شعر مزار مادر

  • دانلود آهنگ - مادر - جواد يساري

    متن آهنگ - مادر - جواد يساري به پيشاني پرچين تو سوگند مادر به افسانه شيرين تو سوگند مادر هرگز نكنم مهر و وفاي تو فراموش تا وقتي كه جسمم بكشد خاك در آغوش به اندام رسايت كه از غصه خميده به اشكاي بلورت كه هر لحظه چكيده چه شب ها كه به قنداقه و گهواره نشستي تا صبح بخدا هرگز نكنم مهر و وفاي تو فراموش تا وقتي كه جسمم بكشد خاك در آغوش ######### چراغ خونه ام خاموشه امشب کجایی مادر خوبم کجایی کجایی تا کشی دست محبت چو طفلان بر سر و رویم کجایی کجایی مادر خوبم، کجایی کجایی کجایی یار محبوبم، کجایی کجایی ######### هنوزم نغمه لالای تو در گوش من مانده غم دوری تو مادر مرا سوی فنا رانده هنوزم نغمه لالای تو در گوش من مانده غم دوری تو مادر مرا سوی فنا رانده کجایی مادر خوبم، کجایی کجایی کجایی یار محبوبم، کجایی کجایی ######### هنوزم جز ره دامان تو راهی نجویم کجایی تا برایم قصه گویی، قصه گویم کجایی مادر خوبم، کجایی کجایی کجایی یار محبوبم، کجایی کجایی ######### بیایم هر شب هفته بشینم بر مزار تو بریزم اشک خونین و کنم مادر نثار تو اگر تاریکه ای مادر کنون جایی که آسودی بسوزم همچون شمعی تا کنم روشن مزار تو خداحافظ خداحافظ، خداحافظ تو ای مادر تو را بسپارمت دست خدا تا هفته دیگر خدا حافظ عزیز من امید دلنوازم کنون رفتی ز پیش من بگو بی تو چه سازم



  • بر مزار مادر

    بر مزار مادر

      مادر گلم عزیزم نازنینم عشق گمشده ام تولدت مبارک    مادر یادته چندسال پیش خودم کیک تولدتو درست کردم آخه تازه یاد گرفته بودم چه عشقی میکردم بخدا دیگه گذاشتمش کناردیگه کیک درست نمیکنم. ولی افسوس...............دلم میسوزه الهی به فریاد دلم رس ای آسمان پر از ستاره بگو به ابرهات که خون بباره چه کنم با دل تنها چه کنم با غم دل چه کنم با این درد دل من ای دل من دیشب خواب مادرمو دیدم دوباره                                            چراغ خونه ام خاموشه امشب کجایی مادر خوبم کجاییکجایی تا کشی دست محبت چو طفلان بر سر و رویم کجاییکجایی ماد خوبم، کجایی کجاییکجایی یار محبوبم، کجایی کجاییهنوزم نغمه لالای تو در گوش من مانده غم دوری تو مادر مرا سوی فنا راندههنوزم نغمه لالای تو در گوش من مانده غم دوری تو مادر مرا سوی فنا راندههنوزم جز ره دامان تو راهی نجویم کجایی تا برایم قصه گویی، قصه گویم کجایی مادر خوبم، کجایی کجاییکجایی یار محبوبم، کجایی کجاییبیایم هر شب هفته بشینم بر مزار تو بریزم اشک خونین و کنم مادر نثار تو اگر تاریکه ای مادر کنون جایی که آسودی بسوزم همچون شمعی تا کنم روشن مزار توخداحافظ خداحافظ، خداحافظ تو ای مادر تو را بسپارمت دست خدا تا هفته دیگرخداحافظ عزیز من امید دلنوازمکنون رفتی ز پیش من بگو بی تو چه سازم خداحافظ عزیز من امید دلنوازمکنون رفتی ز پیش من بگو بی تو چه سازم                      دوستان عزیر اگه ممکنه لطف کنید بفرمایید شاعر این شعر و خواننده آن کیست و درصورت امکان آدرس ترانه رو اگه ممکنه؟  

  • شعر :

