قبر ابراهیم پاشا

  • سلطان سلیمان عثمانی و خرم خاتون سلطان+عکس

    سلطان سلیمان عثمانی و خرم خاتون سلطان+عکس

    سلطان سلیمان یکم  (به ترکی عثمانی: سلطان سليمان اول یا قانونى سلطان سليمان؛ ۶ نوامبر ۱۴۹۴ – ۵/۶/۷ سپتامبر ۱۵۶۶) دهمین ساطان امپراطوری عثمانی است که از سال ۱۵۲۰ تا لحظهٔ مرگش در سال۱۵۶۶ بر امپراتوری عثمانی حکم می‌راند و از این لحاظ طولانی‌ترین دورهٔ سلطنت را در میان خاندان عثمانی داراست. او را در غرب با نام سلیمان باشکوه و درشرق با نام قانونی می‌شناسند. از آن جهت به قانونی مشهور شد که سیستم قضایی امپراتوری عثمانی را به‌کلی بازسازی کرد. او در اروپای سدهٔ شانزدهم به عنوان سلطانی برجسته و والامقام مطرح گشته بود که مسئولیت امپراتوری عثمانی را در اوج قدرت نظامی، اقتصادی، و سیاسی‌اش بر عهده داشت. سلیمان، شخصاً ارتش عثمانی را برای فتح استحکامات دنیای مسیحیت در باگراد . روس و اکثر مجارستان رهبری کرد اما در محاصره وین در سال ۱۵۲۹ ناکام ماند. او باریکه‌های بزرگی از شمال افربقا که از غرب تا سر حدات الجزایر  می‌رسید و همچنین قسمت اعظم خاور میانه را طی منازعاتش با صفویان به انضمام خاک امپراتوری عثمانی در آورد. تحت رهبری او، ناوگان دریایی امپراتوری عثمانی بر دریاهای اطراف، از مدیترانه گرفته تا دریای سرخ  و خلیج فارس ، تسلط یافت. در مقام سلطان یک امپراتوری در حال گسترش، سلمان شخصاً سردمدار ایجاد تغییراتی بنیادین در قانونگذاری امور مرتبط با جامعه، آموزش، مالیات، و حقوق جزایی شد. قوانینی که او وضع کرد تا سده‌ها پس از مرگ او، شاکلهٔ امپراتوری عثمانی را تشکیل می‌دادند. نه تنها خود شاعر و زرگری  برجسته به شمار می‌آمد، بلکه همواره حامی و پشتیبان فرهنگ و هنر نیز بود و عصر طلایی هنر، ادبیات، و معماری امپراتوری عثمانی را خود شخصاً سرپرستی می‌کرد. سلیمان به پنج زبان ترکی عثکانی ، ترکی جغتابی ،عربی،فارسی، و روسی سخن می‌گفت. سلیمان با زیر پا گذاشتن سنت‌ها و رسوم سلاطین پیشین، با کنیزی ازحرم سرا به نام روکسانا (بعداً خرم سلطان) ازدواج کرد. دسیسه‌چینی‌های خرم سلطان در مقام ملکهٔ دربار و نفوذ و سلطه‌ای که بر سلیمان داشت، آوازهٔ او را در جهان پیچاند. پسرشان، سلیم دوم، پس از مرگ سلیمان در سال ۱۵۶۶ و پس از ۴۶ سال زمامداری پدر، به جای او بر تخت سلطنت نشست. عکسهایی سلطان سلیمان در سریال حریم سلطان:    سال‌های آغازین سلیمان احتمالاً در ۶ نوامبر ۱۴۹۴ در شهر ترابزون، واقع در سواحل دریای سیاه زاده شد. مادر او، والده سلطان عایشه حفصه سلطان یا حفصه خاتون سلطان نام داشت. در سن هفت سالگی برای تحصیل علوم، تاریخ، ادبیات، الهیات، و فنون جنگی در مدارس کاخ توپقاپی به قسطنطنیه رفت. در آنجا با برده‌ای به نام ابراهیم ...



