شعر در باره صبر

  • درس های قیام کربلا ( صبر و استقامت)

    صبر و استقامت در كربلا<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />  



  • گلچین اشعار زیبا در باره امام حسین (ع)

        *** سرش به نیزه به گل های چیده می ماند به فجر از افق خون دمیده می ماندیگانه بانوی پرچم به دوش عاشورابه نخل سبز ز ماتم تکیده می ماندمیان خیمه ی آتش گرفته، طفل دلمبه آهویی که ز مردم رمیده می ماندشب است گوش یتیمان ز ضربت سیلیبه لاله های ز حنجر دریده می ماندرقیه طفل سه ساله که حوری حرم استبه آن که رنج نود ساله دیده می ماندامام صادق حق پشت ناقه ی عریانبه زیر یوغ چو ماه خمیده می ماندشوم فدای شهیدی که در کنار فراتبه آفتاب به خون آرمیده می ماندهلال یک شبه ی من، ز چیست خونینی؟نگاه تو به دل داغ دیده می ماندحکایت احد و اشک چشم خونینشبه اختران ز گردون چکیده می ماند    این شعر بسیار زیبا از شاعر دلسوخته اهل بیت آقای احد ده بزرگی می باشد .   *** باز هم شعر دیگری از استاد احد ده بزرگی   گل خوش رنگ و بوی من حسین است بهشت آرزوی من حسین است مزن دم پیش من از لاله رویان که یار لاله روی من حسین است من آن مداح مست سینه چاکم که ممدوح نکوی من حسین است همه در گفتگوی این و آنند ولیکن گفتگوی من حسین است سخن بی پرده می گویم زمستی می و جام و سبوی من حسین است چو مرغ حق که از حق میزند دم طنین های و هوی من حسین است از آن بر تربتش سایم جبین را که عز و آبروی من حسین است احد گوئی از آن باشد شعارم که پیر و نکته گوی من حسین است    ***   باز طوفانی شده دریای دل موج سر بر ساحل غم میزندباز هم خورشید رنگ خون گرفتبر زمین نقشی ز ماتم میزندباز جام دیده ها لبریز شد باز زخم سینه ها سر باز کرددر میان ناله و اندوه و اشکحنجرم فریادها آغاز کردمی نویسم شرح این غم نامه راداستان مشک و اشک و تیر رامی نویسم از سری کز عشق دوستکرد حیران تیغه شمشیر راگوئیا با آن همه بیگانگیآب هم با تشنگان بیگانه بوددر میان آن همه نامردمیاشک آب و دیده ها پیمانه بودتیغ ناپاکان برآمد از نیامخون پاکی دشت را سیراب کردخون خورشید است بر روی زمینکآسمان تشنه را سیراب کردمی شود خورشید را انکار کرد؟زیر سم اسبها در خاک کرد؟می شود آیا که نقش عشق رااز درون سینه هامان پاک کرد؟گر نشان عشق را گم کرده ایمدر میان آتش آن خیمه هاستگر به دنبال حقیقت میرویمحق همینجا حق به روی نیزه هاستگریه ها بر حال خود باید کنیماو که خندان رفت چون آزاد شدما سکوت مرگباری کرده ایم ....او برای قرنها فریاد شدبازهم در ماتم روی حسینباز هم در سوگ آن آلاله ایمیادتان باشد حیات عشق را وامدار خون سرخ لاله ایم     ***   تا شعلة هجران تو خاموش کنم بر آتش دل ز صبر، سرپوش کنمبسيار بکوشيدم و، نتوانستم  يک لحظه غم تو را فراموش کنماي کاش، دمي دهد امانم اين اشک  تا نقش تو را به ديده منقوش کنمآخر چه شود، شبي به خوابم آئي  تا جام محبت تو را ...

