ساعت حرکت قطار کارون

  • قطار مسافری اهواز قم راه اندازی شد

    در راستای توسعه خدمت رسانی به هموطنان گرامی ، قطار مسافری اهواز- قم و بالعکس راه اندازی شد. رئیس نمایندگی رجاء در راه آهن جنوب با اعلام این خبر افزود: راه اندازی این قطار در راستای توسعه ی حمل و نقل ریلی مسافری و توزیع عادلانه خدمات و امکانات همچنین رفاه حال زائران بارگاه حضرت معصومه (س) صورت گرفته است. حسین خیبر سازمان این قطار را اتوبوسی با تهویه مطبوع و ظرفیت جابجایی بیش از 400 نفر در هر سیر اعلام کرد. وی حرکت قطار اهواز قم و بالعکس را به صورت یک روز در میان بیان کرد و گفت: ساعت حرکت این قطار از اهواز 12:30 و مراجعت آن از قم 14:10 می باشد. رئیس نمایندگی رجاء در راه آهن جنوب همچنین از جابجایی بیش از یک میلیون و پانصدهزار نفر با قطار در 6 ماهه نخست سال جاری از طریق شبکه ریلی ناحیه جنوب خبر داد. وی تعداد مسافر درون استانی جابه جا شده با قطارهای مسافری را طی این مدت 460 هزار نفر عنوان کرد.  



  • کوه رباط لرستان (22/2/84)

    کوه رباط لرستان (22/2/84)

    وقتی ستارگان به من چشمک می زنند و گلها تبسم می کنند ، اگر کسی ديگر با من نبيند، لذتی از ديدن آنها نميبرم.                                                                                   برگرفته از خامه گهربار زنده ياد نظام وفا  صعود به کوه رباط استان لرستان21/2/84 تا 23/2/84 نمایی از قله کوه رباط شروع برنامه : بخش سپیددشت (سه پید دشت) استان لرستانپایــان برنامـه: روستای حیه (Heya) از بخش شوله آباد شهرستان الیگودرز   در این برنامه کار متفاوتی را تجربه کردیم.48 ساعت در کوه بالا و پایین رفتیم و دو شب را در دامان کوه خوابیدیم. هدف این بود که از سپید دشت حرکت کنیم و پس از صعود از کوه رباط از سمت دیگر آن فرود آییم و به روستای حیه برسیم. در مورد نام کوه رباط باید بگویم که در بیشتر نقشه ها نام آن را «رباط» نوشته اند ولی در بعضی دیگر از نقشه ها نام «روباه» نوشته شده که به گویش محلی «رباه» گفته می شود.   روز چهارشنبه 21/2/84 ساعت ۱۲:۴۵ از اهواز با قطار عادی حرکت کردیم و ساعت ۱۹:۳۰ به «سپید دشت» رسیدیم. بلافاصله به سمت روستای متروکه درستان (Derestan) به راه افتادیم. پنج کیلومتر راه رفتیم تا به درستان رسیدیم. چون شب شده بود، شام را در کنار روستا خوردیم و همان جا خوابیدیم. صبح روز بعد، ساعت 7 به حرکت ادامه دادیم و با عبور از یک سربالایی در یک دره طولانی در ساعت 20 به قله کوه رباط صعود کردیم. در این مدت 25 کیلومتر راه رفتیم و 1800 متر صعود کردیم. طبق برنامه بایستی از سمت دیگر کوه فرود می آمدیم ولی چون غروب شده بود و مهتاب هم نبود، کارمان مشکل شده بود.   شبی هراس انگیز را پشت سر گذاشتیم. در آن تاریکی شب با تراورس کردن آن قدر فرود آمدیم تا بلکه به یک جای مسطح برسیم و شب را در آنجا به صبح برسانیم. شیب این کوه به قدری تند بود که در هنگام صعود و یا فرود هر گاه برای استراحت می نشستیم، کمرمان به کوه می چسبید و خود به خود به کوه تکیه می کردیم!! در هنگام تراورس کردن، بارها از یخچالهایی که در شیار های کوه ایجاد شده بود با دلهره گذشتیم. بالاخره پس از 3 ساعت زمان و طی 5 کیلومتر راه و 500 متر فرود، در ساعت 23 جای مناسبی پیدا کردیم. از صبح امروز تا این ساعت بیلان کار ما 16 ساعت تلاش، 30 کیلومتر حرکت، 1800 متر صعود و 500 متر فرود بود!! گویا آن جایی که پیدا کردیم محل اتراق چوپانان بود چون مقدار زیادی هیزم در آنجا انباشته شده بود. (چه از این بهتر) آتشی روشن کردیم و چون شنیده بودیم که در آن محل حیوانات وحشی از قبیل خرس و پلنگ وجود دارد، برای در امان ماندن از خطر، آتش را تا صبح روشن نگاه داشتیم. فردای آن روز تا روستای حیه (Heya) پایین آمدیم.   در پایان کار دریغمان آمد که سری به ...

