شعر حماسی

  • ادبیات حماسی

    ادبیات حماسی

    ادبیات حماسیمنظومه های حماسی حماسه در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و دز اصطلاح، شعری است داستانی با زمینه ی قهرمانی، قومی و ملی که حوادثی خارق العاده در آن جریان دارد. دراین نوع شعر، شاعر هیچ گاه عواطف شخصی خود را در اصل داستان وارد نمی کند و آن را طبق میل خود تغییر نمی دهد، به همین سبب در سرگذشت یا شرح قهرمانی های پهلوانانه و شخصیت های داستان خود، هرگز دخالت نمی کند و به میل خود درمورد آنها داوری نمی کند. در این جا، شاعر با داستان هایی شفاهی و مدون سروکار دارد که در آنها شرح پهلوانی های عواطف و احساسات مختلف مردم یک روزگار و مظاهر میهن دوستی و فداکاری و جنگ با تباهی و سیاهی ها آمده است. انواع منظومه حماسی" style="color: rgb(0, 153, 153);">انواع منظومه حماسی در ادبیات ملل، از یک دیدگاه، دو نوع منظومه ی حماسی می توان یافت. منظومه های حماسی طبیعی و ملی که عبارت است از نتایج افکار و علایق و عواطف یک ملت که در طی قرن ها تنها برای بیان عظمت و نبوغ آن قوم به وجود آمده است. این نوع حماسه ها سرشار از یاد جنگ ها، پهلوانی ها، جان فشانی ها و در عین حال، لبریز از آثار تمدن و مظاهر روح و فکر مردم یک کشور در قرن های معینی از دوران حیات ایشان است که معمولاً از آنها به دوره های پهلوانی تعبیر می کنیم. از این گونه منظومه های حماسی می توان حماسه کیل گمش و ایلیاد و ادیسه هومر، شاعر بزرگ یونان باستان و شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی را در ادبیات فارسی نام برد. در این دسته منظومه ها شاعر به ابداع و آفرینش توجهی ندارد بلکه داستان های مدرن کتبی یا شفاهی را با قدرت شاعرانه ی خویش نقل می کند. منظومه های حماسی مصنوع در این منظومه ها شاعر با داستان های پهلوانی مدون و معینی سر و کار دار ندارد بلکه خود به ابداع و ابتکار می پردازد و داستانی را به وجود می آورد. در این گونه داستان ها، شاعران آزادند با رعایت قوانینی که ناظر بر شعر حماسی است به دلخواه موضوع داستان خود را ابداع کنند و تخیل خودرا در آن دخیل سازند، از این دسته می توان ظفرنامه ی حمدالله مستوفی در زبان فارسی و "انه ادید" سروده ی ویرژیل، شاعر روم باستان را برشمرد. ادبیات حماسی را از چشم اندازی دیگر، به حماسه های اساطیر و پهلوانی، حماسه های عرفانی و حماسه های دینی تقسیم کرده اند. حماسه اساطیری قدیمی ترین و اصیل ترین نوع حماسه است. این گونه حماسه مربوط به دوران ما قبل تاریخ است و بر مبنای اساطیر شکل گرفته است. مثل حماسه سومری گیل گمش و بخش اول شاهنامه فردوسی (تا داستان فریدون). در این قسمت شاهنامه از "اوایل" سخن رفته است و مثلاً گفته شده است که اول کسی که گرمابه ساخت یا نوشتن ...



