متن ادبی در مورد قرآن

  • متون ادبی (دکلمه های قرآنی)

        از خدا به خدا فرار کنید من برای شما از او بیم دهنده ای آشکارم ( آیه 50 ذاریات ) قبله یابی با تلنگر - صعود به آسمان - خدای من تو آروزی منی - شعر انتظار – نفس کشیدن علامت حیات نیست - شیخ فضل الله : سردار قیام برای خدا – پیام آور محزون – منطقی بودن گاهی اوقات بی منطقیست – چهره مومنین ستاره آسمانیان بروی زمین – اعلام برائت – زمین ارث صالحان است - تمسخر خدا – عاقبت متقین در تقواست - جشن انتقام - خدایا تبعیضی ها را از زمین بر دار - دوست دارم اما به خاطر خدا – زیبایی فراق در لذت وصال است - دعوت به بازگشت به محکمات قرآن و پرهیز از جدال و منازعه و اختلاف - دخترکان عاشق - باران برای بهاریان - دنیای یک روزه –  لذت غیر حرام -  ارث پدری - مناظره با خدا - پیامبری که ویلا نداشت - عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد - اول های آخر و آخر های اول - وجه اشتراک عاشق و معشوق - وجه اشتراک عاشق و معشوق - تعصب - تعصب - اگر زیبایی دین در کلامتان نیست علتش بی دینی شماست - بازگشت به جهالت در نبود محمد ( صلی الله علیه و آله ) - زنده به نوریم - دل یا خدا !! - شفاعت تنها راه بازگشت -نگاه من برای تو - وقت نرمی قلبها - نه خود خالق خویشند و نه هیچ - معامله با خدا - اتمام حجت وارسال رسل - خدا به من توهین کرد - زیباترین دین تسلیم در برابر خدا - رحمت خدا و گناه من ! - از خدا بترس نه از مردم - تنهایی ولی با خدا ... - باران برای بهاریان - فرق من با شیطان – ایمان تا عمل - ایمان بیاورید یا نه ... - سوی بهشت . - حق آمده باطل رفته خبر ندارید ؟ - مرگ و زندگی کفر و ایمان - اخراجی ها - قحطیست یا فراوانی؟ - عالم یا جاهل - ایستاده یا نشسته - خوب و بد - حقیقت باطل و باطل حقیقی - شب و روز - کور و بینا - آنکه نباید ببیند حاکمیست که همیشه شاهد است - یا خدا یا خود - تاریکی ها یا نور؟ - سه سو !!! - باور نمیکنم ولی تو باور کن - این طرف و اون طرف - یا خدا یا غیر خدا - بسم الله الرحمن الرحیم - فصل بهاران