  • بررسی سریال حریم سلطان - 9

    بررسی سریال حریم سلطان - 9

    صدراعظم های سلطان سلیمان در دورۀ طولانی سلطنت سلیمان، 9 نفر به منصب صدراعظمی گماشته شدند. برای رعایت اختصار، به جای ذکر زندگینامه کامل آنها، تنها به برخی از ویژگی های شخصیتی شان اشاره کرده ام. بررسی صدراعظم های سلطان سلیمان به طور یکجا و در یک قاب می تواند برخی از نکات را بهتر آشکار سازد:سمت و سوی امپراتوری عثمانی در دورۀ سلطان سلیمان بهتر مشخص می شود، به ویژه نزول دولت عثمانی پس از اعدام ابراهیم پاشا. بیشتر صدراعظم های سلطان سلیمان، مسیحی زادگانی بودند که در سیستم دوشیرمه پرورش یافته بودند. در یک نمای کلی، نقش و اهمیت این سیستم مخوف در امپراتوری عثمانی بهتر آشکار می گردد.بررسی اختصاصات صدراعظم های سلطان سلیمان در کنار هم، قابلیت ها و شایستگی های ابراهیم پاشا را نسبت به همطرازان خود بهتر نشان می دهد.صدراعظم های سلطان سلیمان به ترتیب عبارت بوده اند از:  پیری پاشا نخستین وزیر اعظم سلطان سلیمان1. پیری پاشا / مدت صدرات:  5سال و 5 ماهاز پیری محمدپاشا با لقب «پیر» نیز یاد شده است. پیری پاشا در جنگ چالدران(1) با سِمَت سرپرست امورمالی شرکت داشت. پس از پیروزی عثمانی ها در نبرد چالدران، پیری پاشا به همراه یک نفر دیگر مأمور تصرف شهر تبریز شد.(2)پیری پاشا اواخر سلطنت سلطان سلیم اول صدراعظم بود. او توانست در برابر خشونت های سلطان سلیم اول ، که وزیران خود را پی درپی برکنار می کرد یا می کشت، مدت نسبتاً زیادی در مقام صدارت باقی بماند، و حتی موفق شد که قدری از قساوت این سلطان بکاهد!روزی پیری پاشا با حالتی شوخی و جدی به سلطان سلیم [اول] می گوید: « آخر یک روزی مرا که غلام تو هستم به هر بهانه ای باشد به قتل خواهی آورد. آیا می شود که یک روز به من مهلت بدهی تا حساب خودم را با این دنیا و آن دنیا هر دو مفروغ نمایم.»(3)پیری پاشا جان از دست سلطان سلیم به سلامت برد و در نخستین سالهای سلطنت سلیمان قانونی هم صدراعظم بود. سلطان سلیمان، پس از عزل پیری پاشا، همچنان او را با احترام می پذیرفت و در برخی جشنها دعوت می کرد. آنچه در سریال حریم سلطان به آن اشاره نشد، نقشی است که ابراهیم پاشا در به قتل رساندن پیری پاشا به عهده داشه است!پیری پاشا پس از برکناری از مقامش، هدف دشمنی ابراهیم پاشا قرار گرفت، زیرا صدراعظم جدید می ترسید که وی جای او را بگیرد. ازین رو، با دادن وعدۀ منصب قاضی عسکری به محمد افندی، فرزند پیری پاشا، او را آلت دست خود ساخت و پیری پاشا را مسموم کرد.(4) ابراهیم پاشا در بازگرداندن مصر به امپراتوری و نیز فتح بلگراد و بوداپست نقش اساسی داشت. 2. ابراهیم پاشا / مدت صدرات: 13 سال (برده ای از یونان)ابراهیم پاشای پارگایی ( ۱۴۹۴ - ۱۵۳۶) همچنین ...

