شعر در غم مادر

  • شعر درباره مادر - -fereydoun moshiri-madar -sher-irani

    شعرهایی درباره مادر شعر مادر  از فریدون مشیری تاج از فرق فلک برداشتن ، جاودان آن تاج  بر سرداشتن : در بهشت آرزو ره یافتن، هر نفس شهدی به ساغر داشتن، روز در انواع نعمت ها و ناز، شب بتی چون ماه در بر داشتن ، صبح از بام جهان چون آفتاب ، روی گیتی را منور داشتن ، شامگه چون ماه رویا آفرین، ناز بر افلاک اختر داشتن، چون صبا در مزرع سبز فلک، بال در بال کبوتر داشتن، حشمت و جاه سلیمانی یافتن، شوکت و فر سکندر داشتن ، تا ابد در اوج قدرت زیستن، ملک هستی را مسخر داشتن، برتو ارزانی که ما را خوش تر است : لذت یک لحظه "مادر" داشتن ! ****نوشته شده امروز  5 شننبه  3-6-2010از پریسا بصیری برای  مادرش مادر از پریسا بصیری جز تو  ، گر  گیرم  کسی یارم شود کی چو تو بی باک   غمخوارم شود  ما همه جوییم یاری مهربان کی شود یاری  که چون مادر شود هرکه میخواهد بفهمد  عشق تو  هیچ راهی نیست مگر  مادر شود نوشته در5 شننبه  3-6-2010 **2-شعر مادر از ( ایرج میرزا):گویند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت شبها بر گاهواره من بیدار نشست و خفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت یک حرف و دو حرف بر زبانم الفاظ نهاد و گفتن آموخت لبخند نهاد بر لب من بر غنچه گل شکفتن آموخت پس هستن من ز هستن اوست تا هستم و هست دارمش دوست شد مکتب عمر و زندگی طی مائیم کنون به ثلث آخر بگذشت زمان و ما ندیدیم یک روز ز روز پیش خوشتر آنگاه که بود در دبستان روز خوش و روزگار دیگر می گفت معلمم که بنویس گویند مرا چو زاد مادر ، پستان به دهن گرفتن آموخت گویند که می نمود هر شب تا وقت سحر نظاره من می خواست که شوکت و بزرگی ، پیدا شود از ستاره من می کرد به وقت بی قراری، با بوسه گرم چاره من تا خواب به دیده ام نشیند شبها بر گاهواره من بیدار نشست و خفتن آموخت او داشت نهان به سینه خود تنها به جهان دلی که آزردخود راحت خویشتن فدا کرد در راحت من بسی جفا برد یک شب به نوازشم در آغوش تا شهر غریب قصه ها برد یک روز به راه زندگانی دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت در خلوت شام تیره من او بود و فروغ آشیانم می داد ز شیر و شیره جان قوت من و قوت روانم می ریخت سرشک غم ز دیده چون آب بر آتش روانم تا باز کنم حکایت دل یک حرف و دو حرف بر زبانم  الفاظ نهاد و گفتن آموخت در پهنه آسمان هستی او بود یگانه کوکب منلالایی و شور و نغمه هایش ، بودند حکایت شب منآغوش محبتش بنا کرد ، در عالم عشق مکتب من با مهر و نوازش و تبسم ، لبخند نهاد بر لب من ، بر غنچه گل شکفتن آموخت این عکس ظریف روی دیوار، تصویر ...



  • در سوگ مادر

    در سوگ مادر تقديم به روح پر فتوح مادرم خانم گيلاندخت داوريان، روحش شاد و يادش گرامي باد دل عجب در سينه من بي قراري مي‌كند ديده‌ام مي‌گريد و شب زنده داري مي‌كن                       چهره زيباي مادر در نقاب خاك خفت بي سبب ديگر دلم چشم انتظاري مي كند جاي جاي خانه را سر مي كشم ديوانه وار خانه ويران و پدر ويرانه داري مي كند ما همه، جمعي به او وابسته و او بي نياز چرخ گردون را ببين، وارونه كاري مي‌كند ناگهاني رفت و جز غم كامي از دنيا نديد كار اين دنيا عجب بي اعتباري مي كند فرودين، امسال رنگ آخر پاييز داشت اين بهار محنت افزا، كي بهاري مي‌كند نام سبزش يادگار خطه((گيلان)) زمين آسمان هم در عزايش گريه زاري مي كند در رثاي مادرم، شعري چنين، لايق نبود در غمش كلك ((كفايي)) سوگواري مي كند

  • غم هجران

    مادرم در غم هجر تو بسي خونبارم گريه‌ها كرده‌ام از زندگيم بيزارم   تا دم محشر اگر عمر شود مي‌نالم نام آن مادر پرمهر بود تكرارم

  • درد دل دختری تنها در غم مادر......

    فکند خیمه ی غم سایه بر سرم مادر از آن زمان که برفتی تو از برم مادر مرا بدل غم عالم اگر بگویم هست سزد که سایه ی تو بر سرم نیست مادر فغان که دست اجل ناگهان تو را از من گرفت و داد دو چشمی ز خون ترم مادر اگر چه مرگ تو را دیدم بدیده ولی هنوز مردن تو نیست باورم مادر ز کوچه ای که تو رفتی و بر نگردیدی چگونه دیگر از آن کوچه بگذرم مادر بیا که هیچکس از تو مهربان تر نیست چگونه جای تو در خاک بنگرم مادر به هر کجا که کنم رو به هرچه مینگرم هماره روی تو باشد برابرم مادر

  • چند شعر کوتاه و پیامک خیلی زیبا برای مادر به مناسبت روز مادر

    چند شعر کوتاه و پیامک خیلی زیبا برای مادر به مناسبت روز مادر

    مادر!قسم برجامه ی پاکی که از عشقت به تن کردم   که تا جان دربدن دارم فراموشت نخواهم کردمادر نمــای قــدرت دنیـــای خلقـــت استمادر به مـا ز ایــزد یکتــا فضیـــلت استفـردوس را بــــه زیر قدمهـــاش مانده ربکـو را مقــام، بعــد خـــدا در عبـادت استتا دیده ام به روی جهان باز شد، زشوقلبخند مهربان تو جا در تنم دمیدفریاد حاجتم چو برون آمد از گلودست نوازش تو به فریاد من رسید...مادرنمیتوانم کلامی در مورد اش بنویسم و عاجزمفقد از خداوند میخواهم کهخـدایا بالاتر از بهشت هم داری..؟برای زیر پای مــــــــادرم می خواهمروز مادر مبارک..مادر خوبم  ، روزت مبارکبه تو سلام می کنم، تا خانه عروجم با دعای تو بنا شودو دلم در آسمان آبی مهرت رها شودروزت خجسته، لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد . . ....مادر ، تک‌واژه‌ای‌ست زیبامادر ، عین زیبایی‌ست و البته که زیباتر از زیبایی چیزی نیستقلب بزرگ خدا در سینه‌ی مادران می‌تپدمادر ، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خداآن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد...مادر قسم بجان عزیز ات که هیج گاهیاد شکـــــوه مند تو، از دل نمی رودتا دامن کفـــــن نکشم زیر پای خاکنقشی تو هم دمی ز مقابل نمی رود...تقدیم به آنی که بهشت زیر پایشکه مهریش تا ابد در دلم جای داردتو بهترین گل ، میان شهر گلهاییتو رنک آفتابی ، شب که می رسدمسل ستاره گوییا مهتابی ، مادر خوبمروزت مبارک...مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خداییتوی روزگار غربت با غم دل آشناییمینویسم از سر خط ای معنی بودنمنیویسم تا همیشه توی لایق ستودن...خدایا هرکه هستم هرچه هستمبه یک لحظه فدای مادرم کـــــــــن...خدا از خاک عشق تو رو سرشتهفـرســتـاده از آســمـون فـرشتهتـا در آغــوش امـن خـود بـگـیـرمکـه ایـن یـک ذره جا مثـل بهشته...مادر زشیره ی دادی تــــــو شیـــر مــــــــادردر پـــای نــو جوانت گشتی تـــو پیـر مــــادرکانون زندگـــانی گـــــرم از محبت تـــــوستآغوش گــــرم خـــود، از مـــا مگیـر مـــــادر...کیست مادر؟ نقشه ایجاد ماکیست مادر؟ بانی بنیاد ماقلب او سرچشمه امید هاستسینه او مشرق خورشیدهاست...مادر ای والاترین رویا ی عشقمادر ای دلوا پس فردای عشقمادر ای غمخوار بی همتا ی مناولین و آخرین معنای عشق...زیبا ترین کلمه برلب های بشریت کلمه«مادر» وزیبا ترین آوا،آوای«مادرم» است.این کلمه آکنده از عشق و امید است،کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزدوزیبائی است.مادر همه چیز ماستمادر آن روح جاودانی است کهلبریز از عشق وزیبائی است...زنم از دیده بر دل روی مادرمنم مست کمان ابــروی مادرگل از خجلت نقابی بر رخش زدچو آمد عطر مشکین بــوی ...

  • اي خدا صبر بده در غم بي مادر ي ام

    بار سنگين اي خدا صبر بده در غم بي مادر ي ام سخت لبريز شده عاطفه ي دختر ي ام مادرم كو كه كِشد دست نوازش به سرم يا مرا هم ببرد يا كند از غم بري ام خانه داري شده كار من طفل معصوم نيست اي مادر من تجربه ي مادري ام زير بار غم سنگين تو من مي ميرم گر تسلي ندهي يا نكني دلبري ام فضه فكر من و فكر حسنين است ولي من غم خانه نشين دارم و از خود بري ام تربت مخفي تو هست همه دلخوشي ام همه آرامشم اين است كه من كوثري ام گل بستر نظرم را به خودش جلب كند تا زيادم نرود زخم تو اي بستري ام با نگاه در و ديوار شود پايم سست پشت در زائر قبر پسر آخري ام كاشكي رنگ در خانه عوض مي گرديد من خودم سوخته از اين در خاكستري ام اي خدا شكر كه بابا و برادر دارم واي از آن دم كه سر نيزه كند سروري ام زير خورشيد سرت محمل بي سايه رود تابشي كن كه نبينند به بي معجري ام  محمود ژوليده     شعر شهادت حضرت زهرا(س)بقیع،غسل شبانه،قباله فدک،سیلی به صورت،ایام فاطمیه،ام ابیها،سوختن بین در و دیوار،سقط محسن،مدینه،کوثر،وصیت در بستر،شام غریبان حضرت زهرا،تشیع و تدفین شبانه،روز شهادت حضرت زهرا شعر شهادت حضرت زهرا(س)بقیع،غسل شبانه،قباله فدک،سیلی به صورت،ایام فاطمیه،ام ابیها،سوختن بین در و دیوار،سقط محسن،مدینه،کوثر،وصیت در بستر،شام غریبان حضرت زهرا،تشیع و تدفین شبانه،روز شهادت حضرت زهرا

  • شعر خیلی زیبا برای مادر

    شعر خیلی زیبا برای مادر

      شعر خیلی زیبا برای مادر   به جرأت می توانیم بگوییم این شعر خیلی زیبای  محمد حسن شهریار برای مادر از شاهکارهای ادبیات فارسی است. ای وای مادرم   نه ، او نمرده است. نه او نمرده است که من زنده ام هنوز او زنده است در غم و شعر و خیال من میراث شاعرانه ی من هرچه هست از اوست کانون مهر و ماه مگر می شود خموش آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»                                      

  • شعرهاي زيبا و مفهومي مخصوص مادر

    یاد دارم کودکی بودم خردبا صدای گرم مادرهر صبحدمدر میان بستری نرم و تمیزمی گشودم چشم بر نور سفیدمی گشودم دل بر نور امیدیاد دارم سفره خانه مابوی سنت می دادداخل خانه ماجلوه ای زیبا داشتاز زن ایرانیجلوه ای از یک شمعذره ذره می سوختو نداشت پرو اییکه به آخر برسدکودکم هوش بدارقبر مادر اینجاستجای مادر خالیستدل من تنگ شدهمادرم دیگر نیست شاهین ز. رضایی -------------------------------------------------------------------------------- شد صفحه روزگار تیرهتا دفتر من گشود مادراز هستی من، نشانه ای نیستخود بودن من چه بود، مادرناموخت مرا زمانه درسیرندانه ام آزمود، مادرمن در یتیم و گردش چرخاز دست توام ربود مادردر دامن روزگارم افکنداز دامن خود چه زود مادرحالیست مرا که گفتی نیستگریم همه رود رود مادرهر روز سپهر سفله داغی بر داغ دلم فزود مادراز اختر من شدست گوییدریای فلک کبود مادراین ابر منم کز آتش دلبر چرخ شدم چو دود، مادربا من همه بخت در ستیزاستمن خاستم، او غنود، مادرابریشم بخت من تهی گشتیکباره ز تار و پود، مادر این کودک درد آشنا راایکاش نزاده بود، مادرشعریست که در غم تو، فرزندبا خون جگر سرود مادر تابستان 44 محمد معلم -------------------------------------------------------------------------------- عشق يعنی چه؟ عشق يعنی پر گسستن در هوايه بيشه زار عشق يعنی پاره پاره کردنه زنجيره تن عشق يعنی گريه کردن با صدايه مادرم عشق يعنی آسمانی زيستن عشق يعنی پرسه در قلبه مادر زدن عشق يعنی بغض کردن با صدايه مادرم عشق يعنی خلوته سکوته مادرم عشق يعنی هستی و ماوايه من عشق يعنی سبزيه فصله بهار عشق يعنی يعنی رنگه سبزه بيشه زار عشق يعنی جا نمازه مادرم عشق يعنی مشقه شب در پيکرم عشق يعنی کودکانه زيستن عشق يعنی فرياده دله بی مادران عشق يعنی چرخشه نيلوفری بر دوره ياس عشق يعنی پيچشه تسبحه مادرم عشق يعنی مردانگی همچون علی عشق يعنی مردمه ايرانه من عشق يعنی يک صدايه آشنا عشق يعنی نم نمه باران در بوته ها   -------------------------------------------------------------------------------- مادر ای مهر آسمان افروز گرمی ی کلبهء دل سردم بيتو در انعقاد تنهايی ماتمم حسرتم غمم دردم در طراوت سرای باغ اميد شاخه های شکستهء زردم بيتو تا زنده ام شکسته ترم دل پر عقده را کجا ببرم تا در اقليم کاج ها رفتی پايمال خزان غم شده ام از نم اشک صبح و گريهء شام همچو ديوار کهنه خم شده ام هارون راعون   -------------------------------------------------------------------------------- مادر   نرفت از سرم هـــــر گز هواي تو مادرهنوز مي تپد اين دل براي تو مـــــــــادر چســـــــان زبان بگشايم كه خجلت آهنگمنكرده ام دل و جـــــــــان را فداي تو مادر چه چـــــاره گر نبرم داغ هجر تو به عدماميد قلب حزينم لــــــــــــــقاي ...

  • مادر- شعردرمورد مادر-مادر عزیز-مادرم-برای مادرم

        ای آنکه تویی صبور خانه ،مادر                       ای شمع تویی فروغ خانه، مادر ای عطر تو عطر هر بهار است،مادر                وای(وی)مهر تو در حد کمال است ،مادر ای نام تو  ملک،چه بی ریایی ،مادر             هم شاه غم و ملک  وفایی  ،مادر ای آنکه بهشت  بود تو را، ای مادر                  كآن وعده ی اوست،خدا،تورا ای مادر ای افضل و ای سرور و  ای شاه کلیدم ، مادر          زآن لحظه ی کودکی تویی امیدم ،مادر ای خواب تو بی خواب شده ، هر شب و روز           زآن  لحظه خدا تو را صدا زد، مادر این نام تو ،نام توست زآن روز نخست                     زآن  دم همه  مبهوت ثنایت ،مادر                      تقدیم به همه مادران خوب دنیا  بویژه مادر عزیزم سراینده : حسن  جوانشیری سروده شده در تاریخ:۱۵/۰۵/۱۳۹۱  برابر با ۱۶  ماه مبارک رمضان