لغات سنگین

  • برخی لغات سنگین فارسی با ترجمه تحت الفظی ترکی

    برخی لغات سنگین فارسی با ترجمه تحت الفظی ترکی یازان : دیلماچ پارو : ایاق اوز زیر انداز : آلت سال خودکار : اؤز ایش / اؤز اک خودرو : اؤز گئت روپوش : اوز اؤرت سرگردان : باش فیرلان بیخود : اؤز سوز آبرو : اوز سو رهبر : یولآپار سردار : باشلی بازدید : آچیق گؤردی سوخت : یاندی کمبود : آزیدی درآمد : قاپی گلدی پیشرفت : قاباخ گئتدی دررفت : قاپی گئتدی برآیند : بر گلسین لر برداشت : بر واریدی فرآیند : فر گلسین لر واریز : وا تؤک دیرکرد : گئج اولدی (یوباندی) بازرس : آچیق یئتیش دوربین : اوزاق گؤر / ایراق گؤر / گئن گؤر بازنشسته : آچیق اوتوروپ بازداشت : آچیق واریدی درگیر : قاپی توت خوردگی : یئمیشلیق هواپیما : هاوا یئری ظرفشور : قاب یو ترابر : ترا آپار پیش دستی : ال قاباخی بالاسری : اوست باشی جلوگیری : قاباخ توتماق



  • لغات درس4

    اول،اولینfirst جلوfront ازجابرخواستن،بلند شدن،از رخت خواب بلند شدنget up دست،عقربه ساعتhand شنیدنhear سنگین(برف سنگینheavy از خودتان پذیرایی كنیدhelp yourself جالبinteresting )صدا)بلندloud غرلند كردنmake a noise آیا می توانم ... را قرضكنم؟May Iborrow شاید،احتمالاmay be بیشترینmost مهم نیستNever mind سر و صدا،پارازیت،قیل و قالnose فقطonly خارج ،بیرون(از)out هل دادنpush همین الانright now جادهroad دوم،دومین،ثانیهsecond كنار ،پهلوside اتاق نشیمنsitting room برفsnow   (ماشین) برف روبsnowplow متاسف،متاثرsorry راننده تاكسیtaxi driver سوم،سومینthird نیز،همچنین،خیلی زیادtoo دندان(جمع=دندانها)tooth در حال خوردن  eating صداvoice گرم،گرم كردن/شدنwarm چه جالب بود؟?What fun it was چه می شود اگرwhat if حیرت،تعجب كردن،تعجب wonder وجه تفضیلیbad ) بدتر،وخیم تر،بدتریworse   (صفت عالیbad  )،بدترین،بدتر از همهworst حیاطyard

  • معني واژه ها و اصطلاحات فقهي حقوقی

    معني واژه ها و اصطلاحات فقهي حقوقی«الف »آب جاري: آب در حال جريان ، مانند آب چشمه و قنات كه از زمين مي جوشد و رودخانه كه از كوه ها جاري است و آب لوله كشي شهري و حمام ها و مانند آن که متصل به منبع است حکم آب جاري را دارد ،به شرط اين كه آب منبع به تنهايى يا به اضافه لوله ها كمتر از كر نباشد.آب قليل: آبي است كمتر از كر ، كه از زمين هم نجوشد.آب كر: آب كر بنابر احتياط واجب مقدار آبى است كه اگر در ظرفى كه طول و عرض و عمق آن هركدام سه وجب ونيم است بريزند، آن ظرف را پركند، يا وزن آن 384 كيلوگرم (384 ليتر) باشد و معيار در وجب، وجبهاى متوسّط است.آب مضاف: آبي است كه با چيزي آميخته شده باشد مانند شربت و يا از چيزي گرفته شده مانند گلاب.آب مطلق: آبي است که در عرف به آن آب بگويند ، بدون اضافه چيزي مثلا نگويند آب نمک يا آب ميوه و به آن آب خالص نيز گفته مي شود.آلات لهو: اسباب عياشي و خوشگذراني نا مشروع.ابن السبيل: مسافري كه در سفر درمانده باشد ، و مخارج سفر و زندگي نداشته باشد.اتقي: با تقوي تر.اجاره: قرار دادي است كه طي آن منافع مال يا كار يك طرف در قبال اجرت و مدت معين به طرف ديگر واگذار مي شود.اجرت المثل: اجرت همانند. مثل اينكه شخصي بدون تعيين اجرت كاري انجام دهد ، که بايد اجرت آن را با نظر عرف محل به او داد.اجزاء و شرايط: هر امري كه فقدان آن به اصل يك چيز لطمه زند ، جزء آن محسوب مي گردد و هر امري كه فقدان آن صفت يا حالت چيزي را متغير كند ، شرط آن محسوب مي شود. مثلاً ركوع و سجود جزء نماز است اما وضو شرط آن محسوب مي شود.اجير: كسي كه طبق قرار داد در برابر كاري كه انجام مي دهد مستحق اجرت مي شود.احتلام: خارج شدن مني از انسان در حالت خواب.احتياط: رعايت تمام جوانب نمودن که در اينصورت موجب اطمينان انسان به رسيدن به واقع مي شود.احتياط لازم: احتياط لازم آن است که قبل يا بعد از آن فتوايي از فقيه صادر نشده باشد.احتياط مستحب: احتياط مستحب آن است که قبل يا بعد از آن فتوايي از فقيه در مورد آن صادر شده باشد.احتياط واجب: به معناي احتياط لازم است که گذشت. در چنين مواردي مقلد مي تواند به فتواي مجتهد ديگري که در رتبه بعد قرار دارد عمل نمايد.احتياط را ترك نكند: اشاره به احتياط واجب است.احراز: بدست آوردن ، فراهم آوردن ، دريافتن.احوط: کاري که موافق با احتياط است.ادعا: چيزي را به نفع خود يا ديگري اظهار داشتن.اذن: اجازه.ارباح مكاسب: منافع كسب و كار ، هر نوع در آمدي كه از طريق حرفه و كار عايد شود.ارتماس: فرو رفتن در آب براي غسل – فرو كردن دست و صورت در آب براي وضوء.ارث: ما ترك متوفي كه براي ورثه باقي مي ماند.استبراء: سعي در برائت و پاكي از آلودگي و نجاست. در سه مورد بكار رفته است:1 ...