  • مشهد تا بهبهان

    خودم را به خیابان احمد آباد می رسانم، به آژانس همیشگی که از آن بلیت می خرم. مثل همیشه مردم  برای خرید  بلیت اهواز- مشهد روی صف ایستاده اند. نیم ساعتی زودتر آمده ام تا بلیت گیرم بیاید. در آژانس می نشینم تا نوبتم شود. صدای بلندی  به گوشم می رسد؛ صدای بگو مگوی مردم است و خانمی که بلیت را صادر می کند. خانم جوان آرایش کرده با صدایی که انگار از ته قوطی درمی آید می گوید : -  همیشه برا ی فروش بلیت اهواز دعوا داریم. به خوابگاه برمی گردم. شروع به بستن ساکهایم می کنم. هر چه وسایل است را بیرون می ریزم. به هر وسیله نگاه می کنم و فکر می کنم که بردنش ضروری است یا نه. اولین نفر هستم که به خانه می روم. هم اتاقی ام می گوید: - فرهاد خیلی زود نمیری خونه؟ - چرا. ولی خیلی وقته که نرففتم و می خوام زود برم خونه. خسته شدم.   شور و شوق زیادی دارم تا بعد از شش ماه خانواده و دوستانم را ببینم. دوستانم، این روزها که خبر برگشتنم را شنیده اند، شروع به پیامک فرستادن می کند،بعد از شش ماه، یعنی اینکه ما به یادتیم.   یک ساعتی زودتر حرکت می کنم. به آژانس می گویم که چهار راه شهدا پیاده ام کند. در مورد کرایه بحثمان می شود. سری به حرم می زنم و زیارتی می کنم. مقداری هم سوغاتی می گیرم. چند بسته چای، لواشک، جیلی بیلی و ... . بعد هم به طرف راه آهن می روم . چهل و پنج دقیقه به حرکت قطار مانده است. در سالن انتظار می نشینم. سالن خیلی شلوغ است. عربها با یک مُشت ساک و پنج شش بچه کل سالن رو گرفته اند. یکی بر سر پدش بالا و پایین می رود. یکی چادر مادرش را از سرش می کشد. صدای حرف زدن با لهجه ی عربیشان تا صد متر آن طرف تر می رسد. کنارم یک آقای میانسال نشسته است. جلوام پسر جوانی نشسته و آهنگ گوش می دهد. در عالم دیگری است. سمت راست  یک دسته دختر نشسته اند و باصدای بلند می خندند. همه ی سالن را برانداز می کنم. آدمها، تبلیغات، و ...   صدایی از بلندگو بیرون می آید.« مسافران محترم قطار شماره ی 131 به مقصد ....»مسافران فورا جمع می کنند و به طرف قطار می روند. جلوی در ازدحام می شود.نمی دانم چه عجله ای دارند. انگار فکر می کند که ممکن است جایشان را بگیرند. می گذارم تا مردم بروند. دوست ندارم سر صف و در شلوغی بمانم. خوب که خلوت شد. ساکم را برمی دارم و به طرف قطار می روم. ماموری کنار در ورودی قطار ایستاده و بلیتها را چک می کند.  وارد کوپه می شوم. چند مسافر نشسته اند. ساکم را در بالا جا می دهم. می نشینم و روزنامه را بر می دارم، شروع به خواندن خبرها  می کنم. دو زن میانسال و یک دختر جوان در کوپه هستند. چند دقیق بعد هم یک مرد میانسال می آید. دیشتاشه اش را بالا می زند و می رود روی  تخت سوم. من هم می پرم بالا و تخت بالایی ...