    آن  گنج نهان در دل خا نه پدرم  هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود هر جا که زمن نا م و نشانی طلبید ند آوازه نامش سند معتبر م بود قلبم شده رنجور زهجر تو مادر فکرم شده اینگونه پریشان تو ما در هر لحظه کنم آرزوی روی تو افسوس دستم شده کوته زدا مان تو مادر مادر م فردا که زهرا پا به محشر می نهد    در صف خد متگزارانش ترا جا می دهد باز ان جا هم مرا م مادری را پیشه گیر جان مو لا پیش زهرا دست ما را هم بگیر در چمن هر ورقی دفتر حا ل دگر است حیف با شد که زکا ر همه غا فل باشی نقد عمرت ببرد غصه دنیا بگزاف گر شب وروز دراین قصه مشکل باشی گرچه راهی ا  ست پر از بیم ز ما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی مادر مادرم ای رفته در خوابی دراز یا سهایت توی ایوان گشته باز گرچه گلهایت همه تنها شدند با شقایق های آن دنیا بساز    شعر سنگ قبر در این بخش سعی شده است تا انواع شعر سنگ قبر و شعر سنگ قبر ارائه شود. هر کدام از بخش های بر اساس گروه های موضوعی تفکیک شده است. شعر سنگ قبر گوناگون شعر سنگ قبر ۱ آن گنج نهان در دل خانه پدرم هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود هر جا که زمن نام و نشانی طلبیدند آوازه نامش سند معتبرم بود شعر سنگ قبر ۲ قلبم شده رنجور زهجر تو مادر فکرم شده اینگونه پریشان تو مادر هر لحظه کنم آرزوی روی تو افسوس دستم شده کوته زدامان تو مادر شعر سنگ قبر ۳ مادرم فردا که زهرا پا به محشر می نهد در صف خدمتگزارانش ترا جا می دهد باز ان جا هم مرام مادری را پیشه گیر جان مولا پیش زهرا دست ما را هم بگیر شعر سنگ قبر ۴ در چمن هر ورقی دفتر حال دگر است حیف باشد که زکار همه غافل باشی نقد عمرت ببرد غصه دنیا بگزاف گر شب وروز دراین قصه مشکل باشی گرچه راهی ا ست پر از بیم ز ما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی شعر سنگ قبر مادر شعر سنگ قبر ۵ مادرم ای رفته در خوابی دراز یاس هایت توی ایوان گشته باز گرچه گلهایت همه تنها شدند با شقایق های آن دنیا بساز شعر سنگ قبر ۶ مادر گمان مبر زخیال تو غافلم گر مانده ام خموش خدا داند و دلم شعر سنگ قبر ۷ این چه شمع است که خاموش نگردد هرگز مرگ مادر که فراموش نگردد هرگز شعر سنگ قبر ۸ مادر به تو سوگند که در این خانه خاموش افسانه شادی وخوشی گشته فراموش شعر سنگ قبر ۹ ای خاک تیره مادر ما را عزیزدار این نور چشم ماست که در برگرفته شعر سنگ قبر ۱۰ مادر امروز جهان بی تو نبیند چشمم این منم بر سر خاک تو که خاک بر سرم شعر سنگ قبر ۱۱ اینجا بهشت ارزو در زیر خاک است ارامگاه مادری مظلوم وپاک است شعر سنگ قبر ۱۲ مادرم غم تو.همنفسم شد به جان تو با این غم بزرگ چه خاکی بر سر کنم شعر سنگ قبر ۱۳ مادرم رفتی و داغت به دل ماست هنوز هرکجا می نگرم روی ...

  • شعرهاي زيبا و مفهومي مخصوص مادر

    یاد دارم کودکی بودم خردبا صدای گرم مادرهر صبحدمدر میان بستری نرم و تمیزمی گشودم چشم بر نور سفیدمی گشودم دل بر نور امیدیاد دارم سفره خانه مابوی سنت می دادداخل خانه ماجلوه ای زیبا داشتاز زن ایرانیجلوه ای از یک شمعذره ذره می سوختو نداشت پرو اییکه به آخر برسدکودکم هوش بدارقبر مادر اینجاستجای مادر خالیستدل من تنگ شدهمادرم دیگر نیست شاهین ز. رضایی -------------------------------------------------------------------------------- شد صفحه روزگار تیرهتا دفتر من گشود مادراز هستی من، نشانه ای نیستخود بودن من چه بود، مادرناموخت مرا زمانه درسیرندانه ام آزمود، مادرمن در یتیم و گردش چرخاز دست توام ربود مادردر دامن روزگارم افکنداز دامن خود چه زود مادرحالیست مرا که گفتی نیستگریم همه رود رود مادرهر روز سپهر سفله داغی بر داغ دلم فزود مادراز اختر من شدست گوییدریای فلک کبود مادراین ابر منم کز آتش دلبر چرخ شدم چو دود، مادربا من همه بخت در ستیزاستمن خاستم، او غنود، مادرابریشم بخت من تهی گشتیکباره ز تار و پود، مادر این کودک درد آشنا راایکاش نزاده بود، مادرشعریست که در غم تو، فرزندبا خون جگر سرود مادر تابستان 44 محمد معلم -------------------------------------------------------------------------------- عشق يعنی چه؟ عشق يعنی پر گسستن در هوايه بيشه زار عشق يعنی پاره پاره کردنه زنجيره تن عشق يعنی گريه کردن با صدايه مادرم عشق يعنی آسمانی زيستن عشق يعنی پرسه در قلبه مادر زدن عشق يعنی بغض کردن با صدايه مادرم عشق يعنی خلوته سکوته مادرم عشق يعنی هستی و ماوايه من عشق يعنی سبزيه فصله بهار عشق يعنی يعنی رنگه سبزه بيشه زار عشق يعنی جا نمازه مادرم عشق يعنی مشقه شب در پيکرم عشق يعنی کودکانه زيستن عشق يعنی فرياده دله بی مادران عشق يعنی چرخشه نيلوفری بر دوره ياس عشق يعنی پيچشه تسبحه مادرم عشق يعنی مردانگی همچون علی عشق يعنی مردمه ايرانه من عشق يعنی يک صدايه آشنا عشق يعنی نم نمه باران در بوته ها   -------------------------------------------------------------------------------- مادر ای مهر آسمان افروز گرمی ی کلبهء دل سردم بيتو در انعقاد تنهايی ماتمم حسرتم غمم دردم در طراوت سرای باغ اميد شاخه های شکستهء زردم بيتو تا زنده ام شکسته ترم دل پر عقده را کجا ببرم تا در اقليم کاج ها رفتی پايمال خزان غم شده ام از نم اشک صبح و گريهء شام همچو ديوار کهنه خم شده ام هارون راعون   -------------------------------------------------------------------------------- مادر   نرفت از سرم هـــــر گز هواي تو مادرهنوز مي تپد اين دل براي تو مـــــــــادر چســـــــان زبان بگشايم كه خجلت آهنگمنكرده ام دل و جـــــــــان را فداي تو مادر چه چـــــاره گر نبرم داغ هجر تو به عدماميد قلب حزينم لــــــــــــــقاي ...

  • مزار داشی شعرلری( شعر های سنگ مزار - ترکی)

        عزيزيم دويماديم سندننه تئز مندن دويوب گئدين؟اجل گلجك بو قوربتدهمنى يالقيز قويوب گئدين. (اوستاد شهريار) ***************** نه باخير سان ،منيم كيمي من باخيرديم ،سنين كيمي ياتاجاقسان ،منيم كيمي           باخاجاقلار، سنين كيمي ملا محمد فضولي ***************** آنا چوخ عزيز دير،چوخدا مو قدس                    آنجاق اولاديچون صاباح آتادير او ئوره ك دير، جان دير هم ده قان ، نفس  عائيله ده تك قيبله گاه آتادير آتادير اولادي اؤزو آغ ائدن                آتادير تپه ني اوجا داغ ائدن آتادير ويراني ، جنت باغ ائدن                   اولادين يولوندا ماياغ آتادير گله جكي خوشبخت ليكده گؤره نيم          يامان گؤنده كؤمك اَل وئرنيم حيات بلدجيسي يول گؤستره نيم                    اَن بؤيوك صنعتكار داهي آتادير اولاد گؤردون مجليس لرده شاخ دورار         آتاسيز اولاد بؤينونو بورار اولادا وار گونده مجليس لر قورار                اونون آرخاسيندا، اوداغ آتادير آتا سيز بير كسين اولماز حورمتي                     ياخشي اوغول چكر آتا حسرتي تئز تئز دوشسون يادا آتا صوحبتي                    آتاسيز چكيلن بير آه آتادير عمي لر، دايي لار دورا يان يانا                   قارداش باجيلار ، جان دئيه سانا باشيوي ديزينه قوي سادا آنا                    يئنه دار مقامدا پناه آتادير ***************** كوچوب گئدون سون منزيله      سنسيز گولمز اؤزوم آتا سن يانان چيراغيم ايدون          اَن ايستي قوجاغيم ايدون هم آرخام ، داياغيم ايدون          سنسير نئجه دؤزوم آتا اولومونه ، ائل آغلادي        يئر آغلادي ، گؤي اغلادي اوجاقيمدا ، غم چاغلادي           درديم ، دؤزوم دوزم ،آتا سنين باالان بو حالينان            دوزمه ييره م، يوخلوقونا كعبه م ، پيريم، مزارينا             قوربان اولوم ، اؤزوم  آتا ***************** مزارينا ديز كو چه ره ك آغلارديم       چيچك لري با داشينا باغلارديم سونرا گونلي ياماج لارا قالخارديم        اَليم چاتمير، مزارينا آي آتا حسرتلي يم اؤز يوردوما آي آتا           آي آتا، آي تا، آي آتا يوخولاردا ، روحونلا گؤرشورم            ديز كؤچورم ، اللريني اوپو رم نه دن سني هر واخت كوسگون گورورم       اولاجاغيم نه دي بيلمم آي آتا سجده قيلام من روحونا اي آتا           حسرتلي اؤز يوردوما آي آتا   ***************** ای وای سنون قصه جانسوزوی هر کس کی اشیتدی         بیر آه چکیب کوسدی فلکدن سنه خاطر ای دوست سنون شانسوی هر کس کی بولوردی          چوخ آرزولارين آتدی نظردن سنه خاطر *****************ئولمه ، توپراقلارا وئرمه رم سنی          یئرین قوللارمین ...

