شعر در سوگ برادر

  • در سوگ برادر

    در سوگ برادر

      تو بارون که رفتی               شبم زیر و رو شدیه بغض شکسته                 رفیق گلوم شدتو بارون که رفتی               دل باغچه پژمردتمام وجودم                       توی آینه خط خوردهنوز وقتی بارون               تو کوچه می بارهدلم غصه داره                   دلم بی قراره... از دست دادن برادر و عزیزی که بخشی از خود توست، بسیار بسیار دردناک است و به نوعی تسکین نمی پذیرد. -    و بعضی از خاطرات موحش دست از سر آدم بر نمی دارند و مثل سرب داغ روی مغز و لحظه های آدم چکه می کنند.. حتی اگر چهار سال از آن ها گذشته باشد، می بینی که قادری مثل همان روز اول مویه کنی و ناله و زار بزنی... -    حسین جان... چهار سال پیش در یک روز پاییزی و بارانی ، ناباورانه و مظلومانه پر کشیدی هنوز هم رفتنت را باور نداریم و چگونه رفتنت داغ دیگری است بر دلمان که  چون زخم کهنه گویا التیامی بر آن نیست.  حالا از تو فقط تاریخ ها مانده و یادمان ها و یادگارها..شنبه...، 7 آبان...، 1385...، درد... و درد.. یک عالمه درد.... از وقتی رفتی دلهامون رنگ گلهای قاليههوای خونه ابريه، آسمونش بارونيهپائیز اومد گل بچینه یه راست اومد سراغ توقشنگترین گل رو که چید بارشو بست راشو کشیدرفتی و بعد از اون دیگه همه روزا پائیزیهرنگ چشات بدجوری تو قاب چشامون خالیه...    



  • یاد یه شعر از پروین اعتصامی افتادم ...در سوگ پدر....

    پروين اعتصامی پس از درگذشت پدر، اين ابيات را در سوك وي سروده :پدر،آن تيشه كه برخاك تو زد دست اجلتيشه اي بود كه شد باعث ويرانـي منيوسفت نام نهادند و به گـرگت دادنـدمرگ، گرگ توشد، اي يوسف كنعاني منمه گردون ادب بودي و در خاك شديخاك، زندان توگشت، اي مه زنداني مناز نـدانستن مـن، دزد قضـا آگه بودچو تو را برد، بخنديد به نادانـي منآنكه در زير زمين، داد سر و سامانـتكاش ميخورد غم بي سر و ساماني منبه سر خاك تو رفتم، خط پاكش خواندمآه از اين خط كه نوشتند به پيشاني منرفتي و روز مرا تيره تر از شب كرديبي تو در ظلمتم اي ديده نوراني مـنبي تو اشك و غم حسرت، همه مهمان منندقدمـي رنجه كن از مهر، به مهماني منصـفحه روي ز انـظار، نـهان ميدارتا نخوانند در اين صفحه، پريشاني مندهر بسيار چو من سر به گريبـان ديده استچه تفاوت كندش سر به گريباني من ؟عضو جمعيت حق گشتـي و ديگر نخوريغم تنهايي و مهجوري و حيرانـي منگل و ريحان كدامين چـمنت بـنمودند؟كه شكستي قفس، اي مرغ گلستاني منمـن كه قدر گـهر پاك تـو ميدانستمز چه مفقود شدي، اي گهر كاني منمن كه آب تو ز سر چشـمه دل ميـدادمآب و رنگت چه شد، اي لاله نغماني من؟من يكي مرغ غزل خوان تو بودم، چه فتادكه دگر گوش ندادي به توا خواني من؟گنج خود خوانديم و رفتي و بگذاشتيماي عجب تعد تو با كيست نگهباني من؟