  • چند خطی در باب شعر

      موسیقی، یکی از عناصر مهم درشعر است و تاثیرات فراوانی بر آن می گذارد؛ از جمله:   ·           به شعر، نظم می دهد؛ ·           حالات مختلف در مخاطب ایجاد می کند ( نشاط، شادی، اندوه، و...)؛ ·           میزان تاثیر شعر بر مخاطب را دوچندان می کند؛ ·           و...   موسیقی در شعر چند شاخه ی مهم دارد؛ از جمله: وزن، قافیه و ردیف، و... در این بخش می خواهیم با هم بحث قافیه و ردیف را مرور کنیم. پیش از آغاز بحث، خوب است این بیت ها را بطور دقیق بخوانید و به این سوال پاسخ دهید که در پایان هر بیت: -     کدام « کلمات » بطور کامل و عینا تکرار شده اند؛ -     « حروف »  کدام  کلمات با هم مشترکند؛ با پاسخ به این سوالات می توانید به جایگاه قافیه و ردیف و ارزش موسیقایی آن پی ببرید.   اما، شعر انتخابی امروز از کتاب « یک عالم پروانه » است ( چاپ 1373) اثر شاعر خوب و صمیمی کودک و نوجوان، آقای افشین علا: خنده ی بابا   بابا دارد می خندد                 دنیا دارد می خندد حتما خیلی خوشحال است،       زیرا دارد می خندد یک گل روی قالیچه              با ما دارد می خندد هرچیزی که غمگین بود،        حالا دارد می خندد   ردیف چیست؟ کلماتی که در پایان بیت، عینا تکرار می شود. پس می توانیم بگوییم: کلماتی که در پایان مصراع 1 و مصراع های 2 و 4 و 6 و 8  در این شعرآمده و کاملا تکرار شده، ردیف این شعر است. راهی ساده برای یافتن ردیف در شعر: از چپ به راست، کلمات پایانی شعر را بررسی می کنیم: «می خندد» و « دارد» در همه ی بیت ها عینا و پشت سرهم تکرار شده اند؛ پس ردیف شعر به شمار می روند البته به شرطی که پیش از آن ها « قافیه » آمده باشد. قافیه چیست؟ کلماتی که در پایان بیت می آید و بعضی از حروف پایانی آن ها با هم اشتراک دارد؛ این اشتراک باعث ایجاد موسیقی در شعر می شود. می بینید که بخش پایانی کلمات «بابا»، «دنیا»، «حالا» و « زیرا»، یعنی: " ا " با هم مشترک است؛ به همین دلیل این کلمات، قافیه ی این شعر به شمار می روند. با همین روش بسیار ساده می توانید قافیه هم بسازید؛ شاید شما هم مثل خیلی از بچه های دیگر، تمرین قافیه سازی کرده اید، بی این که از آن باخبر باشید! می پرسید چطور؟ بله عرض می کنم. بچه ها گاهی برای تفریح با هم سوال جواب هایی دارند، که درحقیقت تمرین قافیه سازی است! مثلا: بگو: تشت! -     تشت -     بشین برو رشت!  بگو: چیز! -     چیز -      بشین روی میز! و ... می بینید که در این بازی به اشتراک پایانی کلمات توجه شده است. شب شد و ... شب شد و مهتاب در آمد باز گریه ز طفلی بر آمد باز   حال، دگربار بها ر آمده غنچه ای از شاخه به بار آمده   کودکی از عرش خدا آمده شاه عرب، شیر خدا آمده   تابشی از نور ...