  • مويه اي بر مزار مادر

    به بهانه چهلمين روز درگذشت مادر مهربانم، روحش شاد و يادش گرامي باددر كمال حيرت و نا باورياربعين رحلتت، مادر، رسيدگرچه بايد بر كنم رخت عزارنگ شادي از وجودم پر كشيدمن كه رفتم از برت سي سال پيشدر پي يك لقمه ناچيز نانلقمه ناني گرچه آوردم به كفداده ام از كف وليكن نقد جاننقد جان من تو بودي مادرممهربان من تو بودي مادرمگرچه گهگاهي فقط مي‌ديدمتآشيان من تو بودي مادرمآمدم امروز يكبار دگر در كنار آشيان سنگيتآمدم؛ اينقدر دلتنگم نباشجان به قربان غم دلتنگيتجان فداي دردهاي سينه ات جان فداي سينه بي‌كينه‌اتياد آن چشمان پر مهرت به خيرجان به قربان دل آيينه‌اتاول اين هفته خيلي تلخ بودروز مادر بود و بي مادر گذشتاشك حسرت بود و خيرات و دعااي دريغ از سرنوشت و سرگذشتاين چهل روزي كه در هجر تو رفتمعني دردآور بي مادريستمن به دوري تو عادت داشتمليك اين دوري زجنس ديگري استهر شب جمعه پدر با بچه هاخاك پاكت را زيارت مي كنندبازهم من نيستم در جمعشانباز هم اينگونه عادت مي كنندگفته بودم شعري و مي‌خواستمنقش بندد بر مزار سنگيتشايد اينگونه حضورم حس شودتا بكاهد از غم دلتنگيتبعد از عمري بي تو بودن مادرمبر مزارت دل نوشتن‌ها چه سودتيره بختي دل من را ببينشعر من هم لايق سنگت نبود سيامك كفايي24/2/1391

  • شعر سنگ مزار میرزاده عشقی

    میرزاده عشقی : خاکم به سر ز غصه به سر خاک اگر کنم   خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم   من آن نیم که به مرگ طبیعی شوم هلاک وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم     معشوق «عشقی» ای وطن، ای عشق پاک ما   ای آنکه ذکر عشق تو شام و سحر کنم شعر از میرزاده عشقی - روحش شاد

  • قلب مادر : شاعر ایرج میرزا

     داد معشوقه به عـــــــــــــاشق پيغامكه كند مـــــــــــــادر تو با من جنگهر كجا بيندم از دور كـــــــــــــــــندچهره پر چين و جبين پــــــر آژنگبا نگاه غضب آلــــــــــــــــــــود زندبر دل نازك من تير خــــــــــــدنگاز در خانه مرا طـــــــــــــــــرد كندهمچو سنگ از دهن قـــــــــلماسنگمادر سنگ دلت تا زنــــــــــــده ستشهد در كام من وتست شـــــــــرنگنشوم يك دل و يك رنگ تــــــو راتا نسازي دل او از خــــــــون رنگگر تو خواهي به وصالم بــــــــرسي بايد اين ساعت بي خـــوف و درنگروي و سينه ي تنــــــــــــگش بدريدل برون آري از آن سينـه ي تــنگگـــــــــرم وخونين به منش باز آريتا بـــــــرد زآينه ي قلبــــــــــم زنگعــــــــاشق بي خـــــــــــرد ناهنجارنه بل آن فاسق بي عصمت و نــنگحــــــــرمت مادري از يـــــــاد ببردخيره از بـــــــــــاده و ديوانه زبنگرفت و مـــــــــادر را افكند به خاكسينه بـــــــدريد و دل آورد به چنگقصد سر منزل معشوق نــــــــــــموددل مـــــــــادر به كفش چون نارنگاز قضا خورد دم در به زمــــــــــينو انـــــــــدكي سوده شد او را آرنگوآن دل گرم جـــــــــان داشت هنوزاوفتاد از كف آن بي فــــــــــــرهنگاز زمين باز چو برخـــــــاست نمودپي بــــــــــــــــــــــرداشتن آن آهنگديد كز آن دل آغشته به خـــــــــــونآيد آهسته بـــــــــــــــرون اين آهنگآه دست پسرم يافت خــــــــــــــراشآه پاي پسرم خــــــــــــورد به سنگ 