  • مرثیه یک بردار شیعه در سوگ یک برادر سنی

      مرثیه یک بردار شیعه در سوگ یک برادر سنی                                      هوالباقی                                                          درسوگ دعبل کردستان بنام پروردگار قلم وبیان خبر کوتاه بود و تکان دهنده. شاهرخ اورامی شاعر خوش قریحه ، بدیهه گو و متعهد کردستان ، آن سرخ زبانِ  داربردوش از دیار فانی پرکشید و در ملاء اعلی جای گرفت. خبری که کردستان را به لرزه انداخت و مردم را به حرکت درآورد. بر سر و سینه زنان، سراسیمه به خیابانها ریختند. کسی نمیخواهد باور کند که آن جان شیفته و روح بلند و آن بلبل غزلسرا و زبان آور دیار شعر و هنر از باغ ادب کردستان هجرت کرده و در جوار قُرب الهی بر شاخسار سدره المنتهای وصل آشیان گزیده حتی شنیدنش هم کام جان را تلخ و دل را به درد می آورد.   براستی خاطرات سی ساله با او را با کدامین بضاعت علمی و ادبی به رشته تحریر درآورم. هیهات اگر به رغم احساس دِین قادر به ادای آن باشم . او عظمتی بود که توصیفش جز از همگنانش بر نمی آید. اما چه کنم اگر نگویم و ننویسم هم نشاید که عذر تقصیر در میدان دوستی وداد پذیرفتنی نیست. براستی چگونه باورکنم که دیگر مسجد جامع دیار شهیدان ، سریش آباد چهره ملیح تو را نخواهد دید و فریاد رسا وغرور آفرینت را نخواهد شنید. هنوز سیمای نورانی و طنین دلنوازت در برابر دیدگانم مجسم است و پرده دل اندوهبارم را می لرزاند که با اخلاصی از عمق وجود و با حرارتی برخاسته از آتش عشق به ولایت نغمه دلدادگی سردادی که : سنیم سنی ولیکن حب آل مصطفی          دین و آئین من و آبا ء و اجداد من است شیعه و سنی ندانم دوستم با  هر که  او          دوست باشد دشمنم با آنکه او را دشمن است و آنگاه که نام و یاد شهیدان سرافراز کردستان فضای مسجد را عطرآگین می ساخت و خون غیرت و مردانگی را در رگها به جوش می آورد به وجد آمده و با شوری وصف ناپذیر ترانه محبت سردادی و شعر بلند شیخ رضا طالبانی را با صدای رسا در جام دلهای مستمعین ریختی: که لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است عشقبازی سر به میدان وفا افکنده است و دلنوشته خودت را تقدیم آستان علمدار رشید کربلا کردی که : دیده بر آب و دلی پیش برادر دارد                          نتواند که دل از روی مهش بردارد من فدای تو کنم شعر و شرار دل خویش               چونکه اورامی ترا شفیع محشر دارد آری شاهرخ عزیز اینها نقش ماندگار تو بود بر در و دیوار مسجد جامع سریش آباد که درست یک هفته قبل از هجرتت در پنجمین کنگره کشوری شعر عاشورایی ، هنرمندانه نگاشتی و تصویر کردی تا بمثابه سند مودّت تو به اهل­البیت علیهم السلام جاودانه ماند و در یوم الورود به عرصات ...

