دکتر شجاع شیری

  • چرا عاشق می شویم؟

    چرا گاهی در همان نگاه اول عاشق کسی می شویم؟! یکی از نظریات اینه: ما عاشق کسی می شیم که ویژگی خاصی داره که خودمون اون ویژگی رو نداریم اما خیلی دلمون می خواست که داشته باشیم. به قول دکتر شیری ما عاشق بخش های زندگی نکرده خودمون در دیگری می شیم. یعنی اگر من ترسو هستم ولی خیلی دلم می خواد شجاع باشم٬ در مواجهه با کسی که شجاعت زیادی به خرج می ده ناگهان شیفتگی پیدا می کنم. دکتر شیری می گه برای اینکه گرفتار این عشق کاذب نشی٬ بخش های زندگی نکرده تو زندگی کن. خودت شجاع باش تا مجبور نباشی بچسبی به آدمای شجاع. در کتاب عشق ویرانگر می خوانیم: "همه ما٬ حداقل در برخورد اول٬ جذب چیزی می شویم که خودمان فاقد آن هستیم. اگر شما فردی بسیار برونگرا باشید به احتمال زیاد فردی ساکت و محجوب شما را شیفته خود خواهد ساخت. و اگر شما به عنوان فردی خشک و رسمی شهرت دارید٬ ممکن است تشنه فردی بی خیال و خودمانی شوید." اما چرا به این می گم عشق کاذب؟ چرا باید ازش جلوگیری کنیم؟ چون دوامی نداره: "چندین دهه تحقیق حاکی از این است که اگرچه برخی از تضادهای شخصیتی سبب جذب افراد  به یکدیگر می شود٬ اما در نهایت آن دسته از افراد می توانند رابطه مطلوب و خوشایندی با یکدیگر داشته باشند که دارای تشابه شخصیتی هستند." نکته: اگر به دنبال چنین عشق کاذبی رفتید به احتمال زیاد باید منتظر باشید که در آینده نه چندان دور٬ همان خصوصیاتی که در ابتدا برای شما جذاب بود برایتان به نفرت تبدیل شود و دیگر قابل تحمل نباشد. به این میگن تبدیل فرافکنی مثبت به منفی که معمولا توی رابطه اتفاق میفته.



  • بعضی ها سیندرلا صفتند! بعضی کمال گرا! بعضی رابین هود! بعضی شکاک

      با یه مثال ساده شروع می کنم :      وقتی شیری به گوزنی حمله می کنه     چطوریه که گوزن با شاخ های بلندش دل شیر درنده را پاره نمی کنه؟        آیا نمی تونه؟!!    حقیقت در همین کلمه درنده است .... صفات از فعل قویتره  .......   گوزن درنده نیست بنابراین حتی اگر شاخ هایش 10 متر هم باشه کاری نمی تونه بکنه الا فرار ....   ولی شیر به صفت درنده خویی مجهز شده ...   لذا با دندون های تیزش کار را می بره جلو ...    حتی اگر دندون های  او ریخته هم باشه با چنگال های بزرگش موفق می شه ..... صفات خیلی مهمه .....   می گند  فلانی اینطوره .... باید دقت کرد .... صفات خیلی هم پنهان نیستند .... اصلا با این صفات می شود فرق بین دو نفر را گفت .......   بعضی ها خسیساند .... بخیل اند ... بلند نظر نیستند .... دنیای کوچکی دارند ... چون خودشون کوچکند ... فکر می کنند تنهایند و مرتب وعده فقیر شدن می دهند ...   خسیس ها ترسوترین و محتاط ترین ادم های روی زمین اند ...... کاریشون نمی شه کرد ....   یعنی تا خودش تغییر نکنه اتفاقی نمی افته .....   بعضی ها شکاکند .... خود بزرگ بینند  .... حتی به تیم درمان هم شک می کنند ...   همیشه با نقاب دلسوزی وارد کارزار می شند ولی رفتارهای مالکانه دارند ...   همه جا ناامنی عاطفی درست می کنند ...   این ها باید از خود بزرگ بینی به خود دوستی مهاجرت کنند ...   اینطوری چون خودشان دوست دارند با دیگران هم خوبتر رفتار می کنند و دوستی را به شک ترجیح می دهند    بعضی ها بد خلقند ... آدم را پیر می کنند ... بدخلق ها یا تنبلند ... یا سوء ظن دارند یا خیلی دل نازک اند   باید برند دنبال شرح صدر و دلشون را باز کنند ... باید برند یه لوله بازکنی و نشت یاب دل پیدا کنند..  یک آدم معنوی .. تا حالشون خوب بشه  ... می دونید که خلق خوش خیلی مهمه ....   بهشت مال خوش خلق هاست .... بعضی ها خودکم بینی  دارند یعنی خودشون را دوست ندارند و مرتب دنبال گرفتن ویزای  تایید از این و آن هستند .....   اعتماد به نفس اینها زیر 10 نمره داره ... دچار ترمز روانی هستند ... یک پا روی گاز ... یک پا با پوتین روی ترمز !.....   اینها باید نقاط ضعف و قوت خودشان را ببینند ... ضعف ها را کم و قوت ها را مطرح کنند ...   این ها باید از مقایسه کردن خودش با دیگران دست بردارند و با هویت خودش و ژن خودش کنار بیاد و حال خوش را بدست بیاره     بعضی ها خودشیفتگی دارند ...   فکر می کنند همه جا بهترین فکر را اونا ارائه می کنند     حرف خودشون را فقط بلدند ببرند جلو  ...   حال بهم زن دیگرانند  و آدم تو زندگی اینها احساس پوچی می کنه ....  دیکتاتورند ... زیاد از خود متشکرند ....   زیادی نفسشون را تزکیه می کنند  ...   در حالی که اگر یه سر به خودشون بزنند می بینند هارت و پورت تار و پود وجودشون ...