  • انکودر

    انکودر (Encoder) چیست؟   انکودر که ترجمه فارسی آن رمز گذار میباشد در واقع یک تجهیز الکترومکانیکی است که حرکت یک جسم را به یک کد دیجیتال (0-1 Pulse) یا آنالوگ (4-20mA or 0-10V) تبدیل میکند و این کد در تجهیز دیگری به نام دیکودر (Decoder) یا رمز گشا  بنا به نیاز به تعداد دوران یا سرعت زاویه ای و یا مسافت تبدیل می شود. انکودرها از لحاظ ساختمان در دو نوع خطی (Linear encoder) و چرخشی (Rotary encoder) و از لحاظ عملکرد نیز در دو نوع انکودر مطلق (Absolute encoder) و انکودر افزایشی (Incremental encoder) طراحی و ساخته می شوند. تقسیم بندی انکودر بر اساس ساختمان:   انکودر خطی:   این نوع انکودر همانطور که از نامش پیداست جهت اندازه گیری حرکت خطی استفاده می شود. از لحاظ ساختمانی در انواع نوری ، مغناطیسی و مقاومتی (در واقع نوعی پتانسیومتر است) ساخته می شود. انکودر خطی مدل نوری دارای خروجی دیجیتال و انکودر خطی مدل مغناطیسی و مقاومتی دارای خروجی آنالوگ است. از این انکودرها در دستگاههایی مثل دستگاه پرس برای اندازه گیری میزان حرکت طولی پیستون جک ، غلتکها برای اندازه گیری میزان فاصله طولی بین توپی های غلتک استفاده می شود. انکودر دوار:   انکودر دوار که به شافت انکودر (Shaft encoder) نیز معروف است ، در واقع یک تجهیز الکترومکانیکی که موقعیت یا حرکت زاویه ای یک شافت یا یک محور را به یک کد آنالوگ یا دیجیتال تبدیل میکند. این نوع انکودر به طور معمول از یک با دو جفت LED فرستنده و گیرنده و یک دیسک مدرج (سیاه و سفید یا جای خالی و جای پر) استفاده می شود. دیسک مدرج مابین سنسورهای فرستنده و گیرنده قرار دارد و این مجموعه بر روی محور چرخان دستگاه مستقر است. هنگام چرخش شافت دیسک مدرج همراه با شافت می چرخد و سنسورهای فرستنده و گیرنده ثابت می مانند. به این ترتیب سیگنالی که از سمت فرستنده به گیرنده ارسال می شود توسط چرخش دیسک به طور متوالی قطع و وصل می شود به این صورت ما در خروجی گیرنده یک قطار از پالسهای متوالی صفر و یک منطقی خواهیم داشت. این پالسها همان کدهایی هستند که انکودر تولید میکند و برای اینکه تبدیل به موقعیت و یا تعداد دوران شافت شود به ورودی یک دیکودر داده می شود و طبق برنامه ای که به دکودر داده شده است این پالسها تبدیل به می شود. هر چه تعداد نقاط سیاه و سفید روی دیسک مدرج بیشتر باشد تعداد این صفر و یک های منطقی در یک دوران 360 درجه بیشتر و در نتیجه دقت اندازه گیری بیشتر می شود.   تقسیم بندی انکودر بر اساس عملکرد: انکودر افزایشی (Incremental encoder) : اگر انکودر فقط دارای یک ردیف پالس باشد نمی تواند به درستی جهت چرخش را نشان دهد بنابر این باید دارای یک ردیف پاس دومی نیز باشد که به این منظور باید یک فرستنده و ...