  • مقام صبر و جایگاه مرگ در اندیشه مولانا

    صبر انسان در سختی ها و مصائب که در قالب نوعی امتحان الهی زندگی وی را تحت تاثیر قرار می دهد از دیدگاه مولانا از جایگاه والایی برخوردار است. در اندیشه مولانا صبر نیروی بازدارنده ای است که با پشتوانه معرفت،اراده انسان را به نحوی مهار میکند که از گزند تصمیمات جاهلانه و خودسرانه مصون مانده و روندی رو به رشد را دراین راستا پی گیرد. علی رغم برخی برداشتهای امروزی از مقوله صبر که منزلت این عنصر اخلاقی را به حدی فرو کاسته است که از آن بیشتر به عنوان یکی از عوامل بازدارنده رشد در عرصه ها و مناسبات فردی-اجتماعی یاد میشود،در اندیشه مولانا صبر از جایگاه فوق العاده پویا و سازنده ای برخوردار است. از آنجا که معرفت و آگاهی در اندیشه مولانا  خاستگاه هرگونه پویایی و حرکت رو به رشد است و پشتوانه حیات معنوی هر انسان به شمار میرود،مقوله صبر نیز ار داشتن این پشتوانه مستثنی نبوده و اساسا شکل گیری و بهره دهی آن بر پایه معرفت استوار است. پرواضح است که مفهوم صبر در اندیشه مولانا مانند سایر اخلاقیاتی که وی به شرح و تبیین آنها پرداخته است با آنچه به زبان عامیانه صبر خوانده می شود متفاوت است البته نه از جهت سنخیت که از جهت خاستگاه،مراتب و غایت. در یک نگاه عمومی به مساله صبر آنچه در وهله اول به ذهن متبادر میشود واکنشی از جنس تحمل توام با کنترل اراده و عدم اتخاذ تصمیمات ناگهانی در شرایط نابهنجار و غیر معمولی است که شخص با آنها رو به رو میشود و بنا به تشخیص مصالح و منافع خود و احیانا با در نظر گرفتن هنجارهای اخلاقی وادار به نوعی موضع گیری بازدارنده میشود که بیشتر در قالب سکوت  و یا بی توجهی به مساله ایجاد شده نمایان میشود.چنین نگاهی به مساله صبر در یک تحلیل کلی خصوصا در زمینه مسایل اجتماعی همواره با نوعی احساس رکود و سرخوردگی همراه است که با شاخص های امروزی رشد اجتماعی خصوصا در زمینه هایی که اخلاق در آنها نقش موثری دارد،سر ناسازگاری دارد. طبیعی است ، در چنین برداشتی؛ از مفهوم صبر به عنوان یک عامل بازدارنده که میتواند مسیرهای منتهی به رشد را به طریقی مسدود نماید یاد میشود، حال انکه در اندیشه مولانا، صبرعامل جهش و رشد و نوعی پویایی بر مبنای معرفت است و خود شاهراهی است برای نیل به هدف والای رشد. قبل از ورود به بحث یادآوری چند نکته الزامی است:١- نگاه مولانا به صبر مانند سایر مقولات اخلاقی که به آن پرداخته است یک نگاه معرفت شناسانه متکی بر جهان بینی خاصی است که خود پایه ریزی کرده و بالطبع دارای خاستگاه،غایت و ویژگی های خاص خود میباشد،در جهان بینی توحیدی مولانا خاستگاه و غایت هر پدیده و رفتار انسانی مبتنی بر معیارها و موازینی است که ...

  • شعر زیبای مولانا در باره ماه رمضان

    شعر زیبای مولانا در باره ماه رمضان

      آمد شهر صیام، سنجق سلطان رسید دست‏ بدار از طعام مایده جان رسید  جان ز قطعیت ‏برست، دست طبیعت ‏ببست قلب ضلالت ‏شکست لشکر ایمان رسیدلشکر «والعادیات‏»  دست ‏به یغما نهاد ز آتش «و الموریات‏» نفس به افغان رسیدالبقره راست ‏بود موسی عمران نمود مرده از و زنده شد چونک به قربان رسیدروزه چون قربان ماست زندگی جان ماست  تن همه قربان کنیم جان چون به مهمان رسید صبر چو ابریست ‏خوش، حکمت ‏بارد ازو زانک چنین ماه صبر بود که قرآن رسید نفس چون محتاج شد روح به معراج شد چون در زندان شکست جان بر جانان رسید پرده ظلمت درید، دل به فلک بر پرید چون ز ملک بود دل باز بدیشان رسید زود از این چاه تن دست‏ بزن در رسن بر سر چاه آب گو: یوسف کنعان رسید عیسی چو از خر برست گشت دعایش قبول دست‏بشو کز فلک، مایده و خوان رسید دست و دهان را بشو، نه بخور و نی بگو آن سخن و لقمه جو، کان به خموشان رسید

  • دکلمه هایی از شهدا+شعر درباره شهید+متن زیبا در مورد شهید و شهادت (جدید و زیبا)

    دکلمه هایی از شهدا+شعر درباره شهید+متن زیبا در مورد شهید و شهادت (جدید و زیبا)