  • شعر :« مادر » شاعر : « کارو »

    شعر :« مادر » شاعر : « کارو »    همره باد از نشیب و از فراز کوهساران از سکوت شاخه های سرفراز بیشه زاران می خراشد قلب صاحب مرده ای را سوز سازی ساز نه ، دردی ، فغانی ، ناله ای ، اشک نیازی مرغ حیران گشته ای در دامن شب می زند پَر میزند پَر ، بر در و دیوار ظلمت میزند سَر ناله می پیچد به دامان سکوت مرگ گستر :   این منم ، فرزند مسلول تو مادر ، بازکن دَر بازکن در ، بازکن تا بینمت یکبار دیگر چرخ گردون زآسمان کوبیده اینسان بر زمینم آسمان قبر هزاران ناله کنده بر جبینم تار غم گسترده پرده روی چشم نازنینم خون شد از بس که مالیدم به دیده آستینم کوبکو پیچیده دنبال تو فریاد حزینم اشک من در وادی آوارگان آواره گشته درد جانسوز مرا بیچارگی ها چاره گشته سینه ام از دست این تک سرفه ها صدپاره گشته   بر سر شوریده جز مهر تو سودایی ندارم بازکن مادر ، ببین از بادۀ خون مستم آخر خشک شد ، یخ بست ، بر دامان حلقه دستم آخر آخر ای مادر زمانی من جوانی شاد بودم سر بسر دنیا اگر غم بود ، من فریاد بودم هرچه دل می خواست در انجام آن آزاد بودم صید من بودند مهرویان و من صیاد بودم بهر صدها دختر شیرین صفت فرهاد بودم   درد سینه آتشم زد ، ز اشک تر شد پیکر من لاله گون شد سر بسر از خون سینه بستر من خاک گور زندگانی شد ، دربدر خاکستر من پاره شد در چنگ سرفه پرده در پرده گلویم وه ، چه دانی سل چها کرده ست با من ؟ من چه گویم ؟ همنفس با مرگم و دنیا مرا از یاد برُده ناله ای هستم کنون در چنگ یک فریاد مُرده این زمان دیگر برای هر کسی مردی عجیبم زآستان دوستان مطرود و در هرجا غریبم غیر طعن و لعن مردم نیست ای مادر نصیبم زیورم پشت خمیده ، گونه های گود زیبم   خواهی ار جویا شوی از این دل غمدیدۀ من بین چه سان خون می چکد از دامنش بر دیدۀ من وه ، زبانم لال ، این خون دل افسرده حالم گر که شیر توست ، مادر ... بی گناهم ، کن حلالم آسمان ، ای آسمان ، مشکن چنین بال و پرم را بال و پر دیگر چرا ؟ ویران که کردی پیکرم را بس که بر سنگ مزار عمر کوبیدی سرم را باری امشب فرصتی ده تا ببینم مادرم را سر به بالینش نهم ، گویم کلام آخرم را گویمش مادر چه سنگین بود این باری که بردم خون چرا قی می کنم مادر ؟ مگر خون که خوردم ؟   سرفه ها ، تک سرفه ها ، قلبم تبه شد ، مُرد ، مُردم بس کنید آخر خدارا ، جان من بر لب رسیده آفتاب عمر رفته ، روز رفته ، شب رسیده زیر آن سنگ سیه گسترده مادر ، رختخوابم سرفه ها محض خدا خاموش ، می خواهم بخوابم عشق ها ، ای خاطرات ، ای آرزوهای جوانی اشکها ، فریادها ، ای نغمه های زندگانی سوزها ، افسانه ها ، ای ناله های آسمانی دستتان را می فشارم با دو دست استخوانی آخر امشب رهسپارم ، سوی خواب جاودانی هرچه کردم ...