  • متن ادبی قران جهت آغاز برنامه

    آنگاه كه درون خويش را از خود تهي يافتي و بيرون از خويش را خالي از خدا، قرآن بخوان آنگاه كه در درياي خروشان زندگي، در چنگال طوفان جهل و ترس اسير شدي و ساحل صلاح و صلح و كشتي نجات و رهايي را آرزو كردي، قرآن بخوان آنگاه كه درون خويش را از خود تهي يافتي و بيرون از خويش را خالي از خدا، قرآن بخوانآنگاه كه در درياي خروشان زندگي، در چنگال طوفان جهل و ترس اسير شدي و ساحل صلاح و صلح و كشتي نجات و رهايي را آرزو كردي، قرآن بخوانآنگاه كه عقلت، احساست را به بند كشيد و فكرت، عشقت را و قوه پيوستن به يزدان به نيروي عرفان را از دست دادي، قرآن بخوانآنگاه كه در كوچه باغ هاي يأس، حيران و سرگردان، نااميد و پريشان، در جستجوي قطره اي آب، كشتزار خشك و قحطي زده انديشه ات را تسلي مي دهي، از درياي بي كران اميد لختي برگير وقرآن بخوانآنگاه كه مرگ را ختم و معاد را وهم و پندار خود را حتم يافتي، قرآن بخوانآنگاه كه غرور، وجودت را گرفت و تفاخر، شعورت را، و ذلت خويش را عزت يافتي و نخوت خويش را همت،قرآن بخوانآنگاه كه از فرط جهالت، امانت را از ياد بردي و به خيال سعادت، اسير ضلالت گشتي، قرآن بخوانآنگاه كه خود را خدا يافتي، يا خدا را جدا از خود، و يكي بودن شرك را توحيد پنداشتي و شمع را خورشيد، قرآن بخوانآنگاه كه مرگ خود را دور ديدي و حيات خويش را جاويد يافتي و دنيا و آخرت را جدا از هم و دنيا داري و بهشت را در كنار هم، قرآن بخوانآنگاه كه از درستي گسستي و بر مركب سستي نشستي و به پستي پيوستي و در منجلاب تباهي، ر هايي را خواستي، قرآن بخوانآنگاه كه نهايت سعادت را بودن و شهادت را نهايت حيات پنداشتي و ماندن را شرافت و رفتن را ضلالت و شدن را حماقت، قرآن بخوانآنگاه كه از بيعت با تاريكي و غيبت نور خسته شدي، قرآن بخوانآنگاه كه نسيان، گريبانت را گرفت و عصيان، دامانت را و معصيت خويش را معصوميت پنداشتي،قرآن بخوانآنگاه كه گذشته را حسرت و حال را عسرت و آينده را حيرت احساس كردي، شب قدر را به يادآور وقرآن بخوانآنگاه كه در دره هاي پستي و زبوني، در جستجوي راهي به سوي قله انسانيت، سنگستان را در مي نوردي و همچون اسير، زنداني دريچه هايي را مي جوئي،قرآن بخوانآنگاه كه در دل سياهي شب و در اعماق تاريك ظلمات، در جست وجوي نور و روشني، شمع وجودت از شور و التهاب مي سوزد و در آرزوي صلح و سپيدي، افق را به اميد نظاره فلق مي نگري تا شايد طلوع فجر را در نيمه شب تماشا كني، قرآن را باز كن تا در فلق برگ هايش، در افق انديشه ات فجر را ببيني، قرآن بخوان

  • متن ادبی در مورد حجاب

    متن ادبی در مورد حجاب

    حجاب یعنی به جای شخص، شخصیت را دیدن. حجاب یعنی به همه ی نا محرمان و ظاهر بینان "نه" گفتن. حجاب آوای ملکوتی جمال طلبی معنوی زن است. حجاب تلالو شبنم بر چهره ی زیبای گل است. حجاب تضمینی برای تداوم خط زیبای شرافت است. حجاب تداوم بخش آیه های مهربانی متقابل همسران است. حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است. حجاب سپری است قوی در برابر شمشیرهای تهاجم فرهنگی. حجاب سند اطاعت از فرمانده هستی است. حجاب زنجیری گران بر دستهای دیو گناه است. حجاب گامهای بلند انسان در کوچه های معانی است. وقتی مروارید زیبایی هایت را به صدف حجاب و عفاف می سپاری، خدا تو را آبی می کند. آنقدر آبی که آسمان به تو رشک می برد حجاب، سپری در برابر رهزنان گوهر عفاف است و موجب کمانه کردن تیر زهرآلود چشم ناپاکان. دختران و زنان شایسته با آراستن خویش به "پوشش اسلامی" بزرگترین معلمان اخلاق و پاکی و فضیلتند. آنان که جسم خود را ارزشمندتر از آن می دانند که هر چشمی از آن بهره ببرد، بر مسند والای فضیلت نشسته اند. حجاب، عفاف وشخصیت ومتانت زن را نمودار می کند و او را همچون مرواریدی گرانبها در بر می گیرد. حجاب :  ح = حریت ،  ج = جلوه انسانیت ، آ = آبرو و شرف ،  ب = بندگی حجاب، دختران جوان و نوجوان را از طمع شکارچیان هوس حفظ می کند و آنان را در رسیدن به قله ی رفیع نیکبختی یاری می بخشد. دنیا در برابر گرفتن حجاب از زن، چیزی که سعادت و خوشبختی او را تآمین کند، به وی نداده است. دامن پاک حجاب از پلیدی ها پیراسته است.

