شعر درباره ی حضرت معصومه

  • حضرت معصومه

    تو مثل محبت دل پر عاطفه داری در دامن مهرت سر هر سلسله داری  



  • شعر علی اکبر لطیفیان برای حضرت معصومه(س)

    حرم امن تو کافی است هراسان شده رامثل شه راه بده آهوی گریان شده را دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانتتا که آباد کنی خانه ی ویران شده را مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان استخارج از دست خلیل است ، گلستان شده را گندم ری به تنور کرمت پخته شوداز تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر استاز طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیمچه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را گر قرار است جبینش به قدومت نرسدکافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را در محلّه خبر لطف تو   بهتر پیچیدپخش کردند اگر قصه مهمان شده را شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّادستگیری نکنی دست به دامان شده را پنجره ساخته ای دور ضریح کرمتتا ببندند به آن زلف پریشان شده را ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیمگذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی توتا قم آورد دل شاه خراسان شده را

  • شعر قادر طراوت پور برای حضرت معصومه(س)

    عاصی و محتاجِ ترّحم شدم راهیِ بیت‌الكرمِ قم شدم   رد شدم از وحشتِ دشتِ کویر رد شدم از تشنگیِ گرمسیر   کیست که این‌گونه جلا می‌دهد بوی غریبیِ رضا می‌دهد   پاره‌ای از بارگهِ شاه طوس! فاطمه ای خواهر «شمس‌الشّموس»!   عمّه‌ی مظلومه‌ی «صاحب زمان»! روشنیِ نیمه‌شبِ جمکران!   از سفر سختِ کویر آمدم شاعر و رنجور و فقیر آمدم   اذنِ زیارت بده بانو! به من رو به تو کردم، بنما رو به من   اذنِ نمازم بده، بانویِ آب! روضه‌ی معصومیت آفتاب!   «شیعه» به نام تو مباهات کرد «نور» در این خانه مناجات کرد   بس که در این خانه خدا منجلی است هر کسی آمد به لبش «یا علی» است   بُقعه‌ای از کوی بنی‌هاشم است مدرسه‌ی عالمه و عالِم است   دل تپش از بزم محبت گرفت در ملکوتش سرِ خلوت گرفت   لحظه‌ای آرام به کنجی نشست حضرت معصومه! دل من شکست   اشک! خدا را، تو به من بد نکن حضرت معصومه! مرا رد نکن   اشک! به راهِ سخنم سد شدی خوب من این باره چرا بد شدی؟   اشک! خدا را، تو بگو: این منم شمع همین خانه‌ام و روشنم   من نگرانم که مرا رد کنند خواستنی‌هام به من بد کنند   عمّه‌ی مظلومه‌ی صاحب زمان! روشنیِ نیمه‌شبِ جمکران!   نام تو یادآور زینب شده موجبِ آوارگیِ شب شده   هم‌سخنِ خلوتِ تنهای من! دخترِ خورشید و مسیحای من!   مریم قدّیسه‌یِِ آلِ علی! سیّده‌یِ نسلِ زلالِ علی!   کوثری از سلسله‌ی حیدری پاره‌ای از عصمتِ پیغمبری   شیفتگانت به طواف آمدند در «حرم ستر عفاف» آمدند   جرعه‌ای از آب حیاتم بده حضرت معصومه نجاتم بده   با دل آغشته به داغ آمدم از طرف شاه چراغ آمدم

  • شهادت حضرت معصومه (س) - قم

    شهادت حضرت معصومه (س) - قم

    دهم ربیع الثانی ،سالروز شهادت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها ) بر امام عصر (عج) و بر شما و همه شیعیان و دوستداران آن حضرت تسلیت باد آن بانویی که دختر موسی بن جعفر(س) است دخت  علی و  فاطمه ،  بنت  پیمبر (ص)  است   مـهـتـابی  از  تـلألـو  خـورشـیـد  انـبـیــا  اسـت یک  فاطمه  است و  زاده ی  زهرای اطهر است   او  را  لقب  به  حضرت معصومه (س)  داده اند در      پاکدامنی    چو     همانند    مادر    است   با  کاروانی از  مدینه  بیـامد  به سمت قم قصدش  رضای خالق و  شوق برادر است   او خواهـر  امــام رضــا ، ثامـن الحجج  (ع) هم عمـه ی امام جواد است و مهتر است   اینک که  روز  رحلت  آن « بی بی » آمده دل های  شیعیان  ز   وفاتش مکدر است شما رو به خدا این اشعار رو با لحن نوحه و مرثیه زمزمه کنید .برای ما هم دعا کنید.   حمیدرضا فاطمی - فروردین ۱۳۸۸

  • شعر قاسم صرافان برای خضرت معصومه(س)

