سگ تو جیبی

  • سگ جیبی

    از یه هفته پیش دیدم یهو تار شد ، هیچکس و هیچ چیز رو از فاصله 2 متری به بعد نمیدیدم ، دکتر بهم عینک داد اونم با نمره 2 و 1.5  و یک دکتر مغز و اعصاب  دیگه  به پام چکش  زد  و آزمایشات عجیب و غریب انجام داد ،  و چیزی دستگیرش نشد. ،  آبجی کوچیکه و دختر دایی متفق القول میگن: که تو هیچیت نیست فقط چند تا سگ بستی تو مغزت.چند تا سگ کوچک جیبی. که بعضی مواقع پارس میکنن. اگه بهشون غذا ندی بدتر میشن. نمیدونم ام آر آی این سگها رو نشون میده یا نده ، اصلا تشخیص شون درست بوده ؟



  • توله سگ

    توله سگ

    توله سگی برای فروش ( مارک ویکتور هنسن ) صاحب مغازه ای ،کاغذی را بالای در مغازه اش زده بود . روی آن نوشته بود :«توله سگ برای فروش » این آگهی ها   توجه بچه ها را فورا جلب  می کند ، به همین دلیل پسرک ریز نقشی آمد و زیر تابلو ایستاد و پرسید :« توله سگ را چند می فروشید  ؟ » صاحب مغازه جواب داد : « از 30 دلار داریم تا 50 دلار » پسرک جیبهایش را گشت و مشتی پول خرد بیرون آورد و گفت :« من دو دلار سی و هفت سنت دارم ، می توانم لااقل آنها را ببینم ؟» صاحب مغازه لبخندی زد و سوتش را به صدا در آورد و توله سگ کوچولویی که پایش لنگ بود ، از داخل لانه اش بیرون آمد ، پسر پرسید : « چه اتفاقی برای این سگ  کوچولو افتاده است ؟  » صاحب مغازه گفت : « دامپزشک او را معاینه کرده  و گفته که مشکل مادر زادی دارد و برای همیشه لنگ خواهد بود . » پسرک با هیجان گفت : « من این سگ را می خواهم » صاحب مغازه گفت : « اگر این سگ را می خواهی لازم نیست پول بدهی ، من آ ن را مجانی به تو می دهم . » پسر عصبانی شد ، در چشمهای صاحب مغازه خیره شد ، انگشتش را به طرف او گرفت و با لحنی تهدید آمیز گفت : « نمی خواهم آن را مجنای به من بدهید ، آن توله سگ هم به اندازه ی بقیه می ارزد من پولش را کامل می دهم الان دو دلار و سی و هفت سنت دارم بقیه اش را وقتی پول تو جیبی ام را گرفتم ، می دهم . » صاحب مغازه بار دیگر گفت : « اما لازم نیست این سگ را بخری او نمی تواند دنبال تو بدود ، بپرد و بازی کند . » پسرک جلو آمد شلوارش را بالا زد و آن را به صاحب مغازه نشان داد میله فلزی بزرگی به پای چپ او بسته بودند ، بعد به صاحب مغازه نگاه کرد و با لحنی معصومانه گفت  : «خود من هم نمی توانم بدوم و بازی کنم ، این سگ به کسی نیاز دارد که درد او را فهمد . » ما همه به کسی نیاز داریم که درد ما را بفهمد ولی خودمان چقدر برای فهم  و درک درد دیگران تلاش می کنیم ؟

  • نژاد های سگ + عکس

    نژاد های سگ + عکس

    Dinmont نژاد دندی دینمنت تریرتوضیحات: دَندی دینمُنت تِریِر دارای جثه ای بلند و پاهای کوتاه می باشد. سرش پوشیده از موهای نرم و پر مانند است . پاها کوتاه و عضلانی ، سر بزرگ و در تناسب مناسبی با بدن قرار گرفته است . بینی سیاه و دندانها منظم و به نسبت جثه حیوان بزرگ می باشد . گوشها کوچک (7-10 سانتیمتر) و در دو سوی سر قرار گرفته اند. چشمها تیره ، درخشان و سر زنده است. دمش به بلندی 20-25 سانتیمتر و قطر آن 5 سانتیمتر می باشد . پوشش خارجی از دو نوع موهای نرم و موهای خشن تشکیل می شود که در قسمت بالای سر و روی گوشها حالت ابریشمی دارد .این نژاد دارای دو رنگ سماغی و خردلی می باشد. توله هایی که والدین خردلی دارند در هنگام تولد به رنگ قهوه ای پررنگ و کم رنگ و توله های والدین سماغی در هنگام تولد به رنگ سیاه و سرخ می باشند. بعضی از آنها نیز دارای رنگ سیاه وسفید هستند. خلق وخو:دَندی دینمُنت تِریِر سگی مهربان و عاشقِ بازی است. دوست و همراه عالی ، سرزنده ، مشتاق و شجاع. همه را دوست داشته و رابطه خوبی با کودکان دارد. بعضی از نرها نسبت به یکدیگر حالت تهاجمی دارند و پیشنهاد می شود از نگهداری دو حیوان نر در کنار هم خودداری کرد. اگر از سنین کم با گربه ها بزرگ شود با آنها کنار می آید اما باید از تنها گذاشتن او با سایر حیوانات خانگی خودداری کنید. نسبت به جثه اش صدای بلندی دارد. آموزش دادن به او مشکل نمی باشد اما گاهی اوقات حس لجاجت در دَندی دینمُنت تِریِر کار را مشکل می سازد.وزن و ارتفاع : وزن در نرها : 8-11 کیلوگرم وزن در ماده ها : 8-11 کیلوگرمارتفاع در نرها : 20-28 سانتیمتر ارتفاع در ماده ها : 20-28 سانتیمتر مشکلات سلامتی: غالباً سگ سلامتی است اما کم کاری غده تیروئید در سگهای پیر شایع می باشد. صرع و گلوکوم نیز قابل ذکر است . اگر به سگ بیش از انداه غذا داده شود امکان بروز مشکلات ستون فقرات در اثر سنگین وزنی ممکن می باشد . شرایط نگهداری:برای نگهداری درآپارتمان مناسب می باشد اصولاً بازیگوش و پر جنب و جوش است و یک حیاط کوچک مکان مناسبی برایش می باشد. هرگز او را در مکانهای عمومی و فضای آزاد از قلاده اش رها نکنید چراکه علاقه زیادی به تعقیب گربه ها و سایر حیوانات دارد.فعالیت بدنی :اصولاً به فعالیت بدنی زیاد نیاز ندارد اما پیاده روی های روزانه برای سلامتیش مفید است. طول عمر :حدود 10-15 سالآراستن:به برس زدن منظم نیاز دارد. موهای مرده باید از سطح بدن جدا شوند. ریزش مو در این نژاد بسیار کم و ناچیز می باشد.تاریخچه: دَندی دینمُنت تِریِر از تریرهای بسیار قدیمی در منطقه Border مابین اسکاتلند و انگلستان است. این نژاد حاصل جفتگیری Scotch Terrier با Skye Terrier می باشد که کولی ها و کشاورزان آن ناحیه ...

  • عکس توله سگ های زیبا

    عکس توله سگ های زیباسگ , سگ خانگی , جفت گیری سگ , حیوانات سگ , سگ شیانلو سگ شیانلو , سگ جیبی , سگ پشمالو , سگ تریر , سگ هاسکی سگ بولداگ , سگ نر , فروش سگ تریر , سگ گریدین , سگ پاکوتاه , سگ اوباما سگ خالدار , سگ پودل , سگ شینلو , سگ شینل, سگ هار