  • 5000 شعر حماسی سهم شاعر کاروان کربلا + صوت

    ناگفته های صادقعلی رنجبر از شعر معروف "می رود این لشکر از مازندران" در مجموع از ابتدا تا انتهای جنگ و تا کنون، بالغ بر 5000 شعر حماسی و محزون برای اعزام و مراسم عزاداری و وداع با شهدا و شب شعر و غیره در موضوع جنگ شعر سروده ام... پس از پیروزی های غرورآفرین رزمندگان جان برکف اسلام در سال های 60 و 61، انتظار مردم از نظام بالا رفته و مترصد آزادسازی کامل خاک میهن اسلامی و تنبیه کامل متجاوز بعثی و ترجیحاً صدام ملعون و پشیمان سازی استکبار جهانی برای همیشه از تفکر تجاوز به ایران اسلامی بوده اند.شعار آزادسازی عراق از لوث وجود بعثی ها و مشخصاً عتبات عالیات که آرزوی دیرینه شیعیان ایرانی بوده، منجر به اعزام نیرو به شکل کاروانی و مشخصاً به نام «کاروان کربلا» شده بود. مازندران نیز طبق معمول پیشتاز این حرکت محسوب می شد و در یک فراخوانی گسترده، یکی از پرشورترین اعزام های کاروانی را تحت عنوان «کاروان کربلا» به نمایش گذاشت. این کاروان که از چالوس (آن زمان مرکز فرماندهی منطقه 3 سپاه گیلان و مازندران بود) اعزام می شد، با اجرای حماسی شعری همراه شد که امروز به عنوان سمبل دلاور مردی های مازندران در دفاع مقدس 8ساله محسوب می شود.   * شعر کاروان کربلا، اولین شعر حماسی ای بود که سرودم این نوحه حماسی اولین نوحه حماسی ام برای دفاع مقدس بوده که در سال ۶۳سروده شد و یکی از پاسداران مداح مازندرانی به نام «عسگری اسماعیل پور» اهل بابل، آن را به زیباترین شکل ممکن اجرا کرد و با کلیپ دویدن رزمندگان در شهرهای مازندران، بارها از سیمای شبکه های استانی و سراسری پخش شد و سمبل حضور مازندران در جنگ محسوب می شود.   * شعر کاروان کربلا بهـــر فتــــح کــربـــــــلا بـا کــاروان می رود ایــن لشـــــــکر از مــازنــدران   پـر امیـــد و پـرنشــــاط و پـرتـــوان می رود ایــن لشـــــــکر از مــازنــدران   ای بسیــــج جـان بـه کـف، ای جـان نثـــار مـــژده فتــــح و ظفـــر را کـن شعـــــار   بهــــر رفــــع فتنـــــــه هــا در آن دیـــــــــار روبـه سوی جبهــه هـا شو رهسپـــار   غـم مخـــور هــرگـــز سپـــاه عاشقــــــان می رود ایــن لشـــــــکر از مــازنــدران   رزم تـــــان بـا خصــم جنـــگ افـــــروز دون شـد مصـافـی بـی نظیـر در شط خـون   دشمــن از عـــزم شمــا گیــــرد جنـــــون تهنیـــت بــادا شمــــا را ای قشـــــون   مفتخـــــــر روح خــــــــدا بر ســــالـــــکان می رود ایــن لشـــــــکر از مــازنــدران   عــاشقــان اینــک زمـــان هجـــرت است مـوسـم پیـــکار و عــزم و همـت اسـت   رزم تـــــــان مصـــداق نـاب غیـــرت اسـت فتـــح ...

  • شعر: حماسه!

    حماسه! در چارراه ها خبري نيست يك عده مي روند يك عده خسته باز مي آيند و انسان-كه كهنه رند خدائي ستبي گمان-       بي شوق و بي اميد                                براي دو قرص نان      كاپوت مي فروشند                                در معبر زمان در كچه             پشت قوطي سيگار                                          شاعري  استاده بالبداهه نوشت اين حماسه را "انسان خداست                حرف من اين است                                   گر كفر يا حقيقت محض است اين سخن                                                                                     انسان خداست" از بوغ يك دوچرخه سوار الاغ پست                            شاعر زجاي جست و ...                                           ... مدادش نوكش شكستاحمد شاملو