  • متن ادبی در باره حجاب و زن

    هيچ باغباني را سرزنش نمي كنند كه چرا دور باغ خود حصار و پرچين كشيده است، چون باغ بي ديوار، از آسيب مصون نيست و ميوه و محصولي براي باغبان نمي ماند. هيچ كس هم با نام و بهانه «آزادي» ديوار خانه خود را بر نمي دارد و شبها در حياطش را باز نمي گذارد، چون خطر رخنه دزد، جدي است. هيچ صاحب گنج و گوهري هم، جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض ديد رهگذران نمي گذارد تا بدرخشد، جلوه كند و چشم و دل بربايد، چون خود جواهر ربوده مي شود. هر چيز كه قيمتي تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر مي رود. هر چه كه نفيس تر باشد، بيم ربودن و غارت بيشتر است و مواظبت لازمتر. مگر نه اينكه آثار نفيس خطي را در موزه ها و ويترينها مي گذارند، تا با لمس دستهاي اين و آن، خراب نشود و از ارزش نيفتد؟! اينها همه، فرمان عقل است و اقتضاي تجربه. اگر در شيشه عطر را باز بگذاري، عطرش مي پرد. اگر رشته مرواريد را در كمد و صندوق نگذاري و در آن را نبندي، گم مي شود. اگر در مقابل پنجره خانه ات، توري نزني، از نيش پشه ها و مزاحمت مگسها در امان نخواهي بود. وقتي راه ورود پشه ها را مي بندي، خود را «مصون» ساخته اي، نه «محدود» و زنداني. وقتي در خانه را مي بندي، يا پشت پنجره اتاقت پرده مي آويزي، خانه خود را از ورود بيگانه و نگاههاي مزاحم در پناه قرار داده اي، نه كه خود را در قيد و بند و حصار افكنده باشي. اين را هم عقل و تجربه ات فرمان مي دهد. قرآن هم مي گويد: زنان خودآرايي و خودنمايي و عشوه گري نكنند، تا مورد آزار بيماردلان قرار نگيرند. (ر.ك: «فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الّذي في قلبهِ مرضٌ» (احزاب، آيه 32 و 33 ؛ نيز نور آيه 30 و 31) اگر براي ايمني از خطرها و آسودگي از مزاحمان، خود را بپوشانيم، نه كسي ايراد مي گيرد، و نه اگر هم ايراد بگيرد، اعتنا مي كني چرا كه سخنش را بي منطق و ناآگاهانه مي داني و مي بيني. اينكه: «دل بايد پاك باشد»، بهانه اي براي گريز جاهلانه از همين مصونيت است و آويختن به شاخه «لاقيدي»، وگرنه از دل پاك هم نبايد جز نگاه و رفتار پاك برخيزد. ظاهر، آيينه باطن است و ... «از كوزه همان برون تراود كه در اوست». زن، به خاطر ارزش و كرامتي كه دارد، بايد محفوظ بماند و خود را حراج نكند و در بازار سوداگران شهوت خود را به بهاي چند نامه و نگاه و لبخند، نفروشد. زن به خاطر لطافتي كه دارد، نبايد در دست هاي خشن كامجويان ديوسيرت، كه نقاب مهرباني و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنكه گل عصمتش را چيدند او را دور اندازند يا زير پايش له كنند. زن به خاطر عصمتي كه دارد و ميراث دارِ پاكي مريم است، نبايد بازيچه هوس و آلوده به ويروس گناه شود. گوهر عفاف و پاكي، كم ارزش تر از طلا و پول و محصول ...