  • سفری به خوزستان

      این مسافرتم‌ نیز مانند بسیاری از قبلی‌ها با انجام فعالیت‌ها در دقیقه‌ی نود و دو و وقت اضافه آغازید. شب قبل‌ش را نخوابیده بودم و چرتِ ساعتِ دوازده ظهر، به بیدار شدن ِ تنها یک ساعت پیش از حرکت قطار انجامید و فقط چهار دقیقه پیش از حرکت سوار قطار شدم! این دیر شدن اما ضرر اصلی‌ش خرج شام و کرایه‌ی تاکسی‌ای بود که بعدتر از دلایل اصلی خاطره‌انگیز شدن ِ بیش‌تر سفر شد. صبح دوشنبه نه فروردین هشتاد و چهار اهواز بودم. دو نفر از دوستان‌َم هم از شیراز می‌آمدند و در اهواز به هم ملحق شدیم. البته از این دو نفر یکی را برای یک ساعتی در رستورانی دیده بودم و دیگری را هم که اصلاً ندیده بودم! در اهواز جای خاصی نرفتیم، جز پل فلزی معلق مشهور این شهر و البته خیاطی. شلوارم به طرز بدی پاره شده بود و برای پیدا کردن خیاطی خیلی گشتیم. حواس‌تان باشد در اهواز شلوارتان را پاره نکنید!بعد از اهواز به سمتِ شوشتر حرکت کردیم و حوالی بعد از ظهر شوشتر بودیم. 2. شوشتر: مهندسی آبشهر شوشتر از نظر کنترل منابع آب بی‌نظیر است یا شاید باید گفت بوده است. رود کارون که به سمت شهر می‌‌آید، به وسیله‌ی بند میران یا میزان یا میرزا به دو رود شطیط در غرب و گرگر در شرق تقسیم می‌شود. این بند در زمان ساسانیان درست شده و حدود صد سال پیش تعمیر و بازسازی شده. شطیط شاخه‌ی غربی، که وارد شهر می‌شود، جلوتر شاهد یکی دیگر از معماری‌های بسیار زیبا در استفاده از منابع آب است. آب رود با استفاده از کانال‌هایی به طریقی هدایت می‌شود که به صورت عمودی و چونان آبشار به پایین می‌ریزد. این آبشارها قبلاً برای به چرخش در آوردن پره‌های چرخ آسیاب استفاده می‌شده، اما اکنون تنها منظره‌ای بسیار زیبا را خلق می‌کنند. شب را در پارکی چادر زدیم. متأسفانه خیلی دیر جمع و جور کردیم و تقریباً کل صبح را از دست دادیم. حوالی ظهر کنار بند میران بودیم، که شرح‌ش رفت.از دیگر آثار زیبای شوشتر که کمی پایین‌تر از بند قرار دارد، قلعه‌ی سه طبقه‌ی سلاسل است. پایین ترین طبقه که کنار کارون (گرگر) قرار دارد، در دل کوه حفر شده و قسمت‌های مختلف ساحل با استفاده از تونل‌هایی به هم وصل شده. این طبقه گویا تفریح‌گاه بوده. البته کاوش در این قلعه چندان جلو نرفته و تنها قسمت‌هایی از طبقات بالاتر مشخص است.کمی بعد از این قلعه هم پل معروف شادروان از زمان ساسانیان قرار دارد که البته بسیاری قسمت‌های‌ش خراب شده. شوشتر چند جای دیدنی دیگر هم دارد، از جمله پل‌ای صفوی که من نتوانستم بروم. حوالی عصر از شوشتر به سمت دزفول حرکت کردیم و سه‌شنبه عصر دزفول بودیم. راستی اگر خواستید شلوارتان را پاره کنید در شوشتر این ...