  • نگاهی کوتاه به لغات ترکی دخیل در کردی (6)

    توپلایان : کوراوغلو  61 - Qûçax ( سریع ، تند و تیز ، فراری ) دهخدا : قاچاق . (ترکی ص ، اِ) برده . ربوده . (فرهنگ نظام ). || آنچه ورود آن به کشور و یا معامله ٔ آن از طرف دولت ممنوع است .- متاع قاچاق ؛ متاع ممنوع الورود یا ممنوع المعامله . معین : [ تر. ] (اِ.) خرید و فروش اجناس به طور غیرقانونی . عمید : (اسم، صفت) [ترکی] [qāčāq] . 1.خرید و فروش کالاهایی که معاملۀ آن‌ها در انحصار دولت یا ممنوع است.۲. وارد کردن یا صادر کردن کالاهایی که ورود و صدور آن‌ها ممنوع است.۳. (صفت) ویژگی کالایی که معاملۀ آن ممنوع باشد. نائبی : قاچاق= قاچ (قاچماق = فرار كردن) + اق (اك) = بصورت فراري ، غير مجاز ؛ قاچاقچي = فراري لغات الترک : qaçmaq = فرار کردن 62 - لو / لی  ( پسوند نام ایل ها ) رشی خر آسانی : کردی ( کرمانجی ) دارای منشا اوستایی است، در اوستا حرف لام نداریم و در هیچ واژه ای به کار نرفته است ، پس هر واژه ای لام داشته باشد اوستایی و به تبع آن کردی نیست . 63 - qûçkanlo ( ایل قاچکانلو / قاچاقان لو ) برای قاچ به 61 رجوع کنید . 64 - Gere |  قره ( سیاه ، بزرگ ) دهخدا : قارا = ترکی معین : قره = (قَ رَ) [ تر. ] (ص .) سیاه . عمید : (صفت) [ترکی] ‹قرا› [قدیمی][qare] سیاه. نائبی : قره= قارا = سياه ، بزرگ، وسيع ، قوي؛ قره قروت (=كشك سياه) ، قره باغ (= باغ وسيع)، قاراخان (= خان قوي) لغات الترک : qara = سیاه و بزرگ  65 - Daq ( کوه ، بلندی ) دهخدا : تاغ =تاغ . (ترکی ، اِ) کوه ، از لغات ترکی . (غیاث اللغات ). کوه ، در این صورت ترکی است نه فارسی. (فرهنگ نظام ). طاغ . معین : داغ = [ تر. ] (اِ.) کوه ، جبل . نائبی : داغ = بصورت پسوند در معناي كوه : قره داغ ، ميشوداغ و … ؛ بصورت هاي تاو ، تاي، تاغ نيز آمده است. مانند: آلتاي (ه.م) لغات الترک : tağ تاغ = کوه 66 - Dağ  |  داغ ( داغ ، گرم ) نائبی : داغ = درفش و آلت گرم كردن و داغ كردن، چون سواركاري در بين تركها خيلي رايج بود آنها بوسيلة آلت گرم شده اسب هاي خود را جهت تمييز علامت مي زدند كه به اين عمل «داغ» مي گفتند ولي بعدها اين اصطلاح بجاي تعريف فوق، به آن قطعه كه گرم مي شود ، اطلاق مي گردد و فعلاً كه به هر چيز گرم تعميم يافته است (2) ؛ شعر زير اشارة مستقيم به اين نكته دارد (27): ديدكان خواب ناديده مصاف اندر مصاف * مركبان داغ ناكرده قطار اندر قطار/ فرخي سيستاني لغات الترک : Dağ داغ = نشانی که بر روی اسبان و دیگر حیوانات می زنند ، داغ نهادن. فارس ها این تکواژ را از ترکان اموخته اند و فراوان به کار برند. این اندازه که ترکان گله و رمه دارند ، فارس ها ندارند که اینگونه لغات را هم داشته باشند. در حالی که من این کلمه را در سرحدات اسلام ( مرزهای شرقی ترکستان بزرگ ) شنیده ام. 67 - Ûbe ( چراگاه ) دهخدا : اوبه . [ ب َ ] (ترکی ، اِ) پشته و توده . (آنندراج ...