  • فنون و صنایع ادبی در قرآن

    چکیده: متن پیش‌رو، ترجمه‌ مقاله‌ای است پیرامون برخی فنون و صنایع ادبی به کار رفته در قرآن. فنون و صنایع ادبی عموماً به دو دسته تقسیم می‌شوند. شگردهایی که به واسطه آرایش چشمگیر واژگان (موسوم به تمهیدات) معنا را پررنگ می‌کنند و شگردهایی که به واسطه به کارگیری واژگان در معنایی غیرمتعارف (موسوم به مجازها) معنا را تقویت می‌کنند. در پرتو این تمایز، می‌توان فصل و وصل بلاغی، مراعات نظیر، مراعات نظیر معکوس و اختمام را جزء تمهیدات و جان‌بخشی، و مجاز جایگزینی، مجاز جزء به کل و بالعکس، استخدام و هم‌بندی نحوی را جزء مجازها قلمداد کرد. با این حال، این تقسیم‌بندی در سطح دانشگاهی حائز اهمیت است. آنچه به واقع اهمیت دارد، هدفی است که از به کارگیری این شگردها مستفاد می‌شود و تأثیری است که این شگردها ایجاد می‌کنند. نویسنده در این جستار نشان داده ‌است که استفاده قرآن از فنون و صنایع ادبی حائز اهمیت است و این مقاله به برخی از توانمندی‌های زبان قرآن که جای بحث و بررسی دارد، اشاره کرده است. کلید واژه‌ها:مراعات نظیر/ فصل و وصل بلاغی/ اختمام/ مجاز فنون و صنایع ادبی در قرآن اینکه قرآن را فراتر از متنی دین شناختی- حقوقی و در جستار کنونی، متنی ادبی در نظر بگیریم، در مطالعات قرآنی روشی تازه و نوپا نبوده و مسبوق به سابقه است. چینش واژگان، صنایع ادبی و رخشندگی‌های ادبی قرآن در رویکردهای تفسیری موثق و اصیل نیز مشاهده می‌شوند. این امر نیز از خود قرآن نشأت می‌گیرد که از همان بدو نزول، مخاطبان اولیه خود (اعراب هم عصر پیامبر۹) را به همآوردخواهی فرا خواند مبنی بر اینکه اگر گمان می‌کنند که قرآن کلام خدا نیست، کلامی همتای آن بیاورند، به ویژه اینکه آنان در خلق آثار ادبی ماندگار و به خصوص شعر و شاعری، فخر و سرآمد روزگار خود نیز بودند. همآوردخواهی قرآن که اعراب و فقهای مسلمان را ناکام گذاشته بود، به مسئله‌ای دامن زد که از آن به تقلیدناپذیری (اعجاز) قرآن یاد می‌کنند.۱ تقلیدناپذیری قرآن، در اصل اصطلاحی ادبی است؛ قرآن از حیث زبان و سبک است که تقلید ناپذیر می‌نماید. در دوران معاصر و نیز کلاسیک معدودند آثاری که به تقلیدناپذیری قرآن پرداخته‌اند.۲ اما این آثار معدود به رغم ارزش و جایگاهی که دارند، در چنبره شیوه غالب تفسیرِ «در زمانی» (تاریخ محور)۳ گرفتار آمده‌اند. نقص تراژیک این شیوه تفسیر تاریخ محور، همان است که از آن به رویکرد «ذره‌نگر» (جزیی‌نگر)۴ قرآن یاد می‌کنند. تفسیر ذره‌نگر، آیات قرآن را تک تک بررسی کرده و کمتر به پاره‌های بزرگ‌تر قرآن مثل سوره یا پاره‌های سوره توجه نشان می‌دهد. از این حیث، مطالعه ادبی قرآن به منزله ...