  • عکسهای صعود به قله توچال

    قله توچال ۸۸/۷/۲۱ الی ۲۴/۷/۸۸ تعدمان 32 نفر بود که از راه اهن اهواز ساعت 11:15 به سمت تهران حرکت کرديم. مسافت با اين هزار پاي آهنين جذابيت خاص خودش را دارد بخصوص که سفره هاي زيادي را با قطار ندشتيم.8:30 صبح تهران بوديم تا ساعت 9:30 جهت صبحانه و آمادگي افراد توقف کرديم و طي اين فاصله يک اتوبوس نيز جهت طي مسير راه اهن به در بند هماهنگ شد.10:45 حرکت گروه از ميدان کوهنوردان در بند آغاز شد 12:50 توقفي براي تهيه تنقلات و اب خنک داشتيم که با اصرار همنوردان براي صرف ناهار سنتي در بند ديزي و کوبيده اين استراحت تا 13:45 ادامه داشت. ساعت 16:25 بود که با توقف هاي نسبتا"  طولاني که به خاطر رعايت حال همنوردان جديد به جانپناه شروين رسيديم.مسير بين شروين و شيرپلاه سنگلاخ بود و با کابل و طناب هاي حمايتي طرفين محافظت مي شد 6 عصر بود که بعد طي اين مسير نسبتا" سخت به پناگاه شيرپلا در ارتفاع 2750 متري رسيديم. بچه هاي پور شور خوزستاني از همان لحظه ورود با سرو صدا زياد سکوت شيرپلا را زير سوال بردند و ساکنين پناگاه را متوجه حضور خود کردند.بعد از صرف شام چادرها در محوطه بيرون پناگاه برپا شدند و عدهاي نيز که ميخواستند شب در پناگاه استراحت کنند بايد 9:30 خود را به خوابگاه ميرساندند.ساعت 6:30 صبح پنجشنبه 23 مهرماه حرکت از پناگاه شيرپلا به سمت قله توچال با تعداد 16 نفر از اعضاي گروه اغاز شد.8:40 به جانپناه اميري رسيديم و براي صرف صبحانه يک استراحت 50 دقيقه ايي داشتيم. ساعت 9:30 بود که با کسر 3 نفري که در سنگ سياه از ادامه حرکت انصراف دادند با تعداد 13 نفر حرکت را ادامه داديم.ساعت 12 بود که بعد از طي مسير شيب دار بعد از سنگ سياه قدم بر قله گذاشتيم.ساعت 13:15 بعد از گرفتن عکس ها و صرف خوردني ها در مسير برگشت قرار گرفتيم 14:30 به جانپناه اميري رسيديم و بعد از ملحق شدن 3 نفر بازمانده حرکت را ادامه داده و 16:30 شيرپلا تنهاجايي بود که در آن لحظه ارزو داشتيم قدم به درونش بگذاريم.خوردن عدسي گرم و نيمرو بعنوان ناهار دير موقع جان تازه ايي به فاتحان قله داد. تا شب دوم هم ترجيح در همان محل بمانيم. صبح بعد از صرف صبحانه و نرمش صبحگاهي اماده شديم تا برگشت را بپيمائيم. شعر گروه آسماري نيز با حرارت خاصي توسط اعضا خوانده شد. ليز بودن سنگهاي مسير باعث مصدوم شدن چند تا از همنوردان شد. ولي چون کمبود وقت نداشتيم به موقع به راه آهن رسيديم. قطار دليجان 17:35 قطاري بود که ما را تا اهواز همراهي مي کرد.

  • فاجعه در دریاچه ی سد کارون 3- برگرفته از سایت تابناک

    فاجعه در دریاچه ی سد کارون 3- برگرفته از سایت تابناک

              بی‌توجهی شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران بر انجام تعهدات قانونی در‌ بازسازی راه‌های روستایی مستغرق در دریاچه سد کارون ۳، موجب غرق شدن یک مینی‌بوس و مرگ دست‌کم دوازده زن و کودک از روستائیان بختیاری بخش دهدز شهرستان ایذه شد.        به گزارش «تابناک»، در حالی که هنوز آمار رسمی از ‌سرنشینان این مینی‌بوس اعلام نشده، خانعلی حسینی از آگاهان محلی به خبرنگار ایبنا نیوز گفت:‌ شمار سرنشینان مینی‌بوس بیست نفر بوده که جسد دوازده نفر در سردخانه دیده شده‌اند. همچنین چهار تن از آنان نجات یافته که حال دو تن از آنان‌ وخیم گزارش شده و تحت مراقبت و احیا هستند و نزدیک چهار تن از مسافران ‌نیز ناپدید شده‌اند.       خبرنگار ایبنا نیوز در این باره گزارش داده است: یدک‌کش شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران که به سوی روستاهای سادات حسینی، شیوند، غریبی‌ها و میراحمد در حرکت بود، حوالی ساعت ۱۷:‌۱۵ در لحظه پهلو گرفتن در ساحل دریاچه سد کارون ۳، با صخره برخورد کرده و تکان شدید، موجب شد که مینی بوسی که ‌در عرشه یدک‌کش بود، به گوشه‌ای پرتاب شود و با سرنشینان خود به درون آب فرو رود.        این منبع آگاه محلی افزود: هرچند وقت یک بار شاهد تکرار حوادث در یدک کش‌های شرکت آب و نیرو هستیم و در ‌یک سال اخیر نیز این دومین حادثه حمل و نقل دریایی است که برای مردم روستاهای سادات حسینی پیش می‌آید.      گفتنی است، از زمان آبگیری سد کارون ۳ در سال ۱۳۸۳ و زیر آب رفتن پل قدیمی «گدار شهپیر»، روستائیان و عشایر بختیاری ساکن روستاهای «سادات حسینی» در شمال شرقی ایذه، در بن بست گرفتار شده‌اند. شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران (آب و نیرو) به تعهدات خود برای ساخت راه‌های روستایی که در اثر عملیات سدسازی تخریب شده و به زیر آب رفته‌اند، عمل نکرده است و به جای آن، با قرار دادن یدک‌کش، ‌مینی‌بوس‌های حامل مسافر را جابجا می‌کند‌!   