        عاشق يک لحظه نگاهت   داستان های واقعی وتاثیر گذار    مسائل جنسی(مخصوص متأهل ها)     مخصوص دانلود صلواتی   شهدا ودفاع مقدس شهید سید مرتضی آوینی 1)الهی اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمی‌خوانی، ما را بسوز آنچنان که هیچ‌کس را آنگونه نسوخته باشی.2)شهادت پایان نیست، آغاز است، تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد. تولد ستاره‌ای است که پرتو نورش عرصه زمان را در می‌نوردد و زمین را به نور رب‌الارباب اشراق می‌بخشد. 3)شهادت قلبی است که خون حیات را در شریان‌های سپاه حق می‌دواند و آن را زنده نگه می‌دارد.4)شهادت، جانمایه انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است. 5)شهید منتظر مرگ نمی‌ماند، این اوست که مرگ را برمی‌گزیند. شهید پیش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بیاید، به اختیار خویش می‌میرد و لذت زیستن را نیز هم او می یابد نه آن کس که دغدغه مرگ حتی آنی به خود او وانمی‌گذاردش و خود را به ریسمان پوسیده غفلت می‌آمیزد.  مسائل جنسی(مخصوص متأهل ها)  6)شهادت مزد خوبان است. روی شانه ی غیرت یاد جبهه ها مانده ستمرگمان اگر دیدید پرچمی رها مانده سترفته اند اما نه! کوله بارشان باقی ستبر زمین نمی ماند ،  شانه های ما مانده ست   آیا وقت آن نرسیده که پیله های مادی را بشکافیم و به سوی او پرواز کنیم ؟ ای شهدا برخیزید گویی این جا همه چیز تمام شده است و انگار نسل جهاد دیده دیروز،به خط پایان رسیده است.اگر سراغمان نیایید و کلامی و حرفی بر زبان نیاورید ما هم کم کم باورمان می شود که همه چیز تمام شده است.باورمان می شود که دیگر رد پایی از شما پیش رویمان نیست ،باورمان می شود که ما هم دیگر باید مد،پرستیژ،آنگارد محاسن ،تیپ اداری و خلاصه همه چیزمان مثل آدم شود !!! اگر شما حرفی نزنید باورمان خواهد شد که امام جلوی چشمانمان جرعه جرعه جام زهر را نوشید و رفت و همگی گفتیم ،الحمد لله جنگ خانمان سوز تمام شد!!! ای شهدا که جوانمردی فقط در ذائقه ی شما بود،لحظاتی از خلوت بهشت فارغ شوید،زخم ترکش ها را فراموش کنید و از ما دلجویی کنید.بعد از شما لباس خاکیمان را از تن درآوردند اجازه نداریم مثل آن روز ها بگوییم "التماس دعا" !!! به ما آموختند که چگونه بخوانیم و بنویسیم !!!   ای شهدا،دنیای بی شما و بی امام سخت است ! ای خوش انصاف ها ، اینجا دیگر با خاموشی بلدوزرهای جهادگران ،سنگر و خاکریزی که صداقت و درستی را بنا کند یافت نمی شود.اینجا فانوس ها خاموش است.خیانت به رفیق قاموس و جاویدان و رسیدن به جاه و مقام به بهای خاموشی عزت نفس است . ای شهدا اینجا دیگر از عروج خبری نیست و همه از برای "فنا"دست و پا می زنند . دست ...