  • ماهی دوران سلطان

    ماهی دوران سلطان، مادر مصطفی که با همدستی و نقشه های خرم سلطان ، مهری ماه سلطان و همسرش رستم پاشا به دستور پدرش اعدام می شود ! ماهی دوران والیده سلطان در کاخ مانیسا وقتی سلیمان برای به سلطنت رسیدن پس از پدرش آماده میشد با او آشنا می شود . سلیمان عاشق این جاریه شده و ماهی دوران با دنیا آوردن مصطفی ،سلطان می شود . پس از به پادشاهی رسیدن سلیمان او رابطه های زیادی داشته اما خرم با دنیا آوردن پسری در زندگی او ماندگار شده و با ماهی دوران و پسرش مصطفی بر سر تخت پادشاهی می جنگد .  ماهی دوران شخصیتی بزرگ در تاریخ بوده و مردم به او علاقه زیادی داشتند خصوصا به شاهزاده مصطفی که قرار بود بر سر تخت پادشاهی پس از پدرش بشیند . مصطفی بر عکس پدرش بسیار عادلانه تر بر خورد می کرده و بین مردم آن زمان بسیار محبوب بوده اما تسلیم نقشه های خرم            می شود و به دستور پدرش کشته می شود . ماهی دوران اصلا بین جمع و در کنار دیگران با خرم بحث نمی کرده و این قسمت های سریال همه از روی خیالات نویسنده نوشته شده .  پس از مرگ خرم پسرش سلیم ماهی دوران را والیده اعلام می کند و این مقام را به او می دهد زیرا خرم سلطان قبل از به تخت نشاندن پسرش میمیرد و هیچ وقت والیده سلطان نمی شود .سلطان سلیم که به ماهی دوران سلطان بسیار احترام می گذاشته او را مادر خود میداند . اما ماهی دوران پس از مرگ پسرش از زندگی دست می کشد . ماهی دوران این عنوان را پس میدهد و قبول نمی کند و از کاخ سلیمان بیرون می رود و در حال بیرون رفتن از پله ها می افتد و ماه ها معالجه می شود . سپس کنار عروسش رومیسا می رود و هر دو با یک غم کنار هم زندگی میکنند . شاه سلیم جانشین سلیمان بار دیگر او را به کنار خود دعوت میکند اما ماهی دوران به دلیل اینکه نمی خواهد به مکانی که پسرش را کشته اند برگردد قبول نمی کند و دیگر هیچ کس نتوانسته بعد از ترک او حریم را به خوبی اداره کند . پس از گذشت چند ماه از جدا شدن او از کاخ سلطان او بر روی سنگ قبر پسرش مرده پیدا می شود و همان جا دفن می شود . ماهی دوران بر عکس کارکتر سریال بسیار صبور ، مهربان بوده و تاریخ نویس او را تنها قربانی خواسته های خرم می دانستند زیرا بر حسب قانون پسر او مصطفی به تخت پادشاهی باید         می نشست اما خرم تلاش می کرد او را از بین ببرد تا پسرش به تخت بنشیند و همین جدال تخت نقشه های خرم برای مرگ مصطفی و اجرا شدن آن باعث از بین رفتن ماهی دوران شده . همچنین مهره ماه و همسرش رستم پاشا هم در قتل مصطفی همراه مادرش دست داشته و پس از قتل مصطفی رستم پاشا از وزیری برکنار می شود . خرم سلطان نامه ای دروغی از طرف مصطفی به پادشاه ایران برای از بین بردن پدرش و هر ...