      «موسی» که دید حال و هوایت، دادت به دست‌های «رضا»یتاشکی نشست گوشه‌ی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت از جنس آسمانی و نوری، از چشم باز پنجره دوریبین برادران غیوری، خورشید هم ندیده ردایت رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله‌ی تو هراسان شد قبله‌ی دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت! من تشنه‌ای رسیده به دریا، با آرزوی دیدن «زهرا»دربان! بگو ملیکه‌ی قم را: از راه آمده‌ست گدایت کنج ضریح سر بگذارد، بال و پری اگر چه ندارددل را به دست تو بسپارد، تا پر دهی به سمت خدایت لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین استما هر چه داشتیم همین است: جان‌های ما، «کریمه»! فدایت ای دختر یگانه‌ی مادر! ای جویباری از دل کوثر!مثل «علی» نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟ می‌بارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به‌ روی ما، به دعایت این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهواذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت  

  • شعر سید حمیدرضا برقعی برای حضرت معصومه(س) 2

      همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا بی اختیار سمت حرم میکشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل میکند آدم کنار تو حالی نگفتنی به دلم دست میدهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو با زمزم نگاه دمادم هزار شمع روشن کننند هاجر و مریم کنار تو تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست خونین تر است ماه محرم کنار تو مادر کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری ات شدیم ما با تو در پناه تو آرام می شویم وقتی که با ملائکه همگام می شویم بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست باران میان مرمر آیینه دیدنیست این صحنه در برابر ایینه دیدنیست مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است من روی حرف های خود اصرار میکنم در مثنوی و در غزل اقرار میکنم ما در کنار دختر موسی نشسته ایم عمریست محو او به تماشا نشسته ایم اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم قم سالهاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم مربع از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان من هم دلیل حسرت افلاک می شوم روزی که زیر پای شما خاک می شوم...  

  • شعر مدح و مصیبت حضرت فاطمه معصومه (س)

    امشب که گلی نجمه به بر آورده بر سینه‌ی عرشیان شرر آورده گویند به گوش هم در افلاک و زمین حق حضرت زهرای دگر آورده *********************** به دل حک شد به خط آشنایی شب میلاد و آغازِ گدایی گدای بارگاهِ سبزِ عشقم ببین امشب دلم گشته هوایی به پیش پای تو غرقِ سرشکم که شاید سر زنی بر بی‌نوایی کریمه کاسه‌ام بنگر که بالاست کرم بنما تو هر چه می‌توانی تویی معصومه، عصمت پیش رویت کند سجده از این نورِ خدایی تویی بانوی قصرِ سرخِ مذهب که با زینب همیشه هم صدایی همین بس از تو ای معصومه جانم لقب گیرنده‌ از جامِ رضایی رضا نامِ تو را معصومه خوانده که سر تا پا چنین زهرا نمایی همه امشب کنارِ بارگاهت من و این گریه و فصلِ جدایی دلِ فطرس شده در شامِ میلاد اسیرِ گنبدِ زردِ طلایی کریمانه ای گوهر درّدانه، یا حضرت معصومه ای روح کریمانه، یا حضرت معصومه موسی به برش گلشن، شد دیده‌ی او روشن یاسی‌ تو به گلخانه، یا حضرت معصومه نجمه شده روحانی، ‌از آن رخ عرفانی گویند به کاشانه، یا حضرت معصومه چشمانِ رضا خندان، قلبش چو درّی غلطان از دیدن جانانه، یا حضرت معصومه ای چشمه‌ی پاکی‌ها، ای مَضجَعِ خوبی‌ها آبادیِ ویرانه، یا حضرت معصومه حوا شده مسرورت،‌ مریم کمی از نورت ای روح مسیحانه، یا حضرت معصومه بانو نظری بنما، امشب تو بر این نجوا از عاشقِ دیوانه، یا حضرت معصومه طلوعِ عصمت ای همه آسمانِ شده، خیره‌ به هر نگاه تو چشم رضا ستاره شد، مانده کنارِ ماهِ تو لشگرِ حوریان ببین، برگِ خزانِ مقدمت آمده‌ تا که بال خود، فرش کند به راهِ تو سینه‌ی کاظم ار شده، شاد ز مقدم شما برده قرار نجمه‌ را، خنده‌ی گاه گاهِ تو وقتِ ظهور عفت و طلوعِ عصمت آمده مانده شبِ سیاه دل، منتظرِ پگاه تو کی بشود که شاعری، مدح کمال گویدت وصف کند ز گوشه‌ی گنبد و بارگاه تو کاش کنی عنایتی، ز روی لطف و مرحمت همیشه باشد این دلم، مرغکِ در پناه تو خجل به محشرم مکن، به پیشِ چشم دیگران دیده‌ی انتظار من، شفاعت و اله تو *********************** آسمون‌ها گل براش هدیه آوردند کهکشون‌ها عطرش و هر جا می‌بردند هر ستاره مستِ دیدارِ دوباره‌اش هر فرشته دلا رو به اون سپردند از سماء ندا می‌یاد مقام اون خیلی رفیعه من و روزِ‌ محشر و لطفِ تو بانویِ شفیعه معصومه جانم یا معصومه جانم (3) هر فرشته دلْ گره زده به بالش چشمِ نجمه به گلستانِ جمالش نور این گل که شبیهِ گلِ یاسه شده موسی مستِ حجبِ بی مثالش دختری اومده تو عرش و سما که بی‌قرینه‌است به همه مژده بدید ثانی زهرای مدینه‌است معصومه جانم یا معصومه جانم (3) همه عالم پیش پاش سر به سجودند حوریان از قدمش گرمِ سرودند در حضورِ رخِ دریای کرامت دیگه زنها مثل یه چشمه و رودند هر ...