  • پسر شجاع در خانه ی ما

    آن روز به هیچ‌یک از اعضای این خانواده خوش نگذشت حتی پدر که فکر می‌کرد با این کار ترس را برای همیشه از فرزندش خواهد راند وقتی حال و روز او را دید با قیافه‌ای عبوس آن جا را ترک کرد. اگر شما هم کودکی در خانواده دارید که از چیزی می‌ترسد و می‌خواهید به هر نحوی شده به او کمک کنید تا بر آن غلبه کند شاید اتفاقی مشابه را تجربه کرده باشید. در این مقاله می‌خواهیم راههایی را بررسی کنیم که به ما نشان می‌دهد چطور با کودک رابطه برقرار کنیم تا او بتواند به ایمن‌ترین شکل ممکن با ترس خود روبرو شود. 1.کودک ر ا به تدریج به عامل ترس‌آور نزدیک کنیداگر کودک شما از شخصیتی خیالی مثل لولوخورخوره می‌ترسد مقدار فاصله‌ای که بین خود و لولو احساس می‌کند بر میزان ترس او تأثیر خواهد داشت. برای مثال اگر او فاصله خود تا لولو را 10 متر بداند نسبت به زمانی که آن را درست مقابل خود ببیند ترس کمتری را تجربه خواهد کرد. به عبارت دیگر به عنوان یک قاعده باید این نکته را در نظر داشته باشید که میزان ترسی که تجربه می‌شود با موقعیت تناسب دارد.   در نتیجه بهتر است وقتی می‌خواهیم کودک را با عامل ترس‌آور مواجه کنیم از موقعیتهایی شروع کنیم که ترس کمتری را در او برمی‌انگیزند. با این راهبرد می‌توان کودک را برای مدت زمان بیشتری در آن موقعیت نگه داشت و شرایطی را برای او فراهم آورد که کاهش ترس و افزایش احساس تسلط بر موقعیت را در درون خود احساس کند. اگر می‌خواهید روزی را ببینید که کودکتان بر ترسش غلبه کرده است صبور باشید. غلبه بر ترس یک شبه اتفاق نمی‌افتد2.با کودک همراه باشیدمجبور کردن کودک به روبرو شدن با عامل ترس آور به نتیجه خوبی نمی‌انجامد. مطمئناً شما هم نمی‌خواهید او را مجبور به این کار کنید بلکه می‌خواهید شرایطی فراهم کنید که کودک احساس کند که می‌تواند بر موقعیت ترسناک تسلط داشته باشد. بهترین راه برای رسیدن به این هدف این است که با کودک همراه شوید. همراه شدن یعنی: 1. از کودک سۆال کنید که آیا می‌خواهد چیزی را امتحان کند که کمی او را می‌ترساند و 2. به او اطمینان دهید که در تمام مدتِ مواجهه با عامل ترس آور در کنار او خواهید ماند.پدرِ مثالیِ بالا بدون در نظر گرفتن خواست کودک بالاجبار او را با ترس از شنا مواجه کرد و به همین دلیل نه تنها به نتیجه مثبتی نرسید بلکه اعتماد فرزند را هم نسبت به خود مخدوش ساخت (چسبیدن کودک به مادر، بی‌اعتمادی او را نسبت به پدر نشان می‌داد).3.کودک را تشویق کنید شجاع باشداز تشویق غفلت نکنید. به کودک بگویید که می‌تواند شجاع باشد چرا که او چیزی از شخصیتهای شجاعی که می‌شناسد کم ندارد. برای او از شخصیتهای شجاع مورد علاقه‌اش ...

  • زندگی نامه دکتر شهید چمران

    زندگی نامه دکتر شهید چمران

    ۳۱خرداد۱۳۶۰سالروز شهادت شهيد چمران گرامي باد زندگی نامه دکتر شهید چمران   سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، از اسوه ای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، از شیر بیشهٔ نبرد و عارف شب های قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است.      سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، از اسوه ای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، از شیر بیشهٔ نبرد و عارف شب های قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است. این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه و سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران. ▪ تـولد: دکتر مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد. ▪ تحصیـلات: وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۳۶ در رشتهٔ الکترومکانیک فارغ التحصیل شد و یک سال به تدریس در دانشکدهٔ فنی پرداخت. وی در همهٔ دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال ۱۳۳۷ با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا –برکلی با ممتازترین درجهٔ علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید. ● فعـالیت های اجتماعی: از ۱۵سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت می کرد و از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداری از نهضت ملی ایران در کشمکش های مرگ و حیات این دوره بود. بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق، به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سخت ترین مبارزه ها و مسئولیت های او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناک ترین مأموریت ها را در سخت ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید. در امریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا را پایه ریزی کرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در امریکا به شمار می رفت که به دلیل این فعالیت ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می شود. پس از قیام خونین ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ ...