شعر برای تشکر

  • تقدیر و تشکر از انجمن محترم آریاییان

    تقدیر و تشکر از انجمن محترم آریاییان

      این   واژه ی  زیبای   سخن  بیش  ز   قند   است نظر به اینکه انجمن محترم تخصصی آریاییان اولین انجمنی است که اشعار این  وبسایت  را   با  لینک  و  ذکر  منبع   درج  نموده  است  بدینوسیله از این   انجمن  محترم   تقدیر   و   تشکر   بعمل  می آید   و  جا    دارد   که با    قطعه ئی    از   کاربران    عزیز   و   محترم   انجمن تخصصی   آریاییان تشکر  نمایم   باشد   که   این   انجمن   محترم   سرمشقی   گردد  برای سایرین    و    حریم      شعرا     و    نویسندگان      را     محترم    بدارند این  انجمن  از  مهر  و هنر  پا   برجاست                                         گر  صد  چو  منی  رو  به  وی  آرند رواست نامش   چو    بیاید     دلم   آباد    شود                                          زیرا که در آن حرمت و مهر است و وفاست تقدیم  با  تشکر  به انجمن تخصصی    محترم  و    کاربران    عزیز   آریاییان لازم       به  ذکر     است    که  نام    انجمن    تخصصی   محترم  آریاییان با    افتخار   در  لینک   دوستان   اسمان     شعر   و  غزل   قرار     گرفت همچنین  از   سایت    تفریحی    اموزشی  پی سی دیتا   تشکر  میشود که     اشعار     این    وبسایت   را  با  ذکر  نام   شاعر  درج  می نمایند                 کاربران      و   دوستان     عزیز     توجه   بفرمایید  اکثر  افرادی  که  در  گوگل   شعر   تقدیر   و    تشکر   را   سرچ   میکنند  این   صفحه    نشان     داده    میشود  بایستی   خدمتتان   عرض   کنم   در  همین  وبلاگ   اگر  بر روی  هفته  اول  تیرماه   ۱۳۹۰   کلیک  نمایید   غزلی   بداهه  در  مورد  تقدیر  و   تشکر       سروده ام     که   مشتمل     بر    چهار    بیت    است                                         مطلع   آن  غزل   چنین  است   ای  که   بر   درد  دلم  لطف  تو  تسکین  آمد 



  • شعر...... و واقعیت های تلخ (زبان تشکر از مادر)

    شعر...... و واقعیت های تلخ (زبان تشکر از مادر)

    وقتش رسیده ...   وقتش رسیده  حال و هوایم عوض شود با  ساره پشت پنجره،  جایم عوض شود هی کار دست من بدهد  چشم های تو هی  توبه بشکنم  و  خدایم  عوض شود با بیت های  سر زده  از سمت ِ ناگهان حس  می کنم  که قافیه هایم عوض شود جای تمام  گریه ،  غزل های ناگــــــزیر با قاه قاه ِ خنده ی بی غم    عوض شود سهراب ِ شعرهای من   از دست می رود حتی اگر عقیده ی  رستم عوض شود قدری کلافه ام    و هوس کرده ام  که باز در بیت های بعد ،  ردیفم عوض شود حـوّای جا گرفته  در این  فکر رنج ِ تلخ انگــار  هیچ وقـت  به آدم  نـمی رسد تن  داده ام  به این که بسوزم در آتشت حالا  بهشت هم  به  جهنم  نمی رسد با این ردیف و قافیه  بهتر  نمی شوم ! وقتش رسیده  حال و هوایم  عوض شود*********واقعیت های تلخ (زبان تشکر از مادر) وقتی که تو 1 ساله بودی، اون (مادرت) بهت غذا میداد و تو رو تر و خشک می کرد … ... تو هم با گریه کردن در تمام شب از اون تشکر می کردی! وقتی که تو 2 ساله بودی، اون بهت یاد داد تا چه جوری راه بری.تو هم این طوری ازش تشکر می کردی، که وقتی صدات می زد، فرار می کردی! وقتی که 3 ساله بودی، اون با عشق، تمام غذایت را آماده می کرد.تو هم با ریختن ظرف غذات کف اتاق، ازش تشکر می کردی! وقتی 4 ساله بودی، اون برات مداد رنگی خرید.تو هم، با رنگ کردن میز اتاق نهار خوری، ازش تشکر می کردی! وقتی که 5 ساله بودی، اون لباس شیک به تنت کرد تا به مهد کودک بری.تو هم، با انداختن (به عمد) خودت تو گل، ازش تشکر کردی! وقتی که 6 ساله بودی، اون تو رو تا مدرسه ات همراهی می کرد.تو هم، با فریاد زدن: من نمی خوام برم! ازش تشکر می کردی …! وقتی که 7 ساله بودی، اون برات یک توپ فوتبال خرید.تو هم، با شکستن پنجره همسایه کناری، ازش تشکر کردی!!! وقتی که 8 ساله بودی، اون برات بستنی خرید.تو هم، با چکوندن (بستنی) به تمام لباست، ازش تشکر کردی! وقتی که 9 ساله بودی، اون هزینه کلاس پیانوی تو رو پرداخت.تو هم، بدون زحمت دادن به خودت برای یاد گیری پیانو، ازش تشکر کردی! وقتی که 10 ساله بودی، اون تمام روز رو رانندگی کرد تا تو رو از تمرین فوتبال به کلاس ژیمناستیک و از اونجا به جشن تولد دوستات، ببره….تو هم با بیرون پریدن از ماشین، بدون اینکه حتی پشت سرت رو هم نگاه کنی ازش تشکر کردی! وقتی که 11 ساله بودی، اون تو و دوستت رو برای دیدن فیلم به سینما برد.تو هم، ازش تشکر کردی: ازش خواستی که در یه ردیف دیگه بشینه وقتی که 12 ساله بودی، اون دلسوزانه تو رو از تماشای بعضی برنامه های تلوزیونی بر حذر داشت.تو هم، ازش تشکر کردی: صبر کردی تا از خونه بیرون بره و بعد … وقتی که 13 ساله بودی، اون بهت پیشنهاد داد که موهاتو اصلاح کنی.تو ...

  • تشکر از سایت شعر نو

     از حدود یک سال پیش که شروع به انتشار اشعار استاد مسعود نوروزی راهی در سایت شعر نو کردم و نیز ثبت آنها از لحاظ حق مولف و...فکر نمی کردم که این قدر کار توسعه پیدا کند.    دلیل کار من این بود که خود استاد نسبت به نظم در انتشار اشعارش بی تفاوت است، گویا این که می گویند شاعران بی نظمند حرفی بی راه نیست،اما چطور است که استاد در کارهای پژوهشی و سخنرانی و برگزاری کلاس نظم را قبول دارند ولی در شعر بی نظم می شوند؟    این انتقاد همیشگی من به او بود و او گاهی با شوخی و لبخندی از کنار بحث در می رفت یعنی که حساس نشو!ولش! و گاهی با سکوت و نگاهی خسته جوابم را می داد یعنی با این همه کاری که روی سرم ریخته من دیگر بیش از این کشش ندارم و دیگر برای این موارد نمی توانم وقت زیادی بگذارم.    شاید دلم سوخت، نه برای استاد که او دلسوز کم ندارد، بلکه برای این اشعار بی زبانی که باید جمع و جور شوند اما شاعرشان نسبت به آنها بی تفاوت  است.اشعاری که خاطره های خوب ترین و پاکترین ایام زندگی مان را یادآوری می کردند.اشعاری که ما را به شور و اشک وا می داشتند.اشعاری که در محرم هایمان با آن سینه زدیم.اشعاری که در فاطمیه با آن اشک ریختیم.اشعاری که نمک هیات های مذهبی و ورد زبان مداحان هیات هایمان بود.ما هم در این شعر ها سهم و حقی داشتیم.باید که نسبت به آنها بی تفاوت نمی بودیم حتی اگر شاعرشان حواسش به آنها نباشد.    هر چند اشعار استاد مسعود نوروزی راهی شناخته و ثبت شده و امضادار است و سبک منحصر به فرد ایشان در بیان و پردازش سبب می شود شعری که توسط ایشان سروده شده حتی اگر اسم وی پای آن شعر نباشد ، به راحتی شناخته شود و هرچند در محافل ادبی هم استاد و شعرهایش شناخته شده است اما این دلیل نمی شود که اشعار استاد را بدون ذکر نام وی این سو و آن سو پراکنده ببینیم.    به استاد می گفتم:شعرهایت را جمع می کنم.    او با طنز خاص خودش می گفت: آقای محمد زاده! مگر تو محمد گل اندامی؟    و منظورش همان محمد گل اندامی است که اشعار پراکنده حافظ را از این سو و آن سو جمع کرد و اگر او نبود شاید دیوان حافظی که اکنون داریم در دسترس ما نبود.    نمی دانم این چه طنز عجیبی است که شاعر شعر خودش را نداشته باشد و نسبت به نگهداری آن سهل انگاری کند و بعد از مدت ها شعر او توسط دیگری به دست خودش برسد و او خوشحال شود!    کسی نیست به استاد بگوید: چرا خودت شعر خودت را نگهداری نمی کنی؟(چون شاعر است و شاعر بی نظم؟)   از اتفاقات شیرینی که در دوران حضور اشعار استاد در سایت شعر نو اتفاق افتاد این بود که افرادی از نقاط مختلف ایران تماس می گرفتند و پیام می گذاشتند که ما فیلم فلان سخنرانی از استاد را ،فایل صوتی ...

  • شعری زیبا برای تشکر از مادرانی که...

        شعر مادراز ایرج میرزا      مادر  بهشت  من  همه  آغوش گرم تست گوئی   سرم    هنوز   به  بالین  نرم تست مادرحیات با تو بهشت است و خرّم  است ور  بی  تو بود  هر دو جهانش جهنّم است ما را عواطف این همه  از شیر  مادر  است این رقّتی که دردل وشوری که درسراست اغلب  کسان  که پرده حــــرمت دریده اند در    کودکی    محبّت    مــــادر     ندیده اند امروز   هستیم   به  امید  دعـــــای تست فردا کلید باغ بهشتم رضای تست     حدیث از خــــــــــــــاتم پیغمبـــران است         که جنّت  زیر  پـــــــــای مادران است بزن  بر پای مــــــــــــــادر بوسه از شوق         که   خاک پــــــای او رشک جنان است گرچه در  عالم  پد ر دارد  مقامی ارجمند         لیکن افزون ازپدر قدر ومقام مادر است مادر   دانا   کند    فرزند   دانــــــــا تربیت         هرکه برهرجا رسدازاهتمام مادر است     مادر از ایرج میرزا : پسر رو قدر مادر دان که دایم کشد رنج پسر بیچاره مادر برو بیش از پدر خواهش که خواهد تو را بیش از پدر بیچاره مادر زجان محبوب تر دارش که دارد زجان محبوب تر بیچاره مادر از این پهلو به آن پهلو نغلتد شب از بیم خطر بیچاره مادر نگهداری کند نه ماه و نه روز تو را چون جان به بر بیچاره مادر به وقت زادن تو مرگ خود را بگیرد در نظر بیچاره مادر بشوید کهنه و آراید او را چو کمتر کارگر بیچاره مادر تموز و دی تو را ساعت به ساعت نماید خشک و تر بیچاره مادر اگر یک عطسه آید از دماغت پرد هوشش زسر بیچاره مادر اگر یک سرفه بی جا نمایی خورد خون جگر بیچاره مادر برای این که شب راحت  بخوابی نخوابد تا سحر بیچاره مادر دو سال از گریه روز و شب تو نداند خواب و خور بیچاره مادر چو دندان آوری رنجور گردی کشد رنج دگر بیچاره مادر سپس چون پا گرفتی ، تا نیافتی خورد غم بیشتر بیچاره مادر تو تا یک مختصر جانی بگیری کند جان مختصر بیچاره مادر به مکتب چون روی تا  باز گردی بود چشمش به در بیچاره مادر وگر یک ربع ساعت دیر آیی شود از خود به در  بیچاره مادر نبیند  هیچکس  زحمت به دنیا ز مادر بیشتر بیچاره مادر تمام حا صلش از زحمت این است که دارد یک پسر بیچاره مادر

  • سه رباعی برای تشکر

    باسمه تعالیاز همه ی دوستانی که لطف کردن در مورد بحث قبلی نظر دادن سپاسگزارماینم سه تا رباعی که خیلی دوستشون دارم به عنوان تشکر تقدیم به همه ی شما آئینه ی روح گنگ و آواره منای هرچه درون توست درباره منآتش به تو می زنم بسوزم خود رادفترچه ی خاطرات صد پاره منیک ، عشق مجالیست میان دو سلامدو ،  یک هوس پوچ که آورده دوامسه ، ناب ترین حس خودآگاه بشرمن تیک زدم گزینه ی هیچ کدامبیهوده به بودن تو کردم عادتاز دست تو لحظه ای ندارم راحتهرثانیه یک تیک زدی سن مراای قاتل لحظه های عمرم ، ساعت

  • تشكر

    از خرابي مي گذشتم خانه ام آمد به ياد دست و پا گم كرده اي ديدم دلم آمد به ياد سر به هم آورده ديدم برگهاي غنچه را اجتماع دوستان يكدلم آمد به ياد   اين شعر را كه نمي دانم شاعرش كيست را به دوست عزيز و با ذوقم آقاي احمد ريحاني تقديم مي كنم  و اميد وارم هميشه لبخند بر لبانش جاري باشد   

  • پیام تشکر

    به نام خدا "همه از خداییم و به سوی او باز می گردیم" تشکر و قدردانی با نهایت احترام و رعایت ادب و با عرض سپاس، بدین وسیله مراتب قدردانی و تشکر خود را از یکایک شما سروران، دوستان، آشنایان، همشهریان و بستگان ارجمندی که در مراسم تشییع، تدفین، مجالس ترحیم و یادبود پدرمان شرکت نموده و با ابراز همدردی و تسلیت و نثار تاج گل موجب تسلی خاطرمان شدید صمیمانه تقدیر و سپاسگزاری می‌نماییم. از این که به علت تألمات روحی، توفیق تشکر شایسته از شما عزیزان میسر نشد، قلباً پوزش می‌طلبیم. امیدواریم خداوند بزرگ عنایت فرماید تا بتوانیم لطف و زحمات یکایک عزیزان را در مراسم شادی و زیارتی جبران نماییم. با تشکر و سپاس از طرف خانواده مرحوم حاج حجت صفری

  • از تو تشکر می‌کنم برای من زیبایی آوردی ...

    لای شب را باز می‌کنممثل دزدیدر خانه‌ای راوای !چقدر الماس و رویا آنجاست !:::آدم‌ها می‌گذرندآدم‌ها از چشم‌هایم می‌گذرندو سایه‌ی یکایک‌شانبر اعماق قلب‌م می‌افتدمگر می‌شوداز این همه آدمیکی تو نباشیلابد من نمی‌شناسمتوگرنه بعضی از این چشم‌هااین‌گونه که می‌درخشندمی‌توانند چشم‌های تو باشند !:::عشق رابدون بزک می‌خواستیم دنیا را بدون تفنگ روی دیوارهای سیاه گل سرخی نقاشی کردیم رهگذران به ما خندیدند به ما خندیدند رهگذران ما فقط نگاه کردیم جاده‌ها دور شهر گره خورده بودند در شهر ماندیم و پوسیدیم و خواندیم : قطاری که نتواند ما را از اینجا ببرد قطار نیست .:::ما چهار دیوانه بودیمدر کابوس‌هایی مربعی شکلو آرزویمانبرآمدن آفتاب در نیمه‌شب بود ...خورشید خون‌آلود رااز گلوی خروس‌هابیرون کشیدیم و به خیابان‌ها زدیمدر خیابان‌هاگل‌های پلاستیکی به ما دادندما احمقانه عاشق شدیم و صادقانه خیانت کردیمو این‌گونه شدکه قصه‌ی ما سر زبان‌ها افتاد .:::عشق‌های از دست رفتهآوازهایی غم‌انگیزنددهان‌ها را تلخ می‌کنندو تلخ می‌کنند جهان راو جهانبه باغ لیمو می‌ماندبعد از این خواب‌های پاره شده .:::بدهکار هیچ‌کس نیستمجز همین ماهکه از پشت میله‌ها می‌گذردکه می‌توانستاز این‌جا نگذرد و جایی دیگرمثلا در وسط دریایی خیال‌انگیزبچسبد به شیشه‌ی کابین یک تاجر پولداربدهکار هیچ‌کس نیستمجز همین ماهکه تو را به یادم می‌آورد .:::پیش از تو دنیا زشت بوددریا از کشتی‌های شکسته آغاز می‌شدباغ از خار شهر از ساختمان‌های بی‌در و پنجره شب از کابوس روز از باد من از تو تشکر می‌کنمبرای من زیبایی آوردی                                                                        رسول یونان

  • تشکر از دوستان

    چشمی دارم همه پر از صورت دوستبا دیده مرا خوشست چون دوست در اوستسلام خدمت همه دوستان عزیزمممنون از همه شما بخاطر محبت و مهربانی های بی پایانتان.من بهترین جشن تولدم رو امسال با حضورو محبت شما مهربانان گرفتم.بنابه قولی که داده بودم برای بهترین کامنت ارسالی شما دوستان10 قطعه شعر زیبا کامنت داده می شود. در این پست میخام برنده بهترین کامنت رو خدمتتان اعلام نمایم.شرمنده دیگه وسعمون در این حده.باتشکر مجدد از همه ی شما دوستانم میخام تشکر ویژه از دوستان ذیل نمایماستاد حکمتی-بربساطی که بساطی نیستآقا سعید- نوشته های خیسآقامهرداد-گلگشتی در نظم و نثر ادب  پارسیگل سرخ-سرزمین منخانم 3taya-تگرگبرنده بهترین کامنت به طور مشترک از دوستان گلمخانم سمر-ساغر دلوداداش رضا-رضا تنهاانتخاب گردید.قربان همه شما.