  • عکس های طنز خیلی خنده دار

    عکس های طنز خیلی خنده دار

    مجموعه عکس های فوق العاده خنده دار و بامزه گلچینی از جدیدترین تصاویر طنز و جالب دیگه این مدلیشو ندیده بودیم! .... اصلا دست به هیچ وجه نباید از روی دسته پلی استیشن برداشته بشه به هیچ وجه! … خب دیگه خسته شدم این آخر دیگه حالی برام نمونده  خدا نگهدار تا برنامه بعد ….! عکس های خنده دار … … کدوم بیشعوری سوسیسای منو اینجوری کرده؟!؟ … یک روز خوب بارانی در آبادان!! عاقا من باید زود برم جیش دارم |: بچه ها دقیق نگاه کنید یاد بگیریم! آخیش!! ... چه عشقولانه!   شیر اصل پاکستانی از تولید به مصرف ! بله رسیدیم سر اصل مطلب: عاقا! هنـر نزد ایرانیان است وبس!! یکی از اتفاقات گند زندگی! … … قیافه پسرا وقتی از جلوی دخترا رد میشن! … خدایی قبول دارین!؟ … من؛ وقتی از بابام پول تو جیبی میخوام! … خروس غیرتی به این میگن! … یک روز معمولی در خوابگاه پسران! … عاقا! به بچه جوجه تیغی چی میگن آیا !؟ جوجه ی جوجه تیغی !؟  یه سوال دیگه هم دارم ، اینا رو چه جوری مامانش نوازش میکنه !؟ … دل درد گرفتیم از خنده !! چقدر هم خوشحاله بنده خدا ! … بابا خالی بندی تا این حد آخه  خدا پدر فیلمای هندی رو بیامرزه! … دستشون درد نکنه، فکر سگه هم بودن … خیلی دوس دارم بدونم اینایی که اولین قدم رو گذاشتن روی سیمان ها چی فکر کردن که بقیه راه رو هم اومدن؟ … خداوکیلی آخرشه! گاو تربیت کرده در حد اسب! … هدف از این کار چی میتونه باشه عایا؟! … دوش و شیر پا شوی قبل از ورود به منزل! از واجبات بعضی از آقایان! … عکس های خنده دار جدید باحال ... جدیدترین متد قفل امنیتی … شکار صحنه … مدل جدیدشه! … امروز یک سگ فردا کل جهان! … شکار صحنه! … مجموعه خاطرات یک پسر، به همراه رایحه خوش بوی باقالی پخته! … شباهت در حد رونالدینیو و رونی! … کاری از واحد تعمیر و ترمیم و بازسازی بافت های فرسوده! با تشکر از واحد حمل و نقل بخش پشتیبانی، بخش ترابری، مدیریت روابط عمومی، تیم تدارکات و با تشکر ویژه از مهندسین متخصص و  نیروی انسانی سازمان … شک نکنید کار یه مرده وگرنه زن ها که عرضه ندارن!! … اههههههه …. اینم افتاد باید یکی دیگه رایت کنم! … موشام کو؟؟؟ … صندلی روزهای جمعه تعطیل است! … زامبی بادام زمینی! … من شخصا این مدل ها رو از نزدیک زیاد دیده ام... به هرحال دست و پنجه آقای طراح ،معمار، لوله کش و کارفرما همگی باهم درد نکنه! ژاکت خانواده! … اسم این حیوون رو که می دونه؟ … … شکار صحنه … ابتکار و خلاقیت بسیار جالب … اون آقاهه که هیچی دختر خوب، شما احساس نکردی سایه افتاده رو چشت آیا!؟ … متاسفانه در بعضی مواقع اینجوری میشه! … آخر رفاقت و دوستی … بدو بدو  کباب مقاومتیه! … خخخخخ... زن باید ...

  • هفت سین تان ، هفت صین ! 847

      بالاخره یه نوروز جدید تو راهه و هرکی تو فکـر هفت سین خودشه… بعضیا هفت سینشون “سنجد “و “سیر” و “سماق” و “سرکه” و “سیب” و “سبزه” و “سوسن“ه .

  • "اعتماد به سقف" رو از روی من ساختن،خودم می دونم

    از نظر خودم آدم جالبیم با هر چیزی خیلی حال می کنم و خوشحال میشم،انرژی می گیرم.خلاصه کنم با اینکه شهر هر روز ابریه اما امروز آسمون دلم آفتابیه، از همون آفتابهای داغ و گرم اردیبهشت که دم ظهر خودشو رو تن خسته زمین از قدمهای دلشکسته ها پهن می کنه. از همونا که زمین و گرم می کنه. از همونا که پشت سرت رو وقتی تو یقه گم شده داغ می کنه. از همونا که حتی اگه داری خودت رو از زندگی محو می کنی، سایه خودت رو برات پر رنگ تر می کنه. از همونا که تو اوج تنهایی واست همراه پیدا می کنه. از همونا که فقط کافیه یک دقیقه سرت رو بالا بیاری تا عمق وجودت رو گرم و پر نور می کنه. از همونا که میگه آهای بشر گذشته که گذشت ،آیندت که معلوم نیست. لذت ببر از همین لحظه ،از همین آفتابی که عرقت رو در آورد. می بینی خلاصه م چقدره!!! آفتابی ،آفتابیم. پس آفتابی باشید.   +++امروز طبق معمول مامان با کلی خرید ،بالای سر من که از سرما پتو پیچ شده بودم ایستاد. مامان :پاشو یه زنگ بزن به این شماره من:کیه؟ مامان :برای کار نیرو می خوان. مثل فشنگ سر جام نشستم. من :جون من ؟ زنگ که زدم تو دلم نورافشانی بود.میدونستم از عهده کاراش بر میام.به آقا گفتم همین امروز میام که باهم صحبت نهایی رو بکنیمم و محیط کار می بینم. با اینکه حقوقش  چنگی به دل نمی زد باز از بیکاری بهتر بود.تا کی می خواستم گوش به زنگ بشینم تا از بیمارستان زنگ بزنن،با برخوردی هم که بین من و ریحانه پیش اومده بود امیدی  به شوهر و برادر شوهر اون نداشتم. تو راه به خودم گفتم چه اعتماد به سقفی داری تو با این ابروهای پاچه بزی داری برای مصاحبه میری، موقع رفتن مامان به این نکته سر و شکل من اشاره کرده بود اما این حرفها برای من تاثیری نداشت. سراپا پرم از اعتماد به نفس،انقدر که گاهی له و لورده شدن اعتماد به نفس دیگران موقع گره خوردن نگاها می بینم.درسته قیافه م معمولیه ،آرایش نمی کنم تا عیب و ایراداتم رو پشتش قایم کنم اما این رو نقطه ضعف خودم نمی بینم. اصولا  آدمیم که از نقطه ضعفام برای خودم نقطه قوت میسازم اما تکبر ندارم.منم یه آدمم ممکنه خیلیا از قیافم خوششون نیاد اما این دلیل بر پوچی و بیهودگی من نیست. صورت نقاشی کردن که کار نداره ،مهم اینکه بتونی از سیرتت یه نقاشی خوب به جا بذاری. همیشه تو حرفام اینجوری این شاخه اون شاخه میپرم. محلش از همون اول دلمو زد اما به روم نیاوردم.با دیدن محل دودل بودم از یه طرفی از خونه نشستن و پول تو جیبی گرفتن بهتر بود.از یه طرف دیگه محیط کاری……! منتظر بودم یکی نه بیاره تا قبول نکنم،که شد. بابا گفت محیطش خوب نیست، مامانم گفت راستش منم به دلم ننشست. منم هزار یک دلیل برای قانع کردن خودم آوردم که خونه ...