  • نفت سنگین نفت سبک

    نفت سنگین  نفت سبک

    شاید در رادیو و تلویزیون و یا احیانآ در مطبوعات با اصطلاح نفت سنگین(سبک) برخورد داشتید.در این پست می خواهیم با این اصطلاح بیشتر آشنا بشویم. نفت خام با ویسکوزیته بالا( عمومآ بیشتر از ۱۰ سنتی پویز cp) و وزن مخصوص بالا و غیر روان به نفت سنگین معروف است. انستیتو نفت آمریکا ( API) به نفت خام با API ۲۲.۳  و یا پایین تر نفت سنگین اطلاق می کند. افزون بر ویسکوزیته بالا و وزن مخصوص بالا نفت سنگین عمومآ دارای نسبت هیدروژن به کربن پایین و مقدار زیادی آسفالتین و سولفور و نیتروژن و فلزات سنگین و اسید می باشد. به نفتی که API آن بیشتر از ۲۲.۳ باشد نفت سبک می گویند. از این حیث منابع نفت سنگین کشور ما نیز بیشتر از نفت سبک می باشد و البته در بازار های بین المللی قیمت نفت سنگین به مراتب کمتر از نفت سبک می باشد.                                                                                                             صفحه نخست

  • فرهنگ لغات فارسی به کرمانجی(حروف ر تا ی)

    فرهنگ لغات فارسی به کرمانجی(حروف ر تا ی) فارسی کرمانجی روشنایی رونایی ریختن ریطئن زائیدن سگ سانان طه لئقین زانو هه نیشک زبان زئمان زخم بئرین زخمی بئرین دار زدن لئخئسطئن زرد چه قه ر زره پئچی زره زره پئچی پئچی زگیل بالووک زلزله چه لقی زمین هه رد زن ژئن زن بیوه ژئنه بی زن عمو موژئ زنبور مئشئ زه ر زنبور گاوی دوندی زنبیل سه له زندگی ژیار زندگی ژینا زیاد پئر زیبایی ره فش زیر بئن زیر بغل بئن چه نگ زیر شلوار ده رپه زینت - زیبایی زیڤ ساعد زه ند سبز که سک سبز شدن ئاجئرو کئرئن سبزه هئشئنی سبک سئوئک سبیل سئمیل ستاره چیک ستون عمود طویله یا کاهدان کوته گ سحر سیری سر خوردن شئمئتین سر لخت قووط سرافراز ژیلوان سربالایی کوته ل سرچشمه سه ر چاڤی سرخ سویر سرخک سورئک سرد سار سرشاخه درختان  قئرش سرما قه رس سرما خوردن قه رئسین سفت و محکم - راست شدن تئرئق سفید بووز سفید سیس سکسکه قیسپئک سگ توله سگ سه سگ ماده دئلل سگ نر کوپه گ سمت - طرف ئوولئ سمت - طرف قوولئ سمت سایه خوردر کوه زئمانگ  سمت سایه خوردرکوه نه سار سنجد ایگده سنگ که ڤئر سنگی که ڤئرین سنگین گئران سوختن شه وئتین سوراخ کون سوراخ و هوا کش زیرین تنور کولوه سورنا پیک سوزان سوژا سوزاندن سطحی قئژئلاندئن سوزش شه وات سوزن بزرگ ته وه نه سیاه به له ک  سیاه ره ش سیب سئڤ سیر تئر سیل پاناڤ سیل لئ سیلی شه پات سیلی شه رپ سیمان سئمئط شاخه راندن - کنایه قد کشیدن جاخه ئاجووطئن شاد شدن شا بوئین شاش سئل شاش میز شاعر اسطئران بئژ شام شیڤ شانه پیل شاهین - باز طئر شاید گاوشه شاید - بلکه به لکوم شب شه ڤ شب هنگام شئوار شپش اسپی شتر ده ڤه شخم زدن جویت شد بوو شدن بووهین شعله ئه لاو شقاق شه لئقین شکاف قه لئشتیک شکافتن قه لئشتئن شکستن ئشکاندئن شکستن فئراندئن شکل ته را شکم زئک شلخته قه فچیل شماره اژمار شمال باکوور شمردن اژمئرطئن شمشیر شوور شناختن ناس کئرئن شنیدن بیسطئن شهر شئر شوخی کردن شا بوئین شور و شعف قئجئغ شورت تونئکه شیر شیر شیر(حیوان) شئر شیفته شدن بئژیان صاحب خادی صاعقه - رعد وبرق ئاربرووسک صافی چئلئ صوفی صافی پارچه ای پارزئن صحرا چوول صدا خئجاو صدا ده نگ صدا زدن بان کئرئن صورت ده وری صورت شئکئل طحال طه لاق طرف ئالیئ طرف آفتاب خور تپه و کوه ها به ر رووژ طرف آفتاب خور تپه و کوه ها خاره طاڤ طناب وه رئس طویله گووم ظریف - ترکه توصیف خانم ها طیلاز عاشق اوین دار عدسه زدن بئنئشطئن عروس بووک عروسی داوه ط عشق اوین عقاب قه رتال علف قیاغ علف مه ره عمه مه تئ عمو ئاپوو عمود  دیک  عمود گذاشتن دیک دانین عمیق کوور عوض  ئالئش غار سووم غده کونیر غرش ...