  • قسمتهای جلوتر سریال حریم سلطان

    بیماری سلطان سلیمان بر اثر زهری که فیروزه خاتون به مرور زمان در غذاش میریخته در این قسمت سلطان سلیمان به خاطر زهری که فیروزه خاتون به مرور زمان تو غذاش میریخته مریض میشه و به کما میره و خرم سلطان هم تو این مدت همش واسش نماز میخونه و دعا میکنه.     در قسمتهای بعدی ماهی دوران یکیو میفرسته تا محمتو بکشه با خنجر آلوده به بیماری آبله محمت هم در حالی که زنش حاملست و خیلی دلش میخواد بچشو ببینه میمیره. سرگذشت و مرگ ابراهیم در حریم سلطان ابراهیم یکی از بهترین دوستان سلطان سلیمان بود یعنی از همون جوانی که سلطان سلیمان شاهزاده بود اینا با هم دوست بودنابراهیم بهترین نوازنده بود و خیلی خوب ویولن می نواختخدیجه از بچگی هر موقع ابراهیمو میدید از اون خوشش میومد و یه جورایی عاشق ابراهیم بودابراهیم پاشا بعد از شاه شدن سلیمان پیش شاه موند و سلطان سلیمان همیشه تو کاراش با ابراهیم مشورت می کردخدیجه و ابراهیم عاشقانه همدیگرو دوست داشتن و ابراهیم همیشه تو ایوون اطاقش ویولون میزد و خدیجه هم غرق در عالم عاشقانه خودش با ابراهیم بود که ابراهیم از خدیجه خواستگاری کرد و اینا با هم ازدواج کردن اولین بچه خدیجه وقتی که نصف شب خدیجه بهش شیر میداد خفه شد و مرد و بعد از اون دو قلو باردار شدعلت رابطه مخفیانه ابراهیم پاشا با نگار شکستن غرور پاشا توسط خدیجه بودیعنی یه روز خدیجه که از دست ابراهیم ناراحت بود با عصبانیت به ابراهیم گفت تو کسی نیستی و من دختر سلطان هستم و وظیفه تو احترام به من و خانواده منه و این حرف به مرور زمان باعث فاصله بین پاشا و خدیجه شد و در نهایت پاشا به طرف نگار جذب شد که نگار یه دختر به نام اسما نور به دنیا اوردمن تو پست قبلی اگه یادتون باشه گفتم که ابراهیم برای نصیحت مصطفی به مانیسا رفت و این زمانی بود که از سلطان رفتنشو پنهان کرده بود و سلطان هم خواب دیده بود که مصطفی رو تخت سلطان نشسته و ابراهیم بغل دست اون ایستادهخرم هم از این فرصت استفاده کرده بود و هی در گوش سلطان سلیمان می گفت که اینا واسه تخت تو دارن نقشه می کشنو یه بار که ابراهیم برای جنگ با طهماسب به تبریز ایران حمله کرده بود به سربازاش گفته بود که من می خوام حکومت کنماین مسئله ها رو هم انباشته شده بود و سلطان ابراهیمو یه ادم خودخواه تصور می کرد و از این می ترسید که احتمالا با پسرش مصطفی به تاج و تخت این نقشه می کشنبالاخره ابراهیم از مانیسا به پایتخت برگشت و دختری که به عنوان جاسوس از طرف خرم به مانیسا رفته بود با خودش به پایتخت اورد تا آبروی خرمو پیش سلطان ببره این خبر به خرم رسید و خرم هم برای چاره اندیشی پیش رستم رفت و ازش خواهش کرد یه راه حلی پیدا ...

  • 4421 سرنوشت نگار کالفا در سریال حریم سلطان+عکس

    4421 سرنوشت نگار کالفا در سریال حریم سلطان+عکس

      تا اونجا که میدونید نگار تو دل ابراهیم پاشا واسه خودش جا باز کرد و یواشکی باهاش ازدواج کرد بعد نگار از پاشا باردار شد و خدیجه از رابطه پنهانی اونا با خبر شد و به پاشا گفت که ازت طلاق می گیرم ابراهیم هم به جنگ با شاه طهماسب ایرانی رفت و نگار و خدیجه رو تنها گذاشت نگار هم تو قصر به کسی مشخص نمی کرد که بارداره وقتی خدیجه فهمید نگار بارداره اونو به زندان انداخت تا بچه اش به دنیا بیاد و اعدامش کنه بچه ی نگار به دنیا اومد و به نگار گفتن که بچه ات مرده به دنیا اومد و نگار هم از غم و غصه خیلی راحت اعدام شدنشو قبول کرد وقتی سر نگارو رو سنگ گذاشتن تا بکشنش خرم سلطان دستور داده بود که جلوی این کارو بگیرن و رستم نگارو نجات میده پس نگار نمرد بعد وقتی پاشا از جنگ برگشت با خدیجه آشتی کرد و سراغ بچه شو از خدیجه گرفت و خدیجه بهش گفت که بچه ات مرده به دنیا اومده یه روز سنبل به یه خاتون که به قصر خدیجه رفت و امد می کرد مشکوک شد و اونو تعقیب کرد بعد متوجه شد که بچه ی نگار نمرده و پیش اون خاتون زندگی می کنه این موضوع رو خرم سلطان گفت و خرم سلطان هم به پاشا ولی پاشا باور نکرد و گفت بچه ام مرده ولی ته دلش راضی نشد و از خدیجه سلطان سراغ قبری که بچه شو اونجا دفن کرده بودنو گرفت و رفت و قبر و باز کرد ولی هیچ چیز جز یک گور خالی ندید پس دوباره از خرم پرسید و خرم با پاشا یک شرط بست و اون شرط این بود که پاشا فیروزه رو از بین ببره و پاشا هم قبول کرد خرم جای بچه رو به پاشا گفت وقتی پاشا دخترشو دید خیلی خوشحال شد و اسم دخترش که کادر (سرنوشت) بود عوض کرد و اسما نور گذاشت ولی شرط خرمو به جا نیاورد نگار هم به زور خدیجه و پاشا با رستم ازدواج کرد بعد یه روز پاشا یه نفرو فرستاد تا نگار و بیاره به جایی که دخترش اونجا بود وقتی نگار رفت و بچه رو دید تعجب کرد و پرسید که این دختر کیه و اون مرده گفت که این دختره تو هست نگار خیلی تعجب کرد و خیلی هم خوشحال شد ولی پاشا بهش هفته ای دو سه بار اجازه داد که دخترشو ببینه یه روز که پاشا به یه شهر دیگه رفته بود نگار از فرصت استفاده کرد و بچه شو دزدید و خواست بره یه شهر دیگه که تو کشتی توسط خود پاشا دستگیر شد و پاشا از اون روز دستور داد که به هیچ عنوان اجازه نداره دیگه بچه شو ببینه نگار هر وقت پاشا رو میدید التماس می کرد ولی پاشا مخالفت می کرد تا اینکه دخترش هر روز مامانش یعنی نگار رو می خواسته و پاشا به خاطر دخترش باز اجازه داد که دخترش اسما نورو ببینه تا اینجا کافیه باز میام و میگم

  • واقعیتهای تاریخی شخصیتهای سریال حریم سلطان...

    واقعیتهای تاریخی شخصیتهای سریال حریم سلطان...

    واقعیت تاریخی نوربانو سلطان همسر سلطان سلیم دوم واقعیت تاریخی نوربانو سلطان همسر شاهزاده سلیم در ابتدا باید بگم که خرم سلطان قبل به پادشاهی رسیدن پسرش شاهزاده سلیم پس از تحمل مریضی سختی میمیره و به همین دلیل هیچگاه والده سلطان نمیشه . نوربانو که نام اصلی او سسیلیا ونیر بوده سال 1525 در خانواده ای ثروتمند متولد میشود و به همسری شاهزاده سلیم در می اید و از خانواده ای یهودی متولد شده است . نور بانو را خرم سلطان کشف میکند و با توجه خرم سلطان برای اموزش به مانیسا فرستاده میشود چند سال میگذرد و خرم سلطان در طی سفری به مانیسا این دختر مو مشکی و کمی چاق را میبیند و میشناسد همان لحظه تصمیم خود را میگیرد و اورا با خود میبرد . خرم سلطان با دیدن نوربانو خودش را میبیند و خودش نام او را نوربانو میگذارد . نوربانو به همسری سلیم در می اید و از او صاحب فرزند پسری به نام مرات یا همون مراد میشود که مراد بعد از سلیم پادشاه عثمانی میگردد .نور بانو در طی سال های پادشاهی سلیم در اداره ی حکومت دست داشته و با مرگ سلیم در سال 1566 و به پادشاهی رسیدن فرزندش عنوان والده سلطان را بر خود میگیرد و در سال 1583 فوت میکند . اینم تصویری از نور بانو سلطان هستش .     

  • سرنوشت نگار کالفا در سریال حریم سلطان

    سرنوشت نگار کالفا در سریال حریم سلطان

    سرنوشت نگار کالفا در سریال حریم سلطان سلام کسایی که از جم حریم سلطانو دنبال کردن و الان نمی دونن ادامه این فیلم چی شده من براشون توضیح میدم اول از همه از سرنوشت نگار براتون می گم تا اونجا که میدونید نگار تو دل ابراهیم پاشا واسه خودش جا باز کرد و یواشکی باهاش ازدواج کرد بعد نگار از پاشا باردار شد و خدیجه از رابطه پنهانی اونا با خبر شد و به پاشا گفت که ازت طلاق می گیرم   ابراهیم هم به جنگ با شاه طهماسب ایرانی رفت و نگار و خدیجه رو تنها گذاشت نگار هم تو قصر به کسی مشخص نمی کرد که بارداره وقتی خدیجه فهمید نگار بارداره اونو به زندان انداخت تا بچه اش به دنیا بیاد و اعدامش کنه بچه ی نگار به دنیا اومد و به نگار گفتن که بچه ات مرده به دنیا اومد و نگار هم از غم و غصه خیلی راحت اعدام شدنشو قبول کرد وقتی سر نگارو رو سنگ گذاشتن تا بکشنش خرم سلطان دستور داده بود که جلوی این کارو بگیرن و رستم نگارو نجات میده پس نگار نمرد بعد وقتی پاشا از جنگ برگشت با خدیجه آشتی کرد و سراغ بچه شو از خدیجه گرفت و خدیجه بهش گفت که بچه ات مرده به دنیا اومده یه روز سنبل به یه خاتون که به قصر خدیجه رفت و امد می کرد مشکوک شد و اونو تعقیب کرد بعد متوجه شد که بچه ی نگار نمرده و پیش اون خاتون زندگی می کنه این موضوع رو خرم سلطان گفت و خرم سلطان هم به پاشا ولی پاشا باور نکرد و گفت بچه ام مرده ولی ته دلش راضی نشد و از خدیجه سلطان سراغ قبری که بچه شو اونجا دفن کرده بودنو گرفت و رفت و قبر و باز کرد ولی هیچ چیز جز یک گور خالی ندید پس دوباره از خرم پرسید و خرم با پاشا یک شرط بست و اون شرط این بود که پاشا فیروزه رو از بین ببره و پاشا هم قبول کرد خرم جای بچه رو به پاشا گفت وقتی پاشا دخترشو دید خیلی خوشحال شد و اسم دخترش که کادر (سرنوشت) بود عوض کرد و اسما نور گذاشت ولی شرط خرمو به جا نیاورد نگار هم به زور خدیجه و پاشا با رستم ازدواج کرد بعد یه روز پاشا یه نفرو فرستاد تا نگار و بیاره به جایی که دخترش اونجا بود وقتی نگار رفت و بچه رو دید تعجب کرد و پرسید که این دختر کیه و اون مرده گفت که این دختره تو هست نگار خیلی تعجب کرد و خیلی هم خوشحال شد ولی پاشا بهش هفته ای دو سه بار اجازه داد که دخترشو ببینه یه روز که پاشا به یه شهر دیگه رفته بود نگار از فرصت استفاده کرد و بچه شو دزدید و خواست بره یه شهر دیگه که تو کشتی توسط خود پاشا دستگیر شد و پاشا از اون روز دستور داد که به هیچ عنوان اجازه نداره دیگه بچه شو ببینه نگار هر وقت پاشا رو میدید التماس می کرد ولی پاشا مخالفت می کرد تا اینکه دخترش هر روز مامانش یعنی نگار رو می خواسته و پاشا به خاطر دخترش باز اجازه ...