  • جک یزدی

    جک یزدی

    سلام خوبد؟خوشد؟دیدد چند وقتیه چقدر جک یزدی دراومده چقدرم    بعضیاش کنج خنده دار بودنش قشنگه حالا من یخوردشا که دارم منویسم    اگه شما هم دارد و با نمکه بگد منم بدونم   جدیدتریناش که به دست من رسیده  از بالا منویسم تا مرسه به قدیمیاش    که شاید شنیده باشد   شعر یزدی:کِلاغُک پَچُلی پنیری دید،گَل نِشک کشید و جلدی پرید،   رف سر یتا درخت نشس،یتا کتی سگ (بلا نسبت همه)هوموارُک     اورا  رد  مشد ،گف :چه کلاغ خَشُکی،نِشکت شم عامو گُلُک.   یتا کُچه برامون بوخون،کلاغه پنیرا با مُلِش گرفت و   گف:الهی تختت بیشورن چخ چخ                                دختران شهر یزد در دلربایی ماهرند   گرچه این زیبا رخان همواره زیر چادرند   پسران شهر یزد در چشم چرانی ماهرند   گرچه این خاک بر سران همواره پای منبرند (بلا نسبت پسرا یز)                      

  • اووووو اینجا رو

    اووووو اینجا رو

    اصلا دست به هیچ وجه نباید از روی دسته پلی استیشن برداشته بشه به هیچ وجه! … خب دیگه خسته شدم این آخر دیگه حالی برام نمونده  خدا نگهدار تا برنامه بعد ….! … … … کدوم بیشعوری سوسیسای منو اینجوری کرده؟!؟ … یکی از اتفاقات گند زندگی! … قیافه پسرا وقتی از جلوی دخترا رد میشن! … خدایی قبول دارین!؟ … من؛ وقتی از بابام پول تو جیبی میخوام! … خروس غیرتی به این میگن! … یک روز معمولی در خوابگاه پسران! … قدیما برف بود و خونه الان دوده هست و کارخونه … خلاقیت جالب … بابا خالی بندی تا این حد آخه  خدا پدر فیلمای هندی رو بیامرزه! … دستشون درد نکنه، فکر سگه هم بودن … خیلی دوس دارم بدونم اینایی که اولین قدم رو گذاشتن روی سیمان ها چی فکر کردن که بقیه راه رو هم اومدن؟ … خداوکیلی آخرشه! گاو تربیت کرده در حد اسب! … هدف از این کار چی میتونه باشه عایا؟! … دوش و شیر پا شوی قبل از ورود به منزل! از واجبات بعضی از آقایان! … جدیدترین متد قفل امنیتی … شکار صحنه … بدون شرح! … امروز یک سگ فردا کل جهان! … شکار صحنه! … مجموعه خاطرات یک پسر، به همراه رایحه خوش بوی باقالی پخته! … شباهت در حد رونالدینیو و رونی! … کاری از واحد تعمیر و ترمیم و بازسازی بافت های فرسوده! با تشکر از واحد حمل و نقل بخش پشتیبانی، بخش ترابری، مدیریت روابط عمومی، تیم تدارکات و با تشکر ویژه از مهندسین متخصص و  نیروی انسانی سازمان … شک نکنید کار یه مرده وگرنه زن ها که عرضه ندارن!! … اههههههه …. اینم افتاد باید یکی دیگه رایت کنم! … نقاشی های سه بعدی … موشام کو؟؟؟ … صندلی روزهای جمعه تعطیل است! … زامبی بادام زمینی! … شکار صحنه … ژاکت خانواده! … تبدیل یو اس بی چند کاره … ایده جالب و کاربردی … شکار صحنه … ابتکار و خلاقیت بسیار جالب … اون آقاهه که هیچی دختر خوب، شما احساس نکردی سایه افتاده رو چشت آیا!؟ … متاسفانه در بعضی مواقع اینجوری میشه! … آخر رفاقت و دوستی … بدو بدو  کباب مقاومتیه! … قطعا ما دهه شصتی ها هممون رتبه تخست رو تصاحب میکنیم (لاستیک گردانی از بازی های دوران کودکی ما بود)