  • شعر حماسی بختیاری

    بیــاد نَـبَــــرد کُــلُــنچــی :كُول به کُول ، کُولِ خَدَنگ ، کُولِ کُلُنچی / صَحرانَه سُوار گِرهد ، کُهنَه تُفَنگچیكُول به کُول ، کُولِ خَدَنگ ، کُولِ کُلُنگ دار / اَسَدخُون جنگ اِکُنه ، وا شاه قاجار کُول به کُول ، کُولِ خَدَنگ ، کُولِ کُلُنگ بُر / جنگ به جُرأت کُنن ، عَـزیز و تَمبُـرعزیزخُون و تَمبُرخُون ، دو شیـر جنگی / اسدالله خُون شاهراه کَشه ، به وقت تَنگیفَرَنگی گُراز خُوره ، توپ بِم اِریزه / کِی دیده شاه اَسَدم ، ذُغال بِویزهشيرُم با شاه اَسَدُم ، او شيـرِ جنگي / غم ايـل اِخُـوره ، به وقتِ تَنگيسَنگر شاه اَسَدُم ، سَـرپُوش نَداره / عزیزخُون نِهیب بِکُن ، جنگ مایه دارهسَنگر شاه اَسَدُم ، چَندی قشنگه / تَمبُرخُون نهیب بِکُن ، دی وقت جنگه اَسَدخُون سُوار آبید ، به اسب بادپا / نُمدارخُون شَوخی بزَید ، به لشکر شاهاَسَدخُون سُوار آبید ، به اسب بالدار / نُمدارخُون شَوخینه زَید ، به شاه قاجارآحُسین قَمه طِلا ، شمشیـر به دَستس / مِنِ خین لِـر اِخُـوره ، چار نال اَسبسآحُسین مُنجزی ، شمشیـر گُلچـی / جُور شیر جنگ اِکُنه ، تَنگ کُلُنچـی اَسَـدالله خُـونُمَـی ، طَهمـاسِ راكـي / كافَرِ كُوه تَش اِگره ، سي ايـلِ شاكـياَسَـدالله خُـونُمَـی ، بَهـرُم و سُلطُـون / کُر بِکُشین سُون ، که اِکُشِن تُـونآری! گوش کن و بیبین که هنوز هم بــرق شمشیــرها و صــدای غُــرّش تفنــگ های دلیــرمــردان بختیــاری از قلّه های بلنــد و درّه های عمیــق کُـلُـنچـی احساس می شود!!!... به خود ببال از بختیاریُ بودنت احساس غرور کن میرسالارم برفت و شیون و زاری نشست گرد غم از مرگ شیران بر رخ مردان نشست شیرمردان چون بمیرند جامه ها باید دریدکی نشینیم تا کنیم پیدا شیرمردان دگر...   بیــــاد تیــــپ سُــــوار :زَردکوه گردن بُلنـد ، داره دوتا تـاج / نُمـدارخُـون مُنجـزی ، به پاس اگِره بـاجسَر دِز و پای دِز ، شِـرَّه تُفنگـه / نُمـدارخُـون مُنجـزی ، هَمس به جَنگـهسرآستون و زیرآستون ، ایل به گُـداره / نُمدارخُون مُنجزی ، به جنگ دیـارهسرآستون و زیرآستون ، ایل به شُلُـوه / نُمدارخُون مُنجزی ، سي جنگ كَلُـوهنُمـدارخُـون مُنجـزی ، اَی کُر بی دا / چپ و راست جنگ اِکُنه ، کافر نَبینـالامِردُون فَرش کُنین ، ز گُلِ خاش خاش / مَگُوهین نُمدار لُـره ، بِگُوین قزلباشلامِردُون فَرش کُنین ، ز گُلِ قالي / كُجه رَهد نُمدار كَـلُو ، جاس مَنده خاليلامِردون فَرش کُنین ، قـالیچه هـانه / کی دیده مهمُـون کُشه ، حُـونه خُـدانه آفَـرَج مَکُشیـن ، که لُــــرزِنیـه / بکُشیـن نُمـدارخُـونه ، که مُنجــــزیـهكُشتنه نُمدار كَـلُو ، نَـر شيـرِ هَيـلان / دشمنون ...