  • قرآن

    قرآن کتاب آسمانی دین اسلام است. به باور مسلمانان قرآن به صورت وحی از سوی خداوند نازل گردیده و «معجزه محمد» و یکی از موارد اشاره شده در حدیث ثقلین است. «قرآن» که از ریشهٔ «قرء» گرفته شده‌است، در واژه به معنی «جمع نمودن، فراهم آوردن، سال و همچنین خواندن» است. در سوره علق به این معنی اشاره می‌شود. در باور مسلمانان، این کتاب در یک دورهٔ ۲۳ ساله از جانب خدا و از طریق جبرئیل بر محمد، که او را آخرین پیامبر می‌خوانند، فروفرستاده شده‌است. قرآن دارای دو ویژگی خاص است: یکی این که از جانب خدا بر محمد امین نازل شده و دیگری این که جنبه خارق‏العاده بودن و معجزه بودن در آن رعایت شده است. بنابراین تمام آن چه بر محمد امین نازل شده (وحی)، قرآن نیست، بلکه بخشی از آن به نام حدیث قدسی شناخته می‏شود که از جانب پروردگار آمده اما از ادبیات خارق‏العاده‏ای برخوردار نیست.[۱] قرآن دارای ۳۰ جزء، ۱۱۴ سوره و ۶۲۳۶(عدد کوفی)=۶۲۲۶(عدد شامی)=۶۲۱۴(عدد مدنی)=۶۲۰۴(عدد بصری) آیه است تصویر سوره فاتحه. خطاط حتات عزیز افندی (۱۹۳۴) به باور کسانی که به فرازمینی بودن این کتاب اعتقاد دارند «قرآن رساترین بیان است و از نظر موسیقی و وزن لفظی، در لغات و جملاتش نشانه‏های وحیانی ربانی مشهود است. وزنش نه وزن شعر است نه نثر، بلکه هر دو و برتر از هر دو است، در حدّی که در توان غیر خدا نیست، وزن و لفظ آن به گونه‏ای تناسب و انسجام با معنا دارد که گوئی معناهایش در آن تجسم یافته است.»[۲] مسلمانان قرآن را کتاب مقدس دین خود می‌دانند و از آن با افزودن القابی چون «کریم» و «مجید» یاد می‌کنند. قرآن، خود را به نام‌های «لوح حفاظت‌شده» ((به عربی: «اللَوح المحفوظ»)‏[۳])، ذکر و فرقان می‌خواند.∗. نام‌های قرآن اسامی قرآن، از جمله امتیازاتش این است که چه اسم‌های خود قرآن و چه اسم‌هایی که قرآن برای اشخاص یا برای بلاد معین کرده‌است، دارای معانی خاص و مناسب با مسمّایش می‌باشد. برخلاف اسمایی که صرفاً از نظر لفظی اسم است ولی از نظر معنوی اسم نیست. چون اسم به معنای علامت است. علامت یا یک بعدی است مثل زید، که فلان شخص است، اما معنای زیدیّت در او اصلاً مطرح نیست. گاهی اوقات، هم از نظر لفظی اسم است و هم از نظر معنوی، مثل الله، اِله، رحمن، رحیم، اسماء ذات، اسماء صفات، اسماء فعل که تماماً هم از نظر لفظی، اشاره و علامت است و هم از نظر معنوی. سایر اسماء قرآن ـ که حدود چهل اسم در قرآن آمده ـ همه چنین است. از جمله:کتاب، قرآن، فرقان، مبین، بیان، تبیان، برهان، عظیم، عزیز، کریم، صراط مستقیم، حکم، ذکر، موعظه، نور، روح، مبارک، نعمت، بصائر، رحمت، حق، فصل، هادی، شفا، هدی، تنزیل، ...