  • بازدید از بناهای تاریخی و مناطق گردشگری و تفریحی مسیر اهواز ، رامهرمز ،ایذه و شهرکرد

    بازدید از بناهای تاریخی و مناطق گردشگری و تفریحی مسیر اهواز ، رامهرمز ،ایذه و شهرکرد همانطور که در پست قبلی (http://hassan1348.blogfa.com/post-49.aspx) نوشتم در سفر به اهواز که با قطار داشتیم تجربه جالبی بود و مسیر برگشت رو با برنامه ریزی قبلی از طریق شهرستانهای رامهرمز – ایذه – شهرکرد – اصفهان – کاشان – قم و بلاخره تهران انتخاب کردیم. در مسیر برگشت جاذبه های دیدنی و اماکن تاریخی و زیبا و منحصر بفردی وجود داره که آدمو به تحسین خالق اونها وا می داره. صبح ساعت 8:30 از اهواز به سمت تهران حرکت کردیم و اولین شهری که در مسیر قرار داره رامهرمز هست که ظاهرا بنیانگذار اون آقای هرمز ساسانی بوده و در گذشته دور به آن سمنگان می گفتند. این شهر در زمان ساسانیان پررونق بوده‌است. همچنین این شهر زادگاه سلمان فارسی دانسته شده‌است.از انجا که در تاریخ امده‌است سلمان اهل “جی” بوده وتنها جی نام روستای در رامهرمز وروستای در اصفهان می‌باشد و با توجه به دوره شکوه رامهرمز در قبل از اسلام ومهمتر از ان پیدا شدن گنجینه بسیار بزرگ در روستای جوب جی در سال ۱۳۸۶که گواه بر عظمت این شهر در ان دوران است و علاوه بر ان نزدیکی بیشتر این شهر به عربستان و مشکلات سفر در ان دوران پس باید به درستی این مطلب ایمان داشت.( http://fa.wikipedia.org/wiki) در حال حاضر از این شهر تاریخی تنها جائیکه توسط سازمان میراث فرهنگی کنترل و مدیریت میشه باغ صمیمی (عمارت صمیمی) در شمال شهر بوده ولی نقاط تاریخی و باستانی متعددی همچون قلعه داو (داودختر) در شمال شهر متعلق به دوره ساسانیان ، قلعه یزدگرد یاتاشاری ، گور هرمز ساسانی ، اشکفت مختارک و تل برمی (برمک) و ... نیز در این شهر وجود داره که به گفته اهالی یا تبدیل به آپارتمان های مسکونی شده یا مأمن معتادان بی پول و مکان هست. جائیکه ما بازدید کردیم باغ امیر سپهدار (باغ صمیمی) بود که واقعا زیبا و معماری جالبی دارد، محوطه ای مستطیل شکل که کاخ زیبایی در انتهای باغ ساخته شده است. درختان نخل تزئینی خیلی بلند از موارد جذاب این باغ بوده و گونه های مختلف گیاهی نیز در آنجا یافت می شود. این عمارت متعلق به دوران قاجاریه بوده و با توجه به نوع معماری ، دارای کاربرد نظامی بوده است. در مسیر حرکت به باغملک که رسیدید چند دکه عرضه کننده محصولات بومی و محلی در حاشیه خروجی شهر قرار داره و محصولات مختلفی همچون رب انار – شیره انار – دوغ – گردو – انواع ترشیجات – عسل کوهی و ... عرضه میشه. بعد از گذر از باغملک به شهرستان ایذه می رسید، حدود 7 کیلومتری که از ایذه به سمت شهرکرد برونید از محلی های اونجا سراغ "کول فرح" رو بگیرید. حدود 500 متری حاشیه جاده اصلی و در دامنه کوه، سنگ ...