  • شعر حماسی حاج منصور

    خنجین آنلاین تقدیم می نماید: شعر حماسی که حاج منصور عرشی در حضور رهبر انقلاب اسلامی خواندند   مردم همان راه شلمچه باز راه ماستداعش گرفتار سلیمان سپاه ماستتنها به امر و نهی این رهبر نگاه ماستسید علی فاطمی پشت و پناه ماستپشت و پناه گرم رهبر می‌شود زهرا

  • حماسه 02

    حماسه ( قسمت دوم )سیاوش دانش آذر ـ هومن قاسمی راد در کنار معنای خاص واژه ی حماسه گاهی این عنوان بیشتر در مورد آثاری به کار می رود که با آثار حماسی تفاوت دارند . مانند کمدی الهی دانته که این شعر قهرمان ندارد و شخصیت عمده اش خود راوی که شاعر باشد است و تمام قصه از زاویه ی دید اول شخص بیان شده است . اما خود سفر شاعر به دنیای پس از مرگ که به شکل گیری روایت می انجامد دارای عناصر حماسی است و جدای از این مقوله ، سبک و اهمیت اثر چیزهایی هستند که منتقدان را وا می دارد که این اثر را حماسه بنامند . عنوان حماسه برای توصیف رمان هایی مانند موبیدیک اثر هرمان مرویل یا جنگ و صلح اثر لئون تولستوی و فیلم های سینمایی مانند ایوان مخوف از آیزن اشتاین و هم چنین برخی رمانس های بلند که خصوصیات حماسه را داشته اند به کار رفته است . کهن ترین حماسه ی به یادگار مانده برای نسل کنونی بشر را می توان در آثار و روایات منثور بین النهرینی و خصوصا گیل گمش یافت . قهرمان اصلی این حماسه به این نتیجه می رسد که سرنوشت هر آدمی مرگ است و هیچ انسانی نمی تواند جاودانه زندگی کند . اما در ادبیات یونان نخستین نوع ادبی که ظهور کرد حماسه بود که زاده ی اشرافیت آن دوران بوده است . این در حالی بود که ارسطو پایگاه حماسه را بعد از تراژدی قرار می دهد . ایلیاد و ادیسه دو حماسه ی نامداری هستند که هومر سرود و صورت نهایی آن ها طی سال های 900 و 700 قبل از میلاد پرداخت نهایی شد . معمولا حماسه هایی که مهم تلقی شده اند سر چشمه و الگوهای اصلی سنت حماسه سرایی در اروپای غربی به شمار می روند . در دوره ی سده های میانه زمانی که حماسه های یونانی در اروپای غربی مورد مطالعه و خوانش قرار نمی گرفت نفوذ ویرژیل بود که سنت هومر را زنده نگه می داشت . با این همه شاعران سده های میانه بی آن که از الگوی حماسه ی یونانی استفاده کنند خود را در خلق آثار حماسی آزاد می دانستند که سه نمونه ی آن بیوولف ، سرود رولان و سرود نیبلونگن است . حماسه سرایان بعدی نیز بخش زیادی از این آزادی را حفظ کردند . حماسه های اسپانیایی از قهرمانان تجلیل می کنند . سرود رولان حماسه ای فرانسوی از سده ی دوازده میلادی می باشد که یاد و خاطره ی نبرد پیرنه در قرن هشتم میلادی را که میان سپاهیان شارلمانی و مسلمانان رخ داد زنده نگه داشته است . همین طور سرود لیبنونگن حماسه ای آلمانی است از سده ی سیزدهم که شرح وقایع مربوط به جنگ بورگاندی ها و قوم خون خوار هون است . بیوولف نیز حماسه ی ملی آنگلوساکسون هاست که از قرن هشتم درباره ی اشخاص و وقایع تاریخی قرن ششم و نیز نبردهای بیوولف را در برابر غول هایی که همدلی قهرمانانه ی مردم میدهال را تحدید می کرد ...