمرکهن.   نگاهش کردم موهایش تا روی شانه هایش ریخته بود بوی آشنایی میداداما فکرمن مشغول بود وفرصت پاسخ به اینکه اوکیست را به من نمی داد پیراهن وشلوارراحتی سفیدی پوشیده بود قدش هم از مروز ایام خم می نمود درحالی که ازاولین نگاه من چنین انتظاری را نداشتم. نشست پشت یک میز کوچولویی که به رحل قرآن ( آه قرآن )می مانست .قبل ازآغازسوالی ازجانب  اوبی پروا شروع کردم ( آمده ام دعا بگیرم برای .... ؟می خواهم تو دعا بنویسی ومشکلم راحل کنی .می خواهم هر چه بهتر است بشود . ومشکلم چنین است وبهمان است واین است و آن است وپول ؟پول اما مقداری با خودم دارم چقدر می خواهی سیصدتومن همراهم است اگر هفتصدتومان بخواهی وووووووهفت هزار تومان می گویند دعاگرفتن خیلی گران تمام میشود همین طور یک کلام مگر زبان من بیکار می شد . اما او پرید وسط حرفهای من وبا ملایمت گفت ( من پول نمی خواهم ) ؟ گفتم با خوشحالی پس دعا را بنویس و باز شروع کردم به پرحرفی. بله این جورشد و آنجور شد و چه وچه..... او از من پرسید تو فراموشی نداری ؟ باز شروع ...

  • دعا نویس

    میگویند اقا سید قدرت های خارق العاده دارد او از خیلی چیز ها با خبر است میتواند هر کاری را انجام دهد یا دست کم باعث شود که ان کار راحت تر انجام شود  یا اینکه جلوتر به شما بگوید که سرانجام فلان  امر چه خواهد شد  خلاصه اقا سید همه فن حریف است فقط کافی است رمل و استرلابش را باز کند و تسبیحی بچرخاند انوقت همه اصرار برایش اشکار میشود  مردم دو تا دو تا یا انفرادی و یا چندتا چندتا با هم پیشش میروند ، اقا سید حلال مشکلات است. <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> یکی برای عروسش که بچه دار نمیشود دست به دامن اقا سید شده ، یکی شناسنامه اش را گم کرده و نمیداند که ان را کجا گذاشته و یا اصلا شاید هم ان را دزدیده اند اقا بهتر میداند ، یکی دعای گشایش بخت میخواهد دیگری دعای گشایش کار ، یکی میخواهد بداند شوهرش زن دیگری گرفته است یا نه  و دیگری میخواهد برای  برادر پدر یا شوهرش دعا یا تعویضی بگیرد که او دیگر دنبال مواد نرود یکی دیگر میخواهد بداند چرا این روز ها او انقدر بد می اورد ایا دشمنی دارد و اگر دارد او در حقش چه دعایی را به کار بسته و الی اخر .......... دستور حل همه این مشکلات پیش اقا سید است سرش لحظه ای خلوت نیست مراجعه کننده پشت مراجعه کننده بعضی پیاده برخی با موتور سیکلت بعضی با پراید برخی با زانتیا و پرادو ، زن ، مرد،  دانشجو، خانه دار، کار مند همه و همه اقا سید با قامت خمیده و پاهای  پرانتزی اش همیشه لبخند به چهره دارد ، او به چه میخندد؟  به زمانه، به مراجعه کننده ها، به من ،  به تو معلوم  نیست شاید به زندگی و به ان همه در امدی که کسب میکند . اما کسی از زندگی اقا سید خبری ندارد نمیداند که اقا سید دامادی دارد که هرگز مایل نبوده دخترش با او ازدواج کند اما الارقم میل سید،  دختر خواسته اش را انجام میدهد و یا اینکه سید مدتها ست که قوای جنسی اش را از دست داده خلاصه اینکه اقا سید هم مشکلاتی در زندگی دارد اما چرا برای خودش نتوانسته و یا نمیتواند کاری بکند ؟ پاسخ این سوال کاملا معلوم است .