  • در سوگ برادرم فرهنگ

    ﺑﺎﺷﻮﻥ ﺳﺎﻍ ﺍﻭﻟﺴﻮﻥ "ﺍﺳﺪ ﺑﺌﻲ " ﻳﺎﻣﺎﻥ ﻣﺼﻴﺒﺖ دی ﺁﺩﻳﻦ ﻧــــــــــــﻪ ﻗﻮﻳﻤﺎﻕ ﺍﻭﻻﺭ ﺷﺮﻉ ﺩﻩ ﻣﺸﻴﺖ ﺩﻱ ﺍﻟــــــــــــــــــــﻲ ﺣﻨﺎﻟﻲ ﺍﻭﻏﻮﻝ ﻗﺎﻧﻪ ﺑﺎﺗﺪﻱ ﺑﻴﺮ ﺁﻧﺪﺍ ﺑﺸﺮ ﺑﺎﺵ ﺁﭼﻤﻴﻴﺎﺟﺎﻕ ﺑﻠﻜــــــــﻪ ﺩﻩ ﺑﻮ ﺣﻜﻤﺖ ﺩﻱ ﻳﺎﺭﺍﺗﻤﺸﻴﺪﻱ ﺗﺎﺭﻱ ، ﺗﺎﻱ ﺳﻴﺰﻳﺪﻱ " ﻓﺮﻫﻨﮓ "ﻭﻥ ﺍﻭﻧﺎ ﻏﻨﻲ - ﻏﻨﻲ ﺭﺣﻤﺖ ، ﺑﻴﺰﻩ ﺑﻴﺮﻩ ﻋﻴﺒﺮﺕ ﺩﻱ ﻋـــــــــﺰﺍ ﻟﺒﺎﺳﻲ ﮔﺌﻴﻨﺴﻴﻦ ﺑﻮﺗﻮﻥ ﻧﻤﻴﻦ - ﺳﺎﻭﺍﻻﻥ "ﮔﻮﻧﺌﻲ " ﺩﻩ ﻗﺎﺭﻩ ﮔﺌﻴﻴﺐ ﺑﻮ ﻋﺰﺍﺩﻩ شیرکت ﺩﻱ ﺍﺩﺏ ﻛﺎﻧﻴﺪﻱ ، ﺍﺩﺏ ﺑﺎﻏﻴﻨﻴﻦ " ﮔﻮﻟـــــــﻲ " ﻓﺮﻫﻨگ ﺍﻭﻧﻮﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺳﻲ ﻳــــــﺎﻟﻨﻴﺰ ﺯﺁﻣﺎﻥ ﺩﺍ ﺣﻮﺭﻣﺖ ﺩﻱ ﺁﻧـــــــــــــﺎﺳﻲ ﻧﻴﻨﻴﻪ ﺟﻚ ﻳﻮﺧﻠﻮﻗﻮﻧﺪﺍ ﻛﻴﻢ ﺑﻴﻠﻤﻪ ﺯ ﺍﻭﻏــــــــــﻮﻝ ﺩﺍﻏﻴﻨﺪﺍ ﺩﻭﻭﺯﻩ ﻛﻴﻤﺴﻪ ﺑﺎ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺩﻱ ﻗـــــــــــــــــﻠﻢ ﻳﺎﺯﺍﻧﺪﺍ ﻏﻤﻴﻦ ﺁﻏﻠﻴﻴﺮ ﺁﻧﺎﺳﻲ ﻛﻴﻤﻴﻦ ﺍﺩﺏ ﻟــــــﻲ ، ﺩﻭﺯﮔﻮﻥ ﺍﻭﻏﻮﻝ ، ﻫﺮ ﺯﺁﻣﺎنﺩﺍ ﺩﻭﻟﺖ ﺩﻱ ﺁﺧﻴﺮﺩﺍ " ﺑﺎﺑﻜﻪ " " ﻳﺎﻟﻨﻴﺰ ﺳﻮﺯﻭﻡ ﺑﻮﺩﻭﺭ ﺻﺒﺮ ﺍﺋﺖ ﺍﮔــــــــﺮﭼﻲ ﻗﺎﺭﺩﺍﺷﻮوﻥ ﻳﻮﺧﻠﻮﻗﻲ ﺗﺎﻡ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﻱ ﺗـــــــــﺎﺭﻱ ﺍﻭﺯﻱ ﺳﻴﺰﻩ ﺻﺒﺮ ﺟﻤﻴﻞ ﻋﻄﺎ ﺍﺋﻠﻪ ﺳﻴﻦ ﺑﺎﺷﻮﻥ ﺳﺎﻍ ﺍﻭﻟﺴﻮﻥ " ﺍﺳﺪ ﺑﺌﻲ " ﻳﺎﻣﺎﻥ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﺩﻱ   تحفه‌ای ارزنده از استاد غلامحسین ابراهیمی پرگو متخلص به " یالنیز " در سوگ برادر تازه دامادم " فرهنگ عزیز " به زبان آذربایجانی  

  • شعری که حسین شافعی در سوگ برادرش محسن در مراسم ختم سوم قرائت نمود .