  • شام و مصر از چشم یک مسافر ایرانی در عصر محمدعلی پاشا - قسمت دوم

    زیارت مسجد اقصی و وصف آن اینجا را هم زیارت کردیم و روانه مسجد اقصی شدیم. اما مسجد بهشت روی زمین بود. از تعریف عاجز هستیم. ولی اجمالی گوش نمائید. مسجد بسیار بزرگی و با صفای بود. سه محراب بسیار خوبی دارد که از سنگ مرمر و سماق و یشم و غیره ساخته‌اند که فلک حیران است از نجاری آن؛ و گنبد بسیار بزرگ خوبی ساخته و همه گنبد را منقّش به طلا و لاجورد بود، منبّت کاری کرده بودند. از در مسجد تا به نزدیک محراب دو طرفه، فیل پایهای بسیار بزرگ دارد در جلوی فیل پایها، ستونهای از سنگ مرمر و سماق بسیار بلندی داشت و کلفت که عددهای آن ستونها سیُ پنج عدد است، و فیل پایها ده عدد بودند، هر طرف پنج عدد اسم داشت. حسن، حسین، ابابکر و عمر و عثمان در آنجا منقش بود. و شب معراج جناب مولای دین در اینجا نماز کردند: سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى‏، و بام مسجد اقصی و حرم شریف کلا از آهن بود و حوض بسیار خوبی که آبش دایماً جاری بود و در میانه اقصی، حرم ساختند از سنگ مرمر و یک زرع از زمین بلند است. در میان او هشت فواره [23] داشت که علی الدوام آب جاری میشد. کار بسیار خوبی کردند که حوض گویا یکپارچه از سنگ مرمر است. از کسی پرسیدیم که آبش از کجا میآید. گفتند: از خلیل الرحمن که پنج فرسخ است. سوای اینجا آب جاری در نزدیکی ندارد. و چهار پیغمبر در خلیل مدفون است که ابراهیم (ع) و یوسف (ع) و یعقوب (ع) و ابراهیم و سلام.[30] صحن مسجد و حرم بسیار بزرگ و همه‌اش چمن بسیار خوب خرّم و درخت‌های کاج و سرو و زیتون در میان حرم داشت که در زیر همه سکو زده بودند بجهت نشستن و در زیر سحن [کذا] و مسجد و حرم، کلا خالی است و فیل پایهای بزرگ که هر یک ده زرع بیشتر و کمتر طولش، و شش زرع عرظش [کذا] که هر یک فیل پایه از دو پارچه و سه پارچه سنگ بیشتر نبود. پاره[ای] یکپارچه که آنها همه در میان آب بودند و در حقیقت دریای بود در زیر مسجد. از عربی جویای عددش شدیم. گفت هَفداد و دو هزار ستون دارد. خلاصه ممکن نیست کسی بقلم در آرد و اینها بلاحرف از عمل انسان نیست مگر به اعجاز پیغمبر و عمل دیو. محل توبه و در صحن جای بود که جای توبه میگفتند و ستونهایی داشت پنج زرع طول داشت و سه زرع عرض. چنین ستونی ملاحظه نشد و از بالای ستون چکه چکه آب میآمد، بی این که منبعی داشده باشد. تعجب در این بود و ستونها از سنگ مرمر یکپارچه بود و جای کورة داود در اینجا است، و سلیمان (ع) در بالای [24] آن جای توبه بقعه داشت و در آنجا مدفون بود با مادرش در آنجا و برادرش مدفون است و حظرت داوود در بیرون شهر مدفون است. بسیار جای با صفایی است. و صحن، هفت دروازه دارد که از این درها داخل ...

