قلم فرسايي هاي ايبك

  • آزمون دکتر فیل مک گرا

    من توی آزمون دکتر فیل مک‌گرا شرکت کردم و 40 امتیاز آوردم؛ تحلیل نتایج آزمون بر اساس جواب‌های من رو می‌تونید در دنباله نوشته ببینید؛ اگه دوست داشتید، شما هم شرکت کنید و امتیاز و نتایج آزمون‌تون رو توی کامنت‌ها بذارید. به نظرم روش خوبیه که بیشتر همدیگه رو بشناسیم.   کسایی که من رو می‌شناسن یا یه شناخت نسبی پیدا کردن، نظر بدن که آیا به نظرشون نتایج آزمون درسته یا نادرست.   شما به چشم دیگران آدمی فهمیده، محتاط، دقیق و واقع‌بین هستید. آن‌ها شما را به چشم فردی باهوش، با استعداد، با ذوق و فروتن می‌بینند. شما از آن دسته آدم‌هایی نیستید که به سرعت و به آسانی دوست می‌گیرند، بلکه فردی هستید که به دوستانی که انتخاب می‌کنید به شدّت وفادارید و از دوستانتان نیز متقابلاً همین انتظار را دارید. کسانی که شما را می‌شناسند می‌دانند که به آسانی اعتمادتان را نسبت به دوستانتان از دست نمی‌دهید امّا اگر این اتفاق بیافتد، زمان زیادی طول می‌کشد تا دوباره اعتمادتان به آن‌ها جلب شود.بعد نوشت: حتمن توضیح و پوزش را بخوانید.



  • معمولی بودن

      روی جلد شماره جدید نشریه «تجربه»، این فرمایش آقای جعفر مدرس صادقی (نویسنده و مترجم معاصر) نقل شده است: «من روشنفکر نیستم». این عنوان ذهنم را برد به یافتن متضاد واژه «روشنفکر»؛ آیا هر کس که روشنفکر نبود یا ادعای روشنفکری نداشت، «تاریک فکر» یا «کوته فکر» است؟ عجیب این روزها فکر می‌کنم، عادی و معمولی و متوسط بودن، بسیار ارزشمندتر از متفاوت بودن، شاگرد اول بودن، نخبه بودن، ممتاز بودن و ... است؛ ارزشمندتر برای خود فرد در زندگی شخصی و خانوادگی و همچنین ارزشمندتر بودن برای خانواده‌اش در زندگی اجتماعی. یعنی ممکن است آدم‌ها روزی به این نتیجه برسند که نه به سریع‌ترین دونده؛ بلکه به کسی که سرعتش با میانگین سرعت جمع نزدیک‌تر بوده جایزه بدهند؟ می‌توانید چنین مسابقه‌ای را تصور کنید، بعد از به صدا درآمدن سوت شروع مسابقه همه دونده‌ها شروع می‌کنند در کنار هم قدم زدن، تا همه با هم برنده شوند! شاید اگر بپذیریم که متوسط و معمولی بودن هم ارزشمند است، برای پوشاندن اشتباهات‌مان، دروغ نگوییم؛ برای این که مورد توجه و احترام قرار بگیریم، سعی نکنیم خودمان را مطلع‌تر، شایسته‌تر، زیباتر، قدبلندتر، باهوش‌تر و زرنگ‌تر نشان دهیم. برای تصاحب جایگاه یا مقام دیگری، بدگویی نکنیم و تهمت نزنیم. وقتی زندگی بشود مسابقه‌ای برای بهتر بودن، خیلی از آدم‌های معمولی به فکر می‌افتند که یا از مواد نیروزا استفاده کنند یا داوران را گمراه کنند یا به رقبا لطمه و آسیب برسانند و از گردونه رقابت‌ها خارج کنند. شاید عادی، معمولی و متوسط بودن، ارزشمندتر باشد. در ارتباط با معمولی بودن یادداشت خلوت به قلم مهردخت رو هم بخونید.  

  • سيگار برگ دست پيچ

    يكي از بهترين سيگار هاي دنياس اين سيگار برگ دست پيچ كوبا چندتا رابطه نزديك با تو داره و البته فرق هاي هم داره هم هوش ميخواد فهميدنش هم زكاوت ميخواد تا جا خالي بدي.اين كه اين سيگار مرغوب و خالصيه اصلا با هيچ كاغذي و فيلتري پوشيده نشده اين كه خود سازندشم نميدونه چقدر نيكوت داره چقدر قطرانيه بسته بهمن كوچيك كه براي ما بي شيله پيله ترينه واقعا جلوش هيچي نيس يه پك كه ميزني بهش از همون لب و زبون ميره تو وجود آدمبه گلو كه ميرسه ديگه اوج گرفتاريه يه مكث ميكني و .....اين كه نميشه يه نفس كشيدش بعد از چنتا پك آروم ميزاريش كنار ديگه فقط تماشا ميكنيبعضيا خاموشش ميكنن و بعدا دوباره روشن ميكنن .....از بوي خالص توتون و بوي دودش و دود آرومش و آرامش بعدش بگذريم براي من دو تا نكته داشت:- هروقت نميكشيش خودش خاموش ميشه لازم نيس خاموشش كني- من متناوبا تستش ميكنم نه اين كه منو بگيره يا ازش خسته بشم نه ... من رو هميشه يه ترس همراهي ميكنه كه نكنه تموم بشه دلخوشي هميشه بودنش از هميشه كشيدنش بهتره.....اصلا فهميدي صحبت سر سيگار برگ نبود؟

  • نوروز 91 خجسته باد

    آرزو می‌کنم، عشق و امید و آرامش، مهمونای همیشگی قلب‌تون باشن. آرزو می‌کنم، برای شاد بودن دنبال بهونه‌های کمتری بگردین و الکی خوش بودن رو جدی بگیرین. آرزو می‌کنم، دوستای خنده‌روی تازه‌ای پیدا کنین. آرزو می‌کنم، از خوندن کتابای خوب لذت ببرین، از شنیدن موسیقیای قشنگ بال دربیارین و از دیدن فیلمای خوب، یه حس عالی پیدا کنین. آرزو می‌کنم، خواننده‌های وبلاگ‌تون روز به روز بیشتر بشن. آرزو می‌کنم، همیشه دفترچه بیمه خودتون و خونواده‌تون سفید بمونه. آرزو می‌کنم، بتونین هر چه بیشتر از هوای پاک و طبیعت و آواز پرنده‌ها لذت ببرین. آرزو می‌کنم، این قدر پول داشته باشین که برای خریدن هر چی که دوست دارین، نیازی به دو دو تا چهار تا کردن نداشته باشین. آرزو می‌کنم، دیدن جاهای جدیدی رو که دوست دارین، تجربه کنین. آرزو می‌کنم، آدمایی که سر راه‌تون قرار می‌گیرن، آدمای با مرام و معرفتی باشن. آرزو می‌کنم، این قدر خاطرات خوش داشته باشین که جایی واسه خاطرات دیگه توی حافظه‌تون نمونه. آرزو می‌کنم، گوشی‌تون همیشه پر باشه از سمسای باحال.  

  • ربات

    ربات

    ربات بی‌منطقی را می‌شناختم که خیال می‌کرد یک آدم خوش قلب است. او خیال می‌کرد که خانواده‌اش و جامعه اش را بسیار دوست دارد؛ او هر روز از خوراک مورد علاقه همسرش تعریف می‌کرد، لباس مورد علاقه کارفرمایش را می‌پوشید، برنامه تلویزیونی مورد علاقه فرزندانش را تماشا می‌کرد، کتاب‌های مورد علاقه پدرش را می‌خواند، مناسک مورد علاقه خانواده‌اش را به‌جا می‌آورد،  و باورهای مورد علاقه جامعه‌اش را پذیرفته بود. ...   دیروز وقتی که فرزندانش برای دیدن برنامه‌های تلویزیون، اختلاف نظر  پیدا کردند، هنگ کرد و دیگر سیستم عاملش جواب نداد. شرکت سازنده‌اش هم حاضر به تعمیرش نشد؛ به همین خاطر خانواده‌اش تصمیم گرفتند او را به یک شرکت بازیافت قطعات الکترونیکی تحویل دهند و یک ربات نو بخرند.