  • بیا در بسترم امشب : بهار سعید / شعر و شاعران

    بیا در بسترم امشب : بهار سعید / شعر و شاعران

      بهار سعيدبهار سعید یکی از شاعران معاصر کشور در این هفته در برنامه خاطره ها و ترانه ها خاطرات خود را قصه می کند. خانم سعید از مدت بیست و هفت سال به اینطرف در شهر کالفورنیا امریکا زندگی می کند، از سن ده سالگی آغاز به سرایش شعر کرده است، دو مجموعه دارد به نام های "شکوفه بهار" و "چادر". او دو طفل دارد یک دختر به نام زحل و یک پسر به نام حارث. بهار سعید از لیسه رابعه بلخی فارغ التحصیل گردیده و بعداً فاکولته ادبیات را در رشته ژورنالیزم تمام کرده و ماستری زبان و ادبیات دری را از ایران بدست آورده است. صدای برنامه تازه ترین شعر از بهار سعید :           در بوسه های وحشی گل کردمت دوباره                          شد لاله های کابل در لعلم آشکاره                                         در نغمه غزل ها تا پر زنم دلم را                                                     چرخد پری شعرم رقصیده تا ستاره                                                                     گر شوق چیدنت را در دامنم بکارم                                                                                      یک شاخه آرزویم گل میدهد دوباره سيما شادان برنامه خاطره ها و ترانه ها ی بی بی سی   بهار سعید:۱۹۵۳ شاعر ریالیست، شجاع وسنت شکن را گرامی بداریم ! " قـرن ها صبر بباید که تا مادر دهر"همچو بهارسعید شاعر فرزانه بزاید    سه سال قبل زیرنام "سیمای زن افغان درتاریخ "رساله یی  نوشتم که در آن، خانم بهار سعید به عنوان یک شاعرآزاده و دلیر سرقافله سخنوران زن افغان قرار گرفته بود. ودر باره اش خیلی فشرده نوشته بودم : او در کابل در رشته ژورنالیزم درس خوانده وبعد در تـهـران در رشته ادبيات فارسى فوق ليسانس گرفته و اکنون در امـريـکـا زندگى ميکند. يک مجموعه شعرى با يک مقدمه ٧٣ صفــحـه يى بقلم شهپردانشمند ايرانى از او بچاپ رسيده است.    در رسالۀ "سیمای زن افغان" دو  شکوفه از بهار، یکی "آرزو" و دیگری "بیا مرا بتراش" شگفته بود. اما تبصره یی براین شکوفه ها نوشته بودم.    سخن گفتن در بارۀ "بهار" عزیز وعاشقانه های او، دل و دماغی چون "بهار" میخواهد. بهاری که با نفسش ،طبیعت را زنده میکند ، جهان را صفا و روشنائی می بخشد، وخون زندگی را دررگهای زمین وزمان جاری میسازد.    بهار، آزاده شاعری که عاشقانه میسراید، زنانه میسراید وذات "زن" رامیسراید، و جانش را فدای سنگ و چوب و دریا  و صحرای وشهرو دیارمیهنش میکند، او که از سوز ودرد زن،و از ازدواجهای اجباری  دختران ، اززندانی کردن زن در پشت برقع و چادرسیاه  و از خشونت وتجاوزبر همنوعش - که گاهی با قساوت وبیرحمی توسط ...

  • نوحه در باره ی میلاد حضرت محمد

    قویدی قدم او گون که دنیایه رسولُ ا... ویردی هامی آفاقه پیرایه رسولُ ا... قویدی قدم او گون که دنیایه رسولُ ا... ویردی هامی آفاقه پیرایه رسولُ ا... تا آمنه اول طفلی گوردی ایلدی سجده کامه یتیشوب گَلدی قوم قُرشی وجده یر گوی دیدی خوش گَلدون پیغمبر ذوالمجده عالم باشنا سالدی تا سایه رسولُ ا... آغوشه ابوطالب آلدی او گُلِ نازی نازلی آتاسیز طفلی اولدی عمو دمسازی دنیایه تکان ویردی میلادینون اعجازی وَه لرزه سالوب کاخ کسرایه رسولُ ا... فیض آلدی اَحَد مُلکی حُسن رخ احمددن حیرتده قالوب خورشید اول مویّددن ا... ایوی طور اولدی انوار محمّددن دوندردی او سامانی سینایه رسولُ ا... به به بیله مولوده محبوب دو عالمدی تاجِ سر آدمدی، پیغمبر خاتمدی هم حامل پرچمدی، سردار معظّمدی فرمانده اولوب اهل تفوایه رسولُ ا... رشد ایتدی اول نوباوه دامان محبّتده شهرت تاپوب ایمان و تقوا و امانتده قرخ سنّیده اَگلشدی اورنگِ رسالتده سالدی او گوزل نورین بطحایه رسولُ ا... صد حیف اولا طاهانی بیگانه چوخ اینجیتدی رحلت ایلیوب خلقین قلبین غمی قان ایتدی عترت اولوب آزرده حرمت آرادان گیتدی ایوای دیدی معناده زهرایه رسولُ ا... اهل ستم اولادِ پیغمبری قورخوتدی اود ووردولار زهرانون درگاهی اَلولاندی اوضاعی علی گوردی صبر ایلدی قان اوتدی دلدن یانوب او مظلوم مولایه رسولُ ا...    