  • چرا بارگاه و گنبد پیامبر (ص) مسجد النبی را تخریب نکردند؟!

    حجت‌الاسلام و المسلمین محمدهادی یوسفی غروی، عضو کمیته علمی، تخصصی تاریخ در مدارج حوزوی در رابطه با فاجعه هشتم شوال "یوم الهدم" به خبرنگار شبستان گفت: هشتم شوال سال 1344 هجری قمری وهابیان به سرکردگی عبدالعزیز بن سعود به سوی مدینه روی آورده و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر آن را اشغال کردند. وی افزود: نتیجه این اشغال تخریب قبور چهار امام معصوم، قبر ابراهیم فرزند پیامبر، قبور همسران آن حضرت، قبر ام‌البنین، قبر عبدالله پدر پیامبر(ص)، اسماعیل فرزند امام صادق(ع) بسیاری از صحابه بزرگوار، یاران و اصحاب ائمه معصومین (ع) و شهیدان گران‌قدر صدر اسلام بود. بنا برنقل تاریخ در این قبرستان بیش از هزار نفر از صحابه گرامی رسول خدا، تابعان، قاریان و سادات بنی‌هاشم  مدفون هستند که بیشتر قبور آنان جز چند تن معدود، گمنام و نامعلوم است. اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود. وهابیان در سال 1221 هجری نیز به مدینه هجوم برده و پس از یک سال و نیم محاصره شهر، آن را تصرف کرده و اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند.   بارگاه ائمه بقیع 800 سال قدمت داشته است   حجت الاسلام یوسفی غروی با اشاره به سابقه تاریخی بقیع تصریح کرد: اولین باری که برروی قبور ائمه بقیع مقبره ساخته شد سال 133 هجری، یعنی اوایل قرن دوم ، زمان روی کار آمدن حکومت عباسیان در مدینه بوده است. بنی عباس به احترام جد خود عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص) بر روی قبر او مقبره ای را بنا کردند و به تبع آن بر روی قبور ائمه مدفون در بقیع  و فاطمه بنت اسد نیز  مقبره ای ساخته شد. طبق مدارک مسلم تاریخی، گنبد و بارگاه حرم ائمه بقیع به مدت هشتصد سال سر بر آسمان می‌سوده و در این مدت این بارگاه در مقابل دید تمام مسلمانان از فرق و مذاهب مختلف قرار داشته است اما هیچ فرقه یا عالمی از علمای جهان اسلام نسبت به وجود این بارگاه و تعظیم و تکریم آن توسط مسلمانان، هیچگونه اعتراضی نکرده اند. حتی در چند مرحله نیز تعمیراتی در این بارگاه صورت گرفته است. اولین تعمیر در سال 519 هجری قمری و پس از گذشت 24 سال از ایجاد ساختمان آن، دومین تعمیر در حرم بقیع بین سال‌های 623 و 640 و تعمیر سوم اوایل قرن سیزدهم هجری بوده است.   به اعتقاد وهابیان همه مسلمانان مشرک شده اند عضو کمیته علمی، تخصصی تاریخ در مدارج حوزوی کج‌فهمی، تندروی و برداشت‌های غلط و انحرافی یا به عبارت دیگر قرائت‌های خود ساخته از دین را از جمله آفت های خطرناک برای هر مذهب و آیینی دانست و افزود: این آفات در مقاطع مختلف از میان پیروان همان مذاهب به وجود آمده و موجب تضعیف و تفرقه در آن مذهب می شود. ...

  • فیلترینگ پاشا رسانه بادرود

    وبلاگ پاشارسانه فیلتر شد بنابر دلایل نامعلومی وبلاگ خبری فعال پاشارسانه با مدیریت پیمان ترابیان به آدرس http://www.pasharesane4014.blogfa.com از عصر دیروزفیلتر شد.