  • نامه کودکان به خدا

    خدای عزیز! به جای اینکه بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمیکنی؟ امی خدای عزیز! شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمیکشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده. لاری خدای عزیز! اگر یکشنبه، مرا توی کلیسا تماشا کنی، کفشهای جدیدم رو بهت نشون میدم. میگی خدای عزیز! شرط میبندم خیلی برایت سخت است که همه آدمهای روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمیتوانم همچین کاری کنم. نان خدای عزیز! در مدرسه به ما گفتهاند که تو چکار میکنی، اگر تو بری تعطیلات، چه کسی کارهایت را انجام میدهد؟ جین خدای عزیز! آیا تو واقعاً نامرئی هستی یا این فقط یک کلک است؟ لوسی خدای عزیز! این حقیقت داره اگر بابام از همان حرفهای زشتی را که توی بازی بولینگ میزند، تو خانه هم استفاده کند، به بهشت نمیرود؟ آنیتا خدای عزیز! آیا تو واقعاً میخواستی زرافه اینطوری باشه یا اینکه این یک اتفاق بود؟ نورما خدای عزیز! چه کسی دور کشورها خط میکشد؟ جان خدای عزیز! من به عروسی رفتم و آنها توی کلیسا همدیگر را بوسیدند. این از نظر تو اشکالی نداره؟ نیل خدای عزیز! آیا تو واقعاً منظورت این بوده که « نسبت به دیگران همانطور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار میکنند؟ » اگر این طور باشد، من باید حساب برادرم را برسم. دارلا خدای عزیز! بخاطر برادر کوچولویم از تو متشکرم، اما چیزی که من به خاطرش دعا کرده بودم، یک توله سگ بود. جویس خدای عزیز! وقتی تمام تعطیلات باران بارید، پدرم خیلی عصبانی شد. او چیزهایی دربارهات گفت که از آدمها انتظار نمیرود بگویند. به هر حال، امیدوارم به او صدمهای نزنی. دوست تو (اما نمیخواهم اسمم رو بگم) خدای عزیز! لطفاً برام یه اسب کوچولو بفرست. من فبلاً هیچ چیز از تو نخواسته بودم. میتوانی دربارهاش پرس و جو کنی. بروس خدای عزیز! برادر من یک موش صحرایی است. تو باید به اون دم هم میدادیها! ها! دنی خدای عزیز! من میخواهم وقتی بزرگ شدم، درست مثل بابام باشم. اما نه با اینهمه مو در تمام بدنش. تام خدای عزیز! فکر میکنم منگنه یکی از بهترین اختراعاتت باشد. روث خدای عزیز! من همیشه در فکر تو هستم حتی وقتی که دعا نمیکنم. الیوت خدای عزیز! از همۀ کسانی که برای تو کار میکنند، من نوح و داود را بیشتر دوست دارم. راب خدای عزیز! برادرم یه چیزایی دربارۀ به دنیا آمدن بچه ها گفت، اما اونها درست به نظر نمیرسند. مگر نه؟ مارشا خدای عزیز! من دوست دارم شبیه آن مردی که در انجیل بود، 900 سال زندگی کنم. با عشق کریس خدای عزیز! ما خواندهایم که توماس ادیسون نور را اختراع ...