  • تاریخ و آداب کرد و کردستان ،

      فرهنگ کردستان تاریخ و آداب کرد و کردستان ،   فرهنگ و مدنیت در جهان امروز عنصری اساسی و بسیار مهم در روابط اجتماعی و ارتباطات گسترده میان جوامع محسوب می شود. تمدن مهم ترین عامل درخشش یک جامعه و ملت است. هنگامی که ما به این واژه می اندیشیم همواره تمدن بزرگ ایران به ذهن خطور می کند. تمدنی با قدمتی چند هزار ساله که بر تارک تاریخ می درخشد و در بررسی و مطالعه این تمدن بزرگ و ترکیب آن نقش مردم کرد به طور آشکار بر صفحه تاریخ این سرزمین جلوه می کند.        کردها در سرزمینی پهناور از کوه ها و دشت های به هم پیوسته یی که از کوهستان های زاگرس تا کوه های تورس در آناتولی و از شمال جلگه خوزستان تا کوه های ارمنستان کشیده شده، سکونت دارند.        سرزمینی از الوند تا فرات، از دشت ذهاب تا دشت ارزروم، سرزمینی با نهرها و کوهستان های فراوان.         سرزمین کردها در امتداد محوری از شمال لرستان و از آن سو از شمال کاظمین عراق تا منطقه ارزروم ترکیه و کوه های قفقاز، از جنوب به شمال کشیده شده است و همچنین از محور شرق به غرب از همدان ایران تا فرای رود فرات و منطقه موسوم به جزیره در سوریه امتداد دارد.        از لحاظ پیشینه تاریخی براساس تحقیقات و مطالعات دانشمندانی همچون مینورسکی و اوژن پیتارد مردم کرد بازمانده قوم متمدن ماد هستند که از قسمت های شرقی به این سمت مهاجرت کرده اند و آن تمدن باشکوه را بنا نهادند و بعد از آن نیز تاثیر بسزایی در تاریخ امپراتوری ایران داشته اند و در حیات طولانی خود فراز و نشیب زیادی را به خود دیده اند.        درباره ریشه لغوی واژه «کرد» نظریات مختلفی ابراز شده اما بیشتر بر این نظر بوده اند که کرد به معنای شجاع و دلیر است و در باب خصوصیات آنان نیز کسانی که در طول تاریخ از این سرزمین دیدار کرده اند کردها را مردمی آزاده، شجاع و میهن پرست وصف کرده اند که علاقه زیادی به موسیقی و جشن دارند.        کردها در ریشه و منشاء خود افسانه هایی دارند. از جمله می گویند هنگامی که برای خوراک مارهای ضحاک هر روز دو جوان را قربانی می کردند وزیری نیکوخصال به این اندیشه افتاد که هر روز یکی از آن دو جوان را نجات دهد. بعد از مدتی که جمعیت آنان افزون شد، به زندگی در کوهستان های زاگرس پرداختند و اعقاب آنها را کردهای امروزی می دانند. عده یی بر این افسانه اند که هنگامی که حضرت سلیمان بر حکمرانی بود فرمان داد که پانصد دختر از زیباترین های سرزمین روم را به درگاه او بیاورند. این عده کردها را از بازماندگان آن زیبارویان می دانند. افسانه دیگر کردها را از اعقاب کردبن اسفندیار می داند.        اما طبق تحقیقات دانشمندان همزمان با مهاجرت ...