شعر در مورد جهان آخرت

  • شعری از مثنوی معنوی مولوی درباره شناخت جهان آفرینش(ای بسا کس رفته تا شام و عراق)

    مولانا در دفتر چهارم(ص628)دربارۀ انسانهایی که هیچگونه معیاری جهت شناخت ندارند و با ادراک و حواس ناقص میخواهند جهان را بشناسند، تعبیر زیبائی دارد به این صورت که چنین اشخاصی را تشبیه به گاوی میکند که در شهر به گشت و گذار میپردازد و از همۀ خوبیها و زیباییها و دیدنیهای شهر فقط خوردنیها و خربزه را میشناسد.اگر با چشم دل و فطرت خدایی به جهان آفرینش و خلقت نگاه نکنیم ،چیز خاصی از اسرار خدایی درک نمی کنیم  حتی اگر به کرۀ ماه و مریخ سفر کنیم. در واقع کرۀ ماه و مریخ که سهل است اگر به میلیاردها کهکشان عالم نیز سفر کنیم در صورتی که عینک ضخیم کفر و الحاد و لجاجت و تعصب به چشم زده باشیم چیزی از عوالم معنوی نصیب ما نخواهد شد و همۀ کهکشانها را به صورت ذرات گاز و غباری خواهیم دید که بی هدف و تصادفی در این کیهان بیکران تشکیل میشوند و از بین میروند.زیبایی باید در نگاه انسان باشد ،باید زیبا دیدن را بیاموزیم و اگر عینک توحیدی به چشم بزنیم در آن صورت همه چیز را زیبا خواهیم دید که در این جهان آفرینش هر کدام برای هدفی مشخص آفریده شده اند و خواهیم گفت "فتبارک الله احسن الخالقین" .جهان وقتی زیباست که داری  برای هدفی خاص ایجاد شده باشد و در تصادف و بخت و شانس هیچ چیز زیبا نیست.زندگی انسان اگر هدفی داشته باشد زیباست وگرنه مرگ از زندگی بی هدف بسیار بهتر است.انسان به طور غریزی میل به جاودانگی دارد و همین میل غریزی خود یک دلیل برای زندگی دگربارۀ انسان در جهان آخرت است.بک حیوان از زیباییهای جهان چه چیزی را میتواند درک کند ، آیا به غیر از خوراکیها و به غیر از شهوات و لذات جنسی چیز دیگری درک میکند؟.آیا یک حیوان میتواند لذات روحی و معنوی را که از درک اسرار آفرینش و یا رصد کهکشانهای بسیار دور یا لذتی که از کسب علوم مختلف به انسان دست میدهد و یا لذت مناجات با آفرییندۀ جهان هستی به انسان دست میدهد دریابد ؟آیا یک حیوان میتواند لذتی را که از تماشای مناظر بکر و چشم اندازهای زیبای طبیعی به انسان دست میدهد دریابد؟مسلّماً جواب منفی است و انسانهایی هم که فقط به فکر خوردن و آشامیدن و لذات جنسی هستند و نه از فلسفۀ حیات خبر دارند و نه از هدف آفرینش و نمیدانند از کجا آمده اند و به کجا خواهند رفت در حقیقت از مرحلۀ حیوانی فراتر نرفته اند. که  "اگر لذّت ترک لذّت بدانی                 دگر شهوت نفس لذّت نخوانی(سعدی)"  