  • متن ادبی در مورد حضرت رقیه(سلام الله علیها)

    مي‏چکند از نگاه‏ها، پنهان                               اشک‏ها، يادگار دريايندآسمان هم به گريه مي‏آيد                           وقتي از چشم «کودکي»، آيند کودکي مانده در دل غربت                                       خفته امّا درون ويرانهآن که روزي نگاه زيبايش                                       شد حديث هزار پروانهجرم او را کسي نمي‏دانست                                   جرم پروانه را نمي‏دانندآن‏چه مردم شنيده مي‏گويند                                 رسمِ جانانه را، نمي‏دانندچشم‏ها را گشوده، مي‏ناليد                                     در فضاي غريبِ ويرانهمثل شمعي که اشک مي‏ريزد                                 در سکوت حزينِ يک خانهناله‏هايش، اگرچه مي‏گفتند: «غربت خانه کرده بي‏تابش»                                       دور مي‏زد درون تاريکيلحظه لحظه، نگاه بي‏خوابش                                       جست‏وجوهاي او، نشان مي‏دادانتظار کسي، به جان دارد!سر به بالا گرفته، مي‏پرسيد:عمّه، اين خانه، آسمان دارد؟!                                       آسمان را گرفت در آغوشمثل يک عقده در گلو، افسرد!                                        آرزوي قشنگِ «بابا» هم!در همان آخرين نگاهش، مُرد                                       حضرت قاسم عليه‏السلام يادگار برادر     يادگار برادر بود و پاره جگر حسن عليه‏السلام . شوقي شگفت در چشم‏هايشيدايش موج مي‏زد. رنگ چشم‏هايش «اَحْلي مِنَ العسل» بود. سيمايش شکفته‏تراز گل بود. با عاطفه‏تر از هر آغوشي، عطشناک، رو در روي تنهايي عمو ايستاد وهيچ نگفت. فرات در آن طرفِ فتوت موج مي‏زد و درياي وفا در اين طرف حادثه،سر به زير و عطشناک، تشنه يک جرعه نگاه رضايتمند حسين عليه‏السلام بود. «عمو جان تشنه خوناب تيغم                                     مکن از باده عشقت دريغم» نگاه حسين عليه‏السلام بر قامت بالاي قاسم ديري نپاييد و چونان ابري بارورو بهاري، در ناگهاني از بغض شکفت و باريد. نگاه قاسم يادآور مدينه است وغربت اندوه‏بار کوچه‏هاي آن. نگاه قاسم موج‏خيز است و با سياهي در ستيز. نگاهي است ژرف‏تر از زخم‏هاي عميق تنهايي و غربت.قاسم همچنان سر به زير انداخته است و چشم انتظار لحظه تلاقي تبسّم و اشک است. «از پشت آسمانتْ فلک مي‏کند خطاب                                       کاي به ز روي مَه، مَه روي زمين تويي اينک اين حسين عليه‏السلام است که غرق در اين همه زلالي و زيبايي، دست درآغوش تماشاي قاسم مي‏کند و زيبايي ...