  • رفاقت، انسانیت

  • شعر 8

    تصمصم گرفتم بعضي از شعر هامواينجا بذارمشب شرابدر روايت از شبِ  سرمستيم                         از شبِ  سردِ   ترين   هستيمدر ميان  جمله  ياران   شفيق                      داستان  مي گساري  با  رفيقگاه ياد و بزم و  اندوه  و   خيال                       گاه  اندر وهم  ثروت بي  ريالجامها را  نوبتي   بر  هم    زدن                    سر كشيدن جام ساغر هم زدنپيرمجلس را سخن در گوش گير                   در جواب اين سلامت نوش گيرگفت ساقي لحظه ها را ارج نه                    توشه گير اما سفر كم خرج بهدر ميان مبدأ و مقصد رهيست                      راهزن   را  از  گذارت   آگهيستآن كه اموالش به دندانش كشيد                   در ميان  بادِ  شــن  جان  بريدچشم مي بندد كه آرامــد  دمي                  ديده  بگــشايد  نبيند هم  دميمال وجانش چون به هم آميخته                  مال   رفته ،  پس   اَلـك   آويختهجامها  بر  جام  ساقي  ميزنيم                     در  خيال  جام  باقــي  ميزنيممعني صحبت ز ساقي كَس نديد             شعله ي شمعي كه ميشد نا پديد 

  • برنامه‌ریزی به زبان ساده (قسمت اول – مفهوم برنامه‌ریزی)

    واژه برنامه‌ریزی هم از جمله واژه‌هایی است که به دلیل استفاده مکرر از آن، در معانی نادرست، اصالت و اهمیت خودش را از دست داده است. و هر کس گمان می‌کند می‌تواند در این حوزه وارد شده و با تهیه مدارک کوتاه و بلند، ادعا کند برای فلان موضوع یا پروژه یا هدف برنامه‌ریزی کرده است. اما برنامه‌ریزی هم، مثل هر واژه فنی دیگری، برای خودش مختصاتی دارد؛ که لازم است برای به کارگیری آن دقت کنیم: 1- فقط زمانی می‌توانیم برنامه‌ریزی کنیم که هدف، مقصد یا موضوع مورد برنامه‌ریزی کاملن روشن باشد. به طور مثال اگر نمی‌دانید به چه کالاهایی نیاز دارید؛ نمی‌توانید برای خرید برنامه‌ریزی کنید، یعنی اگر با دوست‌تان قرار گذاشتید که در روز و ساعت معینی برای خرید به پاساژ معینی بروید؛ اما نمی‌دانید چه می‌خواهید بخرید، نام این کار، شاید یک گشت دوستانه باشد؛ اما حتمن نامش برنامه‌ریزی برای خرید نیست. 2- برنامه‌ریزی صرفن تعیین زمان نیست. زمان‌بندی برای انجام یک کار با برنامه‌ریزی متفاوت است. برنامه‌ریزی مفهوم وسیع‌تری نسبت به زمان‌بندی دارد و می‌تواند شامل زمان‌بندی، جدول درآمد – هزینه، جدول نیروی انسانی، ابزارها و تجهیزات، کیفیت انجام کار و سایر عوامل مهم و تأثیرگذار در انجام کار باشد. 3- انحراف از برنامه بایستی قابل اندازه‌گیری باشد. در یک برنامه‌ریزی صحیح انحراف از برنامه (چه زودتر انجام دادن یک فعالیت و چه دیرتر انجام دادن آن) نشانه ضعف عملکرد است. به طور مثال وقتی کسی افتخار می‌کند که 20% از برنامه جلو هستم، به معنی آن است که از مبانی برنامه‌ریزی بی‌اطلاع است. در بسیاری از مواقع پیش افتادن در برنامه به معنای افزایش هزینه و افت کیفیت است؛ در حالی که برنامه‌ریزی به تعبیری علم برقراری تعادل میان سه عامل زمان، هزینه و کیفیت است.