  • شعر و شاعری

    بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم سلام به وبلاگ من خوش آمدید من علی تشکریان جهرمی عضو انجمن ادبی شهرستان جهرم وانجمن ادبی نخل و نارنج شهرستان جهرم هستم.من در این وبلاگ می خواهم به شما بگویم که شعر به چه درد مملکت می خورد وچرا باید شعر باشدو چرا ما به شعر نیاز داریم.شعر غزل تمام عواطف و احساسات یک انسان است نسبت به معشوقش و یا یک انسان مجازی نسبت به معشوق مجازی و خیالیش که در چند بیت خلاصه شده است و ما با خواندن این شعرتمام عواطف و احساسات آن انسان را احساس می کنیم و حتی مثلا اگر شعر عاشورایی باشد تمام حوادث عاشورا در پیش چشم ما اتفاق می افتد و ما را به یاد صحرای کربلا می اندازد و ناخودآگاه اشک در چشمان ما حلقه می زند یعنی این شعرباعث زنده ماندن ابدی قیام عاشورا می شود و اگر این شعر نباشد هیچ مدیحه و مرثیه ای وجود ندارد وهیچ روضه ای خوانده نمی شود و نقش بسیار تاثیر گذاری در زنده ماندن قیام سرخ عاشورا و یاد شهداویاد بقیه ی ائمه ی اطهار دارد و هرچه شعر بهتر باشد ما را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهد وباعث هر چه بیشتر پر رنگ شدن یاد نهضت عاشوراو.........می شود از همین جهت است که ائمه ی اطهار به شاعران حتی از یاران نزدیک خود بیشتر احترام می گذاشتند وشاعران رابیشتر موردلطف وعنایت خود قرار می دادند.وحالا به غیر از شعر عاشقانه به انواع دیگر اشعار و کاربردهای دیگر شعر می پردازیم.کاربرد دیگر شعر آموزش اخلاق وآموزش علم و هنر است که در مورد هر یک بحث می کنیم .یک مثال خوب از کتاب آموزش دین اسلام دیوان مولانا و دیوان حافظ است که برای مثال دیوان مولانا بیشتر قرآن وزندگی انسان در جهان آخرت را توضیح داده است و دیوان حافظ یک دیوان عاشقانه وعارفانه است.شعر برای آموزش زبان نیز ماثر است وطلبه ها تمام دستور زبان عربی را در دیوانی که به نظم درآمده می خوانندکه نام این کتاب الفیه می باشد و اگرمثائل به صورت شعر در بیاید بیشتر ملکه ی ذهن انسان می شود حتی خودم که رشته ی ریاضی فیزیک بودم والان هم مهندسی عمران می خوانم فرمول های فیزیک را به صورت شعر در می آوردم وحفظ می کردم و همیشه ملکه ی ذهنم بود که در آخر یکی از شعر هایم در مورد فیزیک را برایتان می نویسم. به خاطر همین هم در گذشته رسم بوده که دانشمندان شاعر هم بوده اند مانند حکیم خیام که یکی از بزرگترین ریاضی دانان وشاعران ایرانی بوده است.و فایده ی دیگر شعر آموزش اخلاق است که شاعران از قدیم اخلاق و تربیت انسانی وفرهنگ اصیل ایرانی را در قالب شعر در آورده و به ما آموزش داده اند که در قالب های بیشتر شعر های اخلاقی در قالب قصیده ومثنوی می باشد.و یکی دیگر از فایده های شعر فارسی که مهمترین فایده ی ...

  • واشکافی بررسی های خیام شناسی

    واشکافی بررسی‌های خیام شناسی                                                                 بهنام مرادیان<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> از زمانی که ادبیات شکل گرفت، به دنبال آن ادب شناسی یا تحلیل ادبی هم به جهانیان عرضه شد. اگر در طول تاریخ ادبیات پیش برویم، می‌بینیم همواره گونه‌ای پیروی ادبیات و تحلیل ادبی از شرایط دینی و سیاسی جامعه وجود داشته است که این یکی از مزایای ادبیات به شمار می‌رود. در تاریخ ادبیات فارسی بعد از اسلام هم ما گونه‌هایی از بررسی‌های ادبی را شاهد هستیم که رابطه تنگاتنگی با فرهنگ اکثریت دارند و همچنین قراتی از دکترین سیاسی حکومت غالب است. بدون توجه به ادبیات دیگر فرهنگ‌ها و کشورها، می‌توان گفت در تاریخ ادبیات فارسی بعد از اسلام و در دوره ادبیات کلاسیک، یک فاصله درونمایه‌ای بین آنچه بزرگان ادب فارسی می‌سرودند و می‌نوشتند و آنچه به پای نامشان نوشته می شد، پدید آمد. بررسی خاستگاه‌های این فاصله، چه از دیدگاه خود سخن‌آفرینان و سخن‌گستران زبان فارسی و چه از دیدگاه جامعه شناسی، در این بحث نمی‌گنجد. اما می‌توان به کوتاهی به بررسی نمونه‌هایی از این برداشت‌ها و استدلال‌های وارد شده بر ادبیات کلاسیک اشاره کرد. خیام یکی از بزرگان ادب فارسی به شمار می‌رود که سروده‌هایش به خاطر ویژگی‌های خاصی که دارد، بسیار میدان‌گاه تحلیل‌گران و سخن‌آزمایان زبان فارسی قرار گرفته است. دلیل پدید آمدن هر جریان یک تعداد سبب اصلی و تعدادی سبب فرعی. جهان‌بینی خیام و گونه بیان او سبب اصلی به چالش کشیده شدن سروده های او و غالب و جایگاه آن غالب شعری در بین مردم، سبب فرعی این موضوع است. زبان و بیان خیام کمی تند و صریح به نظر می‌رسد. از سویی مفاهیم اساسی در شعر او در حوزه معاد و آخرت است و این یکی از اصول ادیان الهی است. این بیان تند در شعر خیام ناشی از دو چیز است. یکی اینکه خیام به دنبال بیدارسازی جامعه بوده و دیگر اینکه در قالب دو بیتی و رباعی، به خاطر آنکه طول بحر شعری مورد استفاده در این قالب‌ها کوتاه است، امکان مانور زیادی برای سراینده پدید نمی‌آید. در نتیجه باید سراینده به سرعت حرفش را بزند. پس ترانه‌های خیام دستمایه چالشی بزرگ بین تحلیل‌گران و سخن‌سنجان شد. نه تنها در مورد خیام، بلکه در مورد بسیاری از بزرگان ادب دوره کلاسیک می‌توان دو دیدگاه عمده را بازشناخت.  یکی اینکه خیام، کافر کیش و ملحد است و به دنبال این است که خط بطلان بر آخرت بکشد و میخوارگی را ترویج دهد. دیدگاه دوم اینست که خیام عارفی است که از نمادهایی برای بیان خود استفاده کرده است. این نمادها همه ...

  • نقش دین در شعر نیما 2

    معاد و مرگ معاد (مصدر یا اسم مکان و زمان) بازگشتن بازگشت. بازگشتنگاه، را گویند و مراد از معاد در کلمات متکلمان و فلاسفه بازگشت انسان است به حیات بعد از مرگ یعنی اینکه تصور چنین است که انسان پس از مرگ مجددا زنده شده و در روزی که آن را معاد نامند مورد حسابرسی و حسابدهی قرار می­گیرد، نیما در شعر نامه واژه معاد را به طرز ماهرانه­ای بکار گرفته و می­گوید: من که دورم ز تو چنان که ز تن            جان مهجور در هوای معاد از این جهت گفتیم ماهرانه که نیما با ایجاد ایهام توسط کلمه معاد توانسته است دو معنی برای این بیت از شعر خلق کند یکی اینکه بگوییم شاعر نظرش این است همچنان که جان شوق برگشتن به تن را دارد من نیز شوق آمدن به نزد تو(ای دوست) دارم و دیگر اینکه منظور شاعر این است که من از دوری روی تو (ای دوست) چنان در رنج و عذابم که روح جدا گشته از تن گرفتار عذاب قیامت است البته لازم است بدانیم که «معاد یکی از اصول جهان بینی اسلام(است) که از ارکان ایمان و اعتقادی دین اسلام است، اصل ایمان به زندگی جاوید و حیات اخروی است ایمان به عالم آخرت شرط مسلمانی است، یعنی اگر کسی این ایمان را از دست بدهد و انکار کند از زمره مسلمانان خارج است، پیامبران الهی بدون استثناء پس از اصل توحید، مهمترین اصلی که مردم را به آن متذکر کرده­اند و ایمان به آن را از مردم خواسته­اند، همین اصل است که در اصطلاح متکلمان اسلامی به نام «اصل معاد» معروف شده است»[20] که در این روز «به حساب اعمال انسان رسیدگی می­شود و نیکوکاران پاداش نیکوکاری خود را گرفته و منعم می­شوند به نعم جاودانی (الهی)، و بدکاران به کیفر اعمال زشت خود برسند و معذب شوند به عذاب جاودانی(الهی)، و یکی از مسایل مهم که از دیر زمان توجه ادیان و متکلمان و فلاسفه قرار گرفته است همان مسئله زندگی بعد از مرگ و معاد است. پیروان  ادیان کلا معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده ویکی از اساسی ترین مسایل مذهبی به حساب می­آورند، متکلمان که بحث تحقیق آن­ها خارج از حدود مذاهب وشرایع نیست نیز مثبت معاد و زندگی بعد از مرگ­اند به طور کلی در مسأله معاد سه نظر و فرض اظهار شده دارند. الف- دهریان و لامذهبان و یا بی­خدایان که منکر زندگی پس از مرگ هستند و گویند انسان بعد از تلاشی بدن محو و نابود می­شود وآنچه باقی می­ماند اجزا و موادی است که تبدیل به اشیاء موجودات دیگر می­شود. ب- کسانی که قائل به معاد و بازگشت نفوس و ارواحند و معاد جسمانی را منکر و مردود می­دانند. پ- صاحبان ادیان(الهی) که قائل به معادجسمانی بوده و گویند همانطور که خدای متعال در بدو امر انسان را آفریده است با همین بدن مجدداً می­آفریند و ثواب و عقاب و کیفر ...

  • شعری از اسرارنامه عطار نیشابوری در مورد بی ارزش بودن زندگی این جهان در فقدان معنویت( جهانی سر درین ر

      در مقالۀ پانزدهم اسرارنامه عطار نیشابوری به بیان زندگی و مرگ می پردازد و با زبان بسیار شیوا و اشعاری که تلاطم و موج در جان انسان می اندازد به انسانها نهیب میزند  خلایق بسیاری در گرداب خونند و این چه وادی عظیم و خطرناکی است و چه کسی میداند که رفتگان در زیر خاک چگونه اند.و جهان اگر باقی باشد سرا و جایگاه خوش و خرمی است ولی چون باقی نیست و موقتی است این بلایی بزرگ است.آری  زندگی بلایی بزرگ است اگر آخرتی  و معادی در کار نباشد ولی انسان که میل به جاودانگی دارد به این دلیل است که روح خدایی دارد که جاودانه است و در دیار باقی به این جاودانگی خواهد رسید وگرنه دلیلی نداشت که روح انسان میل به جاودانگی داشته باشد و به قول مولوی فیل که از هندوستان آمده ،هندوستان را به خواب می بیند و خر هیچ گاه هندوستان را به خواب نمی بیند چون خاطره ای از هندوستان ندارد.سپس عطار رنجهای دنیا را یاد آور میشود که با این همه رنج و محنت در این دنیا ،آیا مرگ بهتر است یا زندگانی و به انسانها توصیه میکند که غم دنیا را زیاد نخورید که هیچ احدی در دنیا نخواهد ماند . عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم   نکو باریست در دنیا و برگی                   که درخوردست سر باریش مرگی نکو جاییست گور تنگ و تاریک               که در باید صراطی نیز باریک پلی نیکوست چون موی صراطی              که دوزخ باید آن پل را رباطی تو گویی نیست چندین غم تمامت               که در باید غم روز قیامت درین معنی مجال دم زدن نیست               همه رفتند و کس را آمدن نیست نه کس از رفتگان دارد نشانی                 نه کس دیدست زین وادی کرانی جهانی جان درین محنت دو نیم است         که داند کین چه گردابی عظیم است جهانی سر درین ره گوی راهست             که داند کین چه وادی سیاه است جهانی خلق درغرقاب خونند                  که می‌داند که زیر خاک چونند جهان را کرده ناکرده ست جمله               که بازییی پس پرده‌ست جمله چه مقصودست چندین رنج بردن             که چون شمعی فرو خواهیم مردن جهان بی هیچ باقی خوش سراییست           ولی چون نیست باقی این بلاییست جهان بگذار و بگذر زین سخن زود          چو باقی نیست در باقیش کن زود تو تا بودی ز دنیا خسته بودی                 بهر ره جان کنی پیوسته بودی نه هرگز لقمه‌ای بی قهر خوردی             نه هرگز شربتی بی زهر خوردی هزاران سیل خونین بر دلت بست            که تا بادی ز عالم بر دلت جست تو خود اندیشه کن گر کاردانی               که تا خود مرگ به یا زندگانی هزاران غم فرو آمد برویت                   که تا یک آب آمد در گلویت همه ...

  • واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن، ملائك، دنيا، آخرت، مرگ، بهشت، جهنم، پيغمبر،

    واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن، ملائك، دنيا، آخرت، مرگ، بهشت، جهنم، پيغمبر،

    واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن دکتر طریق السوادان آیاتی را در قرآن مجید پیدا کرده‌ است که قید می‌کند موضوعی برابر با موضوعی دیگر است، مثلاً مرد برابر است با زن. گرچه این مسئله از نظر صرف‌و‌نحو دستوری بی‌اشکال است اما واقعیت اعجاب‌آور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده می‌شود 24 مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده می‌شود هم 24 مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بی‌اشکال است، یعنی 24=24. با مطالعه بیشتر آیات مختلف، او کشف نموده‌است که این مسئله درمورد همه چیزهایی که در قرآن ذکر شده این با آن برابر است، صدق می‌کند. به کلماتی که دفعات به‌کار بستن آن در قرآن ذکر شده، نگاه کنید: دنیا 115 / آخرت 115 ملائک 88 / شیطان 88 زندگی 145 / مرگ 145 سود 50 / زیان 50 ملت (مردم) 50 / پیامبران 50 ابلیس 11 / پناه جستن از  شر ابلیس 11 مصیبت 75 / شکر 75 صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣ فریب خوردگان (گمراه شدگان) 17 / مردگان (مردم مرده) ١٧ مسلمین ۴١ / جهاد ۴١ طلا 8 / زندگی راحت ٨ جادو ۶٠ / فتنه ۶٠ زکات ٣٢ / برکت ٣٢ ذهن ۴٩ / نور ۴٩ زبان ٢۵/ موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵ آرزو ٨ / ترس ٨ آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ /  تبلیغ کردن ١٨ سختی ١١۴/ صبر١١۴ محمد (صلوات الله علیه) ۴/ شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴ مرد ٢۴/ زن ٢۴ همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم: نماز 5،   ماه ١٢، روز ٣۶۵ دریا  ٣٢، زمین (خشکی) ١٣ دریا + خشکی = 45=13+32 دریا = %1111111/71= 100 × 45/32 خشکی = % 88888889/28 = 100 × 45/13 دریا + خشکی = % 00/100 دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب 111/71% و خشکی 889/28 %  از کره زمین را فراگرفته است. آیا همه اینها اتفاقی است؟ سوال اینجاست که چه کسی به حضرت محمد (صلوات الله علیه) اینها را آموخته است؟ قرآن هم دقیقاً همین را بیان می‌کند. این متن را برای همه دوستان و مسلمانانی که می‌شناسید بفرستید.

  • رابطه انسان با آخرت

    از جمله سنّتهاى الهى در مورد انسان که قضاء و حکم حتمى الهى به آن تعلّق گرفته و قابل تغییر و تبدیل نیست وجود مرگ براى انسان و بقإ حقیقت و شخصیت حقیقى او پس از مرگ و حشر او در عالم آخرت است.‏اَنَّ السّاعَة آتِیَةٌ لارَیبَ فیها و أنَّ اللّه یَبْعَثُ مَنْ فِى القُبُورِ1 و براستى که قیامت آمدنى است و هیچ شکى در آن نیست و براستى که خدا مردگان را از قبرها بر مى انگیزاند.‏قُلِ اللّه یُحْییکُمْ ثُمَّ یُمیتکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ اِلى یَوْمِ الْقیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ وَلکِنَّ اَکثَرَالنّاسِ لایَعْلَمُونَ2بگو (اى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)، خدا شما را زنده مى کند سپس شما را مى میراند پس از آن در روز قیامت شما راگرد مى آورد. قیامتى که شکى در آن نیست ولکن بسیارى از مردم نمى دانند.‏آنچه براى یک مسلمان و معتقد به جهان آخرت مهم است، چگونگى رابطه او با آن عالم است، رابطه اى که هرگز خارج از دو صفت فضیلت و رذیلت نیست. براى ارائه رابطه اى صحیح با عالم پس از مرگ به بیان چند نکته اشاره مى کنیم:‏نکته اوّل اینست که تصور ما از رابطه با جهانى که نیامده، چگونه است؟ آخرت هنوز بوقوع نپیوسته، رابطه با آن چگونه تصور مى شود؟ شخصى که زنده است و هنوز با مرگ و عالم پس از مرگ مواجه نشده، چگونه مى تواند با آن رابطه داشته باشد. آنجا که از رابطه با خود، اجتماع، طبیعت و خدا سخن مى گوئیم، خودى وجود دارد، خدا، طبیعت و اجتماع وجود دارند بعد مى گوئیم با آنها رابطه مثبت داشته باشید. ولى آخرت هنوز نیامده، مرگ و عالم برزخ وجودى براى انسان موجود در دنیا ندارد. رابطه با موجودى که نیامده چگونه تصور مى شود؟پاسخ :‏آنچه تحقق ندارد دو قسم است‏1ـ این که هرگز تحقّقى نخواهد داشت و وجود پیدا نخواهد کرد.‏‏2ـ این که حقیقت پیدا کردن آن حتمى است .‏مسلّم است که انسان در رابطه با قسم اول، تصور صحیحى ندارد زیرا رابطه با آنچه نیست و در آینده هم وقوعى نخواهد داشت مورد پسند عقل نیست.‏امّا قسم دوّم در صورتى که انسان در مرحله اى با آن مواجه خواهد شد، و عمل و رفتا را و در کیفیت مواجه شدن و چگونه خواهد شد، و عمل و رفتار او در کیفیت مواجه شدن و چگونه بودن و ماندن و آن و با آن، مؤثر باشد; رابطه با آن قبل از وقوع مورد پسند عقل مى باشد، و عقل حکم مى کند، به این که آن را مورد توجّه و نظر دقیق داشته و به گونه اى عمل کند که در هنگام وقوع آن در نهایت آرامش و راحتى باشد. فردا نیامده است، ولى چگونه زندگى کردن تو در امروز در چگونه بودن فردا بسیار مؤثر است کسالت و تنبلى امروز در کارهاى مربوط به آن روز، فقر و نادارى فرداى تو را به همراه دارد، و تلاش و کار و ذخیره امروز تو، دارایى و ...