  • اعجاز قرآن

    دیدگاه سید مرتضی درمورد نظریه صرفه سید خلیل کوهی چکیده: سید مرتضی  در اعجاز قرآن معتقد به نظریه صرفه که توسط ابراهیم بن سیار نظام معتزلی پایه گذاری شده بود، میباشد؛ وی از جمله معددو کسانی است که با ابراز دلایلی این نظریه را تبیین نمود، دلایل سید مرتضی پیرامون نظریه صرفه در کتابهای ایشان، الموضح، الذخیره بصورت مفصل آمده است. قبول نظریه صرفه توسط سید مرتضی باعث شد عده از دانشمندان تشیع در بحث اعجازقرآن متمایل به این نظریه شوند؛ مهترین دلیل سید مرتضی در نظریه صرفه تفاوت آشکار نداشتن قرآن از منظر فصاحت ونظم با ادبیات وشعر عرب می باشد، ا زمنظر وی معجزه باید تفاوت آشکاری با غیر معجزه داشته باشد، چون این تفاوت در متن قرآن واشعار عرب جاهلی نیست بنابراین خداوند مردم از آوردن همانند قرآن بواسطه سلب انگیزه، قدرت ویا دانش با ز داشته است. سید مرتضی نگاه تعد بعدی به قرآن دارد، وی فقط قران را از جنبه ادبی بررسی میکند،  وتفاوت انرا با اشعار عرب خیلی اندک می پندارد، حال آنکه اگر ازجنبه های دیگر اعجاز، همانند حقایق علمی که تا عصر سید مرتضی کشف شده بود به قرآن نگاه میکرد حتما در معتقد شدن به نظریه صرفه وتبیین دلایل این نظریه به این حد وسواس به خرج نمیداد؛ از طرفی هرکس طبق مقتضیات زمان خویش زندگی میکند، حتی این مقتضیات در بخش نوع نگرش انسانها به موضوعات مبتلا به موثر است، نظریه صرفه یکی از نظریات رایج ومطرح در عصر سید مرتضی بود،  بنابراین ایشان این نظریه را پذیرفته  وتبیین کرده است. واژگان کلیدی: سید مرتضی، اعجاز قرآن، نظریه صرفه، مقدمه: سید مرتضی علم الهدی، یکی از استوانه های تشیع، در قرن چهارم هجری میزیسته است؛ از وی آثار گرانبهایی در زمینه فقه، کلام، واعجاز قرآن باقی مانده است؛وی یکی از قائلین به نظریه صرفه است، نظریه که در عصر سید مرتضی نظر رایجی در بین مسلمانان بوده است؛ این نوشتار به صورت خلاصه به بررسی دلایل سید مرتضی پیرامون نظریه صرفه ونقد این دلایل پرداخته؛  اشاره گذرا ومختصری به زندگی سید مرتضی نیزدارد. نگاهی به زندگی و زمانه سید مرتضی علم الهدی: ابوتراب سید مرتضی بن داعی حسنی ملقب به “علم الهدی” به روایتی در سال355 هجری قمری دیده به جهان گشود. وی از شاگردان برجسته و مبرز شیخ مفید بود؛ وی به همراه برادرش سید رضی (مولف کتاب شریف نهج البلاغه) از علمای برجسته قرن پنجم هجری به شمار می روند سید مرتضی علم الهدی در محیط علمی مساعدی رشد یافت؛ از محضر بزرگانی چون: شیخ مفید، خطیب ادیب، ابن نباته و شیخ حسن بابویه بهره مند گردید،  همچنین به نوبه خود به تربیت شاگردان بزرگی نظیر: شیخ طوسی، قاضی ابن البراج، ...

  • (متن ادبی) درباره نماز

    نماز راه گشوده است که خدا پیش پای بندگان گذاشته تا در هر زمین و زمان مناسب و موقعیتی – از شادی و اندوه، سختی و آسایش و ناآرامی و آرامش- شرح حال را به او باز گویند یا راه چاره را از او بجویند.نماز گفتگوی راز است و برآوردن نیاز؛ راز بزرگ بندگی و نیاز به سخن گفتن با همصحبتی که در صحبتش ملالی نیست و آنچه از همدمی اش بار می آید شیرینی و راحتی و آرامش است.نماز هم تسلیم است هم پرخاش؛ تسلیم در برابر شگفتی عظمت و شکوه زیبایی خدا و پرخاش علیه هر قدرتی که از سرِ پستی و زبونی، آهنگ توانایی را در موازات قدرت حق، مغرورانه می نوازد «ایاک نعبد و ایاک نستعین»نماز نردبانی برافراشته در تمام طول عمر است تا بتوان شبانه روزی چندین بار و نه تنها در ساعتی مشخص- برفرازش رفت، بی واسطه با معبود سخن گفت و بی پرده با حبیب درد دل کرد.نماز برای آلودگان وسیلة پاکسازی از زشتیها و راه یافتن به شایستگیهای پاکان است و برای شایستگان و راه یافتگان، پیمودن بخش دیگری از راه وصل و در اختیار گرفتن منزلی نزدیکتر به دوست.نماز از یک سو قطره قطره آب شدن است و از سوی دیگر جرعه جرعه آب نوشیدن.