  • پاسخی به شبهه افکنی های ناصر پورپیرار در خصوص زندگی و اشعار سعدی (1)

      از سال ۱۳۰۰ به بعد نزدیک به ۷۰۰ مقاله و ۱۵۰ کتاب در باره سعدی نوشته و چاپ شده است. اولین مقاله در نقد سعدی را علی اصغر طالقانی در سال ۱۲۹۶ نوشت که در روزنامه " زبان آزادی " انتشار یافت.  

  • جايگاه پيامبر اسلام در اشعار مولوي

    بررسی اسناد پوریم شناسی پورپیرار ( قسمت نوزدهم)هر نویسنده سبک و سیاقی ویژه  برای رساندن پیام خود بر می گزیند و  همواره می کوشد از آن پیروی نماید. در این بین سبک و سیاق ناصر پورپیرارتاکنون چیزی جز غوغاسالاری عوام فریبانه توام با کاربرد ادبیاتی خارج از نزاکت پیرامون هر آنچه قصد تخطئه آنرا دارد نبوده است. برای آشنایی بیشتر خوانندگان محترم با این سبک و سیاق مخصوص توجه آنان را به متن یکی دیگر از پیامهای ایشان جلب می کنم. سه شنبه 26 دی 1385 ساعت: 22:45 توسط: ناصر پورپیرار آقای حسین. در این جا صحبت از جعل و دروغ و نمایشی از اهداف جاعلین و دروغ سازان در جریان است…………مسلما تخدیر ملتی با منظومه ها و غزلیات بند تنبانی و ضعیف حاصل نمی شده،………. به همین سیاق است آثار مولانا که باز هم به دوران پس از صفویه ساخته اند و غیره و غیره. آیا نمی بینید که چه غوغایی در موضوع مولانا شناسی در سراسر جهان به راه انداخته اند و آیا خبر ندارید که محبوب مولانا، در کلیات او به جای اسماعیل و محمد، غالبا موسی و اسحاق است؟!  ناصر پورپیرار در حالی  محبوب مولانا را به جای اسماعیل و محمد (ص ) ، غالبا  موسی  و اسحق می خواند !!!  که مولانا به وضوح در مثنوي معنوي، پيامبر را عصاره تمام پيامبران معرفي کرده و در خصوص ایشان مي فرماید: نام احمد نام جمله انبياست چونکه صد آمد نود هم پيش ماست چگونه ممکن است محبوب مولانا، حضرت محمد نباشد ولی  وی ایشان را همان پیامبر خاتم  وعده شده الهی در ادیان پیشین برشمرده  و چنین بسراید  : مصطفي را وعده کرد الطاف ِ حق  گر بميري تو نميرد اين سبق مولانایی که  همچون یک شیفته واقعی اسلام و پیامبر، دست خدا را دافع هرگونه تحریف کتاب آسمانی محمد بر می شمرد و می سراید : ما کتاب و معجزت را حافظيم بيش و کم کن را ز قران دافعيم کسی که با اعتقاد و ایمان کامل ، محمد ( ص )  را آخرین  رسول  خدا و  دین او را دینی همیشه جاوید معرفی می کند : تا قيامت باقيش داريم ما  تو مترس از نسخ دين اي مصطفا  اندیشمندی که، رسول خدا را نه بزعم عصر جاهلت عرب شاعری افسونگر ،بلکه هم خرقه حضرت موسی ( ع) و نور  صادقی نازل شده از عرش کبریا بر می شمرد و می گوید : اي رسول ما تو جادو نيستي  صادقي هم خرقه ی موسيستي  کسی که  کتاب قرآن را همچون عصای موسی ،  معجزه ای  بر می شمرد که سرانجام طومار کفر را در هم می کشد : هست قرآن مر تورا همچون عصا کفر را در ميکشد چون اژدها مولوی نه تنها به پیامبر اسلام بلکه به جانشین او علی علیه السلام،  نیز خاضعانه عشق  می ورزد : مرحبا یا مجتبی یا مرتضیان تغب جاء القضا ضاق الفضاانت مولی القوم من لا یشتهیقدردی، کلا لئن لم ینتهی. درفرازی از دفتر ...