    ای برادر بعدمرگت زندگانی مشکل است آرمیدن زیر خاکت ناگهانی مشکل است   تو که دیدی درفراقت قلب من آتش گرفت مرگ ناچاراست اما در جوانی مشکل است   رنج هایم بی کران وداغ هایم بی حساب زندگی با رنج های بی کرانی مشکل است   زخم هایم جاودانه شد، نباشد مرهمم دوری مرهم ز زخم جاودانه مشکل است   دل چگونه می توان بستن به باغ بی ثمر دل اگربندم ولیکن باغبانی مشکل است

  • بهمن در آلبوم "ویر" در سوگ خود خوانده است

    بهمن در آلبوم "ویر" در سوگ خود خوانده است/بخش دوم گفتگو با خانواده سیفی زاده در موسم بهار91  موقعیتی دست داد با خانواده ی آقای سیفی زاده گپ و گفتی داشته باشیم ، آنچه در پی می آید حاصل بخش دوم آن گفتگوست. سارنگ سیفی زاده  در دومین روز از ماه مرداد سال یکهزار و سیصد و شصت و یک خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود.خوانندگی را در هشت سالگی آغاز کرد. او ابتدا موسیقی و ردیف را تحت نظر پدر و مادر فرا گرفت،سپس این شانس را یافت تا قبل از تشکیلِ کارگاهِ آواز استاد شجریان مدتی تحت توجهات پدرانه پدرِ آواز ایران قرار گیرد. همکاری با گروه وصال به سرپرستی ارژنگ سیفی زاده و اجرای کنسرتهایی در خارج و داخلِ کشور و ثبتِ آثار صوتیِ (ناله شکنه – کُردی) ( کهنه هوار – کُردی) و (ذوق پرواز – کُردی و فارسی).همکاری با گروهِ "جوان" به راهبری استاد صاحب سبکِ نی، محمدعلی کیانی نژاد و به صحنه بردن چند کنسرت به زبان کردی در تهران و شهرستانها با گروه "نیشتمان" به سرکردگیِ هنرمند با اخلاق و صمیمی، صابر نظرگاهی از فعالیتهای هنری اوست. ضبط شانزده ترانه برای کودکان و همخوانی در مجموعه موسیقی بختیاری به نام "ویر" با صدای زنده یاد استاد بهمن علاءالدین (واپسین اثر او) که به همت ارژنگ سیفی زاده جمع آوری و تهیه گردیده، می باشد که امید است بزودی با برطرف شدن موانع روانه بازار موسیقی گردد. در حال حاضر بجز تدریس در آموزشگاه آوازقمر، جهت اجرای کنسرتهائی در اروپا با گروه چکامه به همکاری مشغول می باشد.                                                  *** ارژنگ سیفی زاده در بیست وپنجم مرداد ماه هزار وسیصد وشصت ودو،درتهران ازمادری صاحبِ آوازه ای شیرین وخوش بدنیا آمد. درسنِ شش سالگی تحت نظر استاد  ناصرفرهنگفر مشق تنبک را فرا گرفت.درهفت سالگی تحت نظرآقای داوودآزاد شروع  به نواختن تار کرد. دریازده سالگی به هنرستان موسیقی که درآن ایام مدیریتش را استادحسین علیزاده عهده داربودند، راه یافت وبه مربیگری مدرسان توانا آقایان محمدرضا ابراهیمی وفریبرزعزیزی به فراگیری سازمشغول شد. ردیفزعالی را نزدا ستاد محسن نفر گذرانده و درسال  ۱۳۸۵موفق به اخذ درجه‌ ي لیسانس ازدانشکده هنرگشت. درسالهای اولیه ی دانشگاه ،گروهی به نام وصال را متشکل ازدوستان وهمکلاسی ها بنیان نهاد. انتشار آلبوم های "نغمه سازضربه آغاز" و "برگ بازیچه باد" ، همکاری با گروه های وصال و  کامکارها برای اجرای کنسرت هایی در داخل و خارج از کشور وهمچنین همکاری در آلبوم ناشکیبا به آهنگسازی اردشیر کامکار و خوانندگی همایون شجریان بخشی از فعالیت های هنری او می باشد. ***     س ...

  • معرفي كتاب هاي مجالس ختم خواني - 3

    کتاب در سوگ اهل قبور تالیف : محمد ابراهیم احمدیانتشارات نور السجاد شامل اشعاری :در سوگ عزیزان در سوگ پدر در سوگ مادر در سوگ فرزند در سوگ برادر در سوگ خواهر در سوگ همسرو....