  • برگزاری همایش بختیاری ها در دشت ذیلائی

    ظرف سال های گذشته و در ایام نوروز هیات های مردمی در قالب های متفاوتی تلاش می کنند که گردهمایی هایی را برگزار نمایند. برای نمونه محافل شاهنامه خوانی یکی از جذابیت های ایجاد شده در ایل بختیاری است که از قدیم الایام هم نسبت به آن اهتمام بوده است و یا نمونه دیگر رزمندگان سابق قرارگاه نصرت هستند که در هفته اول فروردین دور هم جمع می شوند و پس از یکسال تجدید دیدار دارند. نگارنده در این جمع اخیر حضور داشته و دارد و نفس برگزاری این رویدادها را بسیار مفید تلقی می کند. امسال از سوی طایفه منجزی یکی از طوایف بزرگ بختیاری هم برای دومین سال تجربه برگزاری یک همایش برای ایجاد دلبستگی ها و شادمانی و یادمان نوروز در دشت زیلائی واقع در منطقه عمومی مسجدسلیمان در شنبه سومین روز فروردین برگزار شد. از چند روز پیش از آن هم بوسیله SMS از برگزاری این همایش مطلع شده بودم اما انگیزه اصلی برای شرکت در این مراسم  زمانی قطعی شد که دکتر بابک داوودی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد مسجدسلیمان که در حقیقت بانی اصلی همایش است به دفتر روزنامه صبح کارون آمد و از ما دعوت نمود. طبق اعلام قبلی برنامه ساعت 14 شروع می شد از این جهت تلاش نمودیم قبل از ازدحام جمعیت خودمان را به محل مراسم برسانیم. لذا ساعت 11:30 از اهواز راه افتادیم. حدس اینکه جاده شلوغ تر از روزهای معمولی باشد بسیار طبیعی بود اما وقتی که از تقاطع ملاثانی به سمت مسجدسلیمان عبور می کنی متوجه می شوی که چرا پس از این همه سال جاده ای که قرار است از سمت مسجدسلیمان به سمت شهرکرد استان های چهارمحال بختیاری و اصفهان را به خوزستان متصل نماید، هنوز به صورت رویایی در نزد مردم استان مان باقی مانده است. هنوز هم وقتی از تقاطع ملاثانی به سمت مسجدسلیمان حرکت می کنی می بایستی دلت بلرزد تا در جاده ای کم عرض و دو طرفه هر لحظه نکند که دقت نکنی و یا از روبرو راننده ای خواب است یا شاید مشغول حرف زدن بوده و به یکباره حادثه ای رخ دهد. خوشبختانه به برکت بارندگی های پاییز و زمستان اخیر اطراف جاده سرسبز می نماید. این طراوت را می توان از تقاطع مسجدسلیمان- لالی (در ده کیلومتری نرسیده به مسجدسلیمان) به سمت دشت زیلایی بخوبی نمایان دید. در ابتدای تقاطع یاد شده و در حاشیه تپه ای که در سمت چپ ما قرار می گرفت از سوی اداره میراث فرهنگی سیاه چادرهایی برای دمی آسودن و یا احیاناً زیرسایه آن ها نوشیدن یک لیوان چای، تدارک دیده شده بود. ابتکار خوبی است اما متأسفانه ضعف تبلیغاتی برای جذب مشتاقان بخوبی مشهود است. بویژه اینکه در می یابی زیر آنها اکثراً خالی است. از این جهت غبطه می خوری که اگر خلاقیتی ایجاد شده، چرا نباید اطلاع رسانی ...