  • شعری درباره‌ی حضرت زهرا (س)

    شنیده می‌شود از آسمان صدایی که...کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...نبود هیچ کسی جز خدا،خدایی که...نوشت نام تو را، نام آشنایی که -پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کردنوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شدنوشت فاطمه هفت آسمان مزین شدنوشت فاطمه تکلیف نور روشن شددلیل خلق زمین و زمان معین شدنوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته استغزل قصیده‌ی نابی که در ازل گفته استنوشت فاطمه تعریف دیگری داردز درک خاک مقام فراتری داردخوشا به حال پیمبر چه مادری دارددرون خانه بهشت معطری داردپدر همیشه کنارت حضور گرمی داشتبرای وصف تو از عرش واژه بر می‌داشتچرا که روی زمین واژه‌ی وزینی نیستو شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیستو جای صحبت این شاعر زمینی نیستو شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیستخدا فراتر از این واژه‌ها کشیده تو راگمان کنم که تو را، اصلاً آفریده تو راکه گرد چادر تو آسمان طواف کندو زیر سایه‌ی آن کعبه اعتکاف کندملک ببیند و آنگاه اعتراف کندکه این شکوه جهان را پر از عفاف کندکتاب زندگی‌ات را مرور باید کردمرور کوثر و تطهیر و نور باید کرددر آن زمان که دل از روزگار دلخور بودو وصف مردمش الهاکم‌التکاثر بوددرون خانه‌ی تو نان فقر آجر بودشبیه شعب ابی‌طالب از خدا پر بودبهشت عالم بالا برایت آماده استحصیر خانه‌ی مولا به پایت افتاده استبه حکم عشق بنا شد در آسمان علیعلی از آن تو باشد... تو هم از آن علیچه عاشقانه همه عمر مهربان علی!به نان خشک علی ساختی، به جان علیاز آسمان نگاهت ستاره می‌خواهماگر اجازه دهی با اشاره می‌خواهم-به یاد آن دل از شهر خسته بنویسمکنار شعر دو رکعت، نشسته بنویسمشکسته آمده‌ام تا شکسته بنویسمو پیش چشم تو با دست بسته بنویسمبه شعر از نفس افتاده جان تازه بدهو مادری کن و این بار هم اجازه بدهبه افتخار بگوییم از تبار توایمهنوز هم که هنوز است بی‌قرار توایماگر چه ما همه در حسرت مزار توایمکنار حضرت معصومه[س] در کنار توایم فضای سینه پر از عشق بی‌کرانه‌ی توست "کرم نما و فرود آ که خانه خانه‌ی توست"  سید حمیدرضا برقعی

  • شعری برای حضرت معصومه و روز دختر

    شعری برای حضرت معصومه و روز دختر

    خبر:پنجشنبه شب در جمع مردم شهرستان تفت و منطقه اسلامیه در یادواره شهدا اجرای برنامه دارم ..میلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه(فاطمه ما ایرانی ها) و روز دختر بر همه دختران بزرگوار و همه عاشقان خاندان عصمت و طهارت مبارک باد....این اشعارو الان گفتم:حضرت معصومه یک دختر پر از احساس بودخواهر شمس الشموس و کوهی از الماس بوداو برای شیعیان مانند زهرای بتول عطر او همچون شمیم غنچه های یاس بودحضرت معصومه چون دُری میان شهر قمنایب زهرا در ایران بین خلق الناس بود                  """""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""عفت و ایمان مرام دختر است/ کل ارزش ها به نام دختر است   گوش جان بسپار بر گفتار او / دُر و گوهر در کلام دختر است                                          حسین وکیلیپ.ن:همایش دانشگاه یزد خیلی خوب بود اما برای دفعه اولم بود تا ساعت 12 شب در دانشگاه یزد برنامه اجرا میکردم..

  • وفات حضرت معصومه (س) ــ شعر وفات شهادت گونه حضرت معصومه

                                                            ای که بــــوی فاطـــمه آید ز خــاک کوی تو              برتراز عطر بهشت است به جانها بوی تو          مسجد الحرام عشقی کعب راخود قــبله ای            چون شرف دارد به کعبه خاک قبر و کوی تو       یادگـــــار بی مثال مـــــــادری غـم دیـده ای            ثانی زهـرا شدی و دیـده ها شد ســـوی تو   فاطمه هستی و هم معصومه ومظلومه ای             فاطـــــمه هستی ولی نیلی نبـاشد روی تو فاطمه هستی و نــورانی چو زهرایی ولی            کی شده بشکسته از ضــرب